"گاسپار هاوزر" در ایران
حدود یکصد و نود سال قبل، یعنی در روز 26 می 1828، در شهر نورنبرگ آلمان، سر و کله نوجوانی پریشان و مضطرب، با لباسهایی شلخته و نامرتب پیدا شد. پاهایش ورم کرده بود و به سختی راه میرفت و روشنایی روز چشمهایش را آزار میداد. پلیس او را پیدا کرد و با خود برد. در طول مدتی که در اختیار پلیس بود، رفتارهای عجیب و غریب از خود نشان میداد. او به سختی میتوانست به سوالات پاسخ دهد، با این حال خودش را « گاسپار هاوزر» معرفی کرد.
مسعود یوسفی، روزنامه نگار در تجارت آنلاین نوشت: فرانک ادواردز در کتاب « عجیبتر از علم» در این باره مینویسد: «هاوزر ادعا کرده که در یک زیرزمین و در یک اتاق تاریک و کوچک زندانی بوده که در آن فقط یک تخت حصیری برای خوابیدن و نشستن وجود داشته است. تا جایی که یادش میآمد، هرگز کسی که او را اسیر کرده، ندیده بود. هاوزر همچنین ادعا میکرد، هر از گاهی به او داروی بیهوشی خورانده میشد و وقتی که از خواب بلند میشد، متوجه میشد که موها و ناخنهایش کوتاه شدهاند. کاسپار هاوزر پس از آزادی نتوانست خود را با جهان اطرافش مطابقت دهد و مدتی بعد مرد».
«ورنر هرتسوگ» کارگردان شناخته شده آلمانی در سال 1973از روی کتاب « عجیبتر از علم» فیلمی به نام «معمای کاسپار هاوزر» ساخت. البته معمای کاسپار هیچگاه حل نشد اما فرضیههای زیادی از او بر سر زبانها افتاد از جمله اینکه کاسپار نسبی اشرافی داشته و وارث ثروت و اموال زیادی بوده است اما برای آنکه اموالش را تصاحب کنند از همان نخستین سالهای تولد ارتباطش را با جهان خارج قطع و او را در زیرزمینی تاریک زندانی کردهاند.
همان بلایی که حدود 190 سال پیش بر سر « گاسپار هاوزر» آمد، امروز بر سر اقتصاد کشور آمده است؛ یک اقتصاد نامتوازن، بیمار و شکننده. در اینجا اما، به عکس ماجرای « گاسپار هاوزر»، دیگر معمایی در کار نیست؛ آشکارا هرچه هست رانت است و انحصار و پدر خواندگی که در همه شریانهای اقتصادی مملکت ریشه دوانده و معیشت مردم را با مشکل جدی مواجه کرده است. رقابتی در کار نیست و ملت مجبورند همان چیزی را که پدرخواندهها در اختیارشان میگذارند استفاده کنند. اقتصاد به تیول یک عده خاص در آمده است و با اقتصادهای پویا و زنده دنیا ارتباطی ندارد و به همین دلیل بیمار است. تورم، گرانی، انباشت نقدینگی، رکود، بیکاری، ورشکستگی و ... از عوارض این بیماری است. اساسا هر چیزی که ارتباطش را با جهان اطراف از دست بدهد دستخوش عارضه و بیماری میشود و رشد مطلوب و مناسب نخواهد داشت. حسن روحانی رئیس جمهور در مراسم گشایش دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در خرداد امسال تصریح کرد: کشوری را سراغ ندارد که بدون تعامل با جهان به رشد اقتصادی مناسبی دست یافته باشد.
بهمن آرمان اقتصاددان در همین رابطه میگوید: برای توسعه اقتصادی و جبران عقب ماندگی، ناچار به تعامل با جهان برای واردات فناوریهای پیشرفته هستیم.
مهدی تقوی تحلیلگر اقتصادی و مدرس دانشگاه نیز گفته است: مراوده اقتصادی موتور رشد اقتصاد است و به کشورها در استفاده از مزیت های اقتصادی شان کمک خواهد کرد.
و بالاخره دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی از یک دیدگاه کلیتر به این معضل توجه داشته و در مصاحبه با «عصر ایران» گفته است: طی 3 دهه گذشته، به یک پاسخ در رابطه با این سئوال، پایبندی علمی و استدلالی داشتهام: علتالعلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بینالمللی است.
با توجه به آنچه ذکر شد به این نتیجه میرسیم که راه نجات و پویایی اقتصاد، افزایش ارتباطات بین المللی و مراوده و تعامل با جهان خارج است. در این صورت انحصار و پدرخواندگی در حوزه اقتصاد رنگ میبازد و معیشت مردم اصلاح میشود.