در گفتوگو با محمد الهیخراسانی مطرح شد؛
«محمدباقر مجلسی» سمبلی از نخبهگرایی و نگاه به عام/ تعبیر عالمِ درباری برای علامه از کجا آمد؟
مرحوم امام خمینی (ره) در کتاب کشف الاسرار و برخی سخنرانیهایشان این نکته را مطرح کردند که بعضی از روشنفکران به غلط، علامه مجلسی و بعضی از بزرگان را در دولت صفوی، در زمره عالمانِ درباری قلمداد کردهاند. این در حالی است که به گفته امام راحل اینها هیچ هدفی الا حفظ کیان مذهب و ترویج معارف مکتب اهل بیت و پاسداری از مواریث فرهنگی و فکری نداشتهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، همزمان با فرارسیدن ۳۰ مردادماه، بزرگداشت علامه محمدباقر مجلسی، بحث و مناظرات علمی مختلف در مورد ابعاد گوناگون شخصیت علمی و فقهی این شخصیت برجسته جهانِ تشیع اوج گرفته است. در این راستا، با توجه به ماهیت چند وجهیِ اقدامات و فعالیتهای علامه مجلسی، تحلیلگران و مفسران مختلف، هرکدام از منظری خاص به این موضوع میپردازند.
برخی به تحلیل تخصصی آثار بهجا مانده از علامه مجلسی به ویژه کتاب مشهور «بحار الانوار» میپردازند و برخی دیگر جدای از توجه به ظرفیتهای نخبهگرایانه علامه مجلسی، توجه ایشان به روایت و ارائه مباحث دینی به زبانی ساده و عام فهم برای عموم مردم در زمانه خودشان را مورد اشاره قرار میدهند. در عین حال در مورد نوعِ مناسبات ایشان با سازوکارهای سیاسیِ وقت (دولت صفویه) نیز گزارههای مختلفی مطرح میشود.
از این رو، ایلنا در گفتگو با محمد الهیخراسانی (استاد حوزه و پژوهشگر فقه و فلسفه)، به بررسی برخی از مهمترین پرسشها در مورد علامه مجلسی و فعالیتها و اقدامات علمی ایشان پرداخته است.
مشروح گفتگو با محمد الهیخراسانی را در ادامه میخوانید:
بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران دینی بر این باورند که اسلام شناسیِ علامه مجلسی در نوع خود یکی از بهترین الگوها را برای جویندگان حقیقت عرضه میکند. استنادات آنها در این زمینه نیز تا حد زیادی مبتنی بر آثار علمی است که از ایشان برجا مانده. آثاری که حتی همین حالا نیز از اعتبار قابل توجهی برخوردار هستند. دلیل اصلی این مساله را چه میدانید؟
علامه محمدباقر مجلسی به مثابه یکی از محدثان بزرگ شیعه شناخته میشود. این در حالی است که ایشان علاوه بر شخصیت حدیثی، شخصیتی مفسر و همینطور متلکم، فقیه و حتی فیلسوف به شمار میآید که در همه این حوزهها دستی داشته و از آثار ایشان نیز پیداست که نه تنها در اکثر علوم اسلامی مطالعات فراوانی داشته، بلکه صاحبنظر نیز بوده است. اینها موجب میشود که ما با شخصیتی جامع رو به رو باشیم که تسلط کمنظیری بر منابع دینی به خصوص منابع اصلی وحیانی یعنی قرآن و سنت معصومین علیهم السلام دارد. از خدمات مهمی که ایشان در جهت شناساندن معارف اسلامی صورت داده، کتاب مهم «بحارالانوار» است که صرفا کتابی حدیثی نیست بلکه مجوعهای قرآنی-حدیثی است که اگر کسی بخواهد در همه موضوعات و شاخههای مختلف معرفت دینی با مستندات قرآنی و روایی مباحث آشنا شود، بایستی بحارالانوار را ملاحظه کند. در واقع بحارالانوار یک کتابِ جامع قرآنی-حدیثی در حوزههای مختلف در معارف اسلامی است. از این منظر، این کتاب یک منبع بینظیر برای تمامی پژوهشگرانی است که میخواهند مستنداتِ دینی را در حوزههای مختلف معرفتی مطالعه و بررسی کنند.
از طرف دیگر علامه مجلسی کارهایی را نیز برای استفاده عموم مردم انجام دادهاند که ازجمله مهمترین این کارها، رساله فارسیِ «اعتقادات» است. در این رساله یک دور اعتقادات اسلامی به قرائت شیعی و مبتنی بر معارف مکتب اهل بیت(ع)، از سوی علامه مجلسی به زبانی بسیار روان برای عموم مردم بیان شده است. این هم در نوع خود یک کارِ کم نظیری به شمار میرود که به طور خاص در دوره علامه مجلسی که چنین رسالههایی برای عموم مردم آن هم به زبان فارسی رواج نداشته، از اهمیت زیادی برخوردار است و علامه مجلسی در این اثر آن مجموعهای از ضروریات اعتقادی را که از کتاب و سنت همراه با برخی مباحث عقلی استنباط میشود، ارائه میکنند.
از اینرو در مقام جمعبندی میتوان گفت که علامه مجلسی در جهت ارائه مباحث معرفت دینی، هم به خواص و پژوهشگران دینی خدمات قابل توجهی را ارائه کردهاند و هم عموم مردم و علاقمندان به آثار معرفتی نیز از دانش ایشان و آثاری که به زبان فارسی نگاشتهاند بهره بردهاند. از این جهت، کارهای ایشان کارهایی فوقالعاده و کم نظیر هستند.
برخی معتقدند که علامه مجلسی در زمره «اخباریها» بوده است. تا چه حد این گزاره را صحیح میدانید؟
آنچه که مشهور است اینکه علامه مجلسی به واسطه کارهای متعدد و فراوانی که در زمینه حدیث انجام دادهاند (به طور خاص جمعآوری و تدوین و تنظیم آنها)، به جریان اخباریان منصوب میشود و میبینیم که این کارها اتفاقا همزمان با حاکمیت جریان اخباریون بر حوزههای علمیه شیعی صورت میگیرد. یعنی وقتی به قرون ۱۱ و ۱۲ هجری مینگریم، دوره استیلای فکری اخباریان است و بحارالانوار و آثار علامه مجلسی نیز در همین دوره تدوین میشود. با این حال برخی معتقدند که این مساله نباید سبب شود که ما علامه مجلسی را در کنار سایر چهرههای اخباری بگذاریم. دلیل اصلی این موضوع نیز این است که شواهدی وجود دارند که نشان میدهند اگر علامه مجلسی گرایشهای اخباری داشتهاند و در نقاطی با اصولیان مخالفت کردهاند، این به معنای آن نبوده که لزوما باید ایشان را در زمره اخباریان به شمار آورد.
خودِ علامه مجلسی تعبیری دارند که میگویند من ترجیح میدهم راهِ میانه را دنبال کنم. یعنی مسیری در میانه مسلکِ اخباریان و اصولیان که به نظر میرسد همان روش فقاهتی و اجتهادی را دنبال میکنند منتها با یکسری نقدها به روش اصولی و پذیرفتن پارهای از انتقادهای اخباریان. ولی مثلا از شواهدی که نشان میدهد ایشان با اخباریان در نقاط متعددی اختلاف نظر دارند، میتوان به توجه ایشان به تفسیر قرآن و یا احتجاج ظواهر قرآن اشاره کرد که عمولا اخباریان از این کار پرهیز دارند. در ادامه میتوان به به اعتبارسنجی سندی روایات و پرداختن به مباحث رجالی اشاره کرد که بازهم اخباریان از آنها پرهیز میکنند. یا مثلا استفاده گسترده از استدلالهای عقلی و پرداختن به مباحث فلسفی ولو به عنوان بررسی و نقد آنها باشد که بازهم اخباریان از این حوزه پرهیز میکنند. در عین حال در بحثی نظیر شبهه حکمیه تحریمیه که اخباریان قائل به وجوب احتیاط هستند، علامه مجلسی حکم به برائت میکنند. مجموع این شواهد را میتوان در کتاب «علامه مجلسی؛ اخباری یا اصولی؟»، مشاهده کرد که مولف در این کتاب سعی میکند نشان دهد که شواهد فراوانی وجود دارند که اساسا اخباری بودنِ علامه محلسی را زیر سوال میبرند. از این منظر، بنده ترجیح میدهم بر این نکته تاکید کنم که اگر ما بگوییم علامه مجلسی اصولی نبوده، قطعا مانند سایر اخباریان هم نبوده است و خودِ ایشان در تلاش بوده تا راهی میانه را در پیش گیرد.
کتاب «بحارالانوار» مهمترین اثر علامه مجلسی است. برجستهترین ویژگیهای این کتاب که موجب شهرت و اهمیت آن در جهان اسلام شده را چه میدانید؟
بحارالانوار در واقع گستردهترین جامع حدیثی ثانویه شیعه است. جوامع حدیثی شیعه در سه طبقه تاریخی قرار میگیرند. در طبقه اول، جوامع حدیثی اولیه را داریم که شامل کتب اربعه میشوند (کتاب کافی، من لایحضر فقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار). در طبقه دوم، جوامع حدیثی ثانویه را داریم که در آن کتابهای وافی و وسائل الشیعه و بحارالانوار حضور دارند که البته کتاب بحارالانوار از همه آنها گستردهتر است. در طبقه سوم نیز جوامع حدیثی متاخر و معاصر را شاهدیم که آثاری نظیر «جامع احادیث شیعه» آیتالله بروجردی و یا الحیات برادران حکیمی در قالب آن تعریف میشود. نکته مهم در این میان این است که در میان هر سه دسته جوامع، چه جوامع اولیه، چه ثانویه و چه متاخر، گستردهترین جامعه حدیثی متعلق به علامه مجلسی است و ما کتاب حدیثی دیگری به گستردگی و شمولِ بحارالانوار که حوزههای مختلف معرفتی و موضوعات گوناگون را از اعتقادات تا فروع مسائل احکام شرعی و از حوزههای هستیشناسی تا معرفتشناسی تا تاریخ و سیره و غیره را دربرگیرد، شاهد نیستیم. از سوی دیگر نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که علامه مجلسی تلاش فراوانی کرد که به نسخههایی دست پیدا کند که این نسخهها گاهی نسخههایی نادر بودند که فقط ایشان به آنها دست پیدا کرده بودند و ما امروز نیز هیچ دسترسی به آنها نداریم. از این رو میبینیم که منبع بسیاری از روایاتی که در بحارالانوار نقل میشود، نسخههای نادری بوده که صرفا در اختیار علامه مجلسی بوده و دیگر به دست ما نرسیده است. این نکته نیز در نوع خود جایگاه بحارالانوار را تا حد زیادی ممتاز میکند. مساله دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که مولفِ اثری نظیر بحارالانوار، فردی جامع و ذوفنون است که در رشتههای مختلف علوم اسلامی مسلط و صاحب نظر است و همین مساله در چینش و گزینش روایات و شرح و تبیین آنها تاثیرگذار بوده است. از این رو شاهدیم که بحارالانوار همچنان یک اثر ممتاز و بیبدیل مخصوصا در جوامع حدیثی است.
برخی به طرح این گزاره میپردازند که علامه مجلسی نقش پررنگی در تقویت پیوندهای دولت صفویه با تشیع داشت و حتی این دولت را رامِ مذهب تشیع کرد. نظر شما در رابطه با این گزاره چیست؟
کاملا روشن است که علامه مجلسی بر مبنای اصول فکری تشیع به هیج وجه نمیتواند یک سلطنت استبدادی و خودکامه را تایید کند اما شواهد نشان میدهند که ایشان با این کار به دنبال دو هدف عمده بوده است. اول اینکه ایشان میخواستند دفع افسد به فاسد کنند. به این معنا که در برابر دولت عثمانی که به مراتب نکات منفی بیشتری در مقایسه با دولت صفوی داشت، از صفویان حمایت کرد و اگر ایشان این حمایت را انجام نمیداد، عملا شیعه یک بار دیگر به محاق میرفت و به شدت سرکوب میشد و امکان داشت که اساسا دیگر چیزی از عالمان و آثار فرهنگی و تمدنی شیعه با هجمه سلطنت عثمانی باقی نماند. هدف دوم ایشان نیز استفاده از ظرفیت حمایت حاکمیتِ شیعی جهت تقویت و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی به قرائت مکتب اهل بیت(ع) بود که در سایه این حمایت بود که علامه مجلسی توانست میراثهای مکتوب فراوانی را از خطر زوال و نابودی حفظ کند و آنها را به نسلهای بعدی منتقل کند. شاید اگر بعضی از تعاریف مبالغهآمیز که البته مصداق «تقیه» هستند نبود، هیچکدام از این آثار به دست ما نمیرسید و این میراث کهن و ارزشمند فکری و فرهنگی به نسلهای بعدی منتقل نمیشد.
در این راستا، مرحوم امام خمینی (ره) نیز اتفاقا در کتاب «کشف الاسرار» و برخی سخنرانیهایشان این نکته را مطرح کردند که بعضی از روشنفکران به غلط، علامه مجلسی و بعضی از دیگر بزرگان در دولت صفوی را در زمره عالمانِ درباری قلمداد کردند این در حالی است که امام (ره) تصریح میکنند که اینها هیچ هدفی الا حفظ کیان مذهب و ترویج معارف مکتب اهل بیت(ع) و پاسداری از مواریث فرهنگی و فکری نداشتهاند و طبیعی است که حاکمیت صفویه نیز از این حمایت استفاده میکند و میتواند مشروعیتی را برای خود کسب کند. جالب اینکه گفته میشود پس از فوت علامه مجلسی، زمان چندانی نگذشته بود که آثار زوال دولت صفویه نیز پدیدار شد که این موضوع نشان دهنده نقش پررنگ علامه مجلسی در حفظ اقتدار یک حکومت شیعه در برابر دولت عثمانی است که امروز ما با مواریث علمی که از آن دوران به یادگار مانده، متوجهِ نقش تاثیرگذار علامه مجلسی مخصوصا از منظر تمدنی و فرهنگی نیز میشویم.
گفتگو: سامان سفالگر