به بهانه ۲۵ اردیبهشت روز پاسداشت فردوسی؛
رنجی که کشید و زبانی که احیا شد/ نقش حکیم سخن در حفظ و احیای زبان پارسی
25 اردیبهشت سالروز شاعر بزرگ و پرآوازه ایرانی ابوالقاسم فردوسی است.وی نقش بسزایی در احیا و پاسداشت زبان پارسی و زدودن زبان عربی از ادبیات این دوران داشته است.
به گزارش ایلنا،حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 329 هجری قمری برابر 319 خورشیدی در روستای پاژ و شهرستان توس در خراسان متولد شد. به نوعی تاریخ گذشته ایران باستان مدیون این حکیم بزرگوار است. این شاعر بزرگ و پرآوازه ایران شاهنامه را سروده که یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن فارسی است.
در پیشگفتار بایسنقری نام فردوسی با حکیم همراه است که از دید برخی اشاره به حکمت خسروانی وی دارد. فردوسی از یک خانواده دهقان بود و زندگیاش در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد و همچنین در دورهای شاهنامه را نوشت که شاهان سامانی از زبان فارسی پشتیبانی میکردند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همه آنان است که سده سوم و چهارم هجری زبان فارسی را به اوج شکوه رساندند و او با بهرهگیری از آن سرمایه توانست به مطالب خود اینچنین درخشان بپردازد.
در سده دوم و سوم هجری افزون بر توده مردم بسیاری از کسان برجسته خاندانهای کهن ایران برای زنده کردن فرهنگ ایران و فرمانروایی مستقل ایرانی بپاخاستند. از سویی خدایینامهها و دیگر کتابهای پهلوی به دست ابن مقفع و دیگران و به تشویق برمکیان و خاندان سهل در خلال نهضت ترجمه از زبان پهلوی به عربی برگرداندند و در درازای یک سده در گوشه و کنار ایران پراکنده شده بود.صفاریان و یعقوب لیث نقش پررنگی در گسترش ادب پارسی داشتند با پیدایش دولت سامانی این زبان به اوج شکوفایی رسید.
وی با درایتی که داشت در شاهنامه ، فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند داد و از آیینهای ایران باستان مانند"زروانی، مهرپرستی و مزدیسنا" اثر پذیرفت. فردوسی به دلیل اینکه از طبقه دهقان -از طبقات بالای جامعه آن روزگار- بود به همین دلیل با فرهنگ و آیینهای باستان ایران آشنایی داشت. به گونهای که این دانستهها جهانبینی شعری وی را شکوفا کرد. آنچه که فردوسی به آن میپرداخت جدای از جبهه شعری دانشوارانه و اشعارش زاییده دانستهها و جهانبینی شعری وی را بنیان نهاد. آنچه که فردوسی به آن میپرداخت جدا از جنبه شعری دانشورانه نیز بود. وی افسانه ننوشت و افکارش زاده خردورزی دوران سامانیان است.
در این دوران زمینه برای اوج این خردورزی و دانشمداری در شاهنامه آماده شد. این شاعر خرد را سرچشمه و سرمایه تمام خوبیها میداند و بر این باور است که آدمی با خرد نیک و بد را از یکدیگر باز میشناسد و از این راه بد و نیک این جهان و رستگاری آن جهان را خواهد فهمید. این شاعر بزرگ عهد سامانی فردی بسیار آزاداندیش، تیزبین، نکتهسنج در رویدادهای گذشته و حال بود و در شمار آن شاعران نه چندان پرشمار زبان فارسی است که نجابت گفتار و پاکی سخنش آلوده نبوده و حتی واژهای که زننده و ناسزا باشد به کار نبرد و برای همیشه مطالب گزیدهاش در یاد ایرانیان زنده ماند.
از جمله داستانهایی که در شاهنامه در دوران جوانی این شاعر محبوب نوشته شده است داستان بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را میتوان نام برد. شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است.
فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال 370 هجری قمری شروع کرد و سرانجام آن را در تاریخ 25 سپندارمز سال 384 هجری قمری برابر 373 هجری خورشیدی با این بیتها به انجام رساند:
سرآمد کنون قصه یزدگرد به ماه سپندارمز روز ارد/ ز هجرت سه صد سال و هشتادوچار به نام جهان داور کردگار
این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. انسانها همزمان با برافتادن حکومت سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی فردوسی در سال 394 هجری قمری برابر 282 خورشیدی در سن 65 سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود غزنوی اهدا کند و از این رو دست به کار ویرایش تازهای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال 400 هجری قمری در 71 سالگی این شاعر بزرگوار بوده است.
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک / همی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار / به نام جهان داور کردگار
فردوسی شاهنامه را در 6 یا 7 دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود غزنوی فرستاد و به گفته خودش سلطان محمود غزنوی "نکرد اندرین داستان نگاه" پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانیاش قسمتهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخکامی سراینده از اوضاع زمانه بوده است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده است و خود را 80 ساله و جای دیگر 76 ساله خوانده است.
فردوسی 30 سال تلاش کرد و کتابی به عظمت شاهنامه را با 60 هزار بیت که بزرگترین و برجستهترین سرودهای حماسی جهان است را بسراید. درون مایه این شاهکار ادبی "اسطورهها، افسانهها "و تاریخ ایران از آغاز تا حمله اعراب به ایران در سده هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهی "پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان"گنجانده میشود و به سه بخش اسطورهای از روزگار "کیومرث تا پادشاهی فریدون پهلوانی، از خیزش "کاوه آهنگر تا مرگ رستم" و تاریخی از پادشاهی "بهمن و پیدایش اسکندر "تا "گشایش ایران به دست اعراب" بخشبندی شده است.
این شاهکار ادبی پارسی زمانی از سوی فردوسی سروده شد که زبان دانش و ادبیات در ایران عربی بود و این شاعر بزرگ با سرودن شاهنامه با ویژگیهای هدفمندی که داشت زبان پارسی را زنده نگه داشت و پایدار کرد. یکی از بنمایههای مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد شاهنامه ابومنصوری است.
شاهنامه بزرگترین کتاب به زبان پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته و به بسیاری از زبانهای زنده جهان باز گردانده شده است و چه زیباست کنایهای که در مورد آخرین بخش پایانی این شاهکار ادبی و حاصل زحمات شاعر بزرگ کشورمان که میگویند شاهنامه آخرش خوش است و کنایه از شکست یزدگرد آخرین پادشاه امپراطوری عظیم ساسانی از اعراب و فروپاشی فرمانروایی این دولت و در واقع به سر رسیدن شکوه و اقتدار ایرانیان است .
در آخر این نوشتار را با ابیاتی از این شاعر بزرگ در باره حمله اعراب به سرزمین پارسیان به پایان می رسانیم.
چو بخت عرب بر عجم چیره شد/ همی بخت ساسانیان تیره شد
برآمد ز شاهان جهان را قفیز / نهان شد ز رو گشت پیدا پشیز
همان زشت شد خوب شد خوب زشت / شده راه دوزخ پدیدار از بهشت