بررسی جایگاه نقد ادبی در ایران؛ / ۲ /
محمد آزرم: تمجید و تملق نسبتی با نقد ندارد
نوشتههایی که دربارهی شعر و قصه در روزنامه، مجله یا سایتها میخوانم، نقد نیست و از چنین توانی بیبهره است؛ نه بنیانها و استراتژی نوشتن اثر را برملا میکند، و نه فرم را تحلیل.
ایلنا؛ محمد آزرم(شاعر و منتقد ادبی) بر این باور است که وظیفهی اصلی نقد ادبی، ایجاد تمایز بین متنیست که ادبیات خوانده میشود با متنی که اثری ادبی نیست. او معتقد است بخش عمدهای از آنچه در مطبوعات و نشریات به نام نقد منتشر میشود، فیالواقع ظرفیتهای نقد را نداشته و نمیتوان آنها را نقد دانست.
او همچنین میگوید: در ایران مجلهی تخصصی ادبی وجود ندارد؛ نشریهی تاثیرگذاری هم که هست رویکرد عام دارد و مختص ادبیات نیست. در حالی که شرایط انتشار نشریه ادبی - هنری باید به نحوی باشد که هر دیدگاه هنری - ادبی نشریه خودش را داشته باشد و گرفتار روزنامه که رویکردی عام دارد، نشود.
وی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به مقولهی نقد اظهار داشت: مسالهساز نقد ادبی، پاسخ به چیستی ادبیات است. نقد ادبی باید با راهبردی نوشته شود که بین آنچه ادبیات ست به مثابه هنر زبان؛ و آنچه ادبیات نیست، تمایز قائل شود. در حال حاضر هر کتابی که موقع انتشار، برچسب ادبیات خورده است، همراه با سرینویسیهای سردستی در روزنامه یا مجلهای نقد میشود بدون اینکه نقدی نوشته شود.
آزرم با اشاره به وضعیت نقد در حوزهی شعر ادامه داد: این امر علت دارد و جدا از فضای ادبیات نیست. زیر عنوان شعر، صدها کتاب منتشر میشود؛ دهها کتاب راهی بازار میشود؛ صدها ستون در چند روزنامه و مجله بر سر شعر خراب میشود اما شعر به مثابه هنر زبان، سهم ناچیزی در آن دارد. فقدان شعر در کتابهای زیر عنوان شعر را نقد باید یادآوری کند، ولی نقد هم همین وضعیت را بازنمایی میکند و در همهی سرینویسیها تنها نامی از آن دیده میشود.
این شاعر افزود: آنچه شعر است بدون اینکه خوانده شود در حیرت نگاههای عوامزده، انکار میشود و آنچه نیست و فقط فقدان است، به جای شعر، اصرار میشود. کار نقد تحلیل بسیار دقیق اثر تا حدی ست که تناقضات و ابهامات آن را آشکار کند و تمایزهای مفهومی را برجسته کند. اما درحال حاضر جز چند مورد استثنا در یک روزنامه و یک سایت شخصی با رویکرد دانش ادبی، اصلاً نقدی منتشر نمیشود که تاثیری در تغییر دیدگاهها نسبت به موقعیت شعر بودن نوشتهها داشته باشد. و البته همین موارد استثنا هم با واکنش شدید عوامزدگان تا حد دستکاری و تغییر حرفهایی که زده بودند و مقابله با دانش ادبی منجر شده است؛ چون تغییر در وضع موجود برای کسانی که به آن عادت کردهاند یا نفعی میبرند، باعثمقاومت میشود.
شاعر مجموعهی «هوم» در پاسخ به این سوال که «آیا مطبوعات در کشور ما از ظرفیتهای خود در حیطهی نقد بهخوبی استفاده میکنند؟» گفت: در ایران مجلهی تخصصی ادبی وجود ندارد؛ نشریهی تاثیرگذاری هم که هست رویکرد عام دارد و مختص ادبیات نیست. در حالی که شرایط انتشار نشریه ادبی - هنری باید به نحوی باشد که هر دیدگاه هنری - ادبی نشریه خودش را داشته باشد و گرفتار روزنامه که رویکردی عام دارد، نشود.
وی اظهار داشت: در غیاب مجلهی تخصصی، روزنامهها تا حدی میتوانند این کار را صورت دهند اما مشکلات خودشان را دارند. مثل سلیقهی سردبیر یا دبیر صفحه؛ بیاعتقادی نسبت به اهمیت دانش ادبی و دستکم گرفتن مخاطب، که منجر به ندیدن صفحهی ادبی شده است. از طرف دیگر، تیراژ مطبوعات پایین است و کسانی که روزنامه میخوانند، معمولاً فقط بر صفحهای که علاقه دارند توقف میکنند و از بقیهی صفحات سریع میگذرند.
آزرم اضافه کرد: مخاطب شعر و قصه توقع دارد نقدی با رویکرد دانش ادبی بخواند که توان تحلیل فرم اثر را داشته باشد، نه اینکه خوانندهی تمجید و تملقی باشد که کمترین نسبتی با نقد ندارد؛ اما میتواند ستون و باکس مطبوعات را پر کند. برای من شعر امری کاملاً تخصصی ست و بدون دانش زیباشناختی نمیتوان از داشتههای آن فراروی کرد و به زمانهای شهودی رسید؛ وقتی هم نقد یا خوانش اثری را مینویسم، قرار نیست نوشتهای بدون تحلیل رفتارها و منطق اثر تحویل خواننده دهم؛ اما همین امر باعثمیشود سلیقه، سطح دانش یا نوع سیاستگذاری روزنامه، از انتشار نوشتهی من حتی با وجود تاکید دبیر صفحه، خودداری کند.
وی خاظرنشان کرد: علاوه بر این صفحات ادبی باید در قبال نقد و سخن نقادانه انعطافپذیر باشند و اولویت را به چنین متونی بدهند؛ نه اینکه یک نقد دقیق و تحلیلی را طوری تقسیم کنند که فرم کلی آن از بین برود و مخاطب ادبی روزنامه نداند چه متنی را درباره چه اثری دارد میخواند. اگر سیاستگذاری مطبوعات همراهی کند، نقد ادبی میتواند مزیت صفحات روزنامه باشد، نه صفحهی باری به هر جهتی که در مواقع ضروری اخبار سیاسی جایگزین آن شود.
این منتقد ادبی با اشاره به آسیبهای نقد ادبی نزد اهالی ادبیات و مخاطبان اظهار داشت: منتقد، درون نقدی که نوشته یا صورت داده برای من حاضر میشود. بخش اعظم نوشتههایی که دربارهی شعر و قصه در روزنامه، مجله یا سایتها میخوانم، نقد نیست و از چنین توانی بیبهره است؛ نه بنیانها و استراتژی نوشتن اثر را برملا میکند، و نه فرم را تحلیل. بیشتر بر انتقال معنای از پیش آماده در کتابها تاکید میکند و هنر زبان را در فرمهای شعر و قصه با آگهی صفحه نیازمندیها اشتباه میگیرد. آسیب، همین سرینویسیهای سردستی بدون داشتن کمترین دانش ادبی ست که تحت تاثیر جو عامهپسند و عوامزده به مطبوعات راه یافته است.
وی در پاسخ به این سوال که راه حل برونرفت از این وضعیت چیست، گفت: تنها راه درمان این آسیب هم بها دادن به نقدهای ادبی مبتنی بر دانش زیباشناختی زبان است که از چشماندازهای مختلف بتواند فرم شعر یا قصه را تجزیه و تحلیل کند و جهانی فراتر از انتقال معنای از پیش آماده بسازد.
آزرم همچنین درمورد بضاعت علمی منتقدان و فقر دانش نقد نزد برخی از آنان توضیح داد: منتقدی که دانش زیباشناختی زبان ندارد، اصلاً منتقد نیست؛ دلال معنای از قبل منتقل شده است. بود و نبود چین دلالی هیچ ارتباطی با نقد ادبی ندارد و آنچه مینویسد نشاندهندهی حفرهی فقدان است. نقد، یادگرفتنی ست و علاوه بر هوش هنری و نگاه تیزبین، مستلزم یادگیری خواندن است. با روخوانی فوری و نتیجهی نادرست گرفتن از پیشفرضها هم حاصل نمیشود. شعر تجربی، معجزه نیست اما وقتی در برابر بدیهیترین لایههای خوانشی اثر، اظهار عجز میشود؛ باید شک کنیم که نام نوشتهای که دربارهی آن است، نقد باشد.
وی تاکید کرد: قدرت تجزیه و تحلیل اثر هنری - ادبی یکباره و بدون خواندن چشماندازهای مختلف نقد، به منتقد نازل نمیشود. دانش، افقی پیش رو ست که مدام باید در آن جهت حرکت کنیم.