در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
با افزایش قیمت بنزین، اقشار متوسط و فقیر خود را بازنده دیدند
یک استاد اقتصاد دانشگاه مطرح کرد: در مورد افزایش نرخ بنزین، تقریبا همه اقشار متوسط و فقیر خودشان را بازنده دیدند. اتفاقی که در سال ۹۷ در اثر شوک ارزی نیفتاد چون هنوز در بین اقشار متوسط بودند کسانی که از محل افزایش ارزش دارییهایشان نفع میبردند بنابراین شوک ارزی برندگانی داشت و احتمالا تعداد برندگان بیشتر از بازندگان بود که باعث شد دست به اعتراض نزنند.
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، در اقتصاد کلان مدرن یکی از متغیرهای مهمی که در زمان تصمیمگیریها و سیاستگذاریها نقش تعیین کننده دارد انتظارات است که یک امر ذهنی است و بر رفتار کارگزاران و تمام فعالیتهای آنها تاثیرگذار است. این موضوع در ابتدا توسط اقتصاددانانی مانند کینز مطرح شد اما به نوعی بسط و کاربست آن توسط ضد انقلابهایی چون میلتون فریدمن و لوکاس به ترتیب در قالب انتظارات تطبیقی و انتظارات عقلایی صورت گرفت. جالب آنکه لوکاس نئوکلاسیکی در روششناسی، والراسی و فریدمن پولگرا، مارشالی است.
فرضیه انتظارات عقلایی در تقابل با فرضیه انتظارات تطبیقی که مورد استفاده پولگرایان اولیه برای تبیین و توصیف انتظارات تورمی و منحنی فیلیپس قرار گرفت است. در فرضیه تطبیقی فقط به مقادیر گذشته آن متغیر نگاه میشد. همچنین فرضیه انتظارات تطبیقی گویای آن است که انتظارات فرد از یک متغیر اقتصادی، تنها تابعی از مقادیر گذشته آن است؛ در این صورت، هرچه مشاهدات به دوره جاری نزدیکتر باشند، سهم بیشتری در تعیین مقدار انتظاری متغیر خواهند داشت و بالطبع مشاهدات با فاصله زمانی، سهم اندکی را در تعیین مقدار انتظاری خواهند داشت. شاید سخن آبراهام لینکلن به روشنی این موضوع را توضیح دهد که میگوید «اندکی از مردم را میتوان برای همیشه فریب داد. همه مردم را نیز میتوان برای مدت اندکی فریب داد. اما نمیتوان همه مردم را برای همیشه فریب داد.»
در مقابل، روش آیندهنگر و انتظارات عقلایی بر این استوار است که کارگزاران از تمام اطلاعات موجود و قابل دسترس برای عموم، استفاده میکنند و با این دستاورد مهم همراه است که کارگزاران اقتصادی انتظارات را طوری شکل نخواهند داد که به طور نظاممند در طول زمان غلط باشند و لذا موجب میشود تا انتظارات بدون تورش باشند.
بنابراین در موضوع افزایش قیمت بنزین، پرسش این است که آیا با استفاده از مفاهیمی چون انتظارات تطبیقی و عقلایی، میتوان چرایی واکنش مردم، شدت بالا و فراگیری آن و نیز طبقات درگیر را واکاوی کرد؟ و آیا بازتوزیع ناکارآمد و ناموفق در جریان هدفمندسازی یارانهها در سالهای گذشته تاثیری در این موارد داشته است؟ و یا اصلا با اقتصاد رفتاری که در سالهای اخیر در کانون توجهات است بهتر میتوان این واکنش را توضیح داد. چون اقتصاد رفتاری رشتهای است که با روش علمی در فضای روانشناختی فاکتورهای مربوط به احساسات و اجتماع را در تحلیل فهم بازارها و عوامل اقتصادی به کار میگیرد، شاید به همین دلیل در توضیح این واکنش کارآمدتر باشد.
حمید پاداش، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در گفتوگو با ایلنا در این مورد گفت: اگر فرض کنیم رفتار اعتراضی جامعه ایرانی صرفا اعتراضی به افزایش قیمت بنزین بود و عوامل دیگر مداخلهای نداشتهاند در اینصورت میتوان گفت رفتار مردم ایران نشان میدهد الگوی انتظارات تطبیقی فریدمن بهتر از الگوی انتظارات عقلایی لوکاس کار میکند.
وی ادامه داد: با این حال، مکاتب تطبیقی و عقلایی هر دو ناقص هستند چون دقیقا شیوه محاسبات عقلایی از نوع اقتصادی را در نظر میگیرند و کاری به ماهیت کنش و رفتار ندارند. مردم به سابقه سیاستهای دولت نگاه میکنند و بر مبنای درجه اعتمادشان به دولت رفتار میکنند. علاوه بر این، تاریخ کاهش مکرر قدرت خرید خودشان، عقب ماندنشان از اطرافیان و هم طبقهایهاشان، تغییر موقعیت اجتماعیشان در اثر جابجایی طبقهشان را تجزیه و تحلیل میکنند.
این اقتصاددان تصریح کرد: در این مورد اخیر، تقریبا همه اقشار متوسط و فقیر خودشان را بازنده دیدند. اتفاقی که در سال ۹۷ در اثر شوک ارزی نیفتاد چون هنوز در بین اقشار متوسط بودند کسانی که از محل افزایش ارزش دارییهایشان نفع میبردند بنابراین شوک ارزی برندگانی داشت و احتمالا تعداد برندگان بیشتر از بازندگان بود که باعث شد دست به اعتراض نزنند. در مورد افزایش قیمت بنزین، یقینا هر دو طبقه بویژه طبقه فقیر خود را بازنده یافتند.
این استاد دانشگاه با بررسی رفتار مردم در چارچوب اقتصاد رفتاری گفت: مطابق آموزههای اقتصاد رفتاری، مدل ذهنی و الگوی رفتاری کنشگران اقتصادی معمولا از محاسبات پیچیده عقلایی نشات نمیگیرد، بلکه رفتار امروز کنشگران میتواند تابع رفتار دیروزش و رفتارهای دیگران باشد. در ماجرای افزایش قیمت بنزین، رفتار مردم نشان داد که دچار شوک و غافلگیری شدهاند و رفتار آنیشان در اعتراض به افزایش قیمت، صف کشیدن در پمپ بنزینها و تخریب برخی پمپ بنزینها منعکس شد.
وی اضافه کرد: سابقه رفتار مردم در چنین شرایطی نشان داد که سیاست غافلگیری در کشور برخلاف تجربه جهانی در ایران راهگشا نیست و بلکه به جای اثربخشی، اثرات مخربتری دارد. در مقابل، شفافیت و اطلاع رسانی قبلی به مردم ایران باعث تعدیل تدریجی رفتارشان میشود. در حقیقت، تجربه اخیر نشان میدهد که سیاستگذاران قبل از اجرای سیاست، بایستی جامعه را به سطح کافی اقناع عمومی برسانند.