کاویان هازلی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
روایتهایم سکوتهایی سفید و سیاه میان طبیعت و انسانهاست/ زندگی میکنم که طراحی کنم/ پرتره «بهروز وثوقی» و «فردین» در بنرهای سینمایی قابل تحسین است/ لذت طراحی برایم از فروش دلچسبتر است
کاویان هازلی میگوید: زمانی که در خیابان راه میرفتم با موارد و سوژههای متعددی مواجه میشدم؛ سینماهای قدیمی که اکنون بسته شدهاند. جای خالی بنرها روی سر در سینماها، لکهها و جای برچسبهای قدیمی بر زمینه سفید یا خاکستری بسیار جذبم میکرد، و مدتها به آنها خیره میماندم. آن فرمها برایم تلنگری بود برای انتخاب ترکیببندی و آنچه امروز در آثارم میبینید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اینکه میگویند تعریف و ماهیت هنر در دنیای امروز تغییر کرده نظریه درستی نیست. شاید درستتر این باشد که بگوییم هنر معاصر بنا به نحوه زندگی مردم همه کشورها و امکانات امروزی دچار تغییراتی شده است؛ وگرنه اینطور نیست که مقولات مهم در هنرهای مختلف تغییرات بنیادی و اساسی کرده باشند. به طور مثال در هنری چون موسیقی با وجود تغییرات بسیار در نوع سبکها و تولیدات و اجراها، وجود نت و اهمیت نتنویسی و نتخوانی برای موزیسین لازم و ضروری است. موسیقی اصیل ایرانی را چگونه میتوان بدون فراگیری ردیف یا نمیتوان برای سرایش شعر نو، شعر کلاسیک و قواعد آن را نادیده گرفت.
همه هنرها، از جمله زیرشاخههای هنرهای تجسمی هم از این قاعده فراگیر مستثنی نیستند. در کل برای یادگیری همه هنرها روندی مشخص وجود دارد که نمیتوان به راحتی از کنارشان گذشت و بدون فراگیری آنها به ارائه آثار فاخر پرداخت. نقاشی هم هنری است که قواعد و مراحل خاص خود را دارد. مثلا نمیتوانیم برای ارائه آثار رئالیستی یا هر سبک دیگر، مقوله مهم طراحی را نادیده بگیریم. در دنیای امروز مقوله طراحی هم در مراکز آموزشی نادیده انگاشته میشود و هم هنرمندان نگاه مستقل و ویژهای به آن ندارند. کاویان هازلی بر خلاف چنین هنرمندانی به طراحی نگاهی ویژه دارد و آن را به صورت مستقل مورد توجه قرار داده است. او متولد شهر سنندج است و فارغالتحصیل رشته نقاشی در دو مقطع کارشناسی و ارشد از دانشگاه تهران است. وی حضور در فضای حرفهای را از دهه هفتاد با حضور در مسابقات و جشنوارههای برونمرزی تجربه کرده است.
برگزاری چهارمین نمایشگاه انفرادی هازلی با عنوان «جز از کل» در گالری «والی» بهانهای برای گفتگوی ایلنا با اوست. کاویان هازلی طی این گفتگو از اهمیت طراحی به عنوان هنری مستقل گفت و درباره جزییات کارش توضیح داد.
در خلال گفتگو طراحیهایی از نمایشگاه «جز از کل» شامل آثار کاویان هازلی قابل مشاهده است.
نوع آثار ارائه شده توسط شما را میتوان طراحی قلمداد کرد، اما این ظاهر ماجراست به این دلیل که آثار شما طراحیهای صرف نیستند. میتوان اینگونه گفت که به طراحی هویتی مستقل دادهاید. از طرفی آثارتان به لحاظ مضمون، ترکیببندی و چیدمان به نقاشی نزدیک شدهاند. با توجه به همه این موارد، مرز نقاشی و طراحی برایتان کجاست؟
من مرز آنچنانی میان طراحی و نقاشی قائل نمیشوم. در هنگام خلق آثارم حال چه ذهنی باشند چه عینی به آن فکر نمیکنم که از رنگ استفاده کنم (البته اگر منظور معنی آکادمیک نقاش استفاده از رنگ باشد یا نه)، اما شاید به خاطر علاقه و جذابیتی که فضاهای خاکستری برای من دارند بیشتر کارهایم حال و هوای سیاه و سفید و خاکستری دارند. من این خط کشیها تعاریف هنر را نادیده میگیرم و به خود میگویم چه فرقی میکند آثار نقاشی باشند یا طراحی. هدف شناخت خود و پیرامونم است و کارهایم روایتی است از سکوتی سفید و سیاه میان طبیعت و انسانها طراحی برای من یک گفتگوی صریح و ساده و شفاف و ظریف است.
به نظر میرسد هنرمندان، دانشجویان، هنرجویان نقاشی لااقل طی چند سال گذشته طراحی و اهمیت آن را نادیده گرفتهاند و کلا آن را مقولهای مستقل نمیدانند! اگر نظر موافق دارید، درباره دلایل این عدم توجه توضیح دهید و اینکه چرا مثل قبل روی طراحی به عنوان لازمه یادگیری نقاشی و البته هنری مستقل تاکید نمیشود؟
شاید پیش پا افتادهترین دلیلی که وجود دارد خواست و سلیقه مخاطبان و خریداران آثار هنری است. همانطور که میدانید یک اثر هنری سه رکن دارد «اثر هنری»، «هنرمند»، «مخاطب». مخاطبان غالبا آثاری را دوست دارند که رنگی هستند. آنها خرید اینطور آثار را ترجیح میدهند؛ چون زودتر با رنگها ارتباط برقرار میکنند. اما فکر میکنم این ذائقه در حال تغییر است.
زمانی که رنگ از اثر حذف شود چه مواردی اهمیت مییابند؟
رنگ راه ارتباطی بسیار قوی است. رنگ به راحتی در مخاطب نفوذ میکند و کیفیتهای عینی رنگ میتواند با احساسات و عواطف آمیخته شود. وقتی رنگ را از کار میگیریم به شاکله اثر برگشتهایم و آنچه اهمیت پیدا میکند، علاوه بر کیفیتها و خطوط و سطوح و نوع ترکیب بندی، محتوا و موضوع است.
با این تفاسیر اینکه شما طراحی را برگزیدهاید، باعث نمیشود آثارتان مورد توجه مخاطبان قرار نگیرد و از بازار کار دور بمانید؟
مواردی که میگویید وجود دارد و روی کارم تاثیرگذار بوده، اما هدفی که من دارم و آن لذتی که از طراحی کردن میبرم خیلی دلچسبتر از مقوله مالی و بازار فروش است.
یکی از ویژگیهای آثار شما این است که طراحی را از چهارچوب اصلی خود خارج کردهاید. مخاطب صرفا با چند طرح کلی مواجه نیست. مخاطب آثار شما ترکیببندی و چیدمانی را میبیند که در زندگی روزمره با آنها مواجه است.
بله درست است.
مخاطب همچنین متوجه موضوعات و اِلِمانهایی میشود که در آثار دیگران کمتر مورد توجه بود.. این رویه خلاقانه در نمایشگاه اخیرتان «جز از کل» نیز وجود دارد. آثارتان در این نمایشگاه ابعاد نامتعارفی دارند و به نوعی کولاژی از زندگی حال حاضر مردم ایران امروزند. این ترکیببندی چگونه ایجاد شده؟
شروع این روند خلق و ارائه آثار برای من از یک پروژه مستندنگاری آغاز شد. من به خیابانها میرفتم و سوژهها و موضوعاتی را که برایم جذاب بود، پیدا میکردم و به طراحی آنها میپرداختم. پس از مدتی یک روز حس کردم میان آنها فصلهای مشترکی وجود دارد و آن جنبه روایتی آنها بود. در نهایت تصمیم گرفتم آنها را در یک فرم قرار دهم و روایتشان را بیشتر نشان دهم که طی پروسهای این آثار به صورت مجموعه در قالب یک نمایشگاه پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
و آن کولاژ (اگر واژه درستی باشد) یا ترکیببندی موضوعی که حال در آثارتان شاهدهش هستیم، چگونه شکل گرفت؟
در ادامه همان مستندنگاری تصمیم گرفتم تمام فعالیتهای روزانهام را به صورت یک گزارش تصویری نمایش دهم.
این پیوست بر چه اساس شکل گرفت؟ سینمای کلاسیک و بازیگران چطور در برخی از آثارتان راه پیدا کردهاند؟
زمانی که در خیابان راه میرفتم با موارد و سوژههای متعددی مواجه میشدم؛ مثلا سینماهای قدیمی که اکنون بسته شدهاند. جای خالی بنرها روی سر در سینماها، لکهها و جای برچسبهای قدیمی بر زمینه سفید یا خاکستری بسیار جذبم میکرد، و مدتها به آنها خیره میماندم. آن فرمها برایم تلنگری بود برای انتخاب ترکیببندی و آنچه امروز در آثارم میبینید. فکر کنم علاوه بر آن نقاشی پلاکاردهای سینمایی بسیار برای من جذاب بوده اند.
اصلا چرا توجهتان به هنر سینما جلب شد؟ مثلا در یکی از آثارتان بهروز وثوقی را در سکانسی از فیلم «تنگسیر» ساخته امیر نادری میبیینم و در گوشه دیگر قاب، عزتاله انتظامی و گاوهایش حضور دارند که مربوط به فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی است.
خب بخشی ار ناخوداگاه تصویری ذهن من وام گرفته از سینماست و برای روایت داستانهای خود در کارهایم گاه از صحنههای فیلمها استفاده میکنم.
چقدر هنر نقاشی پلاکاردهای سینما در دهه شصت و هفتاد جالب توجه بوده، مطمئنا ارائه چنین آثاری کار هرکسی نیست. در آن دوران امکاناتی نبود و آن حجم خلاقیت در آثار نقاشی سینمایی تعجب برانگیز است.
بله. درست است. استفاده درست از رنگ و دقت بالا در شبیهسازیها و ترکیببندیهای آنها حیرتآور است.
نقاشی پلاکاردهای سینمایی در نوع خودش یک سبک بود و چقدر هنرمندان این عرصه نادیده گرفته شدند.
متاسفانه درست است و حتی اسمی از خالق آنها نیست.
اصلا گاه طراحیهای سینمایی آن دوران را در پوسترهای طراحی شده فعلی نمیبینیم.
بله درست است آثاری که دربارهشان حرف میزنیم علاوه بر مردمی بودنشان چه در تکنیک و چه در زمینه گرافیک فوق العاده بودند.
جالب است که به آثار نقاشی شده سینمایی که بسیار مهجور ماندهاند، پرداختهاید. در ادامه برای رسیدن به آنچه امروز در نمایشگاه «کلی از جز» شاهد آن هستیم، چه مسیری را پیمودید.
علاوه بر آنها پردههای قهوه خانهای هم برای من بسیار جذاب بود. از نظر من شباهتهای زیادی میان هردو وجود دارد. جدا از مردمی بودنشان، نوع پردازش شخصیتها که در پوسترها و پلاکاردهای سینمایی هم وجود دارد. شما در هر دو میبینید که شخصیتهای اصلی فیلمها به لحاظ ابعاد از دیگر بازیگران بزرگتر هستند. آنهایی هم که نقش کوچک داشتند تصویرشان کوچکتر از بقیه است.
این نوع پرسپکتیو در آثار شما وجود دارد. مثلا در همان اثر قبلی که آن را مثال زدیم، بهروز وثوقی در فیلم تنگسیر سمت چپ کادر قرار گرفته و از دیگر اجزای اثر بزرگتر است. عزتالله انتظامی و گاوش در سمت راست هم بزرگتر از بقیهاند.
بله. البته داستان روایتی دارد هر دو در مقابل هم قرار گرفتهاند. یکی عاشق گاو است و دیگری میخواهد او را زمین بزند. کلا داستانپردازی و استفاده از سمبلها و ایجاد کنتراست در کارهایم وجود دارد.
روایتگری و داستانپردازی برای شما چه چهارچوبی دارد و اساس و جانمایه آن چیست؟
در برخی از کارها اتفاقات و خاطرات روزمره توجه دارم و در بعضی مواقع داستان بداهه به وجود میآید. گاهی هم از داستانهایی که میخوانم یا میشنوم استفاده میکنم.
درست است که طرحهای شما ظاهرا شهری و قالب آنها رئالیستی است، اما بر اساس آنچه گفتید روند خلق آنها برای شما ذهنی یا سورئال بوده است.
بله همینطور است این روند همواره در حال تغییر است.
با این حساب همه آثار شما بر اساس کشف و شهودها و اتفاقی خلق میشوند که در طول شبانه روز با آنها مواجه میشوید.
بله دقیقا همینطور است.
شما با وجود آنکه متولد اوائل دهه شصت هستید، اما در دهه هفتاد در مسابقات برون مرزی شرکت کرده و عناوینی کسب کردهاید. این نگاه جدی به طراحی از همان مقطع در شما وجود داشت؟
استارت این ماجرا از همان بچگی در من زده شد و از محضر معلمان و استادان مختلفی بهره بردم. یکی از استادانم را هیچ وقت فراموش نمیکنم. در آن دوران با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مکاتبه میکردم. فردی بود به اسم آقای مهربان و من نقاشیهایم را برای ایشان پست میکردم. آقای مهربان با لطف و متانت و دقت زیاد آثار مرا میدید و هر ماه با حوصله بسیار با من مکاتبه میکردند. این صبر و حوصله آقای مهربان به من انگیزه میداد که به تلاشم ادامه دهم. من آقای مهربان را معلم کودکیام میدانم.
شاید بتوان گفت چیدمان هم یکی از بخشهای آلترناتیو هنر معاصر است. این مقوله برای شما در نمایشگاه «جز از کل» تا چه حد اهمیت داشته؟
من سعی کردم بر اساس همان خط و روال فکری که درکارها بود پیش بروم و آثارم را بر همان اساس در نمایشگاه بچینم.
در نمایشگاه اخیر اثری را آماده کردهاید که محوریت آن موسیقی است. درباره این اثر توضیح دهید.
به همراه دوست هنرمندم آقای تفرشی به این فکر کردیم که یک موسیقی طراحی کنیم تا مدام به مخاطب تلنگر بزند و تاکیدی باشد بر عناصر تصویری. در فضای کارآواهایی چون صدای بازیگران و صداپیشهها در فیلمها، همچنین صدای ساز و آنونسهای فیلمهای سینمایی قبل از انقلاب و چند قطعه آوازی را میشنویم.
این اثر را چگونه به نمایشگاه خط و ربط دادهاید و دلیل ساخت و ارائه چنین موسیقی در دل یک نمایشگاه چه بود؟
سعی کردیم کلام و دیالوگهایی را که از فیلمها انتخاب کنیم، روند داستانی مرا تکمیل کند. این بازی را انجام دادیم تا مخاطب را بیشتر با فضا درگیر کنیم.
میشود گفت پخش چنین اثری و مواجهه مخاطب با آن اتفاقی پرفورمنسوار را رقم بزند.
بله. میتواند البته اگر مخاطب درگیر موسیقی شود.
تاکنون آثارتان را در قالب کتاب چاپ کردهاید؟ قضیه سه دفتر طراحی در نمایشگاهتان چیست؟
خیر کارهای من تاکنون به صورت کتاب چاپ نشده است. دفترهای طراحی روزمره من هستند.
بدون موضوع و مضامین خاص؟
خیر. ما هر روز با یکسری خبرها مواجه هستیم که واقعا ذهن مخاطبان و هنرمندان را کمی درگیر میکند. من این موضوع را دستمایه قرار دادم. اینطور بود که من متن خبر روز را برای دوستان هنرمندم میفرستادم و آنها پس از خواندن نسبت به آن خبر واکنش نشان میدادند. در ادامه من از آنها میخواستم برایم از خودشان عکس سلفی بفرستند، بعد من سعی میکردم از منظر طراحی حالت نگاه، چشمها و واکنشهایی را که داشتند، مورد مطالعه قرار دهم.
با توجه به اینکه شیوه کار و سبک و سیاقتان بازاری نیست، گالریها چگونه با شما و آثارتان برخورد میکنند و چقدر با آنها برای برگزاری نمایشگاه انفرادی چالش دارید؟
تعداد گالریهای سطح شهر خیلی زیاد است، اما من خیلی با آنها در ارتباط نبودهام. گالریهایی که به کار من علاقه نشان میدهند خود پیشنهاد نمایشگاه و همکاری را میدهند. من چند سالی است که با گالری «والی» همکاری میکنم. گروهی که در آنجا فعال هستند درک خوبی از روحیه هنرمندان دارند؛ بخصوص خانم بنکدار که در این چند سال خیلی برای من کمک بودهاند.
شاید این سوال ربطی به موضوع گفتگو نداشته باشد، اما به عنوان یک طراح و نقاش نظرتان درباره نمایشگاه نقاشی مسعود کیمیایی که در حال برگزاری است، چیست؟
من با اینکه هنرمندان عرصههای دیگر نمایشگاه نقاشی برگزار کنند مشکلی ندارم. همه میتوانند نقاشی کنند و این کار هیچ اشکالی ندارد. به هرحال دنیا هنر دنیایی آزاد است
جز برگزاری نمایشگاه «جز از کل» پروژهای را در دست کار دارید؟
من هر روز مشغول کارم. من زندگی میکنم که طراحی کنم. در حال حاضر مشغول اجرای چند پروژه مجسمهسازی هستم.
گفتگو: وحید خانه ساز