خبرگزاری کار ایران

کارگردان مستند «پروژه ازدواج» مطرح کرد؛

روایتی از عشق و ازدواج برای بیماران اعصاب و روان/ سعی کردم به واقعیت وفادار بمانم

روایتی از عشق و ازدواج برای بیماران اعصاب و روان/ سعی کردم به واقعیت وفادار بمانم
کد خبر : ۱۲۵۵۵۳۹

حسام اسلامی به اشاره به اینکه تولید فیلم درباره بیماران اعصاب و روان کار دشواری است، تأکید کرد: در «پروژه ازدواج» تلاش کردم از تخیل استفاده نکنم و به واقعیت وفادار باشم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند «پروژه ازدواج» به کارگردانی حسام اسلامی و عطیه عطارزاده در سیزدهمین جشنواره «سینما حقیقت» نمایش داده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت، این مستند داستان ازدواج زنان و مردانی را به نمایش می‌گذارد که در بیمارستانی روانی بستری شده‌اند و این پروژه چالش‌هایی را برای آن‌ها به همراه دارد.

درباره این مستند و روند ساخت آن با حسام اسلامی کارگردان «پروژه ازدواج» گفتگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

«پروژه ازدواج» درباره چیست و ساخت آن به چه صورتی انجام گرفت؟

«پروژه ازدواج» داستان یک موسسه نگهداری از بیماران اعصاب و روان است که عمده بیماران تا آخر عمر در آنجا زندگی خواهند کرد و امیدی به بازگشت‌شان نیست. در این میان پیشنهادی از طرف مدیر مرکز، مبنی بر اینکه امکان‌سنجی شود تا برخی از این بیماران با یکدیگر ازدواج کنند و آیا اصلا این امکان وجود دارد یا خیر، مطرح می‌شود. این پیشنهاد مخالفت‌های خیلی جدی‌ای ایجاد می‌کند؛ خیلی از روان‌پزشکان و روان‌شناسان حاضر در موسسه با این پروژه مخالف هستند چراکه در هیچ‌کدام از متون علمی و پروتکل‌های مراقبت از بیماران اعصاب و روان به این مساله اشاره‌ای نشده است، از طرف دیگر باید بدانیم که این بیماران از بخش جدی حقوق انسانی‌شان در تمام سال‌ها محروم شده‌اند. پروژه ازدواج بیماران اعصاب و روان برخلاف تمام مخالفت‌هایی که دارد، اجرا می‌شود و ما به‌عنوان فیلمساز این شانس را داشتیم که از ابتدای مطرح شدن پروژه با آن‌ها همراه باشیم و نزدیک به ۲ سال، روند اتفاقاتی را که در این موسسه رخ می‌دهد، ثبت کنیم.

باوجود اینکه فیلم شما به صورت مشخص درباره بیماران اعصاب و روان و مساله ازدواج آن‌ها است، به نظر می‌رسد در پس آن به تنهایی و نبود عشق انسان می‌پردازید، با این مساله موافق هستید؟ چگونه توانستید این احساسات را به تصویر بکشید؟

بیماری اعصاب و روان هیچ مرز مشخصی ندارد که بگوییم تا اینجا آدم‌ها سالم‌اند و از جایی به بعد نیاز به نگهداری دارند، این بیماری ممکن است به دلیل مسائل ژنتیکی و بحران‌هایی که در زندگی رخ می‌دهد، در هر فردی پدیدار شود. این افراد به دلیل تنهایی، نداشتن خانواده و یا همراهی که بخواهد از آن‌ها نگهداری کند، ممکن است که از حقوق انسانی‌شان محروم شوند و مجبور باشند در آسایشگاهی بستری شوند درنتیجه ما خودمان را از بیماران حاضر در موسسه خیلی متفاوت نمی‌دیدیم. همچنین بحث عشق، تنهایی و نیاز به همدم در همه انسان‌های دنیا مشترک است و نیازی‌هایی هستند که همه انسان‌ها آن‌ها را دارند و درک‌شان می‌کنند.

همچنین هرگاه از فضا و محیطی بسته صحبت می‌کنیم، آن محیط بسته ما را به یاد یک محیط و جامعه بزرگ‌تری می‌اندازد مثلا وقتی از آدم‌های محبوس در یک جزیره، زندان، بیمارستان یا یک فضای کوچک صحبت می‌کنیم ناخودآگاه تلاش داریم که روابط میان آن مجموعه کوچک را به جهان بزرگ‌تری تسری دهیم. ما کارگردان‌های «پروژه ازدواج» نیز از این نگاه جدا نبودیم و همیشه حس می‌کردیم که سرای احسان می‌تواند محیطی کوچک از جامعه‌ای باشد که در آن زندگی می‌کنیم.

از طرف دیگر من و عطیه عطارزاده به‌عنوان کارگردان‌های این مستند با بیماران بستری در سرای احسان، احساس نزدیکی زیادی می‌کردیم و فکر می‌کنم که این احساس در فیلم هم وجود دارد چراکه ما در گذشته مجبور شده بودیم که یکی از عزیزان و نزدیکان‌مان را در شرایطی به بستری در سرای احسان درآوریم، این مساله باعث می‌شد که خودمان را خیلی به آنجا نزدیک بدانیم.

بیماران از ساخت فیلم و علت فیلمبرداری‌های شما آگاه بودند؟ آیا از این مساله ترسی نداشتند؟

به دلیل رابطه خیلی طولانی که با سرای احسان، مدیران، پزشکان و بیماران آن، داشتیم، این امکان فراهم شد که خیلی صادقانه و راحت با مساله برخورد کنیم و به آن‌ها بگوییم که می‌خواهیم چه کاری انجام دهیم، قرار است چه اتفاقی برای فیلم بیفتد، احتمالا کجا نمایش داده خواهد شد و به چه دردی خواهد خورد؟ این‌ها مسائلی بود که علاوه بر پزشکان و مدیران با بیماران نیز مطرح کردیم یعنی بیماران نسبت به سرنوشت فیلم آگاه بودند و آن را می‌فهمیدند، البته شاید در بعضی از افراد درک این مساله که جشنواره فیلم و مستند چیست، به دلیل تجربه زندگی و شناختی که از آن نداشتند، سخت بود اما این را که قصه زندگی‌شان می‌تواند روی آدم‌های دیگر تاثیر بگذارد، درک می‌کردند و می‌دانستند که ما می‌خواهیم این فیلم را برای دیدن آدم‌های دیگر ضبط کنیم.

دشواری تولید فیلم درباره بیماران اعصاب و روان برای همه روشن است، مخصوصا اگر آن‌ها را در یک پروسه زمانی طولانی مدت دنبال کنید، آیا ماجراهای نمایش داده شده در مستند کاملا به واقعیت وفادار بوده‌اند؟ شما در واقعیت دخل و تصرف نکردید؟

اینکه چقدر به واقعیت وفادار بودیم، سوال خیلی سختی‌ست؛ طبیعتا تلاش کردیم که علاوه بر استفاده نکردن از تخیل و نمایش هر چیزی که وجود دارد، روایتی شخصی هم از «پروژه ازدواج» داشته باشیم و نگاه ما هم در فیلم وجود داشته باشد.

همه جای دنیا کار کردن با پروژه طولانی سخت است اما در ایران به‌دلیل شرایط مالی این سختی بیشتر می‌شود؛ وقتی به سراغ پروژه‌ای می‌روید که ۱۰.۲۰ یا ۳۰ روز زمان می‌برد، همه چیز قابل کنترل‌تر است اما وقتی قصه مستند، زمان طولانی‌تری را می‌طلبد و هیچ‌جوره نمی‌توان آن را تندتر کرد، دخل و تصرفی در برنامه زمان‌بندی این فیلم نخواهیم داشت پس از هم نظر مالی، تولیدی و کار با عوامل و هم از نظر اخلاقی سخت است همچنین ما به دلیل رفت و آمدهای طولانی‌مان خیلی به بیماران نزدیک شده بودیم و آن‌ها بخش‌هایی از زندگی و درون‌شان را با ما در میان می‌گذاشتند، این مساله باعث می‌شد هرروز از خودمان بپرسیم که تا کجا می‌توانیم پیش رویم و این احساسات درونی و پنهانی افراد را در فیلم بیاوریم.

از طرف دیگر ارتباط ما با مجموعه سرای احسان بود؛ نمی‌خواستیم که یک فیلم تبلیغاتی برای آن‌ها بسازیم و دوست داشتیم هر اتفاقی که می‌افتد، اگر خطایی رخ می‌دهد یا تلخی و شیرینی در رویدادها وجود دارد، به تصویر بکشیم ولی از طرف دیگر دوست نداشتیم کاری کنیم که به فعالیت سرای احسان و مجموعه آن آسیبی وارد شود. مجموعه این اتفاقات باعث می‌شد که در طول ۲ سالی که ساخت پروژه طول کشید، هر روز با خانم عطارزاده و دوستان دیگر بحث کنیم و به این نتیجه برسیم که تا کجا باید فیلمبرداری کنیم، نزدیک شویم و رازهای درونی آدم‌ها را افشا کنیم.

خودتان چقدر از خروجی کار راضی بودید؟

همیشه به شوخی می‌گویم که جانداران را باید به‌جای طبقه‌بندی مهره‌داران و بی‌مهرگان، به‌صورت از خود راضی و از خود ناراضی تقسیم‌بندی کرد، من از دسته افراد از خود ناراضی هستم و همیشه می‌گویم که آن جوری که فکر می‌کردم، نشد و این احساسی‌ست که من نسبت به همه کارهایم دارم، این مساله باعث شده است که هم فیلمبرداری را خیلی طولانی‌تر کنم و هم نیاز به بازگشتن به سوژه‌های قبلی‌ام را دارم مثلا ۱۰ سال پیش در موسسه سرای احسان فیلمی ساخته بودم و چون از آن رضایتی نداشتم، می‌خواستم باز هم به آن برگردم. درحال حاضر درباره مستند «پروژه ازدواج» نیز همین احساس را دارم و دائما درباره خوب و کافی بودن آن از خود سوال می‌پرسم.

«پروژه ازدواج» را برای بیماران اعصاب و روان حاضر در فیلم به نمایش گذاشتید؟

به محض اینکه فیلم‌مان تمام شد با شیوع ویروس کرونا در کشور مواجه شدیم و چون آدم‌ها به‌صورت جمعی در سرای احسان در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، ابتلای یک نفر می‌توانست منجر به فاجعه‌ای شود درنتیجه نزدیک به ۲ سال در قرنطینه کامل سپری می‌کردند و ما نمی‌توانستیم به آن جا مراجعه کنیم اما خیلی دوست دارم که آن‌ها نیز فیلم را ببینند، البته این مساله‌ای است که باید پزشکان و روان‌پزشکان حاضر در موسسه درباره آن نظر دهند.

البته بخش زیادی از مجموعه سرای احسان متشکل از پزشکان و روان‌پزشکان آن، فیلم را در نمایش‌های جشنواره «سینماحقیقت» دیدند. همچنین نمایش خوبی در بیمارستان روزبه که قدیمی‌ترین و معتبرترین مرکز درمانی بیماران اعصاب و روان است، داشتیم، همه اساتید و بزرگان این حوزه در این بیمارستان حضور دارند و فیلم را دیدند و ساعت‌ها درباره آن صحبت کردند.

این فیلم از پربیننده‌های جشنواره سیزدهم «سینماحقیقت» بوده، از آن دوره، سه سال گذشته است، فکر می‌کنید فیلم همچنان قدرت جذب مخاطب را دارد؟

این فاصله زمانی در میزان تماشاگران تاثیر می‌گذارد اما امیدوارم که «پروژه ازدواج» مخاطب خود را پیدا کند. فاصله‌ای که در طول این سه سال برای اکران فیلم افتاده است که بخشی به شیوع ویروس کرونا و بخشی به شرایط اکران بازمی‌گردد، بر میزان مخاطبان آن تاثیر می‌گذارد. همیشه دوست دارم اگر فیلمی در جشنواره «سینماحقیقت» دارم، خیلی سریع آن را اکران کنم چراکه در طول برگزاری جشنواره درباره فیلم بحث می‌کنند و خیلی‌ها بعد از آن از من می‌پرسند که فیلم‌تان را کجا ببینیم. حضور فیلم در جشنواره «سینماحقیقت» بسیار کمک‌کننده است و مخاطبی به آن اضافه می‌کند.

به نظر من فیلم مستند تاریخ مصرف ندارد چراکه بخشی از تاریخ و جامعه ما را ثبت می‌کند که دیدنش دقیقا بعد از تولید، یک جذابیتی دارد و در گذر زمان هم جذابیت دیگری به‌وجود می‌آورد، ممکن است پنج یا ۱۰ سال دیگر نیز شرایط بیماران اعصاب و روان اینگونه یا متفاوت باشد و مخاطب به فیلم‌های مربوط به آن موضوع مراجعه و آن‌ها را ببینند.

واکنش‌ها تاکنون به فیلم چطور بوده است؟ تماشاگرانی که آن را دیده‌اند، «پروژه ازدواج» را فیلمی تلخ می‌دانند یا فیلمی که لحظات مفرح هم دارد؟

بازخوردهای متفاوتی از نمایش این فیلم گرفتم چراکه هم در مراکز هنری و فرهنگی، هم در جشنواره‌ها و هم در چند شبکه تلویزیونی خارج از ایران نمایش داشت. در این شرایط نظراتی از مخاطبانی در گوشه‌ای از دنیا و از جایی که هیچ ارتباطی با آن‌ها نداشتم، به گوشم می‌رسد و متوجه می‌شدم که آن‌ها فیلم را دیده و با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. برای من بسیار جالب بود که رابطه عاشقانه میان کاراکترها همه جا محترم شمرده می‌شد، آدم‌ها با فیلم اشک می‌ریختند، گاهی می‌خندیدند و سوژه‌های مستند برای مخاطبان خارج از ایران خیلی ملموس بود. این مساله از هر چیزی برای من شیرین‌تر بود.

همچنین «پروژه ازدواج» در جشنواره‌هایی نمایش داشت که مربوط به حوزه سلامت یا بیماران اعصاب و روان بود حتی این فیلم در فرانسه و در جشنواره‌ای نمایش داشت که مختص بیماران اعصاب و روان بود و خود بیماران در کنار مددجویان و درمانگران‌شان به تماشای فیلم در سالن سینما می‌نشستند. این نمایش خیلی برای من دلنشین بود چراکه جور دیگری به آن نگاه می‌کردند و خودشان را در فیلم می‌دیدند.

خوبی شرایط نمایش حضوری این است که شما هم مخاطب و احساسات آن‌ها را در سالن می‌بینید و هم بعد از اکران این شانس را دارید که با تماشاگران صحبت کنید که بسیار تاثیرگذار است و فیلمساز فکر می‌کند شاید توانسته است قدم کوچکی برای این موضوع برداشته باشد.

فکر می‌کنید تماشای این فیلم برای چه کسانی مناسب است و چقدر می‌تواند بر افراد مختلف تاثیر بگذارد؟

«پروژه ازدواج» می‌تواند در سطوح مختلف بر مخاطبان مختلف تاثیر بگذارد؛ دیدن این فیلم در سطح پزشکان، روان‌پزشکان و دانشجویان مرتبط و متخصصان این حوزه می‌تواند جالب باشد چراکه اتفاقی است که می‌تواند درباره آن بحث کند. این فیلم همچنین می‌تواند برای مخاطبانی که نزدیک و عزیزی را در خانواده و نزدیکان‌شان دارند که به این بیماری مبتلا بوده‌اند، از نطر همدلی با آن‌ها تاثیر بگذارد. «پروژه ازدواج» همچنین بر آدم‌هایی که هیچ برخورد و مواجهه‌ای با این موضوع نداشته‌اند هم می‌تواند تاثیر بگذارد چراکه همیشه فشار مضائفی روی بیماران اعصاب و روان وجود دارد که می‌تواند خطرناک باشد و باعث شود کارهایی خارج از عرف جامعه انجام دهند. همدلی درباره بیماری‌های سختی مثل سرطان در میان مردم وجود دارد اما هنوز درباره بیماران اعصاب و روان وجود ندارد همانطور که زمانی درباره بیماران مبتلا به ایدز وجود نداشت و مردم از آن‌ها فاصله می‌گرفتند.

انگ‌زدایی از اینگونه بیماران بسیار مهم است و خیلی از کشورها در این باره از ما جلوتر هستند، اینکه چطور می‌شود بیماران اعصاب و روان را در جامعه نگه داشت، ایزوله نکرد و به خارج از شهر نفرستاد، بسیار مهم است، همانطور که در گذشته اینگونه بوده است؛ همیشه افرادی در جامعه حضور داشتند که رفتارشان به ما شباهت نداشت اما با ما غریبه نبودند و با آن‌ها کنار می‌آمدیم اما درحال حاضر باتوجه به ایزوله شدن این بیماران با آن‌ها غریبه شده‌ایم.

اکران آنلاین و نمایش مستندها در پلتفرم‌ها در طول یک سال اخیر رونق داشته‌اند، فکر می‌کنید این روند چقدر به دیده شدن سینمای مستند و ارتباط مردم با این جنس سینما کمک کرده است؟

ما به‌عنوان فیلمساز همیشه این ادعا را داریم که فیلم را برای پرده بزرگ سینما می‌سازیم و‌ای کاش فیلم‌ها بیشتر حضوری دیده شوند اما بخشی از اکران آنلاین در پلتفرم‌ها به دلیل شرایط ویروس کرونا ناگزیر بوده است. این نوع از اکران خوبی‌هابی هم دارد مثلا قبلا اگر فیلم در جشنواره و سالنی اکران می‌شد خیلی از مردم در شهرهای مختلف می‌گفتند که چرا در شهر ما نمایش ندارد و چگونه می‌توانیم فیلم را ببینیم، این مساله در اکران آنلاین وجود ندارد و دسترسی آزادتر و بزرگ‌تر است. از طرفی دیدن فیلم روی پرده سینما و سالن تاریک آن باعث می‌شود تا افراد با آن همراه‌تر شوند و به سفری روند که در صفحه کوچک اتفاق نمی‌افتد. امیدوارم که بینندگان، فیلم را در صفحه موبایل و تبلت نبینند و به صفحه تلویزیون مراجعه کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز