خبرگزاری کار ایران

غلامرضا زکیانی:

برخی هوای مصادره به‌ سر دارند/ سلیمانی در پی ایجاد هلال اسلامی – انسانی بود نه هلال شیعی

برخی هوای مصادره به‌ سر دارند/ سلیمانی در پی ایجاد هلال اسلامی – انسانی بود نه هلال شیعی
کد خبر : ۱۱۷۲۶۱۱

سردار سلیمانی اصلا در سطح دیگران نیست. او نگاه ملی و فراملی داشت. به همین جهت است که با وجود این همه اقتدار و نفوذ که به راحتی می‌توانست دست بشار اسد را بگیرد و از دمشق به ایران بیاورد. او معنای دیپلماسی و میدان را به خوبی می‌دانست. او قله‌ی میدان بود. کسی که قله میدان باشد، ابدا در حوزه دیپلماسی، برخی کارها که برخی در پی آن هستند را انجام نمی‌دهد.

"سردار سلیمانی اهل جناح‌بازی نبود. ایشان برای اسلام، چارچوب تعیین نمی‌کرد تا ضمن آن دیگران را از دایره اسلام خارج بداند..." این جمله‌ی صریح و مستند غلامرضا زکیانی (مدرس دانشگاه علامه طباطبایی)، هویت فکری سردار قاسم سلیمانی را بیش از پیش برای ما ایرانیان معرفی می‌کند. او ادامه می‌دهد: "اکنون هم بعد از شهادت ایشان یکی از جناح‌های سیاسیِ موجود که کارش همین مصادره کردن است، می‌خواهد نگاه و نظر سردار را مصادره کند." این استاد فلسفه، در باب تعریف هویت فکریِ آن جناح سیاسی که کارش مصادره کردن است، می‌گوید: "آنها انقلاب را مصادره می‌کنند، جنگ را مصادره می‌کنند و اکنون هم سردار سلیمانی را هم مصادره می‌کنند. فکر نمی‌کنند که ایشان مربوط به یک جناح نیست و از سوی مردم، به یک اسطوره تبدیل شده است." ناگفته‌های بیشتر از زندگی سردار قاسم سلیمانی را در این گفتگو بخوانید.

شهید سلیمانی هیچگاه وارد سیاست و اقتصاد نشد. به نظر شما این یک استراتژی نظامی بود یا یک اصل اخلاقی؟

در این خصوص باید بین دو معنا از نظامی‌گری تفکیک قائل شد؛ معنای اول آن، معنای رایج در جهان است. طبق این نگاه، وقتی یک نظامی اسلحه در دست دارد، اصولا  نباید وارد نزاع‌های سیاسی شود. معنای دیگر از نظامی‌گری که بعد از انقلاب با نمونه‌هایی از آن آشنا می‌شویم، هویت جدید به خود می‌گیرد. در توضیح بیشتر باید سراغ تاریخ هشت سال دفاع مقدس رفت. می‌دانیم در جنگ بسیاری از مردم وارد جنگ شدند و بعد از جنگ نیز یا در همان بسیج ماندند و یا در مناسبی دیگر مشغول فعالیت شدند. بر این اساس، معنای دوم نظامی‌گری طی چنین روندی به انقلابیون بعد از انقلاب، اطلاق شد. با این معنای جدید دیگر نمی‌توان یک فرد نظامی را از هویت یک فعال سیاسی جدا کرد. از نظر من سردار سلیمانی جزو نظامیان نوع دوم محسوب می‌شوند. ایشان با چنین جایگاهی، تاکید داشتند که امثال داعش را در سطحی نمی‌داند که در جنگ با آنها لباس نظامی بپوشد. سردار سلیمانی در حقیقت خود را از نوع دوم نظامیان می‌دانست که به اسلام و نظام خدمت می‌کرد. ایشان آنچنان که در دوره دفاع مقدس، مستقیما وارد جنگ شده بود، در زمان حضور داعش نیز وارد جنگ شد. اما واقعیت این است که سطح توان و ادراک ایشان بسیار بالاتر از این مسائل بود.

در پاسخ به این سوال که ایشان از لحاظ اخلاق وارد مسائل اقتصادی نشدند و یا بر اساس استراتژی نظامی بود، باید گفت که سردار سلیمانی بسیار بالاتر از این موارد می‌اندیشید. به عبارتی ایشان مسائل را در افق بالایی بررسی می‌کرد. اصولا آینده‌ی منطقه و نظام را از چنین جایگاه رفیعی نگاه می‌کردند. در شرایط حادی که داعش ظهور کرد، باید نظام به صورت جدی به آن ورود پیدا می‌کرد. اما مشکل این بود که مردم به دلیل رفتار برخی نظامی‌ها، آن خلوص دهه شصت را تا حدودی برای نظامیان قائل نمی‌شدند. سردار سلیمانی به این نکته کاملا واقف بود. ایشان اهل زد و بندهای سیاسی و اقتصادی نبودند. آنچنانکه در خصوص نامزدی ریاست جمهوری، گفتند که می‌خواهد فقط یک سرباز باقی بماند. این ناشی از حواس جمعی ایشان و تسلط به امور زمانه بود که مبادا به کارهای ناپخته‌ای که برخی ها مرتکب شده بودند، نزدیک شود. بر این اساس زمانی که افراطیون و تروریست‌ها مشغول قلع و قمع بودند، از  همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی سعی داشت آنها را محدود کند.  به مردم اعتقاد داشت و می‌دانست که مردم به حرکات و تصمیمات‌شان نگاه می‌کنند. لذا تلاش داشت که از این مقبولیت اجتماعی و نظامی که پیدا کرده بود، سوءاستفاده نشود. این خصلت نشان می‌دهد که عملکرد ایشان بسیار بالاتر از مسائل نظامی و اخلاقی است. او به مردم و آینده مردم و کشور و نظام احترام می‌گذاشت و بر اساس آن عمل می‌کرد. لذا حاضر بود حتی کارهای مباح و مستحب را هم تقبل نکند تا اعتماد مردم به الگویی چون سردار سلیمانی، خدشه‌ای نبیند. واقعا هم اینگونه بود و تا لحظه‌ی شهادت و بعد از آن هیچ خدشه‌ای به شخصیت ایشان وارد نشد. روز تدفین و تشییع سردار، گواه بر این مساله بود. بعد از انقلاب چنین تشییع جنازه‌ای بی‌نظیر بود و شبیه آن ماجرا را فقط برای امام خمینی(ره) سراغ داریم. برای هیچ سردار نظامی و هیچ فرمانده‌ی لشکری چنین حضوری را که از بین جناح‌های مختلف باشد، شاهد نبودیم. حتی خارج‌نشین‌ها و کسانی‌که طرفدار نظام نبودند، نسبت به سردار تواضع از خود نشان دادند. این رخداد انحصاری، ناشی از بصیرت و  همچنین عمل توأم با اخلاص سردار سلیمانی بود که طبق بیانات رهبر انقلاب، از آن به مکتب سلیمانی تعبیر شد.

ایشان در خصوص جناح‌بندی‌های سیاسی انحصاری فکر نمی‌کرد تا آنجا که بعد از واقعه ترور، عموم احزاب و حتی مخالفان نظام، ناراحتی خود را ابراز کردند. از طرفی خیل کثیری از مردم در مراسم خاکسپاری حضور یافتند؛ طوری که تعجب جهانیان را برانگیخت. این نگاه فراجناحی؛ چه درسی می‌تواند برای سیاسیون داشته باشد؟

اجازه بدهید در ابتدا از جناح‌بازی و جناح‌بندی در شرایط کنونی نظام صحبت کنم. به اعتقاد من، انقلاب از این جناح‌بندی‌ها بیشترین ضربه را می‌خورد که آن نیز دلایل متعددی دارد. ما رفتارهای جناح‌بندی را در عالم سیاست بلد نیستیم. اگر کشورهای دیگر را بررسی کنیم، خواهیم دید که جناح‌های سیاسی مختلف، در  ۸۰ درصد از مصادیق منافع ملی، اشتراک نظر دارند. درست است که آنها در سلیقه‌های فردی، سیاست‌های اقتصادی و بین‌المللی اختلاف نظر دارند، اما در خصوص منافع ملی اینگونه نیست. در مقابل، ما این قواعد را یا نیاموخته‌ایم و یا نمی‌خواهیم یاد بگیریم. لذا حتی در خصوص منافع ملی، بین جناح‌های سیاسی کشور، حتی به میزان ده درصد هم اشتراک نظر نمی‌بینیم. این انتقاد به همه جناح‌ها مربوط می‌شود و چپ و راست ندارد.

در ایران وقتی از جناح صحبت می‌کنیم، فقط یک امر صوری مطرح است و ما نسبت به آنچه که در کشورهای پیشرفته رخ می‌دهد، بسیار تفاوت داریم. در ایران اشتراکات جناح‌ها بر سر منافع ملی بسیار کم و ناچیز است. همیشه تلاش است که یک فرد و یک نگاه خاص به مثابه نماد ملیت و منافع ملی معرفی شود. لذا آن فرد و یا آن جریان، هر تصمیمی را که اخذ کند، همان منفعت ملی تلقی می‌شود. ولی در مقام نقد می‌توان گفت: اصولا هر جناحی می‌تواند مدعی چنین انحصاری شود. بر اساس همین وضعیت است که بیشترین لطمات به کشور وارد شده است. گاهی وقت‌ها وضعیت از این بدتر هم می‌شود. منافع ملی بسیار بالاتر از این موارد است و نباید سیاست مدنظر را طوری تبیین کرد که بیشترین لطمه را به کشور وارد کنیم. خطوط قرمز هم در مورد منافع ملی مشخص است. ولی متاسفانه در ایران هیچ کدام از جناح‌ها پختگی ادراک آن را ندارند.

فراموش نکنیم که در داخل کشور، یک بُعد دینی برجسته داریم. جناح‌هایی که جلوه‌های دینی‌شان قوی‌تر است، خود را عین دین و نظام و منافع ملی می‌دانند. لذا حین حمله به حریف و کوبیدن مخالفان، به این فکر نمی‌کنند که در حال تخریب نیروهای نظام هستند. آنها گمانشان این است که به انقلاب کمک می‌کنند؛ اما در حقیقت بخشی از نیروهای انقلاب را لکه‌دار و هویت‌شان را مخدوش می‌سازند. این یکی از بزرگترین ضربه‌ها در نظام جمهوری اسلامی است. اکنون با این مقدمه که گفته شد می‌توان سراغ سوال رفت. سردار سلیمانی هیچیک از این ایرادها را نداشت. ایشان وقتی دیدند که ما جناح‌بندی بلد نیستیم، یک مرحله از جناج‌بازی موجود بالاتر آمد. سخنان ایشان را حتما شنیده‌ایم که گفته‌اند "اصولگرا یعنی چه... اصلاح طلب یعنی چه...آن دختری که حجابش کامل نیست دختر من است." ما این رفتارها را نه از جناح اصولگرا و نه از اصلاح‌طلب سراغ نداریم. ایشان فراتر از نگاه جناح‌ها رفتار می‌کرد. وقتی جناحی مشخص به آقای ظریف حمله می‌کرد، سردار سلیمانی با آقای ظریف عکس می‌گرفتند. این نشان دهنده‌ی این است که این فرد در آن رده‌های جناحی قرار نمی‌گرفت. البته این خصلتِ همیشگی ایشان بود.

در ماجرای ۸۸ اگر خوب بررسی کنیم، هیچ اثری از ایشان در آن درگیری‌ها نمی‌بینیم. هرچند که بعد از شهادت ایشان، تلاش داشتند تا نشان دهند که سردار سلیمانی در خیابان‌ها بودند. با این وصف اطلاعات دقیق و تاریخ دقیق سال ۸۸ جلوی چشم همه ما است. هیچ کس این‌ سخنان را تایید نمی‌کند.

برخی تلاش دارند بگویند سردار سلیمانی در سال‌های ۷۸، ۸۸، ۹۶ و حتی آبان ۹۸ حضور داشتند. با این وصف شما این مساله را تکذیب می‌فرمایید.

بله؛ همینطور است. در مواجهه با این رخدادها، ما فقط در یک نامه‌ی مشترک از فرماندهان نظامی که به آقای خاتمی نوشته شده بود، امضایی از ایشان می‌بینیم. فقط همین مورد است. در هیچ جای دیگر اثری از حضور ایشان نمی‌بینیم. بررسی این مساله بسیار ساده است. اغلب کسانی که در سال ۸۸ به عنوان فتنه‌گر نامیده شدند، چرا سردار سلیمانی را دوست داشتند و هنوز هم دوست دارند؟ این مسائل بدون دلیل نیست. یک سرداری خودش اعتراف کرده بود که ۵ هزار نفر از اوباش را مسلح کردم و در ماجرای ۸۸ این افراد به خیابان‌ها ریختند. طبیعتا وقتی مردم چنین کنشی را در قبال مردم از سوی سردار سلیمانی نمی‌بینند، نگاهشان به ایشان متفاوت از نگاه به سایر افراد خواهد بود. نباید از این موارد ساده گذشت. رفتار مردم در تشییع جنازه ایشان نشان می‌دهد که آقای سلیمانی در سال ۸۸ چه برخوردی با کسانی داشت که به عنوان فتنه‌گر نامگذاری شدند.

در مجموع باید گفت که سردار سلیمانی اهل جناح‌بازی نبود. ایشان برای اسلام، چارچوب تعیین نمی‌کرد تا ضمن آن دیگران را از دایره اسلام خارج بداند. اکنون هم بعد از شهادت ایشان یکی از جناح‌های سیاسیِ موجود که کارش همین مصادره کردن است، می‌خواهد نگاه و نظر سردار را مصادره کند. آن‌ها انقلاب را مصادره می‌کنند، جنگ را مصادره می‌کنند و اکنون هم سردار سلیمانی را هم مصادره می‌کنند. فکر نمی‌کنند که ایشان مربوط به یک جناح نیست و از سوی مردم، به یک اسطوره تبدیل شده است.

از قضا اسطوره شدن ایشان، آگاهانه است و از آن جایگاه نازلی که برخی گرفتار آن هستند، بالاتر رفت. به همین خاطر ایشان ایده‌ال شدند و برای جوانان کشور به عنوان یک الگوی مثال‌زدنی شهره شدند. چنین اسطوره‌ای که در جناح‌ها جا نمی‌شود، در حال کوچ‌سازی‌اش هستند. برخی می‌خواهند، سردار سلیمانی را به نفع خود مصادره کنند. باید از آن‌ها پرسید که واقعا فکر می‌کنید در حال خدمت هستید؟! خیر؛ خدمت نمی‌کنید. یک اسطوره‌ی زنده را از مردم و جوانان مملکت نگیرید. حتی خارج‌نشین‌ها به ایشان ارادت پیدا کردند. اما تعدادی می‌خواهند ایشان را در قالبِ کوچک خود، تعبیر کنند. این نگاه منجر به لطمه زدن به الگوی منحصربفرد ملت و جوانان می‌شود. جوانان ما از اسطوره خالی شده‌اند. سردار سلیمانی در این اواخر واقعا به یک اسطوره تبدیل شده بود. ایشان را مصادره نکنید. آقای سلیمانی وقتی زنده بودند، چنین کارهایی را نمی‌کرد که برخی اکنون با مصادره‌ی ایشان در پی تعریف هویتش هستند.

می‌دانیم که نظامیان به جهت روحیه‌ی خاص خود، غالبا در میدان جنگ، تمایلی به گفتگو از خود نشان نمی‌دهند. با این وصف حین مذاکره با آمریکا، آقای سلیمانی برخلاف برخی، عکس‌العملی منفی از خود نشان نداد. تفاوت نگاه سردار سلیمانی را در این مورد خاص، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سوال دقیقی است که صدر این سوال، ذیل آنرا توضیح می‌دهد. سردار سلیمانی اصلا در سطح دیگران نیست. واقعا نگاه ملی و حتی فراملی داشتند. به همین جهت است که با وجود این همه اقتدار و نفوذ که به راحتی می‌تواند دست بشار اسد را بگیرد و از دمشق به ایران بیاورد، معنای دیپلماسی و میدان را به خوبی می‌داند. ایشان قله‌ی میدان بود و همه نیز ایشان را قبول داشتند. کسی که قله میدان بود، ابدا در حوزه دیپلماسی، این کارهایی را که برخی در پی آن هستند، انجام نمی‌داد.

اکنون دو سال از شهادت سردار سلیمانی می‌گذرد. دولت هم تغییر کرده است و تیم جدیدی در حال احیای برجام است. باید پرسید: اگر احیای برجام تا این حد خوب است و می‌خواهیم آن را احیا کنیم، پس چرا تا این میزان در قبال دولت قبلی که در حال تاسیس آن بود، هجمه ایجاد شد؟ اکنون همان منتقدان، به موافقان برجام تبدیل شده‌اند. با این وصف سردار سلیمانی، حواس‌شان کاملا جمع بود و می‌دانست که چگونه رفتار کند. اینطور نبود که موضعی را اتخاذ کند که فرماندهان دیپلماسیِ کشور لطمه ببینند. از این جهت سخن شما را تایید می‌کنم که سردار سلیمانی بسیار فراتر از جناح می‌اندیشید و شخصیتی کاملا مردمی داشت. در حال حاضر کاری که برخی از دوستان در قبال حمایت از گفتگوهای هسته‌ای دولت انجام می‌دهند، سردار سلیمانی در قالبی فراجناحی، به آن اشتغال عملی داشت. این همان رمز محبوبیت ایشان است؛ همان بصیرت عجیبی که سردار سلیمانی داشت و بسیاری نداشتند و ندارند و نخواهند داشت.

برخی می‌گویند ایران به دنبال هلال شیعی است، به نظر شما شهید سلیمانی در خارج از مرزهای ایران، تا چه میزان توانست بین اهل سنت و اهل تشیع، رابطه دوستانه برقرار کند؟

در مجموع چهار بار به لبنان سفر داشته‌ام و در یکی از این سفرها حدود دو هفته تدریس کردم؛ پس در این مورد چندان هم بی‌اطلاع نیستم و اطلاعاتی دارم. بعد از شهادت سردار نیز مسائل را دنبال می‌کردم. سیدحسن نصرالله در اربعین سردار سلیمانی، گفتگویی داشت که توصیه می‌کنم آن گفتگو را ببینید تا بدانیم سیدحسن که خودش در راس مقاومت بوده و انصافا موفقیت‌ عمل کرده‌اند، در خصوص سردار سلیمانی چه سخنانی دارد. حتما این گفتگو را بخوانید.

یکبار ممکن است کسی هلال شیعی را موضوعی صرفا مذهبی تعبیر کند که از لبنان شروع می‌شود، سپس سوریه، عراق، ایران، افغانستان و یمن را دربرمی‌گیرد. در این مورد ممکن است اهل تشیع در مقابل اهل سنت تلقی شود. چنین تلقی می‌خواهد بر طبل اختلافات بکوبد و تبلیغ کند که ایران می‌خواهد تشیع را بر جهان اهل سنت غلبه ببخشد. من این نگاه و تاویل را درست نمی‌دانم.

در کشورهای همجوار و منطقه، به عنوان نمونه وقتی لبنان و سوریه را بررسی می‌کنیم، مواردی خاص قابل تفسیر است. شیعه‌ی حاضر در سوریه، شیعه‌ی ‌اثنی عشری نیست بلکه علوی هستند. در عراق مقداری از اهل تشیع، اثنی عشری هستند. در افغانستان نیز کم و بیش همینطور است. در یمن که اصلا شیعه زیدیه حضور دارد. ضمن این مسائل و تکثر مذاهب در این کشورها، وقتی رفتار سردار سلیمانی را بررسی می‌کنیم، با اینکه داعش وارد نبرد با ایزدی‌ها و سایر مذاهب می‌شود و این مذاهب توسط داعش هتک حرمت شدند، شخص سردار سلیمانی با هلی‌کوپتر وارد میدان می‌شود و ضمن بررسی، در نهایت آنها را از محاصره نجات داد. این نشان می‌دهد که برای سردار سلیمانی، انسانیت بسیار بالاتر و با اهمیت‌تر است. (از این جهت رفتار سردار دلها قابل قیاس است با رفتار امام موسی صدر). این خوانش دوم از اهل تشیع که سردار سلیمانی هم به آن گرایش دارد، یک خوانش انسانی است و نه صرفا مذهبی. این خوانش در پی مسلمان کردن مسیحیان و یهودیان نیست. چنین خوانشی البته بین ما کم فروغ‌ شده است. هر چند که در چهارده قرن اخیر بین متفکرین ما چنین نگاهی موجود بود و بنابه دلایلی کمرنگ شد. از جمله دلایل این کم فروغ شدن می‌توان به ماجرای حاکمیت صفویه اشاره داشت. صفویه وقتی می‌خواستند به قدرت برسند، خلافت عثمانی را در مقابل خود داشتند. عثمانی‌ها نیز بعد از خلافت پیامبر(ص) و خلفای راشدین و بنی‌امیه و بنی‌عباس، مدعی پیاده کردن یک خلافت اسلامیِ واقعیِ دینی در دنیا بود. از این‌سو در کشور ایران، صفویه هم در پی تشکیل حکومت برآمد. صفویه این امکان را نداشت که یک حکومت غیردینی تشکیل دهد؛ چراکه آنها در پی اتحاد مردم علیه عثمانی بودند. از طرفی صفویه نیز نمی‌توانست حکومت اهل سنت تشکیل دهد. تبار صفویه هر چند اهل سنت بود، با این وجود حتی فکر اینکه حکومت سنی تشکیل دهند را از سرشان بیرون کردند؛ چراکه یکی از ابزارهای مهم پیروزی، داشتن دشمن واحد است. دشمن قدرتمند می‌تواند یک تفکر را نیز قدرتمند کند. لذا شاه اسماعیل صفوی با اینکه سن کمی داشت، ضمن یک تیزهوشی توانست در مقابل عثمانیِ اهل سنتی که نسبتا متعصب بود، حکومتی را تشکیل داده و نگاه افراطیِ شیعی و اخباری را تقویت نماید. آنها علمای اخباری را نیز در این زمینه وارد کار کردند. کار این علما این بود که ضمن تقویت اعتقادات شیعی به اختلافات شیعه و سنی دامن بزنند لذا در تاریخ داریم که قزل‌باش‌ها در کوچه‌ها و بازارها راه افتاده و بر خلفا لعن و نفرین می‌کردند.. این نگاه و این بینش که حیات آن به وجود یک دشمن بستگی دارد، در زمان صفویه ایجاد ‌شد. هرچند که چنین نگاهی نیز منحصر به صفویه نیست و تقریبا در همه حکومت‌ها داشتن دشمن، یکی از عواملی است که هم از جهت بیرونی و هم از جهت درونی به حکومت کمک کند.

اختلافات شیعه و سنی و دامن زدن به آن، در عصر صفویه به اوج خود رسید و متاسفانه تا به امروز هم باقی مانده است. در مجموع می‌خواهم بگویم اختلاف شیعه و سنی جزو مسائلی بود که باز بصیرت فوق‌العاده جناب سردار سلیمانی متوجه آن شد. او می‌دانست یکی از عوامل ضعف کشورهای اسلامی همین اختلاف شیعه و سنی است. سردار سلیمانی در سوریه برای مدتی در یکی از منازل یکی از اهالی حضور داشتند. ایشان به دلیل جنگ، مجبور بودند که برای مدتی در آنجا ساکن شوند و جنگ را فرماندهی کنند. بعد از خروج، به صاحب آن خانه ضمن نوشتن نامه‌ای، عذرخواهی کردند و وعده دادند که خرابی‌های احتمالی را جبران خواهند کرد. این روند و تلاش نستوهانه برای نجات اهل سنت، ایزدی‌ها، مسیحیان و ... از تجاوزات داعش خونخوار نشان می‌داد که سردار سلیمانی، نگاه فوق مذهبی و فوق دینی بلکه انسانی به مساله دارد. ایشان نه تنها گرفتار اختلاف شیعه و سنی نشده بود؛ حتی گرفتار اختلافات دینی (مسلمان، مسیحی و یهودی) هم نشده بود.

بنابراین هلال شیعی به یک معنا درست است و به معنای دیگر غلط. معنای درست آن یک هلال اسلامی – انسانی است. اکنون اگر توجه کنیم سعودیِ مسلمان در حال یورش یه یمن مسلمان است. سالهاست این جنگ ادامه دارد. اسراییل هم طی همین سالها، در حال پیشروی بود. تا اینکه ضمن حضور چندباره سردار سلیمانی، اسراییل تا حد زیادی محدود شد. مسئولان اسراییل اکنون می‌دانند که اگر یک موشک ارسال کند در مقابل سه موشک دریافت خواهند کرد. این نشان دهنده این است که سردار سلیمانی، غده سرطانی را در منطقه واقعا محدود کرده است. طی این محدود شدن، هم یهودیانِ واقعی را خوشحال کرد، هم مسلمانان و هم مسیحیان و هم اعراب را. در این روند اصلا بحث شیعه‌سازی منطقه از سوی سردار سلیمانی مطرح نبوده است.

از صفویه صحبت کردید و نگاه آقای سلیمانی.  یکی از مسئولان سال‌ها پیش در یک برنامه‌ تلویزیونی عنوان کرد؛ "ما بر سر سفره‌ی صفویه نان می‌خوریم." حال اگر مقایسه‌ای بین نگاه سیاسی – اجتماعی سردار سلیمانی و سخن برخی از این افراد داشته باشیم همانطور که شما هم اشاره کردید؛ آقای سلیمانی در پی ایجاد دوستی و تفاهم بین شیعه و سنی بودند و نه ایجاد نبرد و جنگ. سوال این است که به نظر شما در زمینه حکومت‌رانی، شهید سلیمانی چه تفاوت نگاهی با برخی مسئولان داشتند؟

من البته این جمله را از این مقام مسئول نشنیده‌ام و علاقه‌ای هم به تحلیل این جمله ندارم. اما از منظر دیگری این موضوع را بررسی خواهم کرد. می‌دانیم که به هرحال صفویه با هر نیت و هر روشی، ایران را یکپارچه و از ملوک‌الطوایفی نجات داد. وجه مثبت حکومت صفویه این بود که منافع ملی ایرانِ یکپارچه را تامین نمود. انصافا تشیع اگرچه توسط آل بویه و دیگران، قالبی حکومتی به خود گرفت، اما نتوانستند حکومتی یکپارچه مثل صفویه را تشکیل دهند. این موارد نکات مثبت صفویه است. البته این هم درست است که نادرشاه بعدها ظهور می‌کند و دست به تغییراتی می‌زند؛ ولی در مجموع وجود هسته‌ی تشیع در ایران، به جهت همین صفویه جان می‌گیرد. به قول معروف، عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو! این از منافع حکومت شیعی صفویه است. هر چند روش‌های آنها را نیز نمی‌توان به نحو کامل، تایید کرد؛ با این وصف ایرانِ شیعه که امروز وجود دارد، مدیون آن دوران است. هر چند که گفتم با برخی از روش‌های آنها موافق نیستیم.

در این میان نکته‌ای مهم نیز وجود دارد؛ ما ۴۰۰ سال بعد از حکومت صفویه و در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی قرار داریم، لذا باید نقاط قوت و نقاط ضعف صفویه، نادرشاه، قاجار و حتی پهلوی‌ها را بخوانیم و مدیریت آنها را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. حتی نقاط قوت و ضعف آل بویه، سلجوقیان و همچنین سایر حکومت‌های غیراسلامی در دوران قرون وسطی و رنسانس و مدرنیته را باید مطالعه و تحلیل نمود. هدف من از این مقدمه‌چینی این است که به خواننده بگویم چرا سردار سلیمانی مافوق چنین انسان‌های معمولی است و ما دیگر نمونه‌ی ایشان را در کشور نداریم. سردار سلیمانی واقعا اهل مطالعه بود و اطراف خود را می‌شناخت. به تاریخ و جغرافیای گذشته اشراف خاصی داشت. سنت‌های ما را خوب می‎دانست. سردار سلیمانی به عنوان یکی از برترین سرداران این نظام، چنین روندی در مدیریت خود داشت.

تعارفی نداریم؛ ضمن نگاهِ باز و روشنگرانه‌ای که داریم، به هر طریق ما نماینده تشیع هستیم. کاملاترین دین و مذهب را نزد خود می‌دانیم. با این حال اگر خدای‌ناکرده، به دلیل کوته‌بینی ما، نگاه‌های تنگ‌نظرانه ما و یا نفسانیات و جاه طلبی ما، به این نظام ضربه‌ای وارد شود، فقط ما نیستیم که دچار مشکل خواهیم شد. تشیع و اسلام نیز قطعا از این ضربه در امان نخواهند ماند. سردار سلیمانی این مساله را می‌دانست. ایشان تاریخ خوانده بود. ایشان نمی‌توانست وجوه مثبت صفویه را نادیده بگیرد. با این وصف وجوه منفی صفویه را نیز نادیده نمی‌گرفت و خود را تابع مطلق آل بویه، صفویه و فاطمیون نمی‌دانست. ایشان فراتر از این موضوعات فکر می‌کرد. ایشان می‌دانست که ایراد بزرگ صفویه این بود که از طریق دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی، ایران را علیه عثمانی یکپارچه کرد. با این وجود سردار سلیمانی، به هیچ وجه نمی‌خواست ایران را از این مسیر (تفرقه‌افکنی) مطرح و بر سر زبان‌ها بیندازد. ایشان حتی در کشورهای آفریقایی حضور داشتند و با اجرای سیاست‌های فرهنگی، اقداماتی قابل تامل انجام دادند. در مصر، الجزایر، تونس و ...کارهای مهمی را انجام دادند که سال‌ها بعد مشخص می‌شود چه تاثیرات مثبتی داشته است. در کشورهای اهل سنت اصلا درپی ترویج تشیع نبوده‌اند. اگر من این موارد با چشمان خود نمی‌دیدم، اصلا نمی‌گفتم. اصلا در پی شیعه‌سازی و شیعه‌پروری در بین کشورهای اهل سنت نبودند. سردار، همان میزان که خودش و کشور ما را مدیون صفویه می‌دانست، به همان میزان نیز نقاط ضعف صفویه را می‌دید. یکی از علت‌هایی که تا این حد ایشان را محبوب اهل سنت، مسحیان، یهودیان و حتی محبوب سلطنت‌طلب‌ها کرد، همین نگاه فوق مذهبی بود. (انسان بما هو انسان)، دوستدار رفتار و اخلاق ایشان بودند. ایشان با انسان‌ها، ورای دین رفتار می‌کردند. آدمی تعجب می‌کرد که چگونه ممکن است چنین فردی توانسته باشد دل یک مسیحی و زرتشتی را برباید. باید وجهه‌ای از انسانیت در وجود ایشان دید که فراتر از اختلافات عجیب و غریب شیعه و سنی و مسلمان و غیر مسلمان است. در چنین شرایطی است که ایشان محبوب دل‌ها شد. (همچنان که عرض کردم تنها نظیر ایشان رفتار امام موسی صدر در لبنان بود.)

سردار سلیمانی، به همه افراد و همه دوستان سر می‌زدند. ایشان حتی در روستای خود در کرمان با همبازی‌های دوران کودکی‌اش به یاد آن دوران مجددا بازی می‌کنند. این همه کلیپ از ایشان پخش می‌شود، نمی‌دانم کلیپ بازی کردن ایشان با دوستانش را چرا آنچنان که باید، پخش نمی‌کنند. این نشان از روحیه خاص ایشان دارد که ابدا تسلیم اسم، شهرت و مقام نشد. آمریکا و اسراییل روی این اسم حساب باز کردند و از آن هراس داشتند. این منش، یک منش بشری کامل و فوق جناحی و بالاتر از دیدگاه‌های تنگ ما است. سردار بی‌دلیل اسطوره نشد. حتی اگر اکنون یک جناح در پی مصادره کردن ایشان باشد. اما باید بدانند که ایشان در قالب نگاه تنگ نمی‌گنجد؛ هر میزان هم می‌خواهند تلاش کنند. طولی نخواهد کشید که جناح‌بندی‌ها از بین خواهد رفت؛ اما مکتب سردار سلیمانی باقی خواهد ماند و مورد مطالعه پژوهشگران بزرگ قرار خواهد گرفت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز