خبرگزاری کار ایران

عضو اندیشکدۀ امور اجتماعی مرکز الگوی پیشرفت:

تأمین نیاز وخودکفایی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت

تأمین نیاز وخودکفایی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
کد خبر : ۱۲۰۱۱۰۴

عضو اندیشکدۀ امور اجتماعی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفت: پیشرفت در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت شکل و ترکیبی، از قوی شدن در منطقه و جهان است که دیگران نتوانند به ما امر و نهی کنند. یعنی ما صرفاً خریدار و مصرف‌کننده نباشیم، بلکه عرضه‌کننده باشیم و بتوانیم نیازهای خود و دیگران را تأمین کنیم.

به گزارش ایلنا، مسعود گلچین عضو اندیشکده اجتماعی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در گفتگویی به نقد و ارزیابی عملکرد مرکز الگوی پیشرفت طی یک دهۀ گذشته پرداخت و گفت: سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در پی فراهم کردن حدی از تدارکات تمدن نوین اسلامی است که شاید نسبت به بزرگی و پیچدگی این امر در وضعیت فعلی، کفایت کامل نداشته باشد به همین دلیل معتقدم سند الگو در این راستا نیازمند بهسازی و نوسازی است.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم می‌دانستند چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی، پیشرفت اسلامی بر ایرانی مقدم نوشته شده است. آیا دوگانه‌ای در این زمینه وجود دارد یا اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف ملاک بوده است؟

خیر. در حقیقت از نظر بنده دوگانگی در کار نیست. از آغاز جمهوریت، قالب و فرمِ نظام بوده است و اسلامیت محتوای حکومت را نشان می‌دهد. استاد شهید مطهری هم در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران این نکته را مطرح کرده‌اند. (ایران و جوامع یا کشورهایی مانند آن، فرم و اسلام به عنوان محتوا قلمداد می‌شود که در هر دوره‌ای به قالب این فرم ریخته شده است). وقتی اسلام به جوامع و فرهنگ‌های مختلف می‌رود، گویی در آنجا به قالب شرایط خاص آن جامعه ریخته می‌شود و یک درآمیختگی بین محتوا و فرم به وجود می‌آید. آمدن اسلام به شرق آسیا، مالزی، اندونزی و… عمدتاً از راه تجارت و مهاجرت مردمان بود، نه از طریق شمشیر و کشورگشایی. اگر به حج بروید می‌بینید افرادی که از شرق آسیا آمده‌اند، نوعی اسلام توأم با سکوت، تأمل و عبادتی آرام دارند. بعید نیست علتش به فرهنگ بومی و ادیان شرقی که در شرق و جنوب شرق آسیا مانند بودائیسم رواج داشته است، مربوط باشد. بنابراین مختصات اسلام در شرق آسیا و نوع رعایت کردن احکام آن، نسبت به آداب اجتماعی متفاوت است.

خدمات ایران و اسلام هم متقابل است. هم ایرانی‌ها به اسلام خدمت کرده‌اند و هم اسلام به ایرانی‌ها خدمت کرده است. فرهنگ ایرانی‌گرایی، ایدئولوژی باستان‌گرایی و ملی‌گرایانه قبل از انقلاب اسلامی در زمان پهلوی اول به صورت جدی دنبال شد، این روش از اواخر دورۀ مشروطیت آغاز و عده‌ای در مقابل غرب‌گرایی سر خم کردند. وبا ایدئولوژی باستان‌گرایی و ملی‌گرایانه به‌عنوان ابزاری برای مقابله با دین‌گرایی درجامعه آن روز مطرح کردند. پدیدهای که توسط پهلوی اول بیش از گذشته دامن زده می‌شد.

شهید مطهری معتقد بود این تفکر نادرستی است و با نگاه درست به تاریخ می‌توانیم ببینیم که زمانی که اسلام به ایران آمد مردمان، دانشمندان، فرهنگ و جامعه ایرانی بی‌نهایت به فرهنگ، فقه، کلام و ادبیات عرب توجه کردند تا آنجا که مهمترین نویسندگان ادبیات عرب، ایرانیان بودند و آن را توسعه دادند.

در علوم دینی و معماری که نمادهای به اصطلاح اسلامی فرهنگ و تمدن ایرانی هستند، اسلام و ایران توأمان به یکدیگر خدمت کردند. بنابر این، طبق این نگاه، ایران می‌تواند ظرفی برای محتوای اسلام باشد. همانطور که جوامع شرقی آسیا با فرهنگ خاص‌شان ظرفی برای محتوای اسلام بودند که در هر یک از این دو مثال ترکیب خاصی از فرم و محتوا شکل گرفته است. در جمهوری اسلامی ایران هم طبق گفته قانونگذاران انقلاب اسلامی، نویسندگان قانون اساسی و سخنان شهید مطهری در اوایل انقلاب، جمهوری فرم است و اسلام محتوا.

وقتی انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، بنده ۱۸–۱۷ سال سن داشتم و مثل بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان تعارضی بین جمهوریت و اسلامیت نمی‌دیدم. البته کسانی که سابقۀ بیشتری در این امور داشتند، چه در داخل کشور و چه خارج از کشور، همچنان در این خصوص سؤال داشتند و مسئله را به این آسانی نمی‌دیدند. به هر حال در جمهوری اسلامی ایران، جمهوریت فرم است و اسلامیت، محتواست. در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، «اسلامی» و «ایرانی» هر دو به عنوان صفت آمده و هیچ کدام به عنوان ظرف نیست. هر دو محتوا هستند برای سند الگو که در این‌جا برای اسلامیت و ایرانیت ظرف تلقی می‌شود.

بحث بر سر این است که الگوی پیشرفتی ارائه کنیم که هم با معارف اسلامی، فرهنگ و آموزه‌های اسلامی تناسب داشته باشد و هم با ویژگی‌ها و مشخصات فرهنگ و جامعه ایرانی و زیست بوم این سرزمین هماهنگ باشد که در طول تاریخ و تمدن ایران تداوم داشته است.

اگر قرار است الگوی پیشرفتی اجرا شود، این الگو باید از دو دسته صفات و منابع، محتوای خودش را اخذ کند که ناظر به آن‌ها باشد. دست کم ناقض آن‌ها نباشد. حداقل از آن‌ها اخذ شده باشد که یک الگوی پیشرفت ایرانی و اسلامی شود. تقدم و تأخری که اینجا وجود دارد می‌تواند در تعیین محتوا سهم بیشتری به محتوای اسلامی بدهد و بعد محتوای ایرانی که لابد با محتوای اسلامی ناسازگار نباشد. صفت بودنِ اسلامی – ایرانی برای سند نشان می‌دهد که همزمان اسلامی و ایرانی بودن، محتوا هستند و از این رو با مفاهیم دیگری مانند جمهوری اسلامی یا مطلبی که استاد شهید مطهری در کتاب خود گفته‌اند، دوگانگی و تعارض ندارد. این موضوع، ریشه‌های کانتی – زیملی دارد و در جای خودش نیازمند بحث مفصل فلسفی – جامعه‌شناختی است.

به یک معنا ما همیشه ناچاریم محتواها را در قالب‌ها و فرم‌ها بریزیم تا قابل فهم و قابل انتقال باشند و قدری با ثبات بمانند. مانند اینکه در دین برای عبادت، خضوع در برابر خدا، اطاعات در برابر خدا فرم‌هایی مانند وضو گرفتن و نماز خواندن، حج رفتن و… تعیین می‌شود. این فرم‌ها برای حفظ آن محتواهاست. قاعدتاً فرم به تنهایی ارزش ندارد. مناسک‌گرایی یا افراط در محتوا، هیچ کدام قاعدتاً خوب نیستند. اگر بگوییم مناسک دینی و عبادات را هرگونه که بخواهیم انجام دهیم و مهم محتواست، محتوا در اصل از دست می‌رود. بنابراین، فرم و محتوا باید یکدیگر را تقویت کنند و هر دو بایستی محترم شمرده شوند. بنابراین اینکه یکی از اینها را بگیریم و دیگری را رها کنیم یا هیچ کدام را نگیریم و به هیچ کدام اعتنایی نکنیم، مطلوب نیست.

الگوی پیشرفتی که مد نظر ماست آن شکل، فرم یا ظرف است که محتوای آن اسلام و ایرانی است. این دو مختصات است که البته اسلامی بودن، در آن مهمتر و مقدم است. من هر دو را محتوا در نظر می‌گیرم، محتواهایی برای یک ظرف؛ و از این نظر تناقضی با جمهوری اسلامی ایران نمی‌بینم.

ماهیت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟ آیا سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، یک کلان‌نظریه یا یک سند راهبردی و یا صرفاً یک گفتمان فراگیر اجتماعی است؟

سند الگو، قاعدتاً باید یک سند راهبردی باشد که بتواند به صورت یک گفتمان فراگیر اجتماعی و متکی بر یک کلان‌نظریه درآید. این که یک سند راهبردی کلان باشد و به مهمترین سیاست‌ها و استراتژی‌های نظام برای پیشرفت توجه کند. پیشرفت، یک امر مداوم است و اینگونه نیست که بگوییم مثلاً در این نقطه به اهداف می‌رسیم و تمام می‌شود. در عین حال باید شاخص‌گذاری‌هایی صورت گیرد که به کلی‌گویی منجر نشود.

سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید یک سند راهبردی و سیاست‌گذاری کلان باشد که البته باید پایه آن یک نظریه مبتنی بر فهم معینی از انسانِ ایرانی و آرمان‌های اسلامی باشد و بعد بدل به گفتمان فراگیر اجتماعی بشود که موفق و اجرا شود. اگر فقط روی کاغذ یا در دست عده‌ای خاص بماند، به جایی نمی‌رسد. واقعیت این است که تمام طرح‌های توسعه‌ای، اجرایی و حکومتی و طرح‌های نظام‌های مختلف زمانی می‌توانند به اجرا دربیایند که مردم با آن‌ها همراهی کنند. اگر مردم نیروی خودشان را به ایده‌ای خاص وام بدهند، آن ایده احتمال موفقیت و اجرایی شدن دارد. در غیر این صورت، عملی نخواهد شد. یعنی طرحی که صرفاً حکومتی باشد هر چقدر هم با ابزار و زور و فشار اجرایی شود، آن چه باید بشود، نخواهد شد.

حکومت شوروی سابق چیزی حدود ۷۰ سال بود که وقت گذاشت و دست آخر آنچه می‌خواستند اجرایی نشد و تحقق پیدا نکرد. پس حتماً هر طرحی به همراهی جامعه نیاز دارد. لازمۀ همراهی جامعه اعتماد به دولتمردان و مشروعیت سیاسی است به این معنا که باید بنیادهای سیاسی جامعه و آنچه در قانون اساسی آمده از نظر مردم صحیح، قانونی و مشروع تلقی شود. مردم نباید در آن‌ها شک ایجاد کنند یا باورشان را از دست بدهند. مرحلۀ بعدی، اعتماد سیاسی است؛ یعنی اعتماد به دولتمردان سیاسی و سیاستی که می‌خواهد آن چارچوب مشروع سیاسی را به اجرا در بیاورد.

مبانی معرفت شناختی در سند چگونه تبیین شده است؟

مبانی معرفت‌شناسی اگر به معنای درست کلمه به کار رود به معنای این است که ما معرفتمان را چطور کسب می‌کنیم. مبانی هستی‌شناسی یعنی ما هستی و عالم وجود را چطور می‌بینیم. مبانی معرفت‌شناسی یعنی ما معرفت و شناخت را چطور می‌بینیم و به نظرمان شناخت از چه راهی حاصل می‌شود و چه شناختی معتبر یا غیر معتبر است. این مبانی معرفت‌شناسی است. در کنار هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی، مبانی روش‌شناسی هم وجود دارد. پرسش این است که روش ما برای بررسی موضوعات مختلف چیست و چطور به حقیقت در چارچوب آن معرفتی که گفتیم می‌رسیم؟ این سه حوزه به هم متصل‌اند. در مبانی هستی شناسی، نوع نگاه و مبانی ما به دین و خداوند و جهان مهم است. این‌ها مسائلی در سطح فلسفی است.

ادعای ما این است که با دیگران متفاوت هستیم. فرق ما با آنان در این است که جهان را موجودیت یکپارچه می‌بینیم که خالقی دارد و این خلقت هدفی دارد. انسان هم یک معنا و چارچوب خاصی در این مسیر دارد و پیامبر درون و بیرون در جهان وجود دارد تا این مسیر را طی کنیم. جهان‌بینی ما مبتنی بر این گزاره است که چارچوب این دنیا تنها نیازها و لذات مادی نیست. قرار است رستگاری و سعادت اصلی در جهان دیگر از این مسیر بگذرد. بنابراین نیازمند نوع خاصی از پیشرفت هستیم که با این طرز تفکرها هماهنگ باشد.

ما خواستار پیشرفتی همراه با ظلم به دیگران و بی‌عدالتی یا پیشرفتی از نوع دنیاگرای صرف و نفی آخرت نیستیم. منظومۀ معرفتی از مبانی دینی‌شناسی، هستی‌شناسی ناشی می‌شود. پس باید تدابیری اتخاذ کرده و نوعی از عمل و مناسباتی را داشته باشیم که برای تعالی انسان در جامعه مطلوب باشد. به همین معنا حق تخریب محیط زیست و نگاه مقطعی به همه چیز را نداریم. سرمایه‌داری، طبیعت و همه چیز را می‌خورد و تنها به حداکثرسازی سود و قدرت تولیدش می‌اندیشد. بنابراین، چنین نظامی مطلوب نیست. پرسش اینجاست که در بازی قدرت‌های این دنیا آن چه نظامی است که نظام مطلوب باشد و با مبانی معرفت‌شناسی ما بخواند و کار کند.

نسبت سند الگوی پیشرفت با تمدن نوین اسلامی چیست؟

تمدن نوین اسلامی یک مفهوم کلی است. کسانی که از تمدن نوین اسلامی سخن می‌گویند، تصور اجمالی و محدودی از ماجرا دارند. تمدن نوین اسلامی یک امر کاملاً شناخته شده نیست. پدیده‌هایی مانند فرهنگ، جامعه، و تمدن در طول تاریخ ساخته می‌شوند بیش از آن که به صورت آگاهانه و خودساخته در تاریخ ساخته شوند.

این نگاه به تاریخ نافی تصمیم و برنامه‌ریزی نیست. گاهی وقت‌ها مهمترین محدودیت‌ها از بینش، دانش، سطح کنش و مداخله خود ماست. از تولد اسلام تا ظهور دوران طلایی که به تمدن اسلامی معروف است، چند قرن طول کشید. قرن چهارم و پنجم قرون طلایی تمدن اسلامی بود. از قرن سوم نشانه‌هایی نمایان شد خبر از آن دوره طلایی می‌داد تا اینکه مغول‌ها آمدند و این تمدن افول کرد.

مهمترین مسئلۀ این روزهای ما تحولات تکنولوژی است که چهرۀ جهان را عوض کرده و می‌کند. بخواهیم یا نخواهیم این مهم بر ما اثر می‌گذارد و می‌تواند برنامه‌ریزی را دستخوش تغییر کند. اگر ما نتوانیم برنامه‌ریزی‌هایمان را انجام دهیم، ممکن است آیندۀ کوتاه‌مدت و میان‌مدت را از دست بدهیم. در بلوک شرق و غرب و دوران جنگ سرد یا هنگام بروز جنگ واقعی، وضعیت همین‌گونه بود و فرصت بسیاری از توسعه‌ها و پیشرفت‌های دیگر گرفته شد. هزینه‌های انسانی و مالی بالای جنگ بر فرصت‌ها افزونی دارد، چرا که بخش زیادی از انرژی صرف رصد و خنثی کردن تهدیدها می‌شود.

آمریکا به این تصمیم رسیده که مسئلۀ خاورمیانه فرع است و نباید از چین و روسیه غافل بماند، زیرا اگر کاری نکند در رقابت‌های تکنولوژی میدان را از دست می‌دهد.

به این معنا نمی‌دانیم چه پیش می‌آید، این مسائل روی افکار، تحولات و شکل و فرم جهان اثر می‌گذارد. بنابراین معنای تمدن نوین اسلامی و امکان تحققش مسئلۀ پیچیده‌ای است. احتمالاً تمدن نوین اسلامی یعنی رسیدن به سطحی از تمدن و مدنیت با جامعۀ پیشرفته و قدرتمند که در دنیا و تولید و صنعت حرفی برای گفتن داشته باشند و از لحاظ فرهنگی اسلامی باشد. مجموعه کاملی که صد البته استقلال و اتکا به خود داشته باشد. حقیقت این است که این موارد آرمان‌های سنگینی‌ست و به زمان‌های طولانی نیاز دارد و ممکن است ما را با مشکلات زیادی مواجه کند.

سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در پی فراهم کردن حدی از تدارکات تمدن نوین اسلامی است که شاید نسبت به بزرگی و پیچدگی امر، کفایت کامل نداشته باشد به همین دلیل معتقدم سند الگو، نیازمند بهسازی و نوسازی است.

به نظرم، هنوز مواردی وجود دارد که در این سند منعکس نیست. فرض کنید که یکباره با تحولات اقلیمی مواجه شویم که در حال حاضر مواجه هستیم. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چقدر برای تحولات اقلیمی آمادگی دارد؟ اگر مسائل سند الگو خیلی خوب اجرا شود می‌تواند تنها بخشی از مشکلات امروز را حل کند به عبارت دیگر معطوف به مسائل امروز است اما آینده را به خوبی دیدن، اشراف و نگاه‌های دیگری را می‌طلبد.

«پیشرفت» در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چه تفاوتی با مفهوم بدیلی مثل توسعه دارد؟

یک نکته در انتخاب واژۀ پیشرفت به تفاوت بر ادبیات غیرایرانی و غربی‌اش تمرکز دارد. اگر بخواهیم یک تبارشناسی یا ردیابی تاریخی داشته باشیم، متفکران اروپایی در اواخر قرون وسطی به این فکر افتادند که الان کجا ایستاده‌ایم، گذشتۀ‌مان چه بوده و الان کجا هستیم و آیندۀ‌مان به کجا می‌رود.

بحث پیشرفت غرب از این نقطه شروع شد. اندیشه حاکم بر دوران روشنگری و مدرن بر آن بود که هر چه مربوط به دوره قدیم و سنت است باید دور انداخته شود، چرا که ناقص و جاهلانه است. هر چه در گذشته است کهنه، قدیمی، سنتی و مساوی با تاریک‌اندیشی‌ست، پس دور انداختنی است.

یکی از مؤلفه‌های عصر روشنگری پیشرفت و تکامل بود. این که ما رو به جلو می‌رویم و جوامع روبه‌جلو و پیشرفت هستند. وقتی به گذشته و حال نگاه می‌کنیم، خط سیری را طی کردیم. هر کس تعاریف و مکانیزم‌های مختلفی برای پیشرفت در نظر می‌گیرد. به عنوان مثال اگوست کنت، ایدۀ نظم و پیشرفت را ارائه داد. او اعتقاد داشت که عصر جدید، عصر علم و مطالعۀ علمی جامعه است. وقتی جامعه را به لحاظ علمی بشناسیم، می‌توانیم پیشرفت را هم ایجاد چکنیم پس نیازی به برخورد انقلابی نیست. با بی‌نظمی پیشرفت ایجاد نمی‌شود. به‌گفتۀ اگوست کنت، نظم‌گرایی، پیشرفت‌گرایی، تکامل‌گرایی و انسان‌گرایی یا اومانیسم به جای خداگرایی از مختصات این دوره است. در این نگاه، پیشرفت، خط سیر ممتدی است که از گذشته شروع می‌شود و رو به جلو می‌رود. مبنای نظریه‌های تک خطی بر این است که خط ثابتی برای توسعه وجود دارد و ممکن است برخی‌ها عقب باشند و بعضی جلو. اندیشمندان دیگری وجود داشتند که طرفدار دیدگاه نظریه‌های چندخطی بودند. ولی در قرن بیستم اندیشه‌های دیگری ظهور کرد. به این ترتیب که رشد، افزایش کمی است. رشد جامعه یعنی شاخص‌هایی مانند افزایش درآمد سرانه، کاهش فقر و…. توسعه اما به معنی وسعت یافتن است. نوعی گشودگی یا وسعت پیدا کردن کیفیت‌ها. به همین خاطر این گزارۀ مشهوری که گفته می‌شود ممکن است کشوری رشد را تجربه کند اما توسعه را نه مطرح شد، مانند کشورهای حوزۀ خلیج‌فارس که در سال‌ها یا دهه‌های گذشته افزایش درآمد را تجربه کردند اما به زعم برخی، توسعۀ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خاصی را تجربه نکردند. در الگوهای مختلف توسعۀ جهان هم کم و کاستی‌هایی وجود دارد مثل سویه‌های بالا به پایین یا غرب‌گرایی و استعماری. در مواردی هم توسعه‌ها ناپایدار بوده یعنی مثلاً به محیط زیست و فضای سبز آسیب زده شده است؛ بنابراین توسعه سبز یا پایدار یا همان توسعه همه جانبه الگوهای جدیدتری از توسعه است.

توسعه دارای جنبه‌ها و ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و…است. برای مثال در دولت اصلاحات اینگونه بازنمایی می‌شد که دولت و سازوکارها، خواهان توسعۀ سیاسی است یا در دولت سازندگی، توسعه اقتصادی پیشی گرفته است. به نوعی می‌توان گفت که مسئله این بود بدون توسعۀ سیاسی نمی‌توان توسعۀ اقتصادی داشت. نکته اینجاست که پایدار بودن توسعه یک ضرورت است. این توسعه که صنایع‌آب‌بر را در منطقۀ خشکی مثل اصفهان تأسیس کنیم و بعد از چند سال با بحران محیط زیستی مواجه شویم، توسعۀ پایدار نیست و در مفهوم پیشرفت ادبیات غربی وجود ندارد. مطمئناً باید از ادبیات توسعه کمک گرفته شود و از نقاط مثبت آن استفاده کرد.

معتقدم در قالب سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به پیشرفت متفاوتی نیاز داریم که با مبانی ما هماهنگ باشد و نسبت به گذشته از نظر کمیت و کیفیت وضعیت ما را بهتر کند. شاخص‌هایی در سطح بین‌المللی وجود دارد. بعضی شاخص‌های کیفی، کمی شده یا به صورت آماری قابل ارزیابی است به عنوان مثال نمی‌توان ادعا کرد که توسعه پیدا کردیم اما سطح بی‌سوادی‌مان یا فقر و میزان نابرابری خیلی بالاست یا برای نمونه فعالیت‌های اقتصادی ما هیچ نسبتی با شرایط جغرافیایی و اقلیمی ما نداشته باشد. توسعه‌ای، توسعه است که آزادی‌های اجتماعی، دموکراسی و سهم مردم در حاکمیت یا نوآوری صنعتی در آن حفظ شود.

پیشرفت در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، شکل و ترکیبی از قوی شدن در منطقه و جهان است که دیگران نتوانند به ما امر و نهی کنند. یعنی تنها خریدار و مصرف‌کننده نباشیم، بلکه عرضه‌کننده باشیم و بتوانیم نیازهای خود و دیگران را تأمین کنیم. پیشرفت به این معنا ترکیبی از شکوفایی‌ها و توانمندی‌های علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خصوصاً اقتصادی، تکنولوژیکی و قدرت سیاسی و نظامی است.

زیربنای سند الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت به ما می‌گوید که پیشرفت باید برخواسته از اسلام باشد، یا دست کم منافاتی با آن نداشته باشد. این سند در بخش رسالت و مبانی و آرمان‌ها تا حد زیادی ایده‌آل و آسمانی است. این بخش بیشتر به دوستانی که در زمینۀ دینی کار کردند، مربوط می‌شود. این سند از امور متعالی شروع می‌کند، سپس عینی‌تر و زمینی‌تر می‌شود. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌تواند شرایط امروز را تا اندازه‌ای بهبود بخشد، اما برای آیندۀ دور با شرایط سختی روبروست، چرا که نمی‌توانیم مرز زمان را بشکافیم.

با این سرعت تغییر تکنولوژی، چه تجسمی از آینده داریم که مثلاً بگوییم ۵۰ سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ تکنولوژی‌های نوین ظرف ۵۰ سال آینده جامعه را به چه صورتی درخواهند آورد؟ هرچه هست مربوط به امروز و آیندۀ نزدیک ماست.

سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در زمینۀ افق و تدابیر نگاه کاملاً کارشناسانه دارد، اما در زمینۀ شاخص‌ها و در حوزه عمل با نواقصی روبه‌روست. به این معنا، فکر نمی‌کنم که این سند نظریۀ پیشرفتی یا تدابیر پیشرانی را به معنای واقعی آن تدوین کرده باشد. تدابیر پیشران تعریف خاصی دارد. برای مثال یک تدبیر پیشران واقعی متصل بودن به بازارهای جهانی است. ما به بازار جهانی متصل نیستیم. محصولاتمان را به بازار جهانی در یک رقابت برابر عرضه نکردیم که ببینیم دست بالا می‌گیرد یا نه. آیا اصلاً بازار جهانی کالاهای ما را به این قیمتی که برای ما تمام شده می‌خواهد یا نه. کشورهای دیگر اما شاخص‌های ملموس و عینی را در زمینه‌های مشخصی در نظر می‌گیرند که در آن جلو می‌روند. به نظر می‌رسد، تدابیر پیشران در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بیشتر تدابیر اعتقادی است. آیا ما در شیمی، صنعت، تکنولوژی، کاغذ، چاپ، سینما یا نرم‌افزار جلو رفته‌ایم، که بقیه بخش‌های اقتصادی پشت سر اینها جلو بیایند. معنای پیشران اقتصادی یعنی در نظر گرفتن امکان‌ها با نگاه به داشته‌ها و ظرفیت‌ها، مثلاً شبیه ترکیه در گردشگری، فعالیت پیشرانی را سامان دهیم که این نقطه قوت بتواند بقیه بخش‌ها را بالا بکشد. به نظر می‌رسد در سند الگو چنین تصوری از پیشرفت یا لوکوموتیو و نیروهای پیشران وجود ندارد. این نکته هم مهم است که در یک نگاه کلی همه بخش‌ها از اولویت خاصی برخوردار است و همه لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

جهان امروز تغییر کرده است. شدت تغییر هم زیاد است. ما هم می‌خواهیم در قواعد این جهان بازی کنیم، هم می‌خواهیم قواعد این بازی را به هم بزنیم. این عرصه شبیه ورزش و بازی در قواعد فیفا و کنفدارسیون آسیاست. ممکن است بعضی بگویند کسی نباید به ما دستور بدهد، اما آن‌ها این بحث‌ها را ندارند. این فدراسیون‌ها، غیردولتی و مردمی هستند و اصلاً دولت‌ها نباید در آن دخالت داشته باشند. حالا در بعضی کشورها مثل ایران یا کشورهای خلیج فارس می‌خواهند این مجموعه‌ها را به طور سیاسی و حکومتی زیر نظر داشته باشند. از گذشته هم اینگونه بوده است. ما از واگذاری این مجموعه‌ها به بخش خصوصی بیمناک هستیم. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که قواعدی دارد. جهان هم نمی‌گوید حتما با من باش، بلکه می‌گوید اگر رعایت نکردی، من تو را کنار می‌گذارم. تا چه زمانی به بهانه‌های مختلف می‌توانیم قاعده‌مند شدن را به تعویق بیندازیم؟ اینها پیچیدگی‌هایی‌ست که باید حل شود. سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید برای این پیچیدگی‌ها راه‌حل بدهد.

با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائه سندی دیگر مانند سند الگو وجود داشت؟

نکته اینجاست که اسناد دیگر نتوانستند جوابگو باشند. این اسناد یا مشمول مرور زمان شده اند، یا مقطعی بودند و تحت تأثیر سیاست‌های دولت‌های مختلف قرار گرفتند. یکی از مشکلات ما این است که تداوم سیاسی نداریم. فراز و فرود و تنوع سیاسی ما شدید است و این وضعیت هزینه‌هایی را بر ما بار می‌کند. مثلاً سند چشم‌انداز که تا سال ۱۴۰۴ اعتبار دارد، یعنی ۲۰ سال از ۱۳۸۴. طبق آن هم قرار بود ما در خیلی از چیزها در کشور و منطقه اول شویم اما می‌بینیم که تحولی رخ نداد.

اقتصاد جهان امروز پولی و مبتنی بر مبادلات و سرمایه‌گذاری است، بنابراین اگر هم بهترین تولیدات را داشته باشیم، نمی‌توانیم فقط بر روی ۸۰ میلیون نفر کشور خودمان تکیه کنیم. تحریم‌های گذشته اکنون بیشتر خودش را نشان می‌دهد. حرفم این است که قواعد دنیای امروز، قواعد به‌خصوصی است، ما نمی‌توانیم از کرۀ زمین خارج شویم و به دنیا بگوییم شما به ما کاری نداشته باشید. سازمان هواپیمایی، کشتی‌رانی، مترو، انرژی اتمی ما و برخی چیزهای دیگر، تحت نظارت جهانی است و ما باید با محدودیت‌ها بسازیم.

بحث ما در اوایل انقلاب و بعضی اندیشمندان مثل میشل فوکو این بود که ظرفیت‌های فرهنگی و انسانی جامعه در حال ساختن یک انسان و جامعۀ جدید است. این آدم با آدم جهان سرمایه‌داری قرن بیستم و دنیای غرب متفاوت است. اکنون اما اتفاقات زیادی رخ داده و چیزهای پیش آمده که آرمان‌ها و شعارهایی که اول بوده عملیاتی نشده است. قبل انقلاب می‌گفتیم هر مشکلی هست ناشی از استعمار بیرونی است، اما بعداً متوجه شدیم که بسیاری از چیزها مربوط به خودمان است. نسبت ما با بیرون، نسبت سنت و مدرنیته و نسبت ما با جهان باید مشخص شود. اینکه بگوییم ما ضد جهان هستیم، به ضرر خودمان است.

آیا این روش‌ها را ادامه دادن و اینگونه برخورد با جهان ما را به نتیجه می‌رساند؟ جریان‌های گذشته‌گرا و به اصطلاح سلفی متعصبانه که بیشتر در جوامع اهل سنت ایجاد شد، مثل طالبان، داعش و بوکوحرام و دیگر جریان‎های به اصطلاح اسلامی، نهایتاً منجر به جریان مذهب علیه مذهب شد. یعنی برای تأمین منافع اسرائیل، جنگ را به تمدن اسلامی آوردند، ما را به جان هم انداختند تا ارزش‌های دینی ما را تضعیف کنند.

اگر قرار است سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را حفظ کنیم، باید دوراندیشی بیشتری در ساحت عمل و اندیشه داشته باشیم، تا نتیجه‌اش به سود ما باشد. بی‌تردید، این سند حاوی نکات خوبی است، اما این که در مورد عرصه‌هایی مثل معلولان، کودکان و دو گانه‌هایی مانند سنت و مدرنیته مباحثی را جا انداخته یا در خصوص آن‌ها ساکت است و حداقل ابهام دارد، از جمله نکاتی هستند که باید در اصلاح سند به آن‌ها توجه شود. باید نسبت به داشته‌هایمان حساب و کتاب کنیم. فرض کنید می‌خواهیم با کشورهای اطرافمان کار کنیم، همه می‌دانند که بدون مبادلات پولی و بانکی ممکن نیست، در دنیای امروز تهاتر بسیار محدود است. اقتصاد امروز، اقتصاد شبکه‌ای، پولی و بانکی است. خیلی از کشورها و همسایگان با قدرت‌های بین‌المللی زد و بند دارند و با این‌ها بدون اینکه روابطمان را در عرصه‌های دیگر بازنگری کنیم، از حدی بیشتر نمی‌توان جلو رفت. بنابراین لازم بوده و هست که کار شود و زحمت کشیده شود تا این کاستی‌ها مرتفع گردد.

مشکل مهم دیگری که در مورد سند فعلی به نظر می‌رسد، این است که از یک جایی به بعد تلاش شد، تدابیر موجود در سند محدود شود مثلاً تعدادش به ۶۰ مورد محدود شد و انواع ایده‌ها را در بسیاری از تدابیر گنجاندند و آنقدر تدابیر گران‌بار شدند و انواع خواسته‌ها و ایده‌ها در آن‌ها ذکر شدند که ممکن است یک جز در برابر جز دیگر اهمیتش از دست برود و در مقام عمل به آن‌ها پرداخته نشود.

در این زمینه، یکی دیگر از مشکلات این است که کدام دستگاه باید به اجزای هر تدبیر بپردازد؟ مسئله این است که آیا باید همه چیز را در یک تدبیر بگوییم یا اجازه دهیم تعداد و محتوای تدابیر تغییر کند؟ یکی از تدابیر (تدبیر ۲۳) به بحث محرومان، نیازمندان، ضعفا، تأمین اجتماعی، مواسات و وقف پرداخته است. سؤال اینجاست که این موضوعات چه نسبتی با معلولان، برابرسازی، مناسب‌سازی نرم‌افزاری و سخت‌افزاری برای آن‌ها دارد؟ که این تدبیر را جایگزین تدبیر پیشنهادی برای معلولان تلقی کرده‌اند. آیا نگاه‌مان به یک جمعیت بزرگ مانند معلولان درست است؟ برساخت اجتماعی معلولیت در ایران که نگاه عقب مانده‌ای به موضوع است، در این تدبیر موج می‌زند. در موارد دیگر مانند تکنولوژی، نوآوری و جهان مدرن، تحولات سیاسی و ژئوپلتیک هم وضعیت به همین شکل است.

ما باید به یک قدرت غیرقابل حذف بدل شویم. کشور چین چنین وضعیتی دارد. اقتصاد این کشور به اندازه‌ای پیشرفت کرده که اگر اوراق قرضۀ آمریکا را نخرد، اقتصاد دولت آمریکا برمی‌گردد. ذخیره ارزی چین بسیار زیاد است. پیشرفت چین از نظر تکنولوژیک در نرم‌افزار و سخت‌افزار به حدی بالاست که بدل به کارخانۀ جهان شده است و نمی‌توان چین را از دنیا حذف کرد.

ضمانت اجرای سند الگو چیست؟ چه اقداماتی پیش‌بینی شده تا سند الگو به سرنوشت دیگر اسناد برنامه‌ای کشور دچار نشود؟

به نظر بنده سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بعد از ابلاغ و اجرا و مشخص شدن نقایص، نیازمند بازبینی‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت است. ضمانت اجرای سند به جایگاهی که در قانونگذاری‌ها و سیاست‌ها دارد، بر می‌گردد. ممکن است با تغییر دولت‌ها، شرایط و نیازها یا تغییر تعبیر میدان و دیپلماسی تغییر کند. صرف نظر از سیاست‌زدگی و سیاست‌بازی، به عنوان کسی که در انقلاب بوده و به آن معتقد است و سالهاست در این حوزه کار کرده، می‌گویم که رویارویی ما با سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت جزئی از کل شرایط دیپلماتیک و سیاسی ماست.

لوازم و ضوابط ترسیم نقشه راه باید مشخص باشد. رسالت و میثاق ما هم قانون اساسی است. مسئله اینجاست که می‌خواهیم با یک اتومبیل قدیمی، جادۀ قدیمی و رانندۀ قدیمی پیش رویم یا حاضریم که اگر جایی اشتباه کردیم آن را بازنگری کنیم. دچار چنین تناقض‌هایی هستیم. حذف و طردها در سند زیاد مشاهده شده است. وقتی می‌خواهیم با نگاه سنتی پیشرفت کنیم، چه پیشرفتی خواهیم کرد. وقتی بر قدیمی بودن اصرار می‌کنیم و حاضر به هیچ تغییری نیستیم، بهتر شدن محقق نخواهد شد. مهمترین تضمین، تغییر نگاه و تغییر دید ماست. ظهور چند حادثۀ جدید مثل تغییرات اقلیمی و سیل و زلزله می‌توانند شبیه موجهایی عمل کنند که ما را پس زنند و نگذارند جلو برویم. بنابراین ضمانت اجرایی سند الگو بیش از هر چیزی به بازنگری در بینش، واقعیت‌های جهان جدید، عزم ملی و حاکمیت و مردم، فراگیر شدن و جایگاه قانونی پیدا کردن و البته کمیت‌پذیری بر می‌گردد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز