کامران پارسینژاد:
مستهجننویسی مد شده است
نویسندگان ما تنها روایتگرند و مطالعات علوم انسانی ندارند. درنتیجه داستانهایشان از درون تهی است / در غرب روانشناسان و فلاسفه؛ ادبیات را وسیلهای برای القای عقاید و باورهای خود قرار میدهند. انگار که این باور در ذهن متولیان فرهنگی ما نیست.
کامران پارسینژاد، نویسنده و پژوهشگر معاصر از اثر «نقد و بررسی آثار ادبیات داستانی دوره پهلوی اول» که هنوز نیمهتمام است و مشغول کار روی آن است خبر داد. به گفته این نویسنده، در این اثر، ادبیات داستانی از اول دوره مشروطه تا سال ۱۳۲۰(دوره رضا شاه) مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
وی در این باره به خبرنگار ایلنا گفت: مجموعه ادبیات داستانی از ابتدای دوره مشروطه بررسی میشود. در این کار که با همکاری «حمیرا عمرانی» در حال تألیف است، سعی شده که با آثار مشابه متفاوت باشد. حمیرا عمرانی، کار مطالعه از جهت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی اثر را برعهده دارد و من از جنبه داستانشناسی آثار را مورد مطالعه قرار میدهم. میخواهیم بدانیم که اوضاع اجتماعی - سیاسی حاکم در آن زمان چگونه بوده و چقدر توانسته روی ادبیات داستانی تأثیرگذار باشد؟
به گفته پارسینژاد، این کتاب را قرار است انتشارات «عصر داستان» منتشر کند و تا بهمن ماه آن را در اختیار ناشر قرار میدهد.
وی با اشاره به رمان «شب دنیا» اظهار داشت: با توجه به ضرورتی که این رمان داشت، طی سه سال گذشته آن را بارها و بارها مورد بازبینی قرار دادم و در حال حاضر برای چاپ کتاب در حال برقراری ارتباط با ناشران مختلف هستم.
پارسینژاد افزود: این رمان در زمان اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی شکل میگیرد. عراق شکست خورده و نیروهای آمریکایی در عراق مستقر شدهاند. در این زمان رفت و آمد ایرانیها سادهتر میشود و آنها میتوانند به اسناد و مدارکی از جنگ دست پیدا کنند.
وی با اشاره به اینکه در این رمان جنگ را مرور میکنیم، افزود: محوریت داستان جنگ و مبارزه نیست، بلکه محوریت آن مفاهیم و ارزشهایی است که در دوران جنگ وجود داشته و در رمان این ارزشها به نقد و بررسی گذاشته میشود. در رمان یک نگاه تحلیلی وجود دارد. نگاهی بر پایه فلسفهٔ شهادت. اینکه چرا خیلی از سربازان تمایل به شهادت داشتند؟ آیا شهادت اتفاق خوبی است یا خیر؟ و سوالاتی از قبیل جبر و اختیار که در زمان جنگ بیشتر خودشان را نشان میدهند. اینکه آیا در دوران جنگ جبر و اختیار حاکم بوده یا خیر؟ همچنین به ارزشهایی که در آن زمان وجود داشت اشاره شده و اینکه این ارزشها چقدر توانستند در جامعه ما نهادینه شوند و به نسلهای بعد انتقال پیدا کنند؟ علت اینکه نتوانستیم این ارزشها را به نسلهای بعد انتقال دهیم چه بوده؟
وی با اشاره به اینکه خودم در جنگ حضور نداشتم؛ اظهار داشت: میخواستم بدانم آیا کسی که خودش در جنگ حضور نداشته میتواند فضای جنگ را بشناسد و آن را توصیف کند، آن هم به گونهای که انگار در آنجا حضور داشته و فکر میکنم در این کار موفق بودهام.
پارسینژاد نظر خود را درباره دنیای ادبیات داستانی امروز ایران، اینگونه بیان کرد: به طور کلی نزدیک به یک دهه است که ادبیات داستانی ما به حالت سکون رسیده است. ادبیات داستانی ما در یک دوره گسست قرار دارد. این گسست بیشتر میان نویسندگان و در درون خودشان ایجاد شده است. در این سالها در جنبههای تکنیکی پیشرفتهایی داشتهایم اما در زمینه نوآوری، پیشرفتی نداشتیم. نتوانستیم به رویدادهای جدید و بدیعی بپردازیم.
وی ادامه داد: فکر میکنم یکی از عوامل این مشکل این است که ما درادبیات داستانی اندیشه و تجزیه و ترکیبی که در بستر لایههای پنهان داستان وجود داشته باشد را نداریم. نویسندگان، تنها روایتگر هستند و پیشزمینه مطالعات در حوزهٔ علوم انسانی(روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و…) را ندارند و در نتیجه داستانهایی که خلق میشود از درون تهی است
این نویسنده و پژوهشگر در رابطه با تأثیر کارگاههای داستاننویسی اظهار داشت: به طور کلی کارگاهها کارشان را از گذشته شروع کردند و پیشرفت قابل توجهی هم داشتند. بسیاری از نویسندگان دست به قلم ما در زمان حال از دل همین کارگاههای داستاننویسی بیرون آمدهاند. در گذشته کارگاههای حوزه هنری پیشرفت خوبی داشت اما همان سازمان وقتی که خیلی عریض و طویل شد، بازده خودش را از دست داد.
پارسینژاد در پاسخ به این سوال که عملکرد اداره کتاب در دولت جدید چگونه است، گفت: روال کار اداره کتاب ثابت است و خط قرمزها مشخص. چیزی قابل تغییر نیست. تنها ممکن است بینش افرادی که در این حوزه داوری میکنند با دولت قبل متفاوت باشد. به گمانم داورهای این حوزه خودشان دست به قلم هستند و نوعی همزادپنداری با نویسندگان دارند.
وی با بیان اینکه متأسفانه مستهجن نویسی در ادبیات داستانی مد شده؛ افزود: متأسفانه اینگونه مستهجننویسیها که از آن به عنوان روشنفکری نیز یاد میشود در ادبیات داستانی ما رواج پیدا کرده است. توصیفاتی با کلمات زشت ادبیات داستانی ما را احاطه کرده است. اداره کتاب باید جلوی این مستهجننویسیها که هم به فرهنگ ما و هم به زبان ما آسیب میزند را بگیرد. متأسفانه تقلید برخی نویسندگان از رمانهای غربی باعثاین موضوع شده. باید دانست که این مستهجننویسیها چقدر میتواند بر جریان ادبیات داستانی ما تأثیرگذار باشد.
پارسینژاد با اشاره به پایین سرانه مطالعه بیان کرد: دلیل اصلی این موضوع را عدم سیاستگذاری متولیان امور فرهنگی میدانم. مسئولان در شعارهای خود بر اهمیت کتاب و کتابخوانی تأکید میکنند، اما در عمل ما شاهد تغییرات جدی نیستیم و این شعارها عملاً تأثیرگذار نیست. در خیلی از کشورهای جهان دولتهای غربی اشراف دارند که ادبیات داستانی چقدر در جامعه تأثیرگذار است. متأسفانه ما در ایران فکر میکنیم رمان و داستان تنها وسیلهٔ سرگرمی است در حالی که ما به وسیلهٔ ادبیات داستانی است که میتوانیم در بستر جامعه، خط فکری ایجاد کنیم.
وی در ادامه افزود: در غرب سرمایه گذاریهای هنگفتی روی ادبیات داستانی میشود. با کمک رمانها جریانهای فکری را در جامعه هدایت میکنند. در غرب متخصصین روانشناسی و فلاسفه ادبیات داستانی را وسیلهای برای القای عقاید و باورهای خود قرار میدهند. انگار که این باور در ذهن متولیان فرهنگی ما نیست. باید در این زمینه برنامهریزی شود، مثلاً جشنوارهای برگزار میکنند و به نویسنده برتر جایزه میدهند اما بعد از آن دیگر کاری به نویسنده ندارند. در صورتی که نویسنده باید حمایت شود، او را به سفرهای مختلف بفرستند تا تجربه کسب کند. تا این جریان از جانب دولت اعمال نشود نمیتوانیم شاهد خلق آثار برتر باشیم.
وی با بیان اینکه در نویسندگان جوان هنوز حافظها و سعدیها وجودد دارند؛ اظهار داشت: متأسفانه زمینهای برای امرار معاش نویسنده از طریق نوشتن فراهم نیست.
پارسینژاد در رابطه با جشنوارههای ادبی که برگزار میشود بیان کرد: در جشنوارههای ادبیات داستانی افرادی هستند که چند سمت دارند، هم سمت اجرایی دارند و هم برنده جایزه میشوند. در اینگونه جشنوارهها اما و اگرهای زیاید به وجود میآید. همان جریان روشنفکری که داوریهای جایزه ادبی جلال گلایه میکرد، این بار وقتی گوی را در دست گرفت کار بدتر شد.
وی افزود: در اینگونه موارد باید آسیبشناسی صورت بگیرد و یک داوری علمی وجود داشته باشد. مردم باید اثر برگزیده را بپذیرند اما زمانی که این اما و اگرها زیاد باشد مردم نمیپذیرند. در مرحله دوم باید دید که بعد از جشنواره قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ چه فایدهای دارد که به نویسندهای جایزه بدهند و بعد هم او را به حال خودش رها کنند؟ جشنواره باید بهانهای برای یافتن استعدادها باشد. اگر در این جشنوارهها برنامهریزی برای کار اجرایی صورت نگیرد، عقیم میماند.
به اعتقاد این نویسنده، سادهترین نوع حمایت از نویسنده تدارک دیدن سفرهایی است که با کارگاههای آموزشی همراه باشد، به گونهای که نویسنده بتواند به تجربیات تازه دست پیدا کند.