اصغر نوری:
تنها نبوغ نویسنده است که شاهکار میآفریند

رمان «دیروز» چهارمین کتاب آگوتا کریستف تا بهمن ماه منتشر میشود که حال و هوای آن شبیه به سهگانه اوست و منتقدان معتقدند شخصیت داستان بسیار نزدیک به خود نویسنده است.
اصغر نوری در گفتگو با خبرنگار ایلنا از ویرایش نهایی ترجمه کتاب «بولوارهای کمربندی» نوشته پاتریک مودیانو خبر داد.
وی ترجمه نمایشنامه «ریچارد سوم اتفاق نخواهد افتاد» را به پایان رسانده که هنوز ناشر آن معلوم نیست. نوری در اینباره اظهار داشت: این نمایشنامه را با دانشجویانم کار کردم و به کارگردانی خودم اردیبهشت امسال در تئاتر دانشگاهی روی صحنه رفت. همچنین دو نمایشنامه از تألیفات خودم با نامهای «بازی» و «شکار» قرار است در یک کتاب منتشر شود.
نوری از مراحل آخر ترجمه رمان «مردی که او را عوضی گرفتند» خبر داد.
وی در ادامه افزود: درحال حاضر مشغول تمرین نمایشنامه با دانشجویان برای شرکت در جشنوارهای به نام Duate Duhne در شهر باخ آلمان هستم که از سوم آذر ماه آغاز میشود. سال قبل هم با کار «هملت به روایت پالاسیو» در این جشنواره شرکت کرده بودم.
این مترجم؛ رمان «دیروز» از آگوتا کریستف را به ناشر تحویل داده. این کتاب بعد از سه گانه کریستف چهارمین اثر اوست و تا بهمن ماه امسال منتشر میشود.
وی در اینباره اظهار داشت: حال و هوای این رمان شبیه حال و هوای سهگانه است با تفاوتهای زیاد. «دیروز» قصه مردی است که از زادگاهش دور است و در کشور دیگری زندگی میکند. این مرد در کارخانه ساعت سازی کار میکند. بیشتر از ۱۰ سال است که کار مشخصی را هر روز انجام میدهد. رویای این مرد نوشتن است ولی هیچوقت فرصت این کار را پیدا نمیکند و به خاطر همین در ذهنش مینویسد.
نوری ادامه داد: در این رمان تکگوییهایی داریم شبیه داستان کوتاه که اینها همان نوشتههایی است که در ذهن مرد شکل میگیرد. اما بخش اعظم رمان، زندگی این مرد است. تنهایی و بی ریشگی و خشونت زندگی را در این اثر و همچنین بقیه آثار کریستف شاهدیم. از نظر برخی منتقدان، رمان «دیروز» با اینکه مرد است اما نزدیکترین شخص به خود آگوتاکریستف است که سال ۱۹۹۵ به چاپ رسیده. در پایان این کتاب ترجمه یک گفتگو از آگوتاکریستف را قرار دادم که از بهترین و کاملترین گفتگوهای اوست.
این مترجم در رابطه با قانون کپیرایت اظهار داشت: قانون کپیرایت چیزی است که ما سرانجام باید عضویت در آن را بپذیریم. بهعنوان یک مترجم بسیار ناراحت هستم که کارهای یک نویسنده را بدون اطلاع او ترجمه و منتشر کنم. به همین دلیل سعی دارم تا جایی که میتوانم با نویسنده کار ارتباط برقرار کنم و توضیح دهم که کشور ما عضو قانون کپیرایت نیست.
نوری با بیان اینکه عضو کپیرایت بودن مزایایی دارد که ما از آن محرومیم؛ افزود: قانون کپیرایت میتواند ادبیات ما را وارد عرصه بینالملل کند. اگر عضو کپیرایت باشیم بسیاری از مشکلات ما حل میشود. مثلاً اینکه چرا باید از یک کتاب چندین نسخه ترجمه در بازار وجود داشته باشد که فقط یکی از آنها از استانداردهای لازم برخوردار باشد؟ قانون کپیرایت موجب تخصصیتر شدن ترجمهها میشود. به هر حال ما یک روز مجبوریم عضو این قانون شویم و کپیرایت را بخریم امیدوارم این اتفاق هرچه زودتر بیفتد.
نوری با اشاره به اینکه بنا به دلایل زیادی نباید توقع زیادی از ادبیات خودمان داشته باشیم؛ بیان کرد: وقتی صحبت از رمان میکنیم بازگشت داریم به نویسندگانی چون صادق هدایت و جلال آل احمد. به عنوان مثال صادق هدایت آدم خودساختهای بود. قبل از او سنت رماننویسی به این شکل رایج نبود. دلیل دیگر جاودانگی هدایت، دانستن زبانهایی غیر از فارسی و داشتن دوستان غربی بود. او چیزهایی را که از غرب میآموزد با نبوغ خاص خود در آن روح ایرانی میدمد.
وی افزود: اینکه چرا ادبیات ما از ادبیات دنیا جا مانده شاید دلیلش این باشد که نویسنده به یک سنت رماننویسی خارجی تکیه کرده باشد. تجربه رمان تنها با ترجمه به دست نمیآید. ترجمههایی که ما داریم منظم و پیوسته نبوده است. ترجمه تا حدودی باعثآشنایی نویسندگان با ادبیات دیگر کشورهای جهان شده است اما این کافی نیست. نویسنده باید زبان بداند و آثار ادبی جهان را به زبان خودشان بخواند نه ترجمه آن را. چراکه ترجمه با مشکلاتی از قبیل سانسور همراه است. متأسفانه نویسندههای ما عموماً اشخاصی هستند که از زبان اصلی مطالعه نمیکنند.
نوری با بیان اینکه هر اتفاقی که در ادبیات میافتد برمیگردد به نبوغ نویسنده گفت: در ادبیات نبوغ نویسنده مطرح است. در هر فضایی نویسندهای که تلاش کند و از نبوغ خود استفاده میکند میتواند بدرخشد و موفق شود. در حال حاضر هم نویسندههای خوبی داریم که متأسفانه تبلیغات روی آنها انجام نمیشود.
این مترجم با ابراز ناراحتی از اینکه روی کتاب هیچ تبلیغاتی از طرف هیچ رسانهای صورت نمیگیرد؛ بیان کرد: متأسفانه در ایران، کتاب جدا از همه ارزشها و جایگاه والای فرهنگی آن، مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرد. از نگاهی دیگر هم اگر ببنییم، کتاب یک کالاست که مردم پول میدهند و آن را خریداری میکنند. ما هیچوقت تبلیغ کتاب را جدی نگرفتیم.
وی افزود: در کشورهای دیگر مجلههایی وجود دارد که فقط تبلیغ کتاب میکنند و سطح آنها آنقدر بالا نیست و مخاطب عام میتواند آن را بخواند، با نویسندههای جدید آشنا شود و از انتشار کتابهای روز اطلاع حاصل کند. در ایران همیشه فکر کردیم که کتاب یک کالای روشنفکرانه است و مخاطب آن خودش به سراغش میرود و نیازی به تبلیغ نیست. امیدوارم این مسئله جدی گرفته شود.