ایلنا از خوزستان گزارش میدهد؛
همه آرزوهای اهالی روستای "آرزو"ی باغملک
"آرزو"، نام روستایی در منطقه محروم باغملک خوزستان است که اهالی آن به وسعت نام روستا آرزوهای بلندی برای دستیابی به امکانات و شرایط زندگی بهتر دارند و در این مسیر چشم به توجه و رسیدگی مسئولان دوخته اند.
به گزارش خبرنگار ایلنا از باغملک، روستای "آرزو"، از جمله محرومترین روستاهای استان خوزستان است که در شرق شهرستان باغملک و در دامنه کوه های زاگرس قرار دارد.
این روستا آب آشامیدنی لوله کشی ندارد. هرچند، سال گذشته با کلی هیاهوی تبلیغاتی یک تانکر آب به این روستا آوردند و جار زدند که آب آشامیدنی روستای آرزو تامین شد.
اهالی روستای آرزو، آرزوهای زیادی دارند که البته برای دیگران خاطره اند.
این روستا از نعمت گازرسانی محروم است، تلفن ندارد و شبکه موبایل به زحمت آنتن می دهد و اهالی، برای تماس با تلفن همراه ناچارند به بعضی از نقاط خاص روستا بروند و البته خانه بهداشت هم ندارند.
قصه اصلی اما، این است که این روستا، مدرسه متوسطه اول و دوم هم ندارد و دانش آموزانش هر روز باید مسیر ۵ کیلومتری را طی کنند تا در روستای مجاور به مدرسه متوسطه ی اول بروند و مسیری بالغ بر ده کیلومتر را طی کنند تا به دبیرستان دسترسی داشته باشند.
از همه ی این گرفتاری ها که بگذریم، جاده ی بسیار خطرناک این مسیر که هر لحظه آبستن حوادث ناگواری است و حالا دیگر نام جاده ی مالرو هم به سختی بر آن صدق می کند، است. جاده ای که می تواند اتصال دهنده ی شهر باغملک به منطقه توریستی و باستانی قلعه سروستان و از آنجا به امامزاده عبدالله باشد. منطقه ای بکر و بی نهایت زیبا.
کودکان و نوجوانانی که هر روزه این مسیر مرگ را می روند و می آیند با مینی بوسی قدیمی و پیچ هایی که از هر کدام که بالا می روی نمی دانی پس از آن، جاده به کدام سمت می پیچد، شیب آن چند درجه است و عرض جاده باریکتر می شود یا بازتر، دره است یا پل. تپه است یا درخت؟
خلاصه هر گونه پیش بینی در این مسیر تقریبا ناممکن است و هر لحظه احتمال دارد سنگی از آن بالا از زیر پای گوسفندی بلغزد و بر سقف خودرویی فرو افتد.
قسمت هایی از آسفالت نیز در اثر باران، از زیر خالی شده است و حاشیه ی پلها از بین رفته و جان انسانها را با خطر جدی روبرو نموده است. اهالی این روستا می پرسند: ناظر این جاده ها چه کسانی هستند؟ نقشه بردارها مدرکشان را از کجا گرفته اند؟
همین چند روز پیش، در پایان روزی که روز دانش آموز نام داشت، دهها دانش آموز نوجوان اعم از دختر و پسر در یک مینی بوس، ترس را تا انتهای مرگ با قلب های کوچکشان تجربه کردند و کابوس هر شب آنان چونان کلیپی دائم التکرار، افتادن مینی بوس از بلندای دره ای است که هر لحظه جانشان را می گیرد و دوباره باز می گرداند.
اهالی می خواهند تا مسئولان این روستا را دریابند، قبل از آنکه فاجعه ای بوقوع بپیوندد.