مفهوم دیپلماسی فرهنگی و شاخصههای آن:
دیپلماسی فرهنگی به رکن اساسی تبدیل شده است
نگاه غربیها به دیپلماسی فرهنگی، نگاه شکار و شکارچی است اما در ایران این نگاه وجود ندارد بلکه نگاهی حکمت مدارانه و تربیتی دارد و حاضر نیست به قیمت خدشه وارد شدن به منافع دیگران این را انجام دهد.
«مفهوم دیپلماسی فرهنگی و شاخصههای آن» در سلسله نشستهای عصر فرهنگ ملل مورد بررسی قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نخستین نشست از سلسله نشستهای تخصصی مشترک موسسه فرهنگی هنری و انتشارات الهدی عصر دوشنبه ۲۸ مهرماه در خانهی هنرمندان با حضور مجید سرسنگی، قهرمان سلیمانی، رضا ملکی و حسن بهشتیپور با موضوع «مفهوم دیپلماسی فرهنگی و شاخصههای آن» برگزار شد.
قهرمان سلیمانی(معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) دربارهی ارتباط دیپلماسی فرهنگی بیان کرد: دیپلماسی در دو حوزهی متفاوت سیاست که دیپلماسی رسمی هر کشور است و فرهنگ که مسائل را بهصورت خالص، خاص و صادقانه ارائه میدهند، مطرح میشود. جریانهایی که اسلام را مورد تشیع قرار داده پاتکی در برابر حرکت فرهنگی ایران در سطح جهانی است.
معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ادامه داد: دیپلماسی فرهنگی ایران عرضهی فرآوردههای فرهنگی ملت است. اگر نقطهی قوتی در مجموعهی این فرآوردههای فرهنگی صدای فرهنگ ایران است. در صورتی که در تمام دنیا سلیقهسازی برای مردم میکنند.
وی شاخصههای دیپلماسی فرهنگی را چنین بیان کرد: نخستین گام این است که با روح فرهنگی ایران آشنا شویم. ما در تاریخ همواره با دنیا مبادله کردهایم و در صدد تحمیل نظراتمان نبودیم. باید بدانیم که چگونه فرهنگ ایرانی با اسلام تلاقی کردهاند. آنچه که اهمیت دارد تکیه به واقعیت متعاملانهی فرهنگ ایران و اسلام است.
وی ادامه داد: در سالهای اخیر این دو فرهنگ را از هم جدا کردهاند. اگر ما امروز حرفی برای گفتن در تمام زمینهها داریم برای روحی است که از ترکیب دو مولفه ایرانی بودن و اسلام است. گرچه اسلام برای ما بسیار مهم است اما قرار نیست در دیپلماسی فرهنگی خود به جهان اسلام تکیه کنیم.
سلیمانی از رابطه بین دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی رسمی گفت: ضرورتا در حوزههای مختلف با هم همسان نیستند. هریک از شکلهای دیپلماسی وزنی دارد و در حال حاضر وزن حضور ما با وزن ظرفیت فرهنگی و سیاسی ایران تعریف میشود.
رضا ملکی(کارشناس روابط بینالملل) دیپلماسی فرهنگی را چنین تشریح کرد: اولین بار فرانسویها در ۱۹۴۹ با اعزام ۱۴ نفر به کشورهای مختلف تحت عنوان رایزن فرهنگی، مفهوم دیپلماسی فرهنگی را در دنیا بهوجود آوردند. و هر کشور به اندازهی قدرت و تمایلش وارد این حوزه شدند. جایگاه دیپلماسی فرهنگی در دنیا همواره رو به ارتقا بوده و هدف آن بودن در خدمت منافع ملی است. اگر رکن اول منافع ملی را امنیت و رکن دوم آن را اقتصاد بدانیم دیپلماسی فرهنگی در یک دورهی طولانی ابزاری در خدمت منافع ملی بوده است.
وی ادامه داد: بعضیها از دیپلماسی فرهنگی مانند دیپلماسی سیاسی استفاده میکنند و به قیمت از بین رفتن منافع دیگران به منافع ناحق خود رسیدهاند. اما به تدریج این ارتقا پیدا کرد و از نگاه ابزاری به یک رکن تبدیل شد و به عنوان رکن سوم سیاست خارجی منصوب شد. و بعد از ۱۹۸۰ این به رکن اول ارتقا یافت.
ملکی گفت: دیپلماسی کلاسیک بین دولتها با دولتها انجام میگیرد اما در دیپلماسی فرهنگی ارتباط بین ملتها انجام میگیرد. کشورهای مختلف با توجه به منافعی که جستجو میکردند و تاثیرگزاری بر ملتها برای توسعهی منافع خود عمل کردند.
این کارشناس بیان کرد: یکی از مبناها را میتوان اینگونه درنظر گرفت که دیپلماسی فرهنگی فقط در خدمت منافع ملی باشد اما بعضی از کشورها اینگونه عمل نکردهاند. ایران متفاوت وارد دیپلماسی فرهنگی شده است و بنابر اصل ۱۵۴ قانون اساسی که میگوید سعادت انسان در کل دنیا را بدون دخالت در امور کشورهای دیگر آرمان خود میداند.
وی از شاخصههای ویپلماسی فرهنگی چنین گفت: فرهنگ و تمدن ایرانی، آموزههای اسلام و انقلاب اسلامی از نقاط قوت در حوزهی دیپلماسی فرهنگی ما است. اگر ما هدف را نتیجهی مورد انتظار از فعالیت برنامهریزی شده قرار دهیم، نتایج را میتوان به سه دسته تقسیمبندی کرد؛ بروندادها، پیامدها و تاثیر. باید بدانیم که خروجیهای ماچه سهمی دارند و سهم ما در هر زمینه چقدر است و چه تاثیری بر دنیا خواهد گذاشت.
ملکی ادامه داد: نگاه غربیها به دیپلماسی فرهنگی، نگاه شکار و شکارچی است اما در ایران این نگاه وجود ندارد بلکه نگاهی حکمت مدارانه و تربیتی دارد و حاضر نیست به قیمت خدشه وارد شدن به منافع دیگران این را انجام دهد.
مجید سرسنگی نیز گفت: عرصهی دیپلماسی فرهنگی جایی است که دکترین فرهنگی ایران که در عرصههای مختلف سیاستگزاری، تصمیمگیری و الگوهای رفتاری جلوهگر است به افکار عمومی جهانیان منعکس و جایگاه ان در نظام بینالمللی تبیین شود. اما مهم این است که عرصهی دیپلماسی فرهنگی در کشورمان براساس کدام تئوری تبیین شود.
مدیرعامل خانهی هنرمندان گفت: در فرهنگ غرب دیپلماسی فرهنگی، زیربنای همهی فعالیتهای سیاسی است. اما برخورد فرهنگی ایران از بعد انقلاب اسلامی مبنایش را بر بیدارسازی ملل مسلمان قرار داده و دیگر نمیتواند از دانش دیپلماسی فرهنگی بیبهره باشد و باید با نگاهی عمیقتر و تاثیرگزارتر از گذشته، مهمی چون هنر را به مخاطبان انتقال دهد.
سرسنگی بیان کرد: استفاده از ظرفیتهای هنری برای تقویت ارتباط با ملتهای دیگر نکتهای پذیرفته شده در دانش دیپلماسی است و همانطور که مقام معظم رهبری بارها تاکید کرده است اما متاسفانه باید اذعان کنم که از این ابزار موثر آنگونه که باید و شاید استفاده شده است.
وی در ادامه چنین گفت: به نظر من غفلت دیپلماتیک ما از هنرمندان و هنرهایشان باید آسیبشناسی شود که چرا نتوانستهایم از داراییهای فرهنگی خود در سطح جهانی دفاع کنیم؟ به کارگیری دیپلماسی فرهنگی نه تنها برای دستیابی به اهداف فرهنگی بلکه برای نیل به اهداف سیاسی و اقتصادی نیز میتوان تجویز کرد.
وی دلایل عمده برای ورود به عرصهی دیپلماسی هنر را چنین توضیح داد: هنر به عنوان ابزار دیپلماسیبه خواستههای افکار عمومی در سایر کشورها پاسخ میدهد، هنر با آشنا نمودن جهانیان با فرهنگ غنی ایران زمینهی پذیرش فرهنگی و اعتقادی را فراهم میآورد و تجربهی منحصر به فردی است که خاطره میسازد و تاثیرات آن همواره در ذهن میماند.