/یادداشتی از عباس آخوندی/
انتخابات شوراها و توسعهی شهری در ایران
انتخابات شوراهای شهر در ایران بهشدت تحت تاثیر انتخابات به شدت سیاسی ریاست جمهوری قرار گرفتهاست. بیتردید، انتخابات ریاست جمهوری از منظر توسعه و امنیت ملی تاثیر بیبدیلی دارد. لیکن، این موضوع به مفهوم کماهمیت بودن انتخابات شوراهای شهر نیست. مردم، نهایتا آسایش و کیفیت زندگی را در شهر و روستای خود لمس میکنند.
آنچه سرزندگی و مطبوع بودن را به زندگی انسانها هدیه میکند محیط شهری است. قابلیت زندگی، ترافیک و حرکت روان، امنیت اجتماعی، خدمات مناسب، دسترسی به آموزش و بهداشت با کیفت، معماری زیبا و فضاهای شهری و عمومی چشمنواز را باید در شهرها جستجو کرد.
بهگمان من، برای اینکه بتوانیم شهرِ خوبِ ایرانی داشته باشیم حداقل باید به دو نکته توجه کنیم:
یکی اینکه بدانیم که شهرها سازمان اجتماعیاند. این حضرات شهرها را به مجموعهای از خشت و سنگ تبدیل کردهاند. ما شهری میخواهیم که در آن بتوانیم باهم صحبت کنیم. حرف بزنیم. خوشیهامان را با هم تقسیم کنیم و دردهامان را تسلی ببخشیم. ما فضای عمومی میخواهیم. جایی که چشم تو چشم همدیگر را ببینیم و باهم گفتگو کنیم. ما انسانیم. انسانها در همنفسی با همدیگر زندهاند. ما محله میخواهیم. جایی که انسانها همدیگر را بشناسند و در خوشی و ناراحتی کنار هم باشند.
نکته دوم تصوری است که ما از حکمروایی شهری داریم. به گفته علمای فن، شهرها نه آنقدر کوچکند که تصمیمهایی که حاکمان آنها میگیرند، بر سطح ملی اثر نداشته باشد و نه آنقدر بزرگند که حاکمان مرکزی بخواهند برای آنها تصمیم بگیرند. بنابراین، نیاز به مدلی داریم که حاکمان شهرها هم به مردم خودشان و ساکنان شهرها پاسخگوباشند و هم از حیثی که تصمیمهایشان آثار ملی دارد به دولت مرکزی نیز پاسخگو باشند.
آنچه که ما در حال حاضر با آن روبرو هستیم، پاسخگو نبودن برخی شهردارها به هردو است. ما در حال حاضر، با بحران پاسخگویی در برخی مدیریتهای شهری مواجهیم. مدل بارز آن، شهرداری تهران است که نه به شورای شهر پاسخ میدهد و نه به دولت مرکزی و یک سیستم خودمختاری را بهوجود آوردهاست. نتیجه آن را همه میبینیم. شکلگیری شهری که همه از آن گلهمند هستند.
البته همینجا لازم است که یک نکته را توضیح دهم. انتقادی که ما از مدیریت شهری میکنیم، به هیچوجه به کارمندان، کارکنان و کارگران زحمتکش و شریف شهرداریها باز نمیگردد. آنها تمام تلاش خود را برای فراهم کردن یک شهر تمیز و مرتب برای ما میکنند. انتقاد ما به حاکمیت شهرداری تهران و برخی شهرداریهای بزرگ است که حقوق مردم را تبدیل به مالالتجاره کردهاند و در نتیجه با شهر فر وشی، شهرها را به محیطی خشن و تلخ تبدیل کردهاند. پس انتخابات شوراها را در کنار انتخابات ریاست جمهوری فراموش نکنیم و دیگر اینکه نامزدهای شوراها نیز شایسته است از یک سوی به درک درستی از حکمروایی شهری برسند به نحوی که بتوانند شهرداران را پاسخگو کنند و از سوی دیگر در کنار فعالیتهای عمرانی که پیگیری میکنند، قابلیت و کیفیت زندگی و فضاهای گفتگوی عمومی را در شهرشان بهوجود آورند. در نهایت این فضاهای عمومی در شکلهای مختلف هستند که گردشگر را بهسمت شهرها جلب میکنند.