یادداشتی از اسلاوی ژیژک؛
محور جدید شرارت در خاورمیانه؟
انصارالله یمن سالهاست که آشکارا با نیروهای عربستان سعودی (که تسلیحاتشان را بریتانیا و آمریکا تامین میکنند) در حال جنگ هستند، جنگی که عملا کل کشور را به نابودی کشانده و به بمباران بیبندوبار اهداف غیرنظامی میانجامد. مداخله عربستان به یکی از بدترین بحرانهای بشری در قرن اخیر انجامیده و در پی آن دهها هزار کودک جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه اینترنتی روزنامه ایندپندنت، اسلاوی ژیژک، فیلسوف و نظریهپرداز بهنام اسلوونیایی در یادداشتی که در اختیار این روزنامه گذاشته است به تحولات اخیر در آسیا، از تظاهرات هنگ کنگ گرفته تا حمله پهپادی به تاسیسات نفتی آرامکو واکنش نشان داده است.
هنگامی که چند روز پیش تاسیسات نفتی شرکت آرامکو مورد حمله پهپادها قرار گرفت، حملهای که انصارالله یمن مسئولیت آن را برعهده گرفت، رسانههایمان مدام این رویداد را «تغییردهنده قواعد بازی» خواندند. اما آیا بهراستی اینگونه است؟ از جهاتی بله، چراکه در ذخیره نفت جهانی اخلال ایجاد کرد. با این حال، نباید از طعنه دردآور این مدعا غافل ماند.
انصارالله یمن سالهاست که آشکارا با نیروهای عربستان سعودی (که تسلیحاتشان را بریتانیا و آمریکا تامین میکنند) در حال جنگ هستند، جنگی که عملا کل کشور را به نابودی کشانده و به بمباران بیبندوبار اهداف غیرنظامی میانجامد. مداخله عربستان به یکی از بدترین بحرانهای بشری در قرن اخیر انجامیده و در پی آن دهها هزار کودک جان خود را از دست دادهاند. همانند لیبی و سوریه، نابودی کامل یک کشور تعیینکننده نیست و صرفاً بخشی از یک بازی کاملا عادی ژئوپولتیک است.
حتی اگر بخواهیم این عمل انصارالله را محکوم کنیم، آیا باید از اینکه آنان، گرفتار وضعیتی بسیار سخت، به هر شکل ممکن مقابلهبهمثل میکنند ابراز تعجب کنیم؟ آیا این حملات، حد اعلای منطق این بازی نیست؟ چهبسا آنها راهی یافتهاند که بهشکلی اساسی به عربستان ضربه بزنند. چهبسا باید این جمله معروف «اپرای سهپولی» برتولت برشت را نقل کنیم که میگفت «دزدی از یک بانک در مقایسه با تاسیس بانکی جدید چه اهمیتی دارد؟»؛ نابود کردن یک کشور در مقایسه با بر هم زدن اندک بازتولید سرمایه جهانی چه اهمیتی دارد؟
توجهی که رسانهها به این حمله «تعیینکننده» نشان دادند بهراحتی حواس ما را از پروژههای تعیینکننده راستین، مانند برنامه اسرائیل برای ضمیمه کردن بخشهای بزرگ و حاصلخیز کرانه غربی، پرت کرد. این اقدام بدان معناست که تمامی آن حرفها درباره راهحل دو کشوری چیزی نبود جز صحبتهای توخالی برای تیرهوتار کردن تحقق ظالمانه پروژهای استعماری در دوران مدرن، پروژهای که در بهترین حالت سبب میشود شماری بانتوستانهای کنترلشده [منطقهای که طبق سیاست آپارتاید برای ساکنان سیاهپوست آفریقای جنوبی و آفریقای جنوب غربی در نظر گرفته شده بود] در انتظار فلسطینیان کرانه باختری باشد. باید همچنین به این قضیه اشاره کرد که با اغماض خاموش عربستان سعودی دست به این اقدام میزند؛ اثباتی دیگر بر اینکه یک محور جدید شرارت در خاورمیانه در حال شکلگیری است، مشتکل از عربستان سعودی، اسرائیل، مصر و امارات. اینجا که قوانین بازی بهراستی دارد عوض میشود!
برای آنکه تحلیل خود را گستردهتر کنیم، باید حواسمان به این هم باشد که چگونه در تظاهرات هنگ کنگ قواعد دارد تغییر میکند. یکی از ابعاد این تظاهرات که در رسانههای ما به آن بیتوجهی شد تفاوت طبقاتی است که بر اعتراضها علیه تلاشهای چین مبنی بر اعمال حاکمیت خود صحه میگذارد. تظاهرات هنگ کنگ ابتدا در مناطق فقیرنشین به راه افتاد، حال آنکه بخشهای ثروتمند، تحت کنترل چین، پیشرفت میکردند و کامیاب میشدند.
سپس صدایی جدید [در هنگ کنگ] به گوش رسید: پلاکاردی با عنوان «رئیسجمهور ترامپ، لطفا هنگ کنگ را آزاد کن» در تظاهرات بالا برده شد. برخی از تظاهرکنندگان نیز سرود ملی آمریکا را هنگام پیشروی بهسوی کنسولگری این کشور در هنگ کنگ خواندند. دیوید وانگ، بانکدار ۳۰ ساله، گفت: «ما ارزشهایی مشابه ارزشهای آمریکایی، آزادی و دموکراسی، داریم». هر تحلیلی از تظاهرات هنگ کنگ باید به این نکته توجه کند که چگونه اعتراضی اجتماعی که میتوانست قواعد بازی را تغییر دهد بار دیگر در روایت استاندارد خیزش دموکراتیک علیه نظامی تمامیتخواه قرار گرفت.
همین قضیه در مورد خود چین نیز صادق است. در چند روز گذشته، رسانههایمان گزارش دادند که چگونه اندیشکده انستیتوی اقتصادی یونیرول، یکی از معدود پایگاههای اندیشه لیبرال در چین، به دستور مقامات بسته شد. آیا این نشانهای از آب رفتن فضای عمومی برای بحث و جدل در دولت چین، به رهبری شی جینپینگ، است؟
بله، البته! اما اینجا خبری از ارعاب، ضربوشتم و بازداشت دانشجوهای چپگرا در این کشور نیست. بهشکلی کنایی، گروههایی از دانشجویان مدل حکومتی بازگشت به مارکسیسم را بیش از آنچه که باید جدی گرفتند و با کارگرانی که در کارخانههای حومه پکن مورد استثمار قرار میگرفتند ارتباط برقرار کردند. [این در حالی است که] دولت به آلودگی ایجادشده توسط کارخانههای شیمیایی بیتوجهی میکند و کنترلی روی آن ندارد و این دانشجویان با سازماندهی و فرمولبندی خواستههای کارگران تلاش کردند اوضاع و احوال آنها را بهبود بخشند.
این پیوند میان کارگران و دانشجویان است که چالشی بزرگ برای دولت چین به حساب میآید، حال آنکه نزاع میان رویکردهای سختگیرانه نوین شی و لیبرالهای هوادار سرمایهداری در نهایت بخشی از بازی سلطه است، تنشی میان دو نسخه از توسعه لجامگسیخته توسعه سرمایهدارانه، تمامیتخواهانه و لیبرال.
در تمام این موارد، از یمن گرفته تا چین، باید میان آگاهانه میان نزاعهایی که بخشی از بازی هستند و آنهایی که حقیقتا قواعد را بر هم میزنند تمایز قائل شد. این نزاعها یا چرخشهایی بدشگون بهسوی بدتر شدن وضعیت هستند که خود را بهصورت وضعیت معمول امور نشان میدهد (مانند اسرائیل که بخشهای بزرگی از کرانه باختری را به خود ضمیمه میکند) یا نشانههای امیدوارکنندهای از چیزی نوین که دارد سر برمیآورد. رویکرد غالب لیبرال دلبسته نسخه نخست است و اغلب به دومی بیتوجهی میکند.