حسین جابر انصاری:
هیچ طرفی در سوریه حق وتو ندارد
اگر صحبت از این است که دست برخی از طرفها به خون آغشته است، کدام طرف در بحران سوریه دستش به خون آغشته نیست؟/ طرح روزآمد شده چهار مادهای جمهوری اسلامی ایران در حال تدوین است و آخرین مراحل خود را طی میکند که به زودی ارایه میشود.
روزنامه اعتماد در گفت وگویی تفصیلی با حسین جابر انصاری، مدیرکل خاورمیانه عربی و شمال آفریقای وزارت امور خارجه نوشت:
سابقه بحران سیاسی در سوریه به بهار 2011 بازمیگردد. خیزشهای مردمی چون توفانی از تونس تا مصر، از لیبی تا بحرین را درنوردید و انعکاسهایی از نارضایتی مردم هم در سوریه دیده شد. هیاهوی سیاسی و بیثباتی امنیتی از همان زمان تا به امروز در سوریه ادامه دارد و هنوز دست هیچ کدام از طرفین به اندازهای در این بحران بالا نرفته است که بتواند سیطره خود را بر سرتاسر سوریه گسترش دهد. تطویل بحران در این کشور صبر دو نماینده کارکشته دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه را لبریز کرده و به وداع کوفی عنان و اخضر ابراهیمی با این پرونده منتهی شده است. در حال حاضر پرونده قطور و چندلایه سوریه روی میز نماینده نسبتا تازهنفس دبیرکل دمیستورا قرار دارد؛ مردی که تلاش میکند از اشتباهات دو نماینده پیشین درس گرفته و کار را با جزییات آغاز و در یک روند تدریجی به کلیات و در نهایت فرجام سیاسی برساند. اصلیترین ابتکار دمیستورا در حال حاضر در ژنو در جریان است: رایزنیهای دیپلماتیک درون سوری میان نمایندگان دولت مرکزی و مخالفان به شکل جداگانه و به موازات آن رایزنیها و مشورتهای سیاسی با بازیگران متعدد منطقهای و فرامنطقهای که در این پرونده حرفی برای گفتن دارند و کلیدی در دست برای گشایش این قفل. حسین جابر انصاری که سابقه سفیر بودن در لیبی را در پرونده خویش دارد در گفتوگوی تفصیلی با «اعتماد» به ابتکارهای جدید و هوشمندیهای دمیستورا در پرونده سوریه اشاره کرده و تاکید میکند که وی شانس بیشتری از سایرین برای حل این پرونده البته نه در کوتاهمدت دارد. انصاری که در حال حاضر مدیرکل خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه است با تاکید بر آمادگی ایران برای ایفای نقش تسهیلکننده در مسیر رسیدن به توافق سیاسی در سوریه اعلام میکند که تهران در حال انجام برخی اصلاحات در طرح چهارمادهای خود و روزآمد کردن آن است. بخش نخست گفتوگو با حسین جابرانصاری به شرح زیر است:
شاهد برگزاری دور تازهای از رایزنیهای داخلی و بینالمللی در ژنو در راستای یافتن راهکاری برای بحران سوریه هستیم. پرونده سوریه در حال حاضر در چه مرحلهای قرار دارد و فکر میکنید دمیستورا شانس متفاوتی از دو نماینده پیشین دبیرکل در این پرونده دارد؟
چند سال از آغاز بحران در سوریه میگذرد و این پرونده در این سالها به پروندهای پیچیده و چندلایه تبدیل شده است. این سومین نماینده دبیرکل سازمان ملل است که به عنوان نماینده ویژه در امور سوریه انتخاب شده است. آقایان کوفی عنان و اخضر ابراهیمی که دو نماینده پیشین بودند هر دو تلاشهایی را در راستای مدیریت بحران سوریه دنبال کردند و به دنبال راهحل سیاسی برای پایان دادن به آن بودند. با اینهمه تلاشهای هر دو نماینده سابق به دلیل پیچیدگیها و تناقض مصالح بازیگران متعدد مشارک در صحنه بحران سوریه و چندلایه بودن بحران در این کشور و همچنین پیچیدگیهای سهلایه درون سوری، منطقهای و بینالمللی به جایی نرسید. زمانی که کوفی عنان از این عنوان استعفا داده و اخضر ابراهیمی جای وی را گرفت به دلیل اینکه ایشان دیپلماتی عربی بودند که تجربه کار در پروندههای سنگینی مانند افغانستان را داشتند و به دلیل ویژگیهای خاص شخصیتی و روانی ایشان؛ همگان پیشبینی میکردند که ایشان توانایی مدیریت این بحران و تحمل این بار سنگین مسوولیتی را خواهد داشت و میتواند در بازه زمانی نه چندان کوتاه کارهایی را پیش ببرد. با اینهمه ابراهیمی هم هرچند بیش از کوفی عنان دوام آورد اما در نهایت به این دلیل که افقی در تحرکات خود نمیدید، مجبور به استعفا شد. به تعبیر عامیانه ایرانی ایشان هم احساس میکرد که آب در هاون میکوبد و هر تلاشی که در این راستا میکند به سد واقعیتهای موجود برخورد میکند. دمیستورا در واقع سومین نماینده دبیر کل است و به نظر میرسد که ایشان از تجربه دو نماینده پیشین و پیچیدگیهای بحران سوریه تا حدودی درس گرفته است و برخی جنبههای هوشمندی را در نحوه تعامل وی با موضوع شاهد هستیم.
هوشمندی نظیر دعوت از ایران برای نخستین بار جهت شرکت در جلسات رایزنیهای ژنو؟
نخستین هوشمندی وی پیش از این گام بود. زمانی که دمیستورا طرح تعلیق درگیریهای در برخی مناطق سوریه را به عنوان نخستین گام خود ارایه داد. تعبیر من این بود که ایشان مشکل بزرگ سوریه را که یک بحران عاصی از حل است، تجزیه کرده است. این در حالی بود که دو نماینده قبلی کلیت این بحران را به یکباره هدف گرفته و به همین دلیل نتوانستند کاری را پیش ببرند. دمیستورا این بحران را به اجزای کوچکتر تقسیم کرد. ایشان بحرانی را که یک بار تجزیه کرده بود باز هم به اجزای کوچکتر تقسیم کرد، این بدان معناست که اگر ایشان ابتدا به دنبال این بود که درگیری را در شهر حلب متوقف بکند و سپس این تجربه را به سایر نقاط تعمیم بدهد، زمانی که متوجه شد نمیتواند کل حلب را شامل این فرمول کند تغییر مسیر داده و به دنبال برقراری آتش بس در محله یا محلاتی از حلب رفت. با اینهمه این راهحل هم به نتیجه نرسید. گام دوم ایشان به رایزنیهای دیپلماتیک و سیاسی ذیل پروژه ژنو که در دوران نمایندگان سابق آغاز شده بود، باز میگردد. در این گام هم ایشان تلاش کرده که مشکلات را دور بزند. یکی از مشکلات دو ژنو 1 و 2 این بود که کدام یک از اطراف در سطح سوری و منطقهای و بینالمللی مشارکت داده شوند و یکی از مشکلاتی که در جریان ژنو 2 به وجود آمد مساله دعوت از ایران بود. به طبیعت موضوع با توجه به حضور و تاثیرگذاری قابل توجه ایران، سازمان ملل از ایران برای شرکت در ژنو 2 دعوت کرد اما با فشارهای بازیگران بینالمللی و منطقهای این دعوت بازپس گرفته شد. در نتیجه در ژنو 2 هم کار عمدهای اضافه بر سندی که آماده کرده و تا به امروز تنها جوهر روی ورق بوده انجام نشد. در این خصوص هم دمیستورا کاری از جنس تجزیه کردن این مساله را انجام داده و به جای اینکه نشستی برگزار کرده و خود را درگیر این نزاع کند که کدام بازیگران باید دعوت شوند، گفتوگوها و رایزنیهایی را با تمام بازیگران موثر در سه سطح درون سوری، منطقهای و بینالمللی که به شکل جداگانه با آنها رایزنی کند، در ژنو آغاز کرد. وی مجموعه این رایزنیها را در یک بازه زمانی خاص تعریف کرده تا به این طریق هویت جمعی و کلی هم به این حرکتهای جداگانه بدهد.
آیا این گام موفق خواهد شد؟
در گام قبلی هم که ایشان برداشت هوشمندیهایی در طراحیهای وی وجود داشت. از آنجایی که مشکل بزرگی به نام بحران سوریه وجود دارد، وی تلاش کرد با تجزیه مشکل بخشی از آن را حل کند. پیچیدگیهای بحران سوریه و تناقض منافع و اهداف بازیگران متعدد و عدم امکان تجمیع نیروها و بازیگران موثر در سه سطح گفته شده به شکلی که اکثریت بازیگران در یک سطح قرار بگیرند، وضعیت خاصی را برای بحران سوریه ایجاد کرده که آن را به یک بحران فرسایشی و دنبالهدار تبدیل کرده است. به این دلیل که مقدمات این مسائل فراهم نشده است باز هم معلوم نیست با وجود هوشمندیها و تلاشهایی که دمیستورا انجام میدهد، به نتیجه مطلوبی در این گام برسد یا خیر.
ایران با چه دستور کاری در این رایزنیها شرکت میکند؟
جمهوری اسلامی ایران از ابتدای آغاز بحران سوریه اعتقاد داشت که این مساله راهحل نظامی نداشته و راهحل سیاسی دارد. بدون توافق سیاسی بین طرفهای درگیر در این بحران در سطح درون سوری و با مبنا قرار دادن تعیین سرنوشت سوریه توسط ملت سوریه، امکان خروج از این وضعیت بحرانی فراهم نخواهد بود. متاسفانه بسیاری از بازیگران نه فقط معتقد بودند که این بحران راهحل نظامی دارد بلکه حتی زمان برای آن تعیین کرده و به ویژه در یک تا دو سال اول بحران، ضرب الاجلهای مختلفی را مطرح کردند. قاعدمندی سیاست این است زمانی که کشوری استراتژیای را دنبال میکند و به نتیجه نمیرسد باید بازخورد این اتفاقها را به دستگاه تصمیمگیری بازگردانده و در آن تغییراتی انجام دهد. متاسفانه در منطقه ما برخلاف اصول تصمیمگیریهای استراتژیک و منطق طراحی عمل میشود. بسیاری از هزینههایی که ایجاد و سیاستهایی که منتج به ایجاد سرزمین سوخته در سوریه و سایر مناطق میشود بر این پایه است که اقدامی صورت میگیرد و با وجود بازخورد منفی آن بر ادامه این سیاست اصرار میشود. پس از این مرحله هم طرف به باتلاق جدید وارد شده و صحنههای درگیری جدیدی هم به وجود میآورد تا هدفگیری اولیه خود را ثابت کند. لذا در این مسیر بازیگران به استفاده ابزاری از تروریسم برای تحقق اهداف خود روی آوردهاند و وضعیت ویژهای را در سوریه به وجود آوردهاند. به دلیل ارتباط میان پروندههای کشورهای مختلف به جای آنکه مشکل اولیه حل شود خالق مشکلهای جدید در سطح منطقه و بینالمللی میشود. به مرور این مشکل هم به یک بیماری مزمن و غیرقابل درمان تبدیل میشود. ما در این مرحله هم اعلام همکاری کردهایم. همانگونه که با دو نماینده پیشین دبیرکل همکاری کرده بودیم با دمیستورا هم در گام اولی که برداشت همکاری کردیم و هم در گام دوم نقش تسهیلکننده خواهیم داشت. اما واقعیت این است که جهتگیریهای مختلف در سوریه به سمت بازی هست - نیست و بازی برد - باخت پیش میرود و اصرار بر اعمال و اجرای استراتژیهای شکست خورده و هدفگیریهای شکست خورده وجود دارد و عدهای به دنبال تحمیل خواستههای بیرونی بر ملت سوریه هستند. به همین دلیل این مسیر افق روشن چندانی را نشان نمیدهد تا زمانی که چیدمان استراتژیک بینالمللی در سوریه به اینگونه است ما با یک بحران بینالمللی مفتوح روبهرو خواهیم بود.
از نظر شما راهحل کاربردی با توجه به ویژگیهای بحران سوریه که در گفتههای خود به آن اشاره کردید، چیست؟
راهحل بازگشت به عقلانیت و اصول اولیه طراحی استراتژیک است. همه کشورها و بازیگران سیاسی که از مسیر عملی اجرای استراتژیهای خود درس نمیگیرند تنها به مشکلات خود، محیط پیرامونی و جامعه بینالمللی اضافه میکنند. کشورها باید از اشتباهات چند سال اخیر درس گرفته و رجوع واقعی به راهحل سیاسی داشته باشند. پرونده باید در مسیری حرکت کند که بازیگران خارجی به جای آنکه بنزین بر آتش درگیری در سوریه و منطقه ریخته و از تروریسم برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده ابزاری کنند در مسیر حصول نوعی توافق درون سوری حرکت کنند. بازیگران خارجی باید تسهیلکننده توافق درون سوری باشند و به انتخابات دموکراتیک درون سوری برای تعیین سرنوشت سوریه رجوع کنند. این قاعده مندی مسیر حوادث را از وضع موجود خارج خواهد کرد در غیر اینصورت تمام تلاشهایی که صورت میگیرد درمانهای موقت و معالجههای آسپرینی خواهد بود و درمان اساسی و تغییردهنده مسیر تحولات نیست.
سیاست جمهوری اسلامی ایران در سوریه در چندسالی که از آغاز بحران میگذرد بر چه پایه ثابتی استوار است؟ حمایت از بشار اسد یا حمایت مشروط از اصلاحات؟
ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران در برخورد با بحران سوریه در عالیترین سطوح کشور در همان سال نخست آغاز درگیریها اعلام کردیم که استراتژی ما مبتنی بر دو پایه اساسی است: نخست حمایت از خواستههای مشروع ملت سوریه یا بخشهایی از ملت سوریه برای تغییر و اصلاح. همانگونه که برای تمام کشورها به این قاعدهمندی باور داریم و جزیی از قانون اساسی ما و اصول و باورهای سیاسی و دینی ما است در خصوص بحران سوریه هم به همین نحو فکر میکنیم و این اصل اول و پایه نخست سیاست ما در خصوص بحران سوریه است. پایه دوم استراتژی ما هم این بود که با مداخله خارجی برای تسویه حساب سیاسی با دولت سوریه به دلیل اتحاذ سیاست خارجی نسبتا مستقل و مبتنی بر منافع ملت سوریه و ملتهای عربی و اسلامی در چند دهه گذشته در مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی (نزاع و مقاومت در برابر اسراییل تا حفظ توازن قدرت منطقهای) مخالف هستیم. سیاستهای دولت سوریه در این سالهای پیش از آغاز بحران همراه با سیاست رسمی دولتهای عربی و قطبهای قدرت بینالمللی نبود. در خصوص بحران سوریه ما شاهد نقش گسترده کاتالیزوری و تحریککننده به شکل غیر عادی از سوی برخی بازیگران منطقهای و بینالمللی بودیم. بسیار واضح بود که مساله آنها دموکراسی یا حقوق ملت سوریه نیست بلکه تسویه حساب تاریخی دعواها با دولت مرکزی سوریه و اینکه دولت سوریه در چارچوبی که آنها در چند دهه گذشته تعیین کرده بودند، نگنجیده بود. سوریه با هوشمندی هم از ظرفیتهای عربی استفاده کرده بود و هم از ظرفیتهایی مانند ایران و یا غیر ایران. این هوشیاری بود که دولت سوریه در زمان اسدها از آن برخوردار بود. ما از ابتدای بحران سوریه مخالفت خود را با دخالت خارجی جهت تسویهحساب دعواهای پیشین اعلام کردیم و هشدار دادیم که اگر بنای بر این دخالت باشد ایران در کنار هم پیمان خود که دولت سوریه است قرار میگیرد.
در دولت یازدهم و حضور محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه آیا تغییری در سیاست ما در سوریه یا تعدیلی در این دو پایه صورت نگرفته است؟
البته از زمان آغاز بحران گاهی غلبه یکی از این دو پایه بر دیگری به دلیل روند تحولات رخ داده است اما تلاش شده که هر دو این اصلها مورد توجه قرار بگیرد. در دولت جدید در دو سال گذشته توجه عمیقتری به این دو پایه بودن سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال سوریه شده است. این بدان معنا نیست که اتفاق جدیدی رخ داده است واقعیت این است که مساله سوریه از مسائل کلان سیاست خارجی ما است و بخشی از مسائل حاکمیتی است که با رفت و آمد دولتها دچار تغییرات اساسی نمیشود. همانطور که گفتم استراتژی مبتنی بر دو پایهای که اشاره کردم از همان سال نخست آغاز بحران در سوریه از سوی عالیترین سطوح حکومتی در ایران تبیین شد. شاید در دوره دولت فعلی زمینه بروز بیشتر این استراتژی فراهم شده باشد اما در جوهر موضوع تغییر اساسی ایجاد نشده است. قبلا طرحهایی مبتنی بر این دو پایه هم در دولت قبلی و هم در دولت جدید طرح چهار مادهای ارایه شد. این طرح در چهار بند خود ناظر به تقریبا همه مسائل اساسی موجود در صحنه بحران سوریه است. طرح به لحاظ چیدمان و اجزا طرح منطقی است و توجه به موضوعات اساسی بحران داشته و راهحلهایی که میتواند این مسائل اساسی را به سمت جمع و جور شدن پیش ببرد. حصول توافق سیاسی و تسهیل توافق سیاسی بازیگران درون سوری که شامل دولت سوریه و نیروهای معارضه میشود.
آیا طرح چهار مادهای ایران با همان سبک و سیاق همچنان روی میز قرار دارد یا ما با دستور کار جدیدی و یا طرح جامعتری در رایزنیهای ژنو شرکت میکنیم؟
طرح روزآمد شده چهار مادهای جمهوری اسلامی ایران در حال تدوین است و آخرین مراحل خود را طی میکند که بهزودی ارایه میشود. این طرح همان طرح چهار مادهای است اما با چیدمان جدیدتر. این بدان معنا است که مراحل مختلف آن بر اساس منطق عقلی و واقعیتهای موجود در بحران سوریه دستخوش برخی اصلاحات شده است. با اینهمه مشکلات اساسی بحران سوریه در آن لحاظ شده است. این طرح بر اساس سیاست دو پایهای است که به آن اشاره کردم. ایران به عنوان نظام برآمده از انقلاب و مردم سالاری از خواستههای مشروع ملتها برای تحول، اصلاح و تغییر به سمت بهتر شدن همواره حمایت کرده است. آنچه مقداری سیاست ما را در قبال بحران سوریه متمایز کرده است مداخله گسترده خارجی در بحران سوریه و نقش زایندگی و کاتالیزوری است که بازیگران منطقهای و بینالمللی به دلیل تسویه حساب با سیاست خارجی دولت سوریه در واقع اعمال کردهاند. این به معنای خروج ما از قالب کلی گفتمان انقلاب اسلامی که مبتنی بر مردم سالاری و خواستههای ملت سوریه است، نیست. در این قالب طرح چهار مادهای با توجه به مسائل اصلی بحران سوریه و مبنا بودن خواسته ملت سوریه ارایه میشود. اگر مطالبههای مشروعی برای تغییر در داخل سوریه وجود دارد، ایران مخالفتی با آن ندارد. ایران مداخله در امور ملتهای دیگر را حق خود نمیداند اما زمانی که یک بازی بزرگ خارجی در محیط استراتژیک بسیار با اهمیت برای ایران در جریان است، ایران نمیتواند نظارهگر باشد و تماشا کند. زمانی که بازی مداخله خارجی وجود دارد ایران هم در کنار همپیمان خود قرار میگیرد. جوهره اساسی اصل چهار مادهای ما هم رجوع به مردم سوریه برای تعیین سرنوشت است. این ایده کلی در قالب یک الگوی توافقی برای تسهیل توافق سیاسی
درون سوری و رجوع به ملت سوریه طراحی شده است. امیدواریم که قالب بندی جدید این طرح چهار مادهای به زودی ارایه شود.
این طرح را در رایزنیهای سیاسی جاری در ژنو در خصوص سوریه ارایه خواهید کرد؟
در این خصوص هنوز تصمیمی گرفته نشده است. یکی از موضوعات مهمی که در رایزنیهای که با دمیستورا در طول دوران ماموریت ایشان در سطح وزیر امور خارجه کشورمان و دیگر سطوح داشتهایم بحث طرح چهار مادهای جمهوری ایران است. ما این مسیر همکاری را ادامه خواهیم داد اما ارایه طرح یک مساله و تحقق طرح امر دیگری است که منوط به این است که تعداد قابل توجهی از بازیگران متداخل در بحران سوریه به این جمع بندی عقلانی برسند که ادامه این مسیر به نتیجهای جز ضرر منتهی نخواهد شد. ما تاثیرگذاری خود را ثابت کردهایم اما بر اساس سیاست دوپایهای معتقد هستیم که باید ابتکار عمل سیاسی صورت گرفته و راهحل سیاسی برای بحران در نظر گرفته شود. ما در حال بازبینی طرح خود و روزآمد کردن آن هستیم و ناامید نمیشویم.
مردمسالاری از کلیدواژههای شما در قبال مساله سوریه است. در حال حاضر با توجه به هیاهوی سیاسی و بیثباتی امنیتی که در سوریه شاهد آن هستیم، ابزار درک خواست مردم سوریه چیست؟
چند نکته را در پاسخ به این سوال باید در نظر گرفت. به نظر میرسد از ابتدای بحران بسیاری از بازیگران در تفسیر ترکیب اجتماعی سوریه یا تعمدا و یا سهوا دچار اشتباه شدهاند. صحنه سوریه با صحنه عراق همسانسازی شد. در حالی که این مشابهتسازی دقیق نبود. واقعیت این است که در عراق در دوران معاصر و در طول چند دهه حکومت بعث، مجموعه سیاستهای حکومت به گونهای بود که یک شکاف عمده اجتماعی فعال که شکاف طایفهای و مذهبی بود، ایجاد شد. تمام شکافهای دیگر در پرتو این شکاف عمده گم شد. وضعیت عراق به لحاظ جامعهشناسی سیاسی به یک تک شکاف عمده اجتماعی خلاصه میشد. در خصوص بحران سوریه هم تلاش شد که این همسان سازی شکل بگیرد و وضعیت سوریه دقیقا مانند وضعیت عراق نشان داده شود. واقعیت این است که در سوریه شکاف طایفهای و مذهبی یک شکاف عمده اجتماعی است اما مجموعه سیاستها و زیرکی و هوشمندی اسدها در سوریه که تکیه بر تفاوت اجتماعی و روانشناسی و جامعهشناختی تاریخی منطقه شامات بر منطقه عراق هم دارد، وضع این کشور را متفاوت از عراق کرده است. ما در مسائل سیاست خارجی هم شاهد این هوشمندی بودیم و میدیدیم که نوع تعامل آن با مسائل بیرونی متفاوت از دولت عراق بود. به عنوان نمونه نگاه سوریه در دوران معاصر به لبنان از لحاظ راهبردی و ژئوپلتیک به گونهای بوده است که لبنان جزئی از سوریه است و لگن خاصره سوریه است و به یک معنا دولتهای سوریه در دوران معاصر و به ویژه در چند دهه اسدها چندان استقلال لبنان را به معنای واقعی به رسمیت نمیشناختند و نیازهای ژئوپلتیک هم این مساله را به آنها تحمیل میکرد. دقیقا شبیه این نگاه را عراقیها در خصوص کویت داشتند اما سیاست خارجی این دو کشور در تعامل با این دو نیاز ژئوپلتیک را با هم مقایسه کنید. سوریه به گونهای با زیرکی این نگاه را مدیریت کرد که لبنانیها به دولت سوریه به عنوان حکم رجوع میکردند. بر همین اساس برای چند دهه دولت سوریه، فیصلهبخش اختلافهای درون لبنانی بود. در غرب و در منطقه همواره کاریکاتور مرحوم اسد را به شکل روباه میکشیدند و روباه هم نماد هوشیاری و هوشمندی است. واقعیت هم این است که دولت سوریه با این نیاز ژئوپلتیک خود بسیار هوشمندانه برخورد کرد البته در نهایت مجبور به بیرون آمدن از لبنان شد اما برای بیش از دو دهه سوریه بدون آنکه رسما لبنان را گرفته باشد عملا جهت اصلی تاثیرگذار در لبنان بود. این رویه را با آنچه صدام حسین در عراق در قبال کویت انجام داد، مقایسه کنید. تفاوت استراتژی از زمین تا آسمان است. صدام حسین مستقیم به سمت اشغال کویت رفته و جنگی را به منطقه و عراق تحمیل کرد که تبعات آن همواره ادامه خواهد داشت. تعامل سوریه با انقلاب اسلامی ایران را با تعامل حکومت بعث با این انقلاب مقایسه کنید. سوریه هم یک نظام ناسیونالیستی عربی بود و در عراق هم ایدئولوژی ناسیونالیست عربی حکمفرما بود. البته عراق همجواری با ایران داشت که در خصوص سوریه مصداق نداشت اما به هرحال در هر دو کشور ایدئولوژی ناسیونالیست عربی وجود داشت. اگر سوریه میخواست بر مبنای این ایدئولوژی با ایران برخورد کند قاعدتا باید در مقابل انقلاب اسلامی ایران قرار میگرفت اما سوریه تلاش کرد از پتانسیل موجود در ایران پس از انقلاب به نفع سیاستهای خود استفاده کند. سوریه به دنبال بازی برد – برد در مواجهه با ایران بود و ایران هم از این سیاست منتفع شد و دوران طولانی از نزدیکی بین ایران و سوریه آغاز شد که تا به امروز ادامه دارد. این در حالی بود که دولت عراق به سمت جنگ با ایران حرکت کرد و پتانسیلهای موجود در دو کشور و دو دولت را در دستانداز یک درگیری طولانیمدت قرار داد. این تفاوت در سیاست خارجی و در سیاست داخلی هم وجود داشت. در داخل سوریه یک شکاف طایفهای و مذهبی همواره وجود داشته است اما هوشمندیهای دولت سوریه اجازه نداد این شکاف به تک شکاف موجود در صحنه سیاست داخلی سوریه بدل شود. مجموعه شکافهای دیگر به شکل متقاطع با این شکاف به مثابه سیمانی عمل میکردند که اجازه دادند این دولت بیشتر و بهتر ادامه حیات دهد و نتیجه آن این است که بعد از چهار تا پنج سال بحران خونین و مداخله بسیاری از بازیگران هنوز این دولت باقی مانده است.
دلیل بقای دولت بشار اسد در این چند سال برخلاف آنچه در مصر و تونس و لیبی شاهد آن بودیم را در چه میدانید؟ دست برتر نظامی یا محبوبیت نسبی عمومی؟
از دید کسانی که خالق این مشکل بودند و هنوز هم به دنبال ادامه سیاستهای اشتباه خود هستند، فرمول پاسخ آنها به این پرسش این است که چون ایران و حزبالله در بحران سوریه دخالت کردند، دولت سوریه باقی مانده است. این در حالی است که در هیچ جای کره زمین با مداخله خارجی نمیتوان یک حکومت را برای بازه زمانی قابل توجه حفظ کرد. اگر واقعا وضعیت اجتماعی سوریه مانند وضعیت اجتماعی عراق بود و 70 تا 80 درصد جامعه در یک سو بوده و یک خواسته را مطالبه کرده و خواهان تغییر بنیادین بودند، هیچ دخالت خارجی نمیتوانست سد این مساله شده و در برابر اراده چنین اکثریتی بایستد. واقعیت این بود که در ابتدای بحران سوریه، جامعه این کشور به سه پاره تقسیم شده بود: یک پاره خواهان تغییر بنیادین بود، یک پاره خواهان حفظ وضع موجود و پاره سوم هم نظارهگر صحنه و منتظر نتیجه بود. نکته دوم در تحلیل جامعهشناختی وضعیت سوریه که هم برای افکار عمومی در داخل ایران و هم برای سایرین درک آن بسیار مهم است این است که آنچه در سوریه در ابتدای بحران رخ داد شورش حاشیه علیه متن بود. در حالی که آنچه در مصر اتفاق افتاد شورش متن و اعتراض در قاهره و اسکندریه و دیگر شهرهای عمده این کشور بود. جلودار مطالبه برای تغییر نیروهای سیاسی و نخبگان و طبقه متوسط شهرنشین بودند که خواستههای دموکراتیک و تغییرطلبانه داشتند. در تونس از حاشیه شروع شد اما به سرعت به پایتخت رسید و به شهرهای عمده سرایت یافت و در واقع جمع مطالبههای مردمی به معنای حاشیه و متن یکی شد و بر مبنای تغییر قرار گرفت. در مورد سوریه در یک سال نخست بحران که در واقع اعتراضهایی به وقوع میپیوست این نکته حائز اهمیت است که گاه عمدا و گاه سهوا مورد توجه قرار نمیگیرد: علت اینکه در سال نخست بحران شهرهای عمده کشور به ویژه حلب و دمشق و بخش عمدهای از جامعه سوریه که در برگیرنده عمده طبقه شهرنشین کشور هستند نظارهگر جریان بودند، چیست؟ چرا این گروه به بحران ورودی پیدا نکردند؟ علت در این است که از یک سو طبقه متوسط این اعتراض را اعتراض خود نمیدانست و از سوی دیگر اعتراض حاشیهنشین شهرهای بزرگ و یقهچرکها در برابر یقهسفیدها میدانست. شورش در سوریه شورش حاشیه علیه متن بود. یک بخش آن به این دلیل بود که پایگاه اجتماعی حزب بعث در داخل سوریه در میان کارگران و کشاورزها و حاشیهنشینها بود اما به این دلیل که در یک و دو دهه گذشته پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و بلوک شرق، دولت سوریه سیاستهای اقتصادی مبتنی بر سوسیالیسم و اقتصاد دولتی را به سمت اقتصاد آزاد برده بود این اقشار اجتماعی صدمه دیدند. بنابراین در پایگاه اجتماعی حزب بعث یک تغییری ایجاد شده و معکوس شد. در لحظهای که بحران سوریه در پرتو تحولات در مجموع جهان عرب رخ داد، جزئی از جامعه که حاشیهنشین شهرهای عمده بود و شهرهای کوچک و مناطق روستایی جلودار مطالبه تغییر بود. بخش عمده طبقه متوسط شهرنشین یا مایل به این تحول نبود چرا که نگران مسیری بود که طبقات اجتماعی دیگری آن را به وجود آورده بودند یا ترجیح میداد نظارهگر باشد. لذا شاهد این بودیم که بازار تاریخی سوریه، طبقه روحانیت سنتی سوریه و اجزای دیگر طبقه متوسط شهرنشین در شهرهای عمده به این شورش نپیوستند و شورش جزئی از مردم سوریه و مطالبه بخشی از مردم سوریه بود. البته متوسط جامعه سوریه مانند بسیاری از جوامع دیگر مایل به اصلاحات و پارهای تغییرات بودند و به نظر میرسد که در آینده سوریه هم خواست این افراد باید در نظر گرفته شود.
با این اوصاف نتیجه انتخابات برگزار شده در سوریه را بیانگر خواست اکثریت میدانید؟
انتخاباتی که شما به آن اشاره کردید با این بنیانهای نظری که من به اجزایی از آن اشاره کردم، برگزار شد. واقعیت این است که جزء ناظر سوم همزمانی که در مسیر بحران حرکت شد و طرف مقابل دولت سوریه را دید که در واقع وحوشی در قالب انسان منطقه را به صحنه آزمایشگاه بزرگ سر بریدن و قتل و کشتار تبدیل کرد، خواستار حفظ وضع موجود شد. این اتفاقها جزء سوم را که دچار تردید بود که چه باید بکند به این قطعیت رساند که از طلا بودن پشیمان گشتهایم / مرحمت فرموده ما را مس کنید. در این راستا جزء اول جامعه هم قطعیت پیدا کرد که به هیچوجه نباید اجازه دهد این تغییر رخ دهد. آنچه در انتخابات اخیر رخ داد، نتیجه این تحولات اجتماعی و سیاسی عمیق و مبتنی بر این واقعیتها بود. تا زمانی که ساختار و قدرتی وجود دارد بر اساس همان ساختار انتخابات برگزار میشود. ما پیش از این انتخابات هم به دیگر بازیگران اعلام کرده بودیم که اگر شما به سمت راهحل سیاسی و توافقی حرکت کنید، ایران تسهیل کننده توافق خواهد بود و از نقش و نفوذ و تاثیرگذاری خود در جهت توافق سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی و دموکراتیک استفاده خواهد کرد. زمانی که دیگر بازیگران به سیاست جنگی و استفاده مفرط از ابزار تروریسم برای پیشبرد اهداف خود ادامه دادند، به شکل طبیعی نظام موجود در زمان مقرر از پیش تعیین شده انتخابات را بر اساس همان مکانیسم موجود برگزار کرد. بستر اجتماعی و واقعیتهایی هم که به آن اشاره کردم تاثیرگذار در نتایج انتخاباتی بودند که برگزار شد.
پیشبینی شما از پایان پرونده سوریه چیست؟ آیا اصلا میتوان پایانی برای این بحران متصور شد؟
اگر بازیگران درون سوری و بیرونی حامی آنها به سمت راهحل توافقی و رجوع به ملت سوریه حرکت کنند ما باز هم این نقش تسهیل کننده را ایفا خواهیم کرد. اما تا زمانی که آنها سیاست یک جانبه و جنگطلبانه و استفاده مفرط از تروریسم را دنبال کنند به طور طبیعی دولت سوریه به عنوان دولت موجود که خود را قانونی میداند در برابر تروریسم میایستد و انتخاباتهای خود را بر اساس برنامهریزی مشخص همیشگی برگزار میکند. اگر توافقی صورت بگیرد انتخابات بر اساس مکانیزم جدیدی که تعریف خواهد شد برگزار خواهد شد. در هر حال اصل اساسی این است که نه ایران و نه هیچ بازیگر بیرونی حق تعیین سرنوشت یک ملت دیگر را ندارد. ملت سوریه باید در یک مکانیسم انتخاباتی دموکراتیک سرنوشت خود را تعیین کند. راه وصول به این انتخابات هم توافق سیاسی است.
اگر از ایران خواسته شود که در بخشی از ایفای نقش تسهیلکننده مقدمات خروج بشار اسد ازقدرت را فراهم کند آیا ایران با این مساله کنار میآید؟
این خواسته مبتنی بر اصولی که گفتیم نیست. زمانی که صراحتا میگوییم کسی از بیرون نباید خط قرمز تعیین کند یک جزء اساسی آن هم این است که نه ایران باید اعلام کند که چه کسی بماند و نه بازیگر دیگر خارجی باید بگوید که چه کسی هست و چه کسی نیست. این ملت سوریه است که تعیین میکند چه کسی رییسجمهور باشد و چه کسی نباشد. اگر درد، درد دموکراسی و رجوع به مردم است ما تا بن استخوان به این طرح باور داریم که باید به انتخابات دموکراتیک و رقابتی رجوع شود. در چنین انتخاباتی هرچه ملت سوریه انتخاب کردند، مبنای عمل قرار خواهد گرفت. اگر صحبت از این است که دست برخی از طرفها به خون آغشته است، کدام طرف در بحران سوریه دستش به خون آغشته نیست؟ در جنگ قواعد دعوا حکمفرما است. اگر به کارگیری سلاح از سوی دولت موجود و مشروع و قانونی سوریه غیرقانونی است مطابق با کدام مجوز به کارگیری سلاح توسط سایر گروههای مسلحی که بسیاری سوری نیستند، قانونی است؟ چه زمانی ملت سوریه امر خود را به گروهی جنگجوی غیرسوری تفویض کرده است؟ دولت سوریه بر اساس انتخاباتی که خود برگزار کرده است خود را نماینده این ملت میداند. بنابراین اگر دعوای مشروعیت در مکانیزم جاری است دولت سوریه مشروع است. اما طرف مقابل هنوز فرض میکند که از مشروعیت برخوردار است. با اینهمه ایران میگوید تمام گروههایی که مبنای رفتار مسالمتآمیز را قبول دارند و میپذیرند که از تروریسم به عنوان ابزار در اختیار خود استفاده نکنند و میپذیرند که به انتخاب ملت رجوع کنند، میتوانند در راهحل سیاسی مشارکت داشته باشند. نه ایران حق دارد قواعد بازی دموکراتیک را بر هم بزند و نه هیچ بازیگر دیگری. حکم ملت سوریه هستند. اگر واقعا ملت سوریه آنگونه که دولت سوریه میگوید به رییسجمهور فعلی باور دارد به چه حقی بازیگران خارجی برای خود حق وتو در این پرونده قایل میشوند؟ اگر دعوا، دعوای تسویه حساب دولتهای بدوی که متعلق به عصر ماقبل تاریخ هستند و هنوز نه قانون اساسی دارند و کشورها را به نام خانوادهها سند میزنند و سرمایه ملی ملتها را به نام خود و خاندان شان کردهاند و هرگونه که میخواهند در طول و عرض منطقه جولان میدهند باشد، دولت مشروع و قانونی سوریه هم به طور مشروع از سلاحی که در اختیار دارد استفاده میکند و به طور طبیعی همپیمانان این دولت هم اعمال سیاست میکنند. هیچ خط قرمز تحمیلی و حق وتویی از سوی بازیگر خارجی در سوریه قابل پذیرش نیست.
با تطویل بحران در سوریه ما شاهد انزوای سیاسی و اقتصادی منطقهای و بینالمللی دولت بشار اسد هستیم. به نظر شما دولت وی تا چه زمانی میتواند در سایه مخالفتهای پیرامونی با خود به بقا ادامه دهد؟
به هرحال بحران سوریه یک بحران فرسایشی شده و در شرایط فرسایش نوعی رکود حاکم است. افق مفتوحی از بحران وجود دارد و آن هم این است که طرفین همگی در صحنه حضور دارند و هیچ یک نمیتوانند دیگری را حذف کنند. ما در وضعیتی هستیم که نه دولت سوریه قادر است سیطره خود را به کل اراضی کشور گسترش دهد و نه مخالفان در موقعیتی هستند که به دلیل واقعیتهای روی زمین و مسائل سیاسی و اجتماعی مختلف بتوانند سیطره خود را افزایش دهند. البته دو طرف نیست بلکه یک طرف دولت است و طرف دیگر هم مجموعهای از نیروها و بازیگران درون سوری و برون سوری با ایدئولوژیهای مختلف و امتدادهای خارجی متفاوت. اگر تاکنون تلاشهای نمایندگان دبیرکل ره به جایی نبرده است به این دلیل است که یک جهت شما شناخته شده است و آدرس دارد به نام دولت سوریه و طرف دیگر کوکتل عجیب و غریبی از مجموعه بازیگران و نیروهای مختلف است که برخی از آنها بازیگران غیرسوری هستند. بنابراین مشکلی که شما به آن اشاره کردید یکطرفه نیست و اگر دولت سوریه مشکلی در منظومه روابط خارجی خود دارد که البته در یک سال اخیر مقداری ترمیم شده است، طرف مقابل هم در بحران به سر میبرد. بنابراین دولت سوریه یک مشکل دارد: مشکل داخلی که بر اساس آن دولتی است که نمیتواند بر سرتاسر منطقه سیطره داشته باشد و بخشهای مهمی از کشور در اختیار نیروهای شورشی و مسلح است. مشکل خارجی آن هم نوعی از بحران در روابط با برخی قدرتهای بینالمللی و کشورهای مهم منطقه است. اما مجموعه بحرانهای طرف مقابل پیچیدهتر است. طرف مقابل در یک بستر اجتماعی با یک خواسته عمومی برای تغییر روبهرو نیست و بخشهای مهمی از جامعه سوریه مخالف جریانهای شورشی است. دوم اینکه مابین آنها به اندازهای درگیری و اختلاف وجود دارد که گاهی اوقات جنگهای میان گروههای مخالف دولت مرکزی در سوریه بیش از میزان درگیری با دولت سوریه است. علاوه بر این در رابطه خارجی هم این گروهها دچار بحران هستند و برخی از بازیگران با قاطعیتی که قبلا از آنها حمایت میکردند، طرفدار آنها نیستند. در افق قابل پیشبینی در جزر و مدی که وجود دارد و گاه یک طرف پیشروی میکند و گاه طرف مقابل اما در کلیت بحران این معادله رکود باقی خواهد ماند و هر دو طرف حضور دارند و هیچ کدام قدرت حذف یکدیگر را ندارند. همین مساله زمینه بیشتری برای ادامه این بحران فرسایشی و ادامه سیاست زمین سوخته فراهم میکند. ما اعتقاد داریم که ادامه بحران راهحل مبتنی بر برد – باخت ندارد و باید در قالب یک سری اصول کلی و با مرجع قرار دادن ملت سوریه برای تعیین سرنوشت، بازیگران بیرونی به سمت تسهیل توافق حرکت کنند. این مساله هم مبنای طرح چهار مادهای ایران است و دولت سوریه هم تمایل نسبی خود به این طرح را نشان داده است اما مشکل دو مساله است: 1- تعدد عناوین طرف مقابل 2- هنوز برخی بازیگران عمده منطقهای در راهی که از ابتدای بحران پیش گرفتند، اصرار دارند. این دو عامل بیش از سرسختی دولت سوریه مانع رسیدن به راهحل است. به هرحال دولت سوریه خود را برآمده از انتخابات میداند و به راحتی دلیلی برای امتیازدهی نمیبیند اما با اینهمه دولت سوریه هم برای توافق سیاسی مبتنی بر گفتوگوهای درون سوری و رجوع به خواست ملت سوریه اعلام آمادگی کرده است.