یادداشت؛
قیاس باطل در گازسوزی ایرانیان
از زمانی که وزارت نیرو مصمم به تغییر سیاست تغییر لامپهای رشتهای به کممصرف شد، ابتدا با قیمت حمایتی تهیه و با تبلیغ دراختیار مردم میگذاشت، وقتی مردم به ارزش آن پی بردند، کمکم دست حمایت خود را برداشت و مردم با قیمت بالاتر از رشتهای خریدار لامپهایی شدند که هم نور کافی داشت و هم مصرف کمتری، کار به جایی رسید که امروزه تعداد لامپهای رشتهای در یک برج بلند به تعداد انگشتان دست نمیرسد، دلیل این استقبال را میتوان سیاستگذاری درست، تعیین الگوی مصرف، واردات هدفمند، تامین نیاز مردم و جایگزینی بهتر از امکانات موجود برشمرد.
یادداشت- علی متقیان- کارشناس انرژی- در نموداری باعنوان گازسوزی ایرانیان آمده بود «ایران با جمعیتی بالغ بر ۸۴ میلیون نفر به اندازه نصف قاره اروپا با جمعیت ۷۵۰ میلیون نفر، ۱.۵برابر آمریکای لاتین با جمعیت ۶۵۰ میلیون نفر، یک چهارم منطقه آسیا_پاسیفیک با جمعیت ۳.۵ میلیارد نفر و نصف آسیای جنوب غربی با جمعیت ۳۷۰ میلیون نفری گاز مصرف میکند».
در نگاه اول به این نمودار میتوان به صورت سطحی قضاوت کرد که ایرانیها اسرافکار هستند و انرژی را بیحساب مصرف میکنند و همه گناهان به گردن خانوادهها میافتد که در مصرف این نعمتالهی صرفهجویی را به فراموشی سپردهاند.
خوب است عزیزانی که به قیاس اعتقاد دارند و مرتب بر سر ایرانیان میزنند که پرمصرفترین مردم جهان هستند و دلیل آنرا برای اثبات سخن، ارزانی انرژی میدانند و بعضاً قیمت بنزین و دیگر انرژیها در ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کرده و دریک قیاس باطل تکرار میکنند که مثلا بنزین در کجا چند است و در ایران چند یا گاز در فلان کشور چون است و در ایران چنان، به چند مساله توجه داشته باشند و براساس آن مردم سختکوش ایران را مقصر همه سختیها و اسرافها بدانند.
اول اینکه مقایسه قیمتهای جهانی با دلار زمانی جواب میدهد که حقوق کارکنان و کارگران مطابق ریالی به میزان قیمت دلار پرداخت و محاسبه شود، زیرا همین کارگر در دیگر کشورهای مورد قیاس چند صد دلار دریافت میکند.
آیا حقوق یک کارگر ایرانی که در کارخانه یا کارگاه با مدرک کارشناسی مشغول به کار شده و طبق قانون کار حداقل حقوق را در ابتدای کار دریافت میکند، ماهیانه حدود ۱۳۰ دلار است؟ حال با این ۱۳۰ دلار، یک کارمند تازه کار چند لیتر بنزین دو یا سه دلاری میتواند خریداری کند که در مقایسه آقایان گنجانده شود؟!
نکته دیگر اینکه یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی ایران در راستای عدالت اجتماعی، رساندن گاز طبیعی به تمامی شهرها و روستاها حتی در سختترین روستای کوهستانی است؛ ازاینکه همه هموطنان از این نعمت الهی برخوردار شدهاند، سر به آستان الهی میساییم و شکرگزار هستیم. در آماری که وزیر نفت اعلام کرده است، در ایران ٣٦هزار و ٣٦٥ روستا و بالغ بر ١٢٢٤ شهر وجود دارد که از نعمت گاز برخوردارند و کاملتر اینکه گستره شبکه گازرسانی در کشور بالغ بر ٤٨٠ هزار کیلومتر است، که این شبکه گازرسانی در دنیا بینظیر است اما نکته اینجاست در دیگر کشورها که استفاده بهینه از گاز را در دستور کار دارند، به جای لولهکشی هزارها کیلومتری در کوهستانها و بیابانها و شهرها و گاز رساندن به اقصی نقاط سردسیر، نیروگاههای عظیم با سوخت گاز احداث کردند و برق را به آسانی و قیمت کنترل شده در دسترس مردم قرار میدهند که هم به هوای پاک دست یافتهاند و هم رساندن برق در سختترین نقاط نیز آسان و کمهزینه است.
در اروپا، این سیاست را برای مصرف گازی که بایستی با التماس از این کشور و آن کشور خریداری کنند، برای بهینه مصرف این گونه برنامهریزی کردهاند که قابل مقایسه با ایران نیست.
در دولت دوازدهم که قرار بود گاز به استان محروم سیستان و بلوچستان وارد شود، به یکی از دستاندرکاران گاز عرض کردم «حال که قرار است این استان محروم آخرین استانی باشد که از نعمت گاز برخوردار میشود، بهتر نیست به جای صدها هزار کیلومتر لولهگذاری در آن، نیروگاه عظیم گازسوز احداث کنید و برق آن را به قیمت پایینتر به مردم استان برسانید که هم گرمای تابستانش و سرمای زمستانش جان فرساست؟» آن عزیز در پاسخ فرمودند: «سیاست ما رساندن گاز به منازل این استان پهناور است» و احداث نیروگاه را خلاف سیاست گازرسانی به عموم مردم ایران میدانست.
حال سوال اینجاست که اگر در استان سیستان و بلوچستان چنین اتفاقی میافتاد، باز هم با کمبود برق و گاز مواجه میشدیم؟!
مردم این سرزمین کهن، همیشه چهار فصل را تجربه و هوای سرد و گرم را همزمان احساس کرده است، با قناعت خود حداقل انرژی را مصرف میکرد. سنت گرمایش عمده کرسی بود؛ آنهم در یک اتاق با هوایی سرد که صبحها شیشههای اتاق بر اثر برودت هوا یخ میزد. در تابستانها هم امکانات خنککننده مردم، استراحت در پشت بامها یا زیرزمینها بود، تا نیاز به کمترین انرژی داشته باشد ، ولی با ترویج مصرفگرایی در فیلمها و مکانهای تبلیغاتی، ساخت تالارهای تشریفاتی در خانههای مجلل و ترویج آپارتماننشینی و گرم کردن تمامی آپارتمان به جای یک اتاق و کرسی و بهرهمندی از وسایل تهویه سرد و گرم، روزگار گذشته به فراموشی سپرده شد و کمکم سبک زندگی ایرانیان نه تنها در شهرها ، بلکه در روستاها نیز تغییر کرد و به مصرفگرایی روی نهاد و امکانات و تبلیغات این نوع مصرفگرایی در جامعه جا افتاد و وسایل مصرفکننده انرژی اعم از گاز و برق و بنزین بدون توجه به استاندارد بینالمللی وسیاستگذاری دولتی و برنامهریزی هدفمند، از خارج از کشور وارد یا با صنعت داخلی ساخته شد.
برای نمونه صنعت داخلی اتومبیلسازی در ایران برپایه مصرف بالای بنزین بنا نهاده شد ، و یا روزگاری که نیسان پاترول به عنوان اتومبیل تقریبا تشریفاتی به کشور وارد شد ، یا پژو ۴۰۵ که ابتدا وارد و سپس داخلی سازی شد، هیچ سازنده و واردکنندهای، به این نکته توجه نداشت که اتومبیلی در اختیار مردم قرار میدهند که میزان سوخت آن در ۱۰۰ کیلومتر حدود ۲۰ لیتر است! در حالی که در همان زمان، کشورهای سازنده این اتومبیلها، به مصرف ۵ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر میاندیشیدند و موفق هم بودند.
نمونه دیگر ترویج لامپهای کممصرف در ایران است ، از زمانی که وزارت نیرو مصمم به تغییر سیاست تغییر لامپهای رشتهای به کممصرف شد، ابتدا با قیمت حمایتی تهیه و با تبلیغ دراختیار مردم میگذاشت، وقتی مردم به ارزش آن پی بردند، کمکم دست حمایت خود را برداشت و مردم با قیمت بالاتر از رشتهای خریدار لامپهایی شدند که هم نور کافی داشت و هم مصرف کمتری، کار به جایی رسید که امروزه تعداد لامپهای رشتهای در یک برج بلند به تعداد انگشتان دست نمیرسد، دلیل این استقبال را میتوان سیاستگذاری درست، تعیین الگوی مصرف، واردات هدفمند، تامین نیاز مردم و جایگزینی بهتر از امکانات موجود برشمرد.
از آنجایی که سیاستگذاران و واردکنندگان لوازم انرژی خانگی و سازندگان اتومبیل الگویی برای مصرف بهینه نداشتهاند، به این نکته نمیاندیشیدند که سرمایه یک مملکت ، با این وسایل گرمایشی و اتومبیلهای پرمصرف، به هدر میرود. گویی این نعمت الهی که برای نسلهای متعدد قرار داده شده، پایانناپذیر است.
و در آخر اینکه مسولان اداره هر کشوری در برابر مردم ، مسئولیت دارند. برای انفال و اموال عمومی که به همه مردم تعلق دارد، الگویی تعریف و قانونی وضع کنند که هم منافع نسل حاضر تامین شود و هم به منافع نسلهای بعد لطمه وارد نشود.
یکی از این سیاستها، تدوین سیاست نحوه مصرف انرژی و الگوی مصرف بهینه است.
درست است که مردم مجری سیاستها هستند، از امکانات رفاهی که برای آنان تولید شده و یا از دیگر کشورها وارد شده، استفاده میکنند، اما این دولتها هستند که پس از سیاستگذاری، در تامین وسایل مصرف انرژی نقش داشته و دارند. وقتی دولتها خود برای ساخت و ورود اتومبیلهای پرمصرف تسهیلات قائل میشوند، یا از کارخانه تولید کننده این گونه اتومبیلها و وسایل گرمایشی خانگی و اجتماعی حمایت میکنند، مردم نیز
چارهای جز استفاده از این تولید پرمصرف، به چند برابر قیمت جهانی ندارند. (برای نمونه مقایسه سادهای داشته باشید از قیمت اتومبیلهایی که در ایران تولید میشود با مشابه و بالاتر از آن درخارج از کشور)، حال مردمی که بر اساس امکانات دراختیار گذاشته شده، توسط سیاستگذاران اقتصادی ، سبک زندگی خود را تنظیم کردهاند، وقتی آمار مصرفشان با این وسایل غیر استاندارد، بالا میرود، در اعلام آن صرفا مردم مقصر رعایت نکردن صرفهجویی در مصرف قلمداد میشوند و در این میان کارخانه و دولت حامی و سیاستگذار که مقصر اصلی به شمار میروند، به فراموشی سپرده میشوند؛ درحالی که اگر سیاستگذاری صحیح باشد و الگویی مناسب برای مصرف انرژی تدوین شود و همه دستگاههای تصمیمساز موظف به رعایت الگوی مصرف باشند و تجهیزات رفاهی براساس مصرف بهینه تولید و مطابق سیاستها عرضه شود، اطمینان داشته باشید که مردم رعایتکننده اصلی مصرف بهینه بوده و هستند.