میراب زاده:
حذف مطبوعات، از سبد خرید کالاهای فرهنگی خانوار ایرانی
در جلسه ضیافت افطاری معاون مطبوعاتی به لحاظ طرح سوالات زیاد و فرصت اندک سوال کنندگان جناب میرابزاده مدیرمسئول مجله تهران متن سخنان خود را که فرصت طرح کامل آن در جلسه شب گذشته فراهم نشد در اختیار میرنا قرار داد تا به اطلاع مدیران رسانه و معاونت مطبوعاتی برسد.
جنابآقای دکتر انتظامی، نماینده محترم مدیرانمسئول و معاونمحترم امورمطبوعاتی و اطلاعرسانی
با اهدای سلام و درود
معتقدم که جناب عالی در زمرهی باهوش ترین و باتجربه ترین سیاستگذاران مطبوعاتی و مدیران رسانه در ایران هستید اما لطفاً سرعت تان را با میانگینِ جامعهی مطبوعاتی و با عقربهی سرانه ی مطالعه ی مطبوعات در ایران تنظیم کنید. این جامعهی مطبوعاتی، براساس قانون جاریِ مطبوعات شکل گرفتهاست. لطفاً سرعتتان را با عقربهی سرانه ی مطالعه ی مطبوعات در ایران تنظیم کنید. عقربهای که چرخیدنِ آن به سیاستها و حمایتهای ۳۹ سالهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بستگی دارد و یارانه هم جزوی از همین سیاستها و درجهت تحقق قانون اهداف و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خصوصاً ماده ۱ آن است.
ای ساربان آهسته ران که آرامِ جانم می رود
بر این باورم که همهی طرحهای بلندمدت حمایتی از مطبوعات نظیر طرح اشتراک، زمانی می تواند موثر باشد که قبل از آن از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر روی تیراژ مصرف برنامهریزی و سرمایه گذاری کلان شود تا مشترک مطبوعات، نه به شیوه های دوپینگی بلکه به میل و خواست مشترک، ایجادشود و تقاضای خرید مطبوعات بالا رود یا اگر هم بالا نمی رود لااقل تکان نخورد نه اینکه اینگونه طرحهای حمایتی موجب شود تا تقاضای خرید مطبوعات پائین بیاید و در مواجهه با فضای مجازی، فرهنگ مکتوب قربانی شود.
معتقدم، در این زمان، یارانه ی مطبوعات باید افزایش قابل توجه یابد. هرگونه دستکاری در یارانه و مکانیسم توزیع آن، مانند این است که به بیمار دارای علائم سکته که مراجعه ی به اورژانس دارد و همراهانش نصیحت و توصیه های ورزشی تجویز کنیم. نخست باید خطر مرگ را با دارو و درمان فوری از او دور کرد. بعد از تثبیت، آنوقت می شود توصیه به ورزش هم کرد؛ دستورالعمل های داروئی درازمدت هم داد و اندرز هم گفت. به تعبیر هوشنگ ابتهاج: «امید هیچ معجزهای ز مُرده نیست.»
از تاثیرات جهانیِ فضای مجازی بر کاهش سرانهی مصرف مطبوعات آگاهم اما باور کنید با تیراژ میانگینِ مصرفِ مطبوعات ایران درحال حاضر، هر سیاستگذاری نادرستی و هر دستکاری در مکانیسم و رویههای محاسبه و پرداخت یارانه، منجر به جذر و مدهای ویرانگر می شود. تیراژهای تولید و مصرفِ مطبوعات در ایران کجا و تیراژهای تولید و مصرفِ مطبوعات در جهان کجا؟ اگر تیراژ میانگینِ مصرفِ ۱۲میلیونی روزنامه ی یومیوری شیمبون ژاپن، به دلیل تاثیرات فضای مجازی نصف هم شود، باز هم یک تنه حریف فضای مجازی است.
مثال دیگری بزنم. در اروپا که اقتصاد، آزاد است به مطبوعات خصوصی فرهنگی و اجتماعی یارانه میدهند تا در مقابل فضای مجازی که مطبوعات را ضعیف کرده، فرهنگ مکتوب باقی بماند.
در پایان دورهی چهارسالهی دولت یازدهم، بگذارید به عرض برسانم که مطبوعات، از سبد خرید کالاهای فرهنگی خانوار ایرانی، حذف شده است. همان اندک خانوار ایرانی که پیشتر حتی تا همین ۴-۵ سال قبل بابت خرید مطبوعات، اندکی هزینه می کردند هم، اکنون دیگر حاضر به هزینه برای خرید مطبوعات نیستند یا ترجیح به خرید کتاب می دهند. (اندک اندک جمعِ مستان میروند) امروز، انتظار مخاطب، دریافت مجانی مطبوعات شدهاست. چرا؟
ازسوی دیگر، میانگین سن خوانندگان مطبوعات در دههی نود خورشیدی، از بیست سال به پنجاه سال افزایش یافته است و متاسفانه در این دولت، با شیبِ تند، این میانگین سنی بالاتر هم میرود و پیرتر میشود که یعنی جوانان از مطبوعات دور شدهاند. آیا دولت در این راه، کم کاری نکرده است؟
آیا تاکنون همهی ما به این اندیشیدهایم که هر نشریهی دولتی یا نشریه داخلی که بی مجوز منتشر میشود یا هر آگهی نامهای که بیمجوز منتشر میشود، بر تیراژِ اندک مصرفِ مطبوعات و اقتصادِ ضعیف وابسته به آگهی و رپرتاژ آگهی در مطبوعات، تاثیر مستقیم و بازدارنده می ذارد؟ درحالیکه نظارت بر این امر، در محدودهی وظایف ذاتی و قانونی و در راستای رسالت معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی است.
از همهی شما و خودم سئوال می کنم که با شنیدن واژهی «کتاب» چه در ذهنمان نقش میبندد و با شنیدن واژهی «مطبوعات» چه نقش میبندد؟ آنچه در ذهن مخاطبِ این سئوال نقش میبندد، به نوعی همان برندینگ است. امروز فاصلهی برند «کتاب» با برند «نشریه» بسیار زیاد شده است. چیزی که همسایهی دیگرمان یعنی «کتاب» و «معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» بسیار بهتر و دیرپاتر به آن پرداخته است و کاهش سرانهی مطالعه، آنقدر که مطبوعات را تحت تاثیر قرار داده، کتاب را تحت تاثیر قرار نداده است.
برای اینکه تصور دقیقی از این فاصلهی برندینگ داشته باشید مقایسه کنید «شهرکتاب» را با «گیشه». هر دو، محل فروش کالای فرهنگیاند مثلاً. یکی بر پیشانیاش نام کتاب دارد و دیگری نام نشریه؛ اما این کجا و آن کجا؟
اینجا میخواهم به موضوع دارائیهای نامشهود ورود کنم که عاملی مهم در ایجاد ارزش شناخته میشوند. نشریات هم اگر از این دارائیهای نامشهود که ایجادشان جزو وظایف ذاتی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی است بهرهمند بودند تیراژ مصرفیِ بالاتر و اقتصادِ بهتری از آگهی داشتند.
مثال۱. نمایشگاه مطبوعات را با نمایشگاه کتاب مقایسه کنید. یکی، اقتصاد نشر ایران را در طول یک سال با توزیع بن خرید کتاب بین دانشجویان و دانش آموزان و طلاب میچرخاند و علاوه برآن بر دارائیهای نامشهود «کتاب» میافزاید و دیگری درآمد یک سال مطبوعات را میخورَد و هرچند به درستی بر دارائیهای نامشهود مطبوعات میافزاید اما به دلیل عدم وجود بن خرید مطبوعات، تاثیری در تیراژ مصرفی مطبوعات نمیگذارد.
مثال۲. رفتارهای سلیقهای بازرسان سازمان تامین اجتماعی که برمبنای آئین نامهها و بخشنامهها با مدیران مسئول مطبوعات انجام میشود، به کاهش شئونات اجتماعی اهالی رسانه و از همین زاویه، به کاهش دارائیهای نامشهود مطبوعات منجر شده است. بالاخره معاونت امور مطبوعاتی و سازمان امور مالیاتی هر دو، بدنهی دولت جمهوری اسلامی ایران هستند اما قربانی این تعابیر و تفاسیر تا امروز، رسانهها از مدیرمسئول گرفته تا خبرنگاران بودهاند.
مثال۳. دفتر مطالعات و تحقیقات رسانهها یکی از دارائیهای نامشهود مطبوعات است. خروجی این دفتر باید منجر به تقویت سیاستگذاریها به نفع مطبوعات شود. واقعاً آیا چنین شدهاست؟
مثال۴. وجود یک جشنوارهی مطبوعات قوی که شما در نخستین سال مسئولیت تان، برگزارکنندهی آن بودید و پس از آن متوقف شد یکی از همین دارائیهای نامشهودِ ازدسترفتهی مطبوعات است.
در پایان عرایضم و در این زمان اندک، تلاش کردم تا تصویری کُلی از آنچه در ذهنم نقش بسته بود و ارزیابی و تحلیلم را به جنابعالی ارائهدهم. اشکالات و کاستیها و ضعفهای استدلال را شما ببخشائید و اصلاح کنید.
احسان میراب زاده، صاحب امتیاز و مدیرمسئول نشریه تهران