در نشست نقد و بررسی سهگانه آگوتا کریستوف مطرح شد:
سه گانه تلخ، سیاه و پرخشونت کریستوف با طنز قابل تحمل میشود
کارهای کریستوف دنیای سیاهی دارد که با طنز آن را قابل تحمل میکند. خودش میگفت: زندگی واقعی تلختر از رمانهای من است. من آن را تلطیف میکنم که خواننده بتواند بخواند.
جلسه نقد و بررسی سه گانه «آگوتا کریستوف» نویسنده معاصر مجارستانیالاصل ساکن سوئیس؛ عصر دیروز(۲۸ مرداد) در مرکز فرهنگی شهرکتاب واقع در خیابان بهشتی با حضور «اصغر نوری»، «فرشته نوبخت» و «محمدحسن شهسواری» برگزار شد.
اصغر نوری، مترجم کتابهای آگوتا کریستف در ایران گفت: سال ۸۸ بود که با کارهای آگوتا کریستف آشنا و علاقمند شدم. با خودش هم گفتگو کردم که این گفتگو در انتهای کتاب «دفتر بزرگ» آمده است.
وی ادامه داد: آثار کریستف تلخ، سیاه و پر از خشونت است که با مایهای طنز همراه است. درونمایه داستانهایش درباره جنگ جهانی دوم، هویت و مهاجرت است چراکه خودش نیز مجبور به ترک مجارستان شده. موضوعاتش موضوعاتی است که مخاطب ایرانی میتواند با آن ارتباط برقرار کند و بازخوردی که بعداز ترجمه اولین اثر داشت؛ این را ثابت کرد.
نوری با بیان اینکه با نشر مروارید قرارداد بسته که علاوه بر این سه کتاب تمام کارهای کریستف را ترجمه کند؛ گفت: چاپ اول کتاب که از سال ۹۱ با انتشارات «مروارید» آغاز شد تا امروز «دفتر بزرگ» به چاپ ششم، «مدرک» به چاپ سوم و «دروغ سوم» به چاپ دوم رسیده است.
او ادامه داد: در حال حاضر ترجمه رمانی از کریستف به نام «دیروز» را تمام کردهام که در دست انتشار است. بعد از آن یک مجموعه از داستانهای کریستف و بعد ۹ نمایشنامه از وی در دستور کارمان قرار دارد.
نوری با توجه به اینکه آگوتا کریستف؛ نویسندهای است که میگوید امکانی برای سعادت وجود ندارد و روی این اصل پیش میرود؛ گفت: میبینیم گاهی آدمها شرایط بهتری از ما دارند ولی درنهایت از همه بدبختتر هستند. این ظاهربینی است. دفتر بزرگ از همه آثار بهتر اما دروغ سوم ادبیتر است چراکه قضیه عدم سعادت را بهتر از دیگر رمانها نشان میدهند. نویسنده در در دو جلد دو دنیا میسازد و در جلد سوم همه آنها را نقض میکند.
این مترجم اظهار داشت: کارهای کریستوف دنیای سیاهی دارد که با طنز آن را قابل تحمل میکند. خودش میگفت: زندگی واقعی تلختر از رمانهای من است. من تلطیف میکنم که خواننده بتواند بخواند.
نوری با بیان این موضوع که طرز نوشتن کریستف مانند سناریونویسی است. او ابتدا مثل فیلم مینوشته و بعد این نوشتهها را تدوین و مرتب میکرده؛ ادامه داد: رمان «دیروز» داستان شخصی است که یک ساعتسازی دارد و عاشق نوشتن است اما وقت نوشتن ندارد و از این رو توی ذهنش مینویسد. ما با دو دنیای جدا از هم ولی به گونهای مرتبط به هم سروکار داریم. با زندگی بیرونی مرد ساعتساز و داستانی که در ذهن خویش مینویسد.
اصغری بیان کرد: وقتی دروغ سوم را میخوانیم هیچ مدرکی واقعی نیست و همه مدرک همانی است که نوشته شده. بچهای که بر اثر یک اتفاق از خانواده جدا میشود و همه داستان را به تنهایی مینویسد یا در آن قرار میگیرد. کریستف وقتی دفتر بزرگ را مینوشته به این سهگانه فکر نمیکرده اما وقتی متوجه موقعیتش میشود تصمیم میگیرد مدرک را بنویسد. در حقیقت، مدرک نوشتههای یک برادر است که برادر دیگر فصل آخر را مینویسد و نوشتههای برادر دیگر را کامل میکند.
او اظهار داشت: کریستوف بعد از رمان دیروز کاری منتشر نکرده و هرچه هست مربوط به قبل است. بعد از رمان دیروز چند کار شروع کرده که نتوانسته هیچکدام را تمام کند چون نمیخواست خودش را دوباره تکرار کند. او وسواس شدیدی داشت که کاری بنویسد که با اثرات قبلی متفاوت باشد. او این اواخر کتابهای پلیسی میخواند و میگفت دلم میخواهد داستان پلیسی بنویسم اما هیچ وقت نتوانست بنویسد.
سپس فرشته نوبخت در رابطه با سه گانه آگوتا کریستف گفت: این آثار باید به ترتیب خوانده شود. اگر کسی دفتر بزرگ را نخوانده باشد و بعد به سراغ مدرک برود کمی گیج میشود. مدرک سادگی و بیپیرایگی دفتر بزرگ را ندارد. در دفتر بزرگ فضایی تیره و خاکستری که اشغال شده است را میبینیم با کمترین توصیفات. در پایانبندی دفتر بزرگ نشانههایی وجود دارد که دروغ سوم را تشکیل میدهد.
وی ادامه داد: دو اثر اول ممکن است پهلو بزند به رمان نوجوانان. اما دروغ بزرگ پیچیدگیهای خاص خود را دارد که باید با تمرکز بیشتری خوانده شود. حرکتی که کریستوف در حین نوشتن این سه گانه داشته او را به سمت دروغ بزرگ پیش برده.
نوبخت با بیان اینکه در دروغ سوم با یک بازی روبه رو هستیم؛ ادامه داد: در دروغ سوم تمام آن چیزهایی که از دو رمان اول در ذهن ساختیم؛ به هم میریزد. در این اثر با یک پایان باشکوه رو به رو هستیم. بعد از پایان دروغ سوم مانند کسی هستیم که از رویایی عجیب برخواسته باشد درحالیکه آن رویا همچنان همراه اوست و حتی تا هفتهها در ذهن باقی میماند.
این نویسنده و مترجم اظهار داشت: کریستوف در مصاحبههایش از یک حسرت فروخورده سخن میگوید. اینکه مجبور به ترک مجارستان و مهاجرت شد. آنهایی که مهاجرت میکنند ممکن است دچار این حالت شوند. یکجور عذاب وجدان که در دفتر بزرگ اشارههایی به همین موضوع شده. نشانههایی که در متن شاهدش هستیم نشان از وجود کریستف در سرتاسر متن دارد. او بخشهایی از واقعیات زندگی خودش را در داستان آورده.
نوبخت ادامه داد: کریستف میگوید نوشتن یک نوع خودکشی است. طوری دچار این خودکشی میشویم که چیزهایی که همزمان با نوشتن میآید از زندگی و واقعیات ما دردناکتر است.
بعد از آن «حسن شهسواری» مترجم، گفت: اگر بخواهم هرکدام از این سه گانهها را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم دفتر بزرگ زنده ماندن است، مدرک درباره زنده بودن است؛ تلاشهای فراوان شخصیت برای ارتباط با خانواده و در دروغ سوم عملاً فروپاشی تلاش شخصیت داستان را میبینیم.
او ادامه داد: کریستوف در دفتر اول از سبک مینیمالیست استفاده کرده. مینیمالیسم یک سبک است و ربطی به کمیت اثر ندارد. میتوانم بگویم دفتر بزرگ بهترین مینیمالیستی بود که خواندم. کریستف تهدید را به فرصت تبدیل کرده. دفتر بزرگ بیشتر شبیه مجموعه داستان به هم پیوسته است تا رمان. فصلهای یک صفحه و دو صفحه و نیمی را با نامهای مختلف از هم جدا کرده.
شهسواری با برشمردن وجوه سبک مینیمالیسم ازجمله: طرح ساده و سرراست، محدودیت زمان و مکان، تمرکز بر یک شخصیت و یک واقعه خاص گفت: دفتر بزرگ تحول این شخصیتهاست چگونگی هیولا شدن یک ذهن پاک. مضمونهایی با دغدغههای کلی. هیچکدام از شخصیتهای دفتر بزرگ اسم ندارند و این ویژگی به گونهای آن را متمایز میکند.
وی با بیان اینکه «جان تروپی» در کتاب «آکادمی داستان» مفوهم مکاشفه نفس را به کار میگیرد؛ گفت: همعرض گرهگشایی مکاشفه نفس قرار میگیرد. زمانی که برای اولین بار قهرمان صادقانه خودش با خودش روبه رو میشود. با خودش مهربان بوده و حرف دیگران برایش اهمیتی نداشته تا به این مرحله میرسد. با توجه به کلید واژگانی که گفتم، نویسنده نسبت به سرنوشت بشری ناامید است. در مکاشفه نفس نگاهی که قهرمانان داستان به خودشان دارند تبدیل شدن به یک هیولاست. اینکه براری برادرش را انکار میکند و در واقع خودش را انکار میکند. مسأله مهاجرت در آثار او بسیار نمود دارد.
شهسواری ادامه داد: حوزه اخلاق در هر سه این آثار به ویژه دفتر بزرگ نوعی اخلاق نیچهای است. اخلاق نیچهای همان جدال بین خوب و بد است که وارد امریکا شده و به دعوا بین بد و بدتر تبدیل میشود. مثل پدر خوانده که دشمنانش را میکشت. خودش آدم خوبی نبود ولی از دشمنانش بهتر بود. موضوع کشتن پدر را نویسنده در دروغ سوم نشان میدهد که در روز هیولا شدن این بچهها آنها را تبدیل به فرشته مرگ میکند.
او اظهار داشت: برخلاف نظر آقای نوری و خانم نوبخت که دروغ سوم را بهترین اثر از سه گانه کریستوف میدانند، به نظرم کار سوم ضعیفترین کار نویسنده است. در پراکندگیهای رمان دوم ما دیگر آن نویسنده سبکگرا را نمیبینیم. در رمان دروغ سوم تکنیکی که نویسنده به کار میبرد خیلی دمدستیتر است. در رمان سوم هر روایتی فقط نقد و در نهایت تبدیل به یک بیمحتوایی میشود.