یادداشتی از سیدمحمود کمال آرا؛
اعتقاد اندیشمند، امنیت دارد
چه کسی متقاعدکنندهتر است؟ کسی که نسبت به عقیدهاش، قطعیت بیشتری نشان میدهد یا کسی که کمتر نسبت به آن مطمئن است؟ به نظر میرسد کسی مطمئنتر است که بیشتر مطلع است.
همه ما چنین تجربهای را داریم که متقاعد کسی شدهایم که نسبت به آنچه میگوید، قطعیت بیشتری دارد. نتایج پژوهشهای متعددی در این زمینه نشان میدهد که ایجاد قطعیت، راه خوبی برای واداشتن افراد به عمل است. این عدم قطعیت است که مردم را به تفکر و توجه بیشتر وامیدارد. اگر در پیام شما عدم قطعیت باشد، تاثیرش بیشتر خواهد بود زیرا باعث توجه بیشتر و تامل مخاطبان در استدلال شما میشود. البته اگر استدلال شما ضعیف باشد، این عدم قطعیت منجر به نتیجه معکوس خواهد شد.
عقاید سیاسی برگرفته از اندیشه درونی و یا اندیشه موروثی میباشد و مرتبط است با اینکه شما چه کسی هستید و خود را متعلق به کدام شبکه اجتماعی میدانید. شما وقتی میتوانید به نگرشی جایگزین در سیاست دست یابید، که جایگزینی مناسب را بیابید. وقتی مردم با شواهد متناقض روبرو میشوند، در عقاید سیاسی خود سختتر و انعطاف ناپذیرتر میشوند. از این رو وقتی که افراد با شواهدی روبرو میشوند که عقاید سیاسیشان را نقض میکند، احساس تردید و اضطراب میکنند و این یعنی کمتر احتمال دارد که عقایدشان را تغییر دهند. اما وقتی با عقاید غیر سیاسی روبرو میشوند در تغییر آن عقاید، مقاومت کمتری دارند. از این رو اغلب چالشهای دینی و معنوی، از جمله نزاع با خدا یا دینداران، پرسش در مورد ایمان و اخلاق و همچنین پرسش در مورد معنی زندگی، به عنوان یک تابو قلمداد شده و تمایل بسیاری از افراد این است که این پرسشهای چالش برانگیز را کنار بگذارند. حال کسانی که از این موضوعات استقبال میکنند و دارای عقاید و ارزشهای بنیادین هستند، دارای سلامت روانی بیشتری میباشند نسبت به کسانی که چنین عقاید و ارزشهایی ندارند. عدم تمایل به پذیرش چالشهای معنوی، منجر میشود به مشکلات اجتماعی از جمله تهدید کردن کسانی که دارای عقاید ایمانی متفاوتی میباشند. کسانی که میتوانند اندیشههای مخالف را بپذیرند، دارای سلامت روانی بهتری هستند. ملاحظه و توجه هدفمندانه به شکهای معنوی و داشتن مدارا نسبت به آن، میتواند کمک کننده باشد. اجتناب متداول از موضوعهای معنوی، باعث مشکلات در تشخیص کیفیتهایی میشود که به زندگی معنا میدهد.
باید توجه داشت هنگامی که از این چالشها اجتناب میشود، اضطراب و افسردگی بیشتر میشود. کنار گذاشتن این پرسشها باعث نخواهد شد که آنها دیگر در طول زمان بروز نکنند. اگر این پرسشها از منظر اخلاقی غیرقابل پذیرش و یا خطرناک تلقی شود میتواند باعث ضعف در سلامت روانی فرد شده و همچنین تاثیر خود را در سلامت و امنیت اجتماعی هم خواهد گذاشت.