استاد موسسه مطالعات بینالملل دانشگاه استنفورد:
منطق نظامی همکاریهای فزاینده چین
افسر ذخیره ارتش ایالات متحده و استاد موسسه مطالعات بینالملل دانشگاه استنفورد به موضوع تقابل چین و آمریکا و تأثیر اتحاد میان چین، ایران، روسیه و کره شمالی بر این تقابل و تضعیف موقعیت جهانی آمریکا پرداخت.
به گزارش ایلنا، اوریانا اسکایلر ماسترو، افسر ذخیره ارتش ایالات متحده و استاد موسسه مطالعات بینالملل دانشگاه استنفورد در نشریه فارن آفرز به موضوع تقابل چین و آمریکا و تأثیر اتحاد میان چین، ایران، روسیه و کره شمالی بر این تقابل و تضعیف موقعیت جهانی آمریکا پرداخته است.
استاد دانشگاه استنفورد در این مقاله ابتدا به تقابل جدی میان ایالات متحده و چین پرداخته و سپس به عمق راهبردی اتحاد میان چین، ایران، روسیه و کره شمالی اشاره کرده و در عین حال گسست ظاهری میان این کشورها را نیز مورد توجه قرار داده بود.
این افسر ذخیره ارتش آمریکا همچنین به انفعال دولتمردان آمریکایی در مقابل چین اشاره کرده و تذکر داده که دولت ایالات متحده از چندین سال قبل در مقابل توسعه قدرت و نفوذ جهانی چین غافل شده و همین غفلت موجب نفوذ هژمونی چین حتی در میان متحدین سنتی آمریکا شده.
دکتر اسکایلر ماسترو در مقاله خود از نفوذ چین در دو حوزه تقابلی خود با آمریکا اینطور عنوان کرده است که، چین هم یک اتحاد منسجم و پیچیده اما به نوعی پنهان با دشمنان استراتژیک آمریکا یعنی روسیه، ایران و کره شمالی را ایجاد کرده و هم از سویی با تعاملات اقتصادی و نظامی با متحدین آمریکا بخصوص در شرق آسیا و اروپا تا حدود زیادی آنها را با خود همراه کرده است.
تعامل چین با متحدین خود یعنی ایران، روسیه و کره شمالی دارای یک عمق استراتژیک است و از سویی یک تعامل و اتحاد پیچیده نیز محسوب میشود. این اتحاد ارتباطی معنادار با نفوذ چین در بین متحدین آمریکا نیز دارد. چین امروز تلاش میکند تصویری جامع از یک ابرقدرت جهانی را در مقابل تصویر و هژمونی آمریکا به دنیا مخابره کند، به همین خاطر نیازمند مدیریت تمام عرصه های تقابلی خود با آمریکاست، از یک سو در یک نبرد تمام عیار نظامی و امنیتی اما فعلا ناملموس و غیرمستقیم با بزرگترین دشمن خود یعنی ایالات متحده آمریکا قرار دارد و نیازمند پشتیبانی همه جانبه از متحدین خود در برابر تهدیدهای آمریکاست و از سویی باید مانع از تشدید تقابل متحدینش با کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی شود. چین هم به صورت پنهانی و ناملموس از متحدین خود حمایت نظامی میکند و هم به صورت آشکارا با اقداماتی از اقتصادهای تحت تحریم آنها حمایت میکند، برای مثال چین از سال ۲۰۲۳ مشتری ۹۰ درصد نفت صادراتی ایران است و همچنین گاز صادراتی روسیه که تا پیش از جنگ اوکراین و تحریمهای اتحادیه علیه روسیه به کشورهای اروپایی فروخته میشد را از روسیه خریداری میکند. هر چند قیمتهایی که چین بابت خرید نفت و گاز به ایران و روسیه پرداخت میکند کمتر از قیمتهای جهانی است اما در وضعیت بحران تحریمها این یک حمایت موثر اقتصادی از دو متحد اصلی خود است تا در برابر آمریکا توانمندتر عمل کنند. با این حال چین وجود چنین اتحادی را نیز نمیتواند انکار کند و هر نوع تشدید تقابل روسیه با اروپاییها و یا تقابل ایران با کشورهای خاورمیانه و اعراب حاشیه خلیج فارس یا تشدید بحران میان کره شمالی با ژاپن و کره جنوبی میتواند به تصویر اصلاح گرای چین در میان متحدین امروز آمریکا آسیب وارد کند و این موضوع باعث تقویت دوباره جایگاه آمریکا خواهد شد.
دکتر اسکایلر حاکمان آمریکا را درگیر نوعی سردرگمی در برابر رفتار چین میداند. او معتقد است آمریکاییها یقین دارند که چین در برابر قدرت آمریکا به صورت جدی با دیگر دشمنان آمریکا دست به یک اتحاد استراتژیک زده و به صورتی فزاینده در حال تضعیف روزافزون جایگاه و نقش جهانی آمریکاست اما از سوی دیگر یک رابطه دوستانه با متحدین سنتی آمریکا دارد و در حوزه های مختلف نظر مساعد و اعتماد آنها را جلب کرده؛ به همین خاطر آمریکاییها در بسیاری موارد حتی توان همراه کردن متحدینشان با برنامه های ایالات متحده علیه چین و بلکه متحدین چین را ندارند.
استاد دانشگاه استنفورد در نهایت به دولتمردان آمریکایی توصیه میکند از این فضای انفعالی خارج شوند، آنها باید راهبردهای کلان خود را مبتنی بر یک اتحاد استراتژیک قطعی و حتمی میان چین، روسیه، ایران و کره شمالی با محوریت چین تنظیم و اجرایی کنند و از سویی با تکیه بر مصادیق موجود در رفتار چین، متحدین خود را درباره تهدید چین علیه نظم فعلی جهانی آگاه کنند و از سوی دیگر بر دور کردن چین از روسیه متمرکز شوند، مانند آنچه در دهه ۸۰ میلادی و در جریان جنگ سرد انجام دادند و موجب دور شدن چین از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان اصلی ترین تهدید علیه قدرت آمریکا شدند.
او برای موفقیت دولتمردان آمریکا در این سیاست به آنها توصیه میکند بجای ادامه وضعیت تقابلی شدید با چین به کاهش تقابل بی اندیشند و تلاش کنند امتیازاتی را به چین بدهند، مانند به رسمیت شناختن حاکمیت چین بر تایوان و یا خارج کردن ناوگان دریایی ایالات متحده از دریای چین.
اوریانا اسکایلر ماسترو در این مقاله تلاش کرده تا هر چه واقعگرایانهتر به تقابل میان آمریکا با چین و اتحاد شرق نگاه کند و به حاکمان آمریکایی تذکر داده است که آنها در یک فضای انفعالی در برابر چین قرار دارند و در برابر بازی چند وجهی چینیها گیج و گنگ شدهاند او باور دارد که دولتمردان آمریکا از یک سو از بازی زیرکانهی چین مطلع هستند اما در این مورد نمیتوانند متحدین خود را آگاه کنند و چنین استدلال میکند که گویا آنها خودشان هم هنوز به وجود چنین بازی یقین پیدا نکردهاند و به همین خاطر هم دچار نوعی انفعال در برابر چین شدهاند و هم چون خودشان یک چهارچوب منطقی برای وجود چنین بازی ندارند پس نمیتوانند متحدین خود را نیز به نوعی توجیه و آگاه کنند.
به اعتقاد من، این استاد دانشگاه استنفورد خود نیز نتوانسته مبتنی بر مصادیق موجود که بدیهیات به وقوع پیوسته در عرصه سیاست جهانی چین است، یک چهارچوب مشخص و منطقی را برای تعیین راهبردی روشن از سوی حکومت آمریکا در برابر چین تعیین کند و در نهایت به دولت آمریکا توصیه میکند که هر طور شده باید با متحدین خود صحبت و آنها را از خطر چین آگاه کنند.
ماسترو حاکمان آمریکا را متهم به گنگی و رفتار منفعلانه در برابر چین میکند و به آنها توصیه میکند تا با وجود چنین گنگی و انفعالی هر طور شده باید با متحدین اروپایی خود صحبت و بتوانند آنها را آگاه کنند. این یک توصیه سطحیست زیرا مصادیقی که او در مقاله خود از رفتار چین عنوان میکند رفتارهایی ملموس محسوب میشوند که هم آمریکاییها و هم اروپاییها کاملا به این سیاستها و رفتارهای چین واقفند. اما آنچه که باعث این به اصطلاح گنگی در بین حاکمان آمریکایی میشود ناتوانی آنها در بیان یک منطق مشخص است که بتواند رفتارهای چین را به عنوان یک تهدید ملموس نشان دهد منطقی که خود رهبران آمریکا هم به آن واقف نیستند و از همین رو نمیتوانند متحدین خود را هم برای وجود چنین تهدیدی به اصطلاح توجیه کنند.
آنچه که اسکایلر در مقاله خود به آن توجه نکرده هوشمندی چین در نحوه رفتار خود است و همینطور اقتصاد بسیار بزرگ این کشور که به وضوح نشان داده میتواند در بخشهای مختلف جهان نه تنها جای خالی آمریکا را پر کند بلکه توانسته در مواردی خود را در مقام یک ابرقدرت اقتصادی بر آمریکا تحمیل کند. همین نقش پررنگ اقتصادی چین است که موجب تردید متحدین آمریکا در پذیرش چین به عنوان یک تهدید میشود. از سویی چین توانسته با قدرت نظامی خود که محصول توسعه تکنولوژی در این کشور محسوب میشود، قدرت نظامی خود را نیز به عنوان یک لنگرگاه امن برای حفظ امنیت جهانی به کشورهای دیگر اثبات کند و رفتار هوشمندانه چین در ترکیب این دو حوزه باعث شده تا آمریکا هر چه بیشتر در جلوگیری از پیشروی جهانی چین ضعیف شده و منفعل عمل کند.
ترجمه و تحلیل: سید عباس احمدی، عضو شورای مرکزی حزب اسلامی کار