خبرگزاری کار ایران

پژمان مولایی در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

زمانی که هیچکس کار نمی‌کرد من در بیمارستان‌ها و غسالخانه‌ها عکاسی می‌کردم/ با سوژه‌هایم روزها و ماه‌ها زندگی می‌کنم/ هزینه‌هایم را کسی تقبل نمی‌کند جز خودم

زمانی که هیچکس کار نمی‌کرد  من در بیمارستان‌ها و غسالخانه‌ها عکاسی می‌کردم/  با سوژه‌هایم روزها و ماه‌ها زندگی می‌کنم/ هزینه‌هایم را کسی تقبل نمی‌کند جز خودم
کد خبر : ۱۱۲۵۷۲۵

پژمان مولایی عکاس جوانی است که طی چند سال گذشته در جشنواره‌های معتبر عناوین قابل توجهی کسب کرده است. او برای عکاسی از لوکیشن‌ها و آدم‌ها، روزها و ماه‌ها با آنها زندگی می‌کند. می‌گوید: دلی بودن و با عشق کار کردن یکی از رموز موفقیت من در جشنواره‌هاست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بی‌راه نیست که بسیاری از بزرگان و منتقدان عکاسی را مادر سینما می‌دانند. جدا از اینکه سینما از بدو پیدایش تاکنون، وجود خود را مدیون عکاسی است، در واقع شاید اگر این هنر بصری نبود، هیچ گاه لحظات خاص و حساس در هیچ کجای دنیا به ثبت نمی‌رسید و در صورت بروز این اتفاق بخش‌های مهم و حساس و بزرگی تاریخ تحریف می‌شد.

هنر عکاسی با وجود تغییر رویه خود از آنالوگ به دیجیتال و طی سیر صعودی خود در دنیای دیجیتال، همچنین بهره‌گیری از دوربین‌های پیشرفته و تجهیزات و ادوات مکمل، همچنان هویت خود را حفظ کرده و نتیجه اینکه مولفه‌هایی که در عکاسی گذشته بر آن‌ها تاکید شده، در دنیای امروز  همچنان با اهمیت هستند. در واقع اصول و تعاریف تغییر نکرده‌اند، بلکه کامل‌تر شده‌اند. عکاس امروز باید مانند پیشگامان و هنرمندان گذشته در نوع انتخاب سوژه و ابراز خلاقیت برای ارائه بهتر آن‌ها در قالب عکس تلاش کند. این موضوع تا آن حد اهمیت دارد که برخی از هنرمندان دوربین و میزان پیشرفته بودن آن را برای ارائه آثار بهتر ملاک نمی‌دانند و آنچه در نظر آن‌ها با ارزش است نگاه عکاس به سوژه و مواجهه او با لحظات خاصی است که در نظر عامه مردم بی‌اهمیت می‌نماید.

پژمان مولایی یکی از عکاسان جوان مطرح شده طی سال‌های اخیر است که با حضور در جشنواره‌های مختلف عناوین متعددی کسب کرده است. او که در نوع فعالیت خود در عرصه عکاسی شیوه و سیاق منحصر به خود را دارد بیش از هر سبک دیگر در زمینه عکاسی مستند و اجتماعی فعالیت کرده است. او یکی از اولین عکاسانی بود که در ابتدای بحران کرونا به بیمارستان‌ها رفت و از فضای تلخ و تاریک آن‌ها عکاسی کرد که نتیجه آن مجموعه عکسی است که به کارنامه هنری او افزوده شده است.

پرداختن به وقایع و ثبت لحظاتی از زندگی افراد و اتفاقات خاص رویه‌ دیگری است که پژمان مولایی از سال‌ها پیش آن را برگزیده و پروژه‌های متعددی را در این زمینه به سرانجام رسانده است. او که فارغ التحصیل رشته سینماست و کارگردانی خوانده، در گفتگوی پیش‌رو، درباره شیوه و سبک و سیاق عکاسی‌اش توضیح داد و از رمز موفقیت‌های متعددش در جشنواره‌های مختلف گفت. او در بخشی از صحبت هایش گفت: من دوربین‌های زیادی را سوزانده‌ام. حتی برای یکی از سفرهایم لنزم را فروختم. در عکاسی از سیل گلستان دوربینم سوخت. در سفر کردستان لنز بیست و چهار هفتادی داشتم که افتاد و شکست. در زلزله کرمانشاه هم به مدت سه هفته در منطقه حضور داشتم. در موقعیت بدی بودم که دوربین از دستم افتاد. به هرحال هربار اتفاقاتی وجود دارد و هزینه خسارت‌های به جا مانده را کسی تقبل نمی‌کند جز خودم!

آخرین پروژه عکاسی‌تان چه نام داشته است، گویا مجموعه‌ای از بیمارستان‌های کرونایی را عکاسی کرده بودید، درست است؟

خیر آخرین پروژه کاری من مجموعه «معدن» است. مجموعه عکس‌های کرونا و اتاق عمل که می‌گویید مربوط به سال گذشته است. البته در شروع همه گیری کرونا آن زمان که هیچکس برای عکاسی به بیمارستان‌ها نمی‌رفت هم به مدت بیست و یک روز به عکاسی از بیمارستان «رازی» اهواز پرداختم. البته امسال هم یکم فروردین بود که باز به بیمارستان‌ها و غسالخانه‌ها رفتم و به عکاسی پرداختم.

عکاسی از بیمارستان «رازی» اهواز چقدر طول کشید و پس از آن به کجا رفتید؟

پس از بیمارستان «رازی» به غسالخانه‌های اهواز رفتم و از آنجا هم عکاسی کردم. مدت زمان حضور من در بیمارستان برای عکاسی چیزی حدود دو ماه و نیم بود و بعد از آن حدود یک ماه و نیم مشغول پروژه راه آهن شدم.

قضیه پروژه راه آهن چیست؟

در استان خوزستان سمت اندیمشک حد فاصل مسیر تنگ پنج و تنگ هفت روستاهایی وجود دارند که به وسیله نقلیه دسترسی ندارند و فقط می‌توانند با قطار تردد کنند. آن زمان که من سراغ این پروژه رفتم راه آهن تعطیل بود و روستایی‌ها برای رفت و آمد با مشکل مواجه شده بودند. راه آهن قطار مخصوص به کارمندان را در اختیار آن‌ها می‌گذاشت و توسط آن افراد مشکوک به کرونا را به اندیمشک انتقال می‌دادند. من بیش از یک ماه برای این پروژه وقت گذاشتم. دراین مدت زمان هر روز صبح سوار قطار می‌شدم و عصر برمی‌گشتم و در این مدت زمان از افراد داخل قطار عکاسی می‌کردم. بعد از این پروژه هم به کردستان رفتم.

در کردستان هم عکاسی کردید؟

بله. اگر یادتان باشد در ادامه همه گیری کرونا شرایط اقتصادی مردم رو به وخامت گذاشت و به همین دلیل از جنوب به کردستان رفتم و عکاسی کردم. متاسفانه مردم این استان نیز دچار مشکلاتی شده بودند. در آن زمان به دلیل بالا گرفتن بیماری رفت و آمد بین شهرها هم ممنوع شده بود، ولی من به هر ترتیب بود خودم رابه کردستان رساندم. در این سفر از کولبران هم عکاسی کردم و با آن‌ها تا خط مرزی پیش رفتم. از کردستان هم به همدان رفتم و هنر سفالگری و فعالان این رشته را دستمایه قرار دادم. دلیلش هم این بود که سفالگری هم یکی از شغلهایی است که از کرونا ضربه خورده است. آن زمان که همدان رفتم بازار سفالگری خیلی کساد بود.

پروژه معدن کجای این سفر قرار داشت؟

بعد از همدان و پروژه سفالگری بود که به سراغ پروژه معدن رفتم. متوجه شده بودم در شرایطی که همه شغل‌ها تعطیل هستند اما کارگران معادن مشغول کار هستند. این شد که این سوژه را انتخاب کردم. یک بار داخل معدن رفتم و از صبح تا شب با کارگران کار می‌کردم.

اینکه وجهه مستند عکاسی را همیشه مدنظر دارید در دنیای امروز جالب است. اینطور به نظر می‌رسد که روزها و ماه‌ها با سوژه‌هایتان زندگی می‌کنید.

این شیوه من است و کلا سیر عکاسی من مستندگونه است. کلا هروقت می‌خواهم مجموعه عکسی کار کنم می‌روم و برای آن وقت می‌گذارم. من هیچوقت بدون صرف وقت عکاسی نمی‌کنم، کلا روال و سیستم من همین است. اول صحبت گفتم که بیست و یک روز در بیمارستان بودم و توضیح هم دادم که برای همین پروژه‌های اخیر چقدر زمان صرف کرده‌ام. روحیه‌ام اینگونه است که یا کلا عکاسی نمی‌کنم یا اگر کاری را شروع کردم برای آن زمان می‌گذارم.

نگاه شما به مقوله عکاسی و رویه‌ای که شیوه همیشگی شماست، سینمایی است.

دلیلش این است که من سینما خوانده‌ام و در این رشته مدرک کارشناسی دارم. تحصیلات دانشگاهی عکاسی‌ام هم در تهران بوده است. کلا این فرایند و دو رشته سینما و عکاسی را به این دلیل انتخاب کرده‌ام که مکمل یکدیگر هستند زیرا دیدم هنر عکاسی به مقولاتی نیاز دارد که در سینما یافت می‌شود. در این زمینه بحث سناریو مطرح می‌شود.

روند کاری شما جالب توجه و با اهمیت است، اما همانطور که زمان می‌گذارید باید به همان اندازه بودجه صرف کنید. این هزینه را چگونه مهیا می‌کنید؟

طبیعی است که پروژه‌ها هزینه‌بر باشند و بخش مالی تمام آن‌ها به عهده خودم است. مثلا برای پروژه معدن جایزه جشنواره فجر سال گذشته‌ام را هزینه کردم؛ سال پیش در جشنواره هنرهای تجسمی فجر که بزرگترین رویداد هنری کشور است، در رشته عکاسی جایزه بهترین اثر را بردم و پول آن را برای عکاسی از معدن صرف کردم. قرار بود پروژه «معدن» را سه روزه جمع کنم اما یک ماه ماندم و عکاسی کردم. حضور یک ماهه در معدن باعث شد با وجود گذشت یک سال از این پروژه همچنان با بچه‌های آنجا در تماس باشم که این ارتباط حاصل زندگی کردن با سوژه‌هایم است.

 به جز سوژه، چه مولفه‌های دیگری را در آثارتان لحاظ می‌کنید؟

من حین عکاسی صرفا عکس نمی‌گیرم و دوست دارم محیطی که در آن قرار دارم امتیاز مثبتی هم داشته باشد نه اینکه همه موارد منفی باشند. مورد دیگری که همیشه به آن توجه دارم، زمان ارائه آثارم است و معتقدم انتشار هر اثر یا مجموعه‌ای زمان خاص خودش را دارد. مثلا مجموعه عکس‌های معدن مربوط به سال پیش هستند و من امسال آن‌ها را در روز معدن ارائه دادم و بازخوردهای خوبی هم گرفتم. تعدادی از بچه‌های معدن تماس گرفتند و تشکر کردند و گفتند عکس‌ها بسیار تاثیرگذار بوده‌اند. این موثر بودن برایم مهم است، بخشی از آن مربوط به تاثیر محیط است و بخش دیگر آن به انتخاب زمان انتشار مناسب برمی‌گردد.

برای پروژه «معدن» چقدر هزینه کردید؟

نزدیک هشت میلیون هزینه این اتفاق شد.

مبلغ هزینه شده چگونه به شما بازمی‌گردد و کلا پروژه‌های انتخابی‌تان چقدر برایتان بازخورد مالی دارد؟

من هیچگاه برای جشنواره‌ها و به هدف کسب درآمد عکاسی نکرده‌ام که دنبال بازخوردهای مالی باشم. اما آثار و عکس‌ها به خودی خود نتیجه بخش هستند و خودشان آن را رقم می‌زنند. من سال ۱۳۹۸ مجموعه «قطار بدون مقصد» را عکاسی کردم که به افرادی اختصاص دارد که در واگن‌های قطار زندگی می‌کنند. با این پروژه عناوین مختلفی از رویدادهای هنری دریافت کردم و بعد از ارائه این اثر در شبکه مستند مصاحبه‌ای داشتم. به هرحال با حضور در جشنواره‌ها کمترین اتفاق این است که آثارم در کتاب‌های جشنواره‌ها چاپ می‌شود. در نهایت تلاشم این است که مسیر درستی را ادامه دهم.

دوربین و تجهیزات عکاسی به صورت چندبرابری گران شده و عکاسان را با مشکلات جدی مواجه کرده! با این معصل چه می‌کنید؟

من دوربین‌های زیادی را سوزانده‌ام. حتی برای یکی از سفرهایم لنزم را فروختم. در عکاسی از سیل گلستان دوربینم سوخت. در سفر کردستان لنز بیست و چهار هفتادی داشتم که افتاد و شکست. در زلزله کرمانشاه هم به مدت سه هفته در منطقه حضور داشتم و یک بار دیگر هم این استان سفر کردم و حاصل این سفرها عکس‌های خوبی است که از آن زمان باقی مانده. در یکی از همین سفرها در موقعیت بدی بودم که دوربین از دستم افتاد. به هرحال هربار اتفاقاتی وجود دارد و هزینه خسارت‌های به جا مانده را کسی تقبل نمی‌کند جز خودم. به این دلیل که مقوله هنر و عکاسی برای من دلی است و به آن عشق می‌ورزم و قاعدتا سختی‌هایش را هم به جان می‌خرم.

شما طی دو سه سال گذشته در اغلب رویدادها کسب عنوان کرده‌اید. رمز این موفقیت چیست؟

به نظرم این دلی بودن و با عشق کار کردن یکی از رموز موفقیت من در جشنواره‌هاست. خوشبختانه در هر جشنواره و نمایشگاهی حضور یافته‌ام عکس‌هایم مورد توجه قرار گرفته‌اند و رتبه اول و دوم را کسب کرده‌ام.

به هرحال این درام و کشمکش است که یک اثر سینمایی را جذاب و قابل دیدن می‌کند. به نظر می‌رسد این موضوع دراماتیک بودن در عکاسی نیز وجود دارد.

 

بله دقیقا. معمولا مجموعه‌ها در عکاسی شروع، وسط و پایانی دارند. ولی من با ورودم به رشته سینما این ترتیب را در مجموعه‌هایم تغییر دادم. مثلا گاه پیش آمده آخر داستانم را از اول شروع کنم و تغییراتی از این دست. زمانی که وارد محیط می‌شوم برای آثارم سناریویی می‌چینم. اینطور نیستم که مانند برخی افراد بگویم از قبل به لوکیشن می‌روم و همه چیز را آماده می‌کنیم. به هرحال هرکس شیوه‌ای دارد. بعضی‌ها با تحقیقات قبلی پیش می‌روند و برخی هم یک باره در محل حضور پیدا می‌کنند. اصلا یکی از علت‌های مهمی که باعث می‌شود مجموعه‌هایم طول بکشد همین حضور داشتن است. خودم را با محیط و موضوع اتفاق و آدم‌ها از هر نظر وفق می‌دهم. آن زمان که وارد عرصه سینما شدم توانستم فیلمی کوتاه بسازم که در بخش اصلی جشنواره بین المللی فیلم صد ثانیه‌ای برگزیده شد. الان هم شیوه‌ام به گونه‌ای است که سینما و عکاسی را همزمان پیش می‌برم. برای عکاسی مجموعه‌هایم، پس از عکاسی، همان لحظه فیلمش را ضبط می‌کنم.

گفتید همه پروژه‌هایتان را به تنهایی تولید و ارائه می‌کنید. یعنی به طور مطلق با هیچ نهاد و دستگاهی همکاری ندارید و سفارش کار قبول نمی‌کنید؟

خیر هیچ گاه با این شیوه کار نکرده‌ام و به همکاری با نهادها و دستگاه‌ها نپرداخته‌ام. البته سال ۱۳۹۸ با بنیاد مسکن همکاری کردم. در جشنواره شرکت کرده بودم و اول شده بودم که مدیرکل بنیاد مسکن آن زمان به من گفت حالا که در جشنواره اول شده‌ای به خوزستان برو و برای ما از چند روستا عکاسی کن. این اتفاق افتاد و در ادامه همین پروژه به استان گلستان رفتم و از شهر و روستاها برایشان عکس گرفتم. اما کلا آدمی نیستم که سفارشی کار کنم و این رویه با روحیاتم سازگار نیست. حتی زمانی که با بنیاد مسکن همکاری کردم از مسئولان این بخش خواستم مرا به حال خودم بگذارند تا کارم را انجام دهم و اینگونه نباشد که کسی به من بگوید چه کنم یا چه نکنم. آن‌ها درخواست مرا پدیرفتند و در ادامه اتفاقات بهتری برای پروژه‌شان افتاد، چون کارهایی کردم و بخش‌های را به مجموعه افزودم که مسئولان بنیاد مسکن کمتر از آن را می‌خواستند. زمانی که کار را تحویل دادم باورشان نمی‌شد، مجموعه کامل و متنوع بود. این همکاری در دو مقطع رخ داد و بعد با بنیاد مسکن همکاری نکردم زیرا برای خودم بد می‌شد و به ورطه تکرار می‌افتادم.

آیا سفرهای کاریتان در طول سال اتفاقی معمول است؟

بله من معمولا در سفر هستم و حال می‌توانم بگویم تقریبا به هفتاد درصد مناطق ایران سفر کرده و به عکاسی پرداخته‌ام. هرکجای ایران اتفاقی بیفتاد و احساس کنم به حضورم احتیاج است به آنجا سفر می‌کنم. هرگاه هم بحرانی رخ دهد مطمئنا به آنجا می‌روم و عکاسی می‌کنم. امسال استثنائا به سفر نرفتم و دلیلش پرداختن به پروژه‌ای است که زمان زیادی از من گرفته و بسیار سنگین است. زمان آغاز این پروژه دو سال پیش بوده و فکر می‌کنم یک سال دیگر ادامه داشته باشد. من پیش‌تر در تهران ساکن بودم و از سال پیش به خوزستان آمده‌ام و با خودم گفتم اینجا می‌مانم تا پروژه بزرگی که گفتم و دیگر پروژه‌ها را به سرانجام برسانم. در زلزله سرپل ذهاب به همه روستاهای منطقه سفر کردم و عکس‌هایی از آن واقعه دارم که هیچ گاه منتشرشان نکرده‌ام و تنها برخی از آن‌ها را جدا کرده‌ام تا کلیت ماجرا را نشان دهم.

چرا آثارتان را در قالب کتاب منتشر نمی‌کنید؟

به نظرم الان زمان مناسبی برای چاپ کتاب نیست. الان وقت کارهای دیگری است تا هم اهدافم بزرگتر شوند و هم ذهنیتم ارتقا پیدا کند. شاید در صورت بروز این اتفاقات، چاپ کتاب اهمیت و ارزش بیشتری داشته باشد.

آیا طی سال‌های فعالیتتان شاگردانی را نیز تربیت کرده اید؟

نه هیچوقت خودم را در حد و اندازه‌ای ندیده‌ام که به آموزش عکاسی بپردازم. اما تجربه برگزاری ورکشاپ‌های متعدد را دارم که البته آن‌ها نیز ماهیتی آموزشی نداشته‌اند و طی آنها به موضوعات و مسائل دیگری در رابطه با عکاسی می‌پردازم.

نحوه برگزاری ورکشاپ‌هایتان چگونه است؟

من طی چند سال فعالیتم به استان‌های مختلف رفته‌ام و در کل ایران در جشنواره‌های اردویی متعددی حضور یافته‌ام و بنا به همین دلایل بسیاری از فعالان شهرهای مختلف مرا می‌شناسند. معمولا به هر استانی می‌روم فعالان، مسئولان و حتی بزرگان از من خواسته‌اند برای اهالی ورکشاپ برگزار کنم و من نیز پذیرفته ام. کلا ورکشاپ های‌ام به شیوه و سیستم عکاسی خودم اختصاص دارد. من در آن‌ها آموزش نمی‌دهم بلکه تجاربم از اتفاقات مختلف و روندی که برای به نتیجه رساندن آثار و مجموعه‌ها طی کرده‌ام را برای دیگران توضیح می‌دهم. واقعیت خیلی دنبال کاسبی نیستم وگرنه هنرجو زیاد است. خیلی‌ها هستند که در فضای مجازی از من سوال می‌پرسند و من هم بی‌چشمداشت اطلاعاتم را در اختیارشان قرار می‌دهم. کلا تلاش می‌کنم هرآنچه بلد هستم را به دیگران انتقال دهم. از طرفی کلا آموزش مسئولیت سنگینی دارد و من نیز نگرانم که مواردی را از قلم بیندازم. این تعهد برایم مهم است.

موضوع اصلی در این بحث شرایط مالی افراد است و تنها همین است که باعث می‌شود افراد در مقابل شرایط کم بیاورند. از طرفی‌ عدم حمایت‌ها هم دلیلی بر این نوع گرایش‌هاست. به طور مثال من از هیچکس انتظار ندارم، اما خب برخی افراد واقعا از من حمایت نکردند.

از کارهای دیگرتان بگویید. مثلا اینکه قرار نیست آثارتان را در قالب نمایشگاه به مخاطبان نشان دهید؟

با نمایشگاه موافقم اما باید در بازه زمانی خودش برگزار شود. نمایشگاه باید بازتاب داشته باشد و جا و مکان برگزاری هم بسیار اهمیت دارد. یکی دیگر از موضوعات پیدا کردن حامی و اسپانسر است. به هرحال هزینه برگزاری باید تامین شود و این کار برای عکاس میسر نیست. عکاس قبل‌تر هزینه کرده و رفته و کارش را انجام داده و واقعا برای صرف هزینه‌های بعدی توانی باقی نمی گذارد. من خیلی سال است که در جشنواره‌ها شرکت می‌کنم، آن هم جشنواره‌هایی که معتبر باشند و در سطح ملی برگزار شوند. همانطور که گفتم جشنواره‌هایی که در آن‌ها حضور یافته‌ام معمولا هم نمایشگاه داشته‌اند و هم کتاب. کلا بعید می‌دانم نمایشگاه برگزار کنم مگر اینکه واقعا اسپانسری از من حمایت کند. البته بنا به سختگیری‌هایی که در رابطه با برگزاری نمایشگاه دارم، پیگیر این موضوع هم نیستم؛ وگرنه می‌توانم به راحتی اقدام کنم.

اگر ناگفته‌ای مانده بفرمایید.

گفتنی‌ها را گفتیم و امیدوارم با بازگشت شرایط به حال عادی بتوانیم مانند گذشته زندگی کنیم و به فعالیت‌های اجتماعی بپردازیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز