احمد خرم در گفتوگوی تفصیلی با ایلنا:
عملکرد احمدینژاد اصولگرایان را منفعل کرده است
اجماع میان دو جناح اصلاحطلب و اصولگرای معتدل نه تنها ممکن نیست٬بلکه به نفع کشور و مردمسالاری نیست. دو جریان معتدل به جای اجماع٬ دو جناح رقیب همدیگر باشند.
اسفند ۹۴ انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی برگزار میشود و هنوز ۱۵ ماه تا آن انتخابات باقی مانده اما اخبار این انتخابات داغ داغ است. درباره رویکرد اصلاحطلبان و اصولگرایان در صحنه انتخابات سوالات و گمانهزنیهای زیادی به وجود آمده است؛ اصلاحطلبان چه میکنند؟ وضعیت کنونی جبهه اصلاحات در چه شرایطی است؟ فضای سیاسی کشور در ماههای پیشروی انتخابات آتی مجلس چیست؟ جغرافیای سیاسی جریانهای سیاسی در شرایط فعلی چگونه است؟ و… اینها سوالاتی است که بسیاری از فعالان سیاسی و تحلیلگران در تلاش برای پاسخگویی به آن هستند.
احمد خرم در گفتوگو با «ایلنا» میکوشد به تشریح وضعیت اصلاحطلبان بپردازد. وزیر راه و ترابری دولت اصلاحات از مشکلات کشور و دولت سخن میگوید؛ معتقد است شیوع و گسترش خیرهکننده فساد مالی در دولت نهم و دهم، باقی ماندن مدیران میانی و اجرایی از دولت قبل در دولت فعلی، تلاش تندروها برای حاشیهسازی برای اصلاحطلبان و دولت، شیوع و گسترش بیانضباطی و به سُخره گرفتن قانون و ضابطه بود. درهم کوبیدن برنامههای راهبردی و موضعگیریهای نسنجیده و احساسی وضعیت پیشرو برای دولت و جریان اصلاحات را سختتر کرده است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب، خاتمی را لیدر جریان اصلاحات میداند و میگوید اگر خاتمی اقدام به اجماع نمیکرد و آقای دکتر عارف تمکین نمیکرد، الان یاران آقای احمدینژاد در رأس دولت بودند و معلوم نبود چه بر سر کشور میآمد.
مشروح گفتوگوی ایلنا با احمد خرم در پی میآید:
ارزیابیتان از وضعیت کنونی جبهه اصلاحات چیست؟
در حقیقت بُردِ دولت تدبیر و امید براساس اجماع اصلاحطلبان و نوشتن نامههای خاتمی به آقای دکتر عارف و انصراف تاریخی دکتر عارف و از سوی دیگر وارد میدان شدن آقای هاشمی رفسنجانی بود و زمینهساز تاثیر این اجماع عملکرد تخریبگرایانه و فسادانگیز دولتهای نهم و دهم و یکدستسازی همه ارکان حاکمیت بود. اصلاحطلبان بر این باورند که اجماع رمز پیروزی است.
اکنون ارزیابی شما از فضای سیاسی کشور در ماههای پیشرو به انتخابات مجلس چیست؟
در ابتدای ریاست جمهوری آقای روحانی فضای کشور از فضای امینتی رو به فضای نسبتاً باز سیاسی گذاشت. فضای سیاسی٬ فضای قابل قبولی بود اما هر چه به سمت انتخابات مجلس میرویم٬ فضا بستهتر میشود. در این دوران یکسال و نیم بسیاری از مدیران معتدل معرفی شده، در استعلام از دستگاههای امنیتی جواب رد گرفته یا بلاجواب ماندهاند و عملاً باعثشده که بدنه دولت یعنی مدیران میانی اکثراً همان مدیران دولت قبلی باقی بمانند و تبعات آن این است که برای حل مشکلات، علیرغم اعمال تصمیم در بالادست، این تصمیمات در بدنه دولت مضمحل میشود.
با توجه به شرایطی که شما به ترسیم آن پرداختید، اصلاحطلبان برای حضور در عرصه انتخابات و تغییر شرایط چه برنامهای دارند؟
اصلاحطلبی یعنی عشق به کشور. یعنی حفاظت از منافع ملی و منافع آن را خط قرمز اول دانستن. اصلاحطلبی یعنی اعتقاد به نظام داشتن، پایبند به قانون اساسی بودن. بنابراین اصلاحطلبان با تمام وجود و نیرو و فعال وارد صحنه انتخابات میشوند.
دو رویکرد در این فعالیت وجود دارد؛ رویکرد اول مقابله با تندروها، خشونتطلبان و افکار رادیکال و رویکرد دوم که مکمل رویکرد اول است مسأله رقابت سالم و تعامل با معتدلان اصولگرا در توزیع قدرت است. در دولت نهم و دهم که یکدستسازی تحقق پیدا کرد مهمترین اتفاقاتی که افتاد این بود که: اول، شیوع و گسترش بیانضباطی و به سُخره گرفتن قانون و ضابطه بود.
دوم، درهم کوبیدن برنامههای راهبردی. مثلاً علیرغم برنامه کوچکسازی، شاهد تورم حجم دولت بودیم؛ به عنوان نمونه در بخشی که بنده مشغول بودم در سازمان بنادر و دریانوردی سال ۸۴ که دولت به دست کاندیدای اصولگرایان، آقای احمدینژاد افتاد، ۲۵۰۰ نفر پرسنل داشت. در سال ۹۲ که دولت یازدهم روی کار آمد، به نزدیک ۸۰۰۰ نفر یعنی بیش از سه برابر رسید. سوم، شیوع و گسترش خیرهکننده فساد مالی بود که موجبات بیاعتمادی مردم به سیستم را فراهم کرد. سنگی به چاه انداخته شد که اکنون صدها عاقل نمیتوانند آن را درآورند.
چهارم، موضعگیریهای نسنجیده و احساسی که باعثشد پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل برود و قطعنامه صادر شود. آنچه که توسط آقای احمدینژاد کاغذپاره قلمداد شد و مردم را در فشار اقتصادی شدید قرارداد. خسارت قابل محاسبه تحریمها پس از رفتن پرونده ایران به شورای امنیت بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است.
از ابتدای انقلاب جناح اصولگرا همواره خط تمامیتخواهی را دنبال میکرده و اصلاحطلبان بعضاً در بخش ناچیزی از حاکمیت مستقر بودهاند. در زمان دولت آقای خاتمی هم اصلاحطلبان خارج از ارکان اصلی حاکمیت بودهاند. در دوران آقای احمدینژاد، اصلاحطلبان در هیچ رُکنی یا موضعی از حاکمیت دخالتی نداشتهاند.
نقش سیدمحمد خاتمی در ایجاد و اجماع میان اصلاحطلبان چیست؟ به عبارتی، آقای خاتمی در انتخابات بعدی چه نقشی را ایفا میکنند؟
چه باور کنیم و چه باور نکنیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، آقای خاتمی به عنوان لیدر اصلاحات در ذهن جامعه جا افتاده است. اتفاقاً در ذهن اصولگرایان هم این مطلب نقش بسته است. همین که لبه تیز حمله را متوجه ایشان کردهاند٬ نشان از پذیرفتن رهبری آقای خاتمی در جریان اصلاحات است. در انتخابات ۹۲ نقش ایشان در به اجماع رساندن اصلاحطلبان بارز و هویدا شد. اگر خاتمی اقدام به اجماع نمیکرد و آقای دکتر عارف تمکین نمیکرد، الآن یاران آقای احمدینژاد در رأس دولت بودند و معلوم نبود چه بر سر کشور میآمد.
برخی رسانههای منتقد دولت و مخالف اصلاحات تحلیلهایی دارند مبنی بر اینکه انتخابات آتی مجلس پایان وحدت استراتژیک اصلاحطلبان با دولت خواهد بود. نظر شما چیست؟
اصلاحطلبان از دولت حمایت میکنند. اولاً به خاطر اینکه وجود دولت تدبیر و امید باعثباز شدن فضای سیاسی و کاهش فضای امنیتی شده است.
ثانیاً دولت آقای روحانی به عکس دولت آقای احمدینژاد که دنیا را به اجماع علیه جمهوری اسلامی رسانده بود، فضای اجماع علیه کشور را به فضای گفتوگو، مذاکره و تعامل تبدیل کرد. در گام اول این مذاکرات اگر ۲۰ درصد تحریمها هم کاهش پیدا کند، بردهایم و بقیه نیز در گامهای بعدی حل خواهد شد. با توجه به اینکه هنوز مذاکرات به نتیجه نرسیده، بخشی از تحریمها شکسته شده است.
ثالثاً حاکمیت دولت فعلی بیانضباطی، قانونگریزی و قانونستیزی حاکم شده در دوران دولتهای نهم و دهم را به انضباط و قانونگرائی تبدیل کرد.
رابعاً، فضای شیوع و گسترش فساد را به برخورد و مبارزه با فساد بدل ساخت تا بتواند برنامه مبارزه با فساد را که در کشور نهادینه شده است را اجرا کند. هر چند از عملکرد دولت گلههایی هم داریم، لکن معتقدیم که با حمایت از دولت میتوان به اهداف توسعه دست یافت.
تندروها برای رسیدن به هدفشان که جدایی اصلاحطلبان با دولت است، چه اقداماتی میکنند؟
لازم به ذکر است که در ماههای اخیر، قیمت نفت هم بر گرفتاریهای دولت افزوده است. اصولگرایان تندرو و افراطی برآنند که از فضای سختی که ایجادکننده آن خودشان بودهاند، در تضعیف دولت بهرهگیری کنند.
دولت باید با تحمل تخطئه و تخریب و استقبال از انتقاد، خود را اصلاح کند و برنامههایی که به اطلاع مردم رسیده است را پیگیری جدی نماید. آقای رئیسجمهور برنامه وزرا را گرفتهاند با استفاده از سازمان برنامهریزی و نظارت راهبردی و بازرسی ویژه ریاست جمهوری ماهانه یک جلسه یک ساعته خاص هر بخش یا فرابخش داشته باشند و با کوتاهی و تعلل برخورد کنند.
دولت نباید بهانه دست بحرانسازان و تخریبگران بدهد. امروز تبلیغ میکنند که تنها دولت یک دورهای دولت آقای روحانی است. تصور میکنم طیف تندروی اصولگرا آرزوهایشان را بیان میکنند. معتقدم اصلاحطلبان و معتدلان اصولگرا، ناچارند با همدیگر تعامل و تحمل داشته باشند تا عرصه بر تندروها تنگ شود. کشور دیگر تحمل بحران و حذف و خشونت و تندروی را ندارد. اینکه میگویند انتخابات مجلس پایان وحدت استراتژیک اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی است، آرزویی است که بر جوانان عیب نیست.
احتمال اجماع میان نیروهای اصلاحطلب و اصولگرا را چگونه میبینید؟
اجماع میان دو جناح اصلاحطلب و اصولگرایان معتدل نه تنها ممکن نیست بلکه به نفع کشور و مردمسالاری نیست. دو جریان معتدل نباید دنبال اجماع باشند باید دو جناح رقیب همدیگر باشند. در عین حفظ تعامل و تحمل و در رقابت است که نظارت بر همدیگر تحقق پیدا میکند و نقد و اعتراض پا میگیرد و باعثجلوگیری از فساد، توجه به برنامه ریزی و پیگیری جدی و بیرون آمدن دو جناح از رخوت میشود.
ارزیابیتان از وضعیت درونی جریان اصولگرا در انتخابات آتی مجلس چیست؟
به نظرم روی کار آمدن آقای احمدینژاد در سال ۸۴ پایان وحدت استراتژیک طیفهای اصولگرا بود. اختلاف اصولگرایان جدی است. دولت نهم و دهم و دفاع از دولت نهم و مماشات با آقای احمدینژاد در دولت دهم، در حالی که دولت در مقابل رهبری، مجلس و قوه فضائیه ایستاده بود، شیرازه اجماع و وحدت طیفهای اصولگرا را از هم پاشید.
قدرت اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات مجلس آینده٬ اصولگرایان تندرو را نگران کرده است. اولاً انشقاقی که در سال ۸۴ در شورای هماهنگی اصولگرایان ایجاد شد و آقای احمدینژاد بازی را بهم زد و جلسه را ترک کرد، در دولت نهم عمیق و در دولت دهم عمیقتر شد. به طوری که مواضع اصولگرایان معتدل بعضاً تندتر از اصلاحطلبان شد. معتقدم حتی اگر اجماع تکلیف هم بشود، محقق نمیشود. اختلافات میان طیفهای اصولگرا به قدری عمیق است که تصور هرگونه ائتلاف و اجماع متصور نیست.
گفته میشود که یاران احمدینژاد در حال آماده شدن برای حضور در صحنه انتخابات هستند. نظر شما در این باره چیست؟ فکر میکنید که آنها اقبالی خواهند داشت؟ و اصولگرایان با احمدینژاد وحدت خواهند کرد؟
فعلاً آقای احمدینژاد باید به فکر اختلافات درونی طیف خودش در جناح اصولگرایان باشد. برخی از دوستان و مدیران و یاران دوران ریاست جمهوریش از او جدا شدهاند. این یا جدائی واقعی است یا مصلحتی. باید مراقب بود. البته وحدت اصولگرایان با احمدینژاد بسیار بعید و به واقع میتوان گفت غیرممکن است.
عملکرد احمدینژاد اصولگرایان را منفعل کرده و بدنبال این هستند که بگویند ما با احمدینژاد نیستیم. از روز اول با او مخالف بودیم. بالاخره با حمایت اصولگرایان احمدینژاد در هر دو مرحله روی کارآمد و باعثبحرانهای شدید اقتصادی و انزوای جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی شد. کار به جایی رسیده است که طیفهای اصولگرا اعلام برائت از عملکرد آقای احمدینژاد میکنند. قطعاً عقلا و معتدلان اصولگرا که به منافع ملی و توسعه کشور معتقدند، با ماجراجویی و فساد و بیخردی و سوءمدیریتهای این طیف کنار نخواهند آمد.
پس اصولگرایان با احمدینژاد ائتلاف نمیکنند؟
اگر ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان معتدل برای حذف تندروها ممکن شود، ائتلاف اصولگرایان معتدل با تندروها و طیف احمدینژاد غیرممکن است.
گفت وگو از: محمدابراهیم ترقینژاد