خبرگزاری کار ایران

شب دکتر محمد رضا باطنی برگزار شد

شب دکتر محمد رضا باطنی برگزار شد
کد خبر : ۱۰۸۷۶۲

بزرگداشت محمدرضا باطنی با حضور داریوش شایگان، محمود دولت‌آبادی، ژاله آموزگار، علی معصومی همدانی، بهاءالدین خرمشاهی، فخرالدین فخرالدینی، غلامحسین صدری افشار، ایرج پارسی‌نژاد، کورش صفوی، توفیق سبحانی و ضیاء موحد برگزار شد.

ایلنا: شب محمدرضا باطنی صد و سی و سومین شب از شب‌های مجله بخارا بود که با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت، دایره‎العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، مؤسسه فرهنگ معاصر و گنجینه پژوهشی ایرج افشار عصر روز شنبه ۶ مهر ماه ۱۳۹۲ در محل کانون زبان فارسی برگزار شد. از جمله شخصیت‎های حاضر در این برنامه بودند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، علی دهباشی آغازگر این مراسم بود که از دکتر باطنی و نخستین کوشش‎های زبان‎شناسی در ایران سخن گفت و یادآور شد: واژه «زبان‌شناسی» نخستین بار توسط سعید نفیسی در سال ۱۳۰۴ برابر واژه فرانسوی Linguistique به کار گرفته شد. پیش از این واژه‌ زبان‌شناسی به صورت «فقه ‌اللغه» در مقالات و کتاب‌ها برده مى‌شد. نخستین کوشش‌ها در عرصه ‌زبان‌شناسی در سال‌های ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴ در مقالات حسین فوادی بود که به صورت سلسله مقالات در مجله «مهر» منتشر شد. در این مقالات نویسنده نگاه امروزی به زبان فارسی و پژوهش‌های زبان‌شناسی ارائه داده است.

وی افزود: گام‌های بعدی توسط دکتر محمد مقدم برداشته شد. دکتر مقدم دانش‌آموخته رشته ‌زبان‌شناسی از دانشگاه پرینستون آمریکا بود که پس از اتمام تحصیلات به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران کار خود را آغاز کرد. دکتر مقدم پس از یک دوره تلاش بی‌وقفه موفق شد رضایت اولیای دانشگاه تهران و دانشکده ‌ادبیات را جلب کند و در سال ۱۳۴۲ گروه زبان‌شناسی را تأسیس کردند. دکتر محمد مقدم را می‌توان نخستین زبان‌شناس ایرانی نامید که آغازگر تدریس این رشته در دانشگاه تهران شد. دکتر مقدم در سال‌های اولیه‌ تدریس با همکاری دکتر صادق کیا و دکتر جمال‌الدین رضایی اولین مجله مطالعات زبان‌شناسی را با عنوان «ایران کوده» ‌منتشر کردند.

مدیرمسئول بخارا ادامه داد: نخستین نسل زبان‌شناسان ما توانستند پایه و اساس این رشته را در ضوابط کاملاً علمی تبیین و تدوین کنند تا آنجا که هم‌اکنون نسل سوم زبان‌شناسان آثار ارجمندی ارائه می‌کنند.
در گروه زبان‌شناسی دانشکده ادبیات استادانی همچون دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر سیف‌الدین نجم‌آبادی، دکتر صادق کیا و دکتر ماهیار نوابی و در سال‌های بعد دکتر هرمز میلانیان و چند تن دیگر به تدریس پرداختند. و در ادامه استادانی دیگر همچون: دکتر محمدرضا باطنی، ابوالحسن نجفی، دکتر علی‌اشرف صادقی، دکتر علی‌محمد حق‌شناس، دکتر یدالله ثمره، دکتر بدرالزمان قریب و.. راه را برای نسل جوان‌تر فراهم کردند و با تدریس عالمانه و دقیق خود نسل جدید را با آخرین دستاورهای زبان‌شناسی در جهان آشنا کردند.

دهباشی اضافه کرد: یک اتفاق مهم دیگر در عرصه زبان‌شناسی انتشار مجله ‌تخصصی «زبان‌شناسی» بود که به همت مرکز نشر دانشگاهی بنیاد گذاشته شده و زیر نظر دکتر علی‌اشرف صادقی منتشر می‌شود.
در این پنجاه سالی که از تشکیل گروه زبان‌شناسی در دانشگاه تهران می‌گذرد، سه نسل در این رشته علمی تربیت شدند. با نگاهی به «چکیده پایان‌نامه‌های زبان‌شناسی» تنوع و کثرت موضوعات و فارغ‌التحصیلان این رشته را خواهیم شناخت.

در ادامه مجدالدین کیوانی پژوهشگر در زمینه ادبیات از محمدرضا باطنی به عنوان «پژوهشگری که برسر ِاصول اخلاقی خود حاضر به معامله نشد» یاد کرد و گفت: وصف شصت، هفتاد سال خدمات علمی، امتیازات اخلاقی و کّلاً آثار وجودی یک نفر درمدّت ده پانزده دقیقه کار ناممکنی است، آن هم به مناسبت نکو داشت او. دراین دقایق معدود چه می‌توان گفت جزآنکه بیشتر گفتنی‌ها را ناگفته رها کرد؟ از دیگر سو، تعریفی از چارچوب دقیق بزرگداشت‌هایی از این دست نشده، که چه باید گفت و چه نباید گفت. نظربعضی این است که چون مجلس، مجلس نکوداشت است، پس باید فقط «نکو» گفت و به بیان شماری خاطره‌های تلخ و شیرین بسنده کرد. اینان معتقدند مجلس بزرگداشت اقتضای حرف‌های جدّی را نمی‌کند و لذا، چندان جای تحلیل وارزیابی ویژگی‌های شخصی و نقد و بررسی آثارعلمی اونیست. جمعی دیگر معتقدند که درست در چنین فرصت‌هایی است که باید شخصیّت مورد نظر و آثار وی را بهتر و بیشتر شناسانید، زیرا آنچه انگیزۀ مجلس بزرگداشت می‌شود همین امتیازات اخلاقی علمی شخص است. چندین سال پیش که اهل بروجرد مراسم یادکردی برای روانشاد عبدالحسین زرین کوب(درگذشته اسفند ۱۳۷۸) در زادگاه این بزرگوار برپای داشتند، همسرمشارٌالیه، دکتر قمرآریان(درگذشته ۲۳ فروردین ۱۳۹۱)، می‌فرمود «به دلم ماند که یکی از میان این همه کسانی که دربارۀ عبدی(عبدالحسین) حرف می‌زنند و می‌نویسند، کتابی از کتاب‌های او را نقد علمی کنند». با این همه، آنهایی که مجالس بزرگداشت می‌گذارند، علی القاعده ارزش‌های اخلاقی علمی بزرگداشتِگان را مدّ نظر دارند، ولو اینکه آثارعلمی آنها را آن گونه که باید و شاید معرفی نکنند. البته، اینکه می‌بینیم این روزها در انعقاد مجلس‌های بزرگداشتِ بعضی‌ها چنان امتیازات و ارزش‌هایی ملاک نیست داستانی دیگر است!

همچنین رضا نیلی‎پور سومین سخنران این مراسم بود که با موضوع «دکتر باطنی زبان‌شناسی آگاه از تبار مقوله و میزان» به سخنرانی پرداخت: امسال پنج دهه از بنیان‎گذاری نخستین گروه زبان‌شناسی در ایران دردانشکده ادبیات دانشگاه تهران بوسیله زنده یاد دکتر محمد مقدم میگذرد. دکتر محمد مقدم در سال‌های نخست دهه چهل علاوه برتبدیل نظام آموزشی دانشگاهی ایران از نظام سالیانه به نظام واحدی، با تاسیس گروه زبان‌شناسی همگانی و زبان‌های باستانی نخستین دانشجویان زبان‌شناسی همگانی ایران راهمراه با کلاس‌های دکترمحمدرضا باطنی با نظریه «مقوله و میزان» آشنا کرد. دکتر باطنی نخستین کلاس‌های پرشورزبان‌شناسی خود را با صدایی رسا وبا دقت خاص خود با یک نظریه عمومی زبان‌شناسی نظری جدید آن زمان به نام «مقوله و میزان» آغاز کرد. توصیف‌ها وکاربردهای نظریه «مقوله و میزان» در باره ساختمان زبان فارسی که دکترباطنی درنخستین دوره ازکلاس‌های خود تدریس کرده بود در سال ۱۳۴۸ درکتابی به نام " توصیف ساحتمان دستوری زبان فارسی» بوسیله انتشارات امیرکبیر چاپ شد و همین تاکنون ۲۷ بار به چاپ رسیده است. من هم به عنوان یکی از نخستین دانشجویان رشته زبان شناسی، دکتر باطنی را در ابتدا همراه با نظریه «مقوله و میزان» شناختم. ولی بعد‌ها که بیشتر و بیشتر با او آشنا شدم «مقوله و میزان» را درابعاد مختلف منش و شخصیت او مشاهده کردم.

در ادامه یحیی مدرسی در سخنانی با عنوان «جامعه‎شناسی زبان» در باب دکتر محمدرضا باطنی گفت: از هنگامی که برای نخستین بار در کلاس‎های استاد عزیزم آقای دکتر محمدرضا باطنی نشستم، بیش از چهل سال می‌گذرد و در طول این سال‌ها، همواره به لحاظ علمی و فراتراز آن، از نظر اخلاقی، از ایشان بسیار آموخته ام و امید دارم که این جریان همچنان تداوم یابد و این آموزش‌های ارزنده هیچ گاه از من و از ما دریغ نشود. در این فرصت کوتاه، من تنها به گوشه ای از کوشش‌های استاد برای معرفی و گسترش یکی از شاخه‌های علم زبان‌شناسی، یعنی آنچه ایشان، آن را «جامعه‌شناسی زبان» نامیده اند، اشاره می‌کنم تا نقش و سهم موثرایشان را در این بخش از پژوهش‌های زبانی در ایران، آنهم فقط در محدوده یکی از مقالات ایشان نشان دهم. بی‌گمان، سخن گفتن از نقش استاد درشکل گیری دانش زبان‌شناسی و قلمروهای گسترده و متنوع آن در کشور ما، به فرصتی بیشتر نیاز دارد.

همچنین عبدالرحمن نجل رحیم در یک سخنرانی با عنوان «دکتر محمدرضا باطنی کیست؟» گفت: نمی‎دانستم که بیست سال پیش، محمدرضا باطنی در دانشگاه لیدز انگلستان، شهر محل زندگی آن دورانم، فوق لیسانس زبان‌شناسی می‌خوانده است. این دورانی بود که مطب مغز و اعصاب و کار در دانشگاه را در تهران رها کرده بودم و به جستجوی این که انسان چگونه انسان می‌شود و انسان شدن ش چطور به کار سلسله اعصاب و مغزش مربوط می‌شود، در شهر لیدز سکنی گزیده بودم و در دانشگاه شفیلد کار می‌کردم. ولی هنوز انسانی به نام محمدرضا باطنی را نمی‌شناختم، تا این که روزی از روزهای آن دوران، مقاله ای توی مجله " آدینه " که از ایران می‌آمد خواندم، عنوانش تا آنجا که یادم می‎آید " … بالاخره اقرار می‌کند بود. بی‌اختیار آرزو کردم که کاش نویسنده این مقاله بودم. نویسنده به سادگی و شفافیت شگفت انگیزی یکی از مشگل ترین مفاهیم روان‌شناسی شکنجه و اقرار گیری را با تسلط کامل چون یک روانشاس کار کشته و خبره شرح داده بود.

نجل رحیم افزود: سعی کردم تا نام نویسنده مقاله را توی مغزم نگهدارم. محمدرضا باطنی را. راستش با خود گفتم این مرد درد مرا احساس می‌کند وکنجکاوی‌هایش به طرز غریبی از جنس دغدغه‌های خاطر من است. و متعجب شدم وقتی فهمیدم محمدرضا باطنی زبان شناس است و جزو اولین کسانی است که زبان‌شناسی را در ایران معرفی و تدریس کرده است. با خودم گفتم درست است که زبان آموزی هم نتیجه بخشی از کار مغز است و زبان‌شناسی هم به مغز‌شناسی احتیاج دارد ولی در ضمن گمان می‌کردم که این علم بینا رشته ای بسیار جوان است و بعید است که نزد روشنفکران ایرانی خریداری داشته باشد.
من این‌ها را نمی‎دانستم و نمی‎دانستم که او از جوانی وقتی که به ناچار تحصیل را رها و در دهات اصفهان معلمی می‌کرده، روزی پزشک دهستانی، برای بی‌خوابی اش دارویی جدید به نام والیوم به او معرفی می‌کند. تاثیر معجزه اسای این دارو، باطنی جوان را به این صرافت می‌اندازد که ذهن می‌بایست محصول کار مغز بر اساس تغییر و تحولات شیمیایی باشد که این چنین مولکولی شیمیایی در این جا والیوم می‌تواند در ساز و کار آن دخالت کند.

وی همچنین گفت: او چون روشنفکری اصیل، با وجود بلند نظری، بصیرت، فرهیختگی، قدرت تحمل و روا داری، زره‏ای سازش و معامله بر سر اصول منطقی که در سر دارد را نپذیرد. به جاه و مکان دل نبندد و به اطاعت و تسلیم تن درندهد. در نتیجه، او منتقد و معترض آن چه که در پیرامونش می‌گذرد، می‌شود و اغلب درگیر با افراد و مسئولان و قدرتمندانی می‌شود که افکار پیشروانه او را بر نمی‎تابند. و چنین است که گاه دود این خشم فروخورده از ناسازگاری‌های زمانه به چشم عزیزان نزدیک می‌رود و حتی فضای خانواده گی را نیزغبار آلود و پرتنش می‌کند. ولی او چون بند بازی ماهر در فضای تیره و تار پیرامون نیز تعادلش را حفظ می‌کند و از پس این همه بر می‌آید.

پس از آن سیروس علی‎نژاد از اولین روزهای آشنایی‎اش با دکتر باطنی و مقالاتش در مجله آدینه به روزگار سردبیری خویش حکایت کرد و گفت: اینکه چطور دکتر باطنی روزنامه‎نگار شد، خود داستان دیگری است. پس از آن که در دانشگاه تهران مشغول تدریس زبان‎شناسی شد، در سال ۴۶ اتفاق دیگری هم افتاده و آن هم انتشار روزنامه آیندگان است. روزنامه آیندگان روزنامه روشنفکری بود. مخاطبانش نخبگان جامعه بودند. دکتر باطنی هم این روزنامه را می‎خوانده. یک روز که در دفترش نشسته بوده مطلبی نوشته، احتمالاً در زمان فراغتش. عنوان این مطلب «تأثیر اصل عدم اعتماد بر اجتماع» بود. و چون در روزنامۀ آیندگان نیز کسی را نمی‎شناخته، این مطلب را با پست برای مجله ارسال می‎کند. و وقتی مدیران روزنامۀ آیندگان این مطلب را می‎خوانند، تصمیم می‎گیرند آن را به جای سرمقاله چاپ کنند. در حالی که سرمقاله سخن تحریریه است. سرمقاله را کاملاً دقیق می‎سنجند. اما مطلب دکتر باطنی چنان بوده که مدیران روزنامه تصمیم می‎گیرند آن را به جای سرمقاله چاپ کنند و چون این مطلب طولانی‎تر از سرمقاله بوده که باید حدود و چارچوب مشخصی داشته باشد، روزنامه آیندگان برای چاپ این مقاله حتی این حدود را به هم می‎ریزد. و همین اتفاق موجب می‎شود که دکتر باطنی به نوشتن مقالات برای روزنامه آیندگان و سپس مجله آدینه و بعد هم بخارای امروز ادامه می‎دهند.

سپس زهرا احمدی‎نیا از سال‎های همکاری با دکتر باطنی در فرهنگ معاصر با موضوع دکتر باطنی از نگاه شاگردانش سخن گفت و یادآور شد: کارکردن با دکتر باطنی برای من و همکارانم این امکان را به وجود می‌آورد که استاد زبان‌شناسی خود را از نزدیک ببینیم و با ایشان آشنا شویم. استادی که درباره‌اش بسیار شنیده بودیم، می‌دانستم که کار کردن با دکتر باطنی کار آسانی نخواهد بود اما از طرف دیگر شهرت علمی ایشان در میان دانشجویان و استادان زبان‌شناسی به حدی بود که اصلا نمی‌شد از چنین فرصتی چشم پوشید. این برای کسی مانند من یک شانس تازه بود برای حضور در کلاس درس استادی که دانشجویان از حضور در کلاس‌هایش در دانشگاه محروم شده بودند. حتا همان دوستانم که شوخی می‌کردند و سربه‌سرم می‌گذاشتند، وقتی که شوخی را کنار گذاشته و نظر واقعی خود را بیان می‌کردند، خود اعتراف می‌کردند که کار کردن نزد دکتر باطنی شبیه رفتن به دانشگاه و حاضر شدن در کلاسی به مراتب پربارتر از کلاس‌های دانشگاه است؛ چرا که این بار درس‌های زبان‌شناسی با درس‌های فرهنگ‌نگاری با هم ادغام شده و به‌طور هم‌زمان ارائه می‌شوند.

وی افزود: زمان زیادی لازم نبود تا متوجه شوم آن خط‌کش و میزانی که ازآن صحبت می‌شد نظم و انضباط، دقت و جدیت در کار است که همگی از ویژگی‌های بارز شخصیتی دکتر باطنی هستند. این ویژگی‌ها چنان در تاروپود وجود ایشان تنیده شده‌اندکه گویی مجموع آنها یعنی دکتر باطنی. برای ایشان اصلا تصوری از این‌که کسی می تواند از راهی جز به کار بستن نظم و انضباط و جز با داشتن جدیت، به کاری سامان دهد وجود ندارد. به این ترتیب متوجه شدم ایشان از دیگران همان چیزی را انتظار دارند که خود تمام عمر به آن مقید بوده‌اند و جز آن عمل نکرده‌اند. سخت‌کوشی هم از آن ویژگی‌هایی بود که برای پی بردن به آن زمان زیادی لازم نبود. روزها و ساعت‌هایی که ایشان صرف کار طاقت‌فرسایی همچون فرهنگ‌نگاری می‌کردند و جدیتی که در کار خود داشتند گویای پشتکار و خستگی‌ناپذیری ایشان بود. لازم نبود که نگاهی هم به آثار دیگر دکتر باطنی و بازه زمانی‌ای که آن کارها در آن انجام شده بود بیندازم تا به این حقیقت پی ببرم که ایشان سخت‌کوش‌ترین انسانی هستند که من تا آن زمان دیده بودم.

در پایان محمدرضا باطنی در سخنانی گفت: همانطور که دوستان گفتند من در بچگی، به خاطر فقر خانواده، تا کلاس ششم ابتدایی بیشتر نتوانستم درس بخوانم. آن وقت خیلی به بچه‎های غبطه می‏‌خوردم که پس از ششم ابتدایی کیف به دست داشتند و به دبیرستان می‎رفتند و من باید بروم بازار، حجره آب و جارو کنم و واقعاً غصه می‎خوردم و در زندگی من دو واقعه اتفاق افتاده که هر دو به دانشگاه مربوط می‏‌شود. یکی از این وقایع به دوران سلطنت پهلوی برمی‎گردد. در اتفاق اول مرا از دانشگاه اخراج کردند، بی‏‌آنکه اسم اخراج بر آن بگذارند. همانطور که دکتر کیوانی گفتند من در دانشسرای عالی رئیس آموزش بودم و در کار خودم و برقراری انضباط آموزشی نیز نسبتاً موفق بودم. این خبر به رئیس وقت آن موقع دانشگاه، دکتر عالیخانی رسید و ایشان نیز بنده را منصوب کرد به عنوان مدیرکل آموزش دانشگاه تهران.

وی ادامه داد: من قبل از صدور ابلاغ، نزدیک به یک ساعت با دکتر عالیخانی صحبت کردم و از او خواستم صرف‎نظر کند. چون من در ایجاد انضباط آموزشی بسیار سختگیر بودم و کوتاه نمی‎آمدم و مدیر و مقام نیز نمی‎شناختم و دانشگاه تهران هم با دانشسرا فرق داشت و این مسئله می‎توانست به شورش و جنجال بینجامد. اما دکتر عالیخانی حرف مرا نپذیرفت و گفت که من هم به دنبال چنین کسی هستم. اما آنچه من پیش‎بینی می‎کردم رخ داد و پافشاری من در ثبت نام به موقع دانشجویان و نپذیرفتن عذر و بهانه پس از سپری شدن زمان ثبت نام، موجب بلوا شد که گرچه با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار این خود بهانه‎ای بود.

دکتر باطنی افزود: سرانجام پس از رفتن دکتر عالیخانی، من نیز استعفا کردم و صرفاً به تدریس در دانشگاه پرداختم. اما گزارشی تهیه شد و مرا مقصر اصلی دانستند و برای آن که مرا رسماً اخراج نکنند، برای انجام تحقیق و پژوهش به خارج از ایران و این چنین شد که من به فرانسه و سپس به آمریکا، به برکلی رفتم.

وی در ادامه به نقل اتفاق دوم در دهۀ ۱۳۶۰ پرداخت و بازنشستگی‎اش از دانشگاه تهران و پس از آن کار در مؤسسه فرهنگ معاصر. دکتر باطنی در بخشی دیگر از سخنانش از همسرش که در این سال‌ها تمام این ناملایمات را تحمل کرده و همواره با دلگرمی در کنارش بوده و یاری‎ کرده تشکر کرد و در پایان از تمام سخنرانان، برگزارکنندگان این مراسم و نیز حاضران سپاسگزاری کرد.

پخش فیلم مستند کار پیام شکرایی یکی دیگر از برنامه‎های شب دکتر باطنی بود و بهاء الدین خرمشاهی نیز در پایان این مراسم دو رباعی خواند و به دکتر باطنی اهدا کرد. در پایان هدایایی از سوی مؤسسه فرهنگ معاصر، مؤسسه فرهنگی ملت، موقوفات دکتر محمود افشار و دایره‎العمارف بزرگ اسلامی به دکتر باطنی اهداء شد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز