پای جوایز دولتی روی گلوی جوایز خصوصی
در قبال هزینههای کلانی که برای برپایی جوایز دولتی خرج شده، برگزیدگان این جوایز به واسطهی آثارشان چقدر در ادبیات زمانهی ما تاثیر داشته، چقدر جریانساز شده و چقدر در تاریخ ادبیات معاصر ماندگار خواهند شد؟
ایلنا: جوایز ادبی در هرجای دنیا، با دو هدف اصلی برگزار میشوند که این دو هدف عبارتند از: تشویق نویسندگان و شاعران به تولید آثار ادبی ارزشمند و معرفی بهترین داستانها و اشعار به مخاطبان علاقهمند مطالعه. بنابراین وجود جوایز ادبی در هر کشوری، اتفاق شایسته و مغتنمی به شمار میآید که ارتقاء و تعالی سطح فرهنگ را به عنوان یک میل آرمانی محقق میسازد.
اما این اصل را نباید فراموش کنیم که تنها جوایزی که فاکتورها و استانداردهای لازم را دارند، از سوی اهالی فرهنگ معتبر شمرده شده و میتوانند اهداف ترسیم شده را در جوامع مختلف محقق کنند. به عبارت دیگر اگر جایزهای فاقد اعتبار عام نزد اهالی فرهنگ باشد، نه کسب مقام و دریافت تندیس و جایزهاش برای نویسندگان و شاعران برگزیده اعتباری به حساب میآید و نه جامعه به انتخابهای این جایزه اطمینان کرده و به آن احترام میگذارد.
با این مقدمه، به سراغ جایگاه جوایز ادبی در کشورمان میرویم و در این حین، قضاوت درباره اتفاقهایی که طی سالهای اخیر منجر به تعدد یافتن برخی جوایز و محدود شدن برخی دیگر از آنها منجر شده و درنهایت اعتبار و ارزشی که این جوایز در جامعه و نزد اهالی اصلی ادبیات دارند، به مخاطبان سپرده میشود. در این مسیر، مروری خواهیم داشت به سرنوشت جوایز خصوصی و دست و دلبازی جوایز دولتی.
* تکفیر جوایز خصوصی؛ نوازش جوایز دولتی
بعد از سال 76 و خصوصا در نیمهی نخست دههی هشتاد، اتفاقهای شایستهای در حوزهی فرهنگ و هنر کشور رخ داد. برای مثال اگر به تاریخ تاسیس خبرگزاریهای کشور توجه کنیم، درمییابیم که بیشتر در این دوره شروع به کار کردهاند. تعدد روزنامهها و نشریات نیز در این دوره بیسابقه بود. بیشتر جوایز ادبی خصوصی نیز در این دوره بنیان شدند. اما با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد و مدیران فرهنگی وی از سال 84، روند تخریب جوایز خصوصی و ایجاد و تقویت جوایز دولتی شدت گرفت. در این میان، محسن پرویز؛ معاون وقت امور فرهنگی وزارت ارشاد در نوک پیکان این تحرکات بود چنانکه صریحا صلاحیت و سلامت این جوایز را زیر سوال میبرد و با اظهارات شدیدالحن موجب ایجاد یک جریان امنیتی علیه جوایز خصوصی شد.
محسن پرویز در نشست خبری سومین جشنوارهی بینالمللی شعر فجر گفت: "جوایز خصوصی شفاف نیستند./ جوایز به ظاهر خصوصی، پشتوانههای مالیشان معلوم نیست؛ این به این معناست كه یك جایزهی خصوصی از چه كسی بودجهاش را میگیرد؟ این افراد كه جشنوارهای را برگزار میكنند، منابع مالی و نحوهی انتخاب آثارشان را هم باید اعلام كنند." و اینگونه بود که فشار بر جوایز خصوصی آغاز شد؛ فشاری که در ادامه به نتایج آن اشاره خواهد شد.
به موازات فشارها و محدودیتهایی که به جوایز خصوصی اعمال میشد، فضا و بودجههای چشمگیری برای جوایز دولتی درنظر گرفته شد. این مساله باعث شد که در زمان دو دولت اخیر، هر سازمان و نهاد دولتی که پیش از این هیچ دغدغهای در خصوص برگزاری جایزه ادبی نداشت، از غافله عقب نماند و جایزهای راه بیاندازد. اینگونه بود که جوایز دولتی؛ با رویکردهای موضوعی خاص افزایش یافتند و جوایز بزرگ دولتی نیز با اساس قرار دادن ارزشهای خاص، خط مشی انتخابها را به دایرهی بستهتری از نویسندگان، شاعران و داستانها و شعرها محدود کردند. برای نمونه، میتوان به سخنرانی بهمن دری؛ معاون امور فرهنگی وزارت ارشاد در دولت دهم توجه کرد.
بهمن دری در آیین پایانی چهارمین دوره جایزه جلال آلاحمد گفت: "امسال در بحث اهدای جوایز و بررسی آثار، اعتنایی ویژه به بحث مقاومت و پایداری كشورهای مسلمان شده است؛ هم برای كسانی كه برنده شدهاند و هم كسانی كه آثارشان به مراتب بالایی رسیده است."
دری؛ دیگر ویژگی این جایزه را حضور آثاری در مواجهه با استعمار غرب و آمریكا عنوان كرد و افزود: "بنیان جایزه جلال بر این اساس است و ما در این جایزه به آثاری كه با نگاه اسلامی، اعتقادی نوشته شدهاند؛ توجه ویژهای كردهایم."
* بر سر جوایز خصوصی چه آمده است؟
فشارها بر جوایز خصوصی ادامه پیدا کرد تا جایی که نظارت امنیتی بر جوایز خصوصی شدت داده شد. اگرچه نظارت فینفسه چیز بدی نیست، اما «نظارت» اگر جعل به مفهوم برخورد و بگیر و ببند باشد دیگر نظارت است. بنابراین طولی نکشید که جوایز خصوصی با مشکلات متعددی روبرو شدند؛ مشکلاتی که با اعلان فراخوان در مطبوعات آغاز شد زیرا مطبوعات و رسانههای خبری نیز به دلیل حساسیتهایی که ازسوی معاونت مطبوعات ارشاد اعمال میشد، تحت فشار بودند.
در مرحله دوم، برگزاری مراسم اختتامیه برای جوایز خصوصی مشکل شد. درحالیکه برخلاف جوایز دولتی -که مجازند در سالنها و ساختمانهای مختلف دولتی و بدون پرداختن حقالاجاره مراسمهای آنچنانی برگزار کنند- برگزارکنندگان جوایز خصوصی به پرداخت هزینهی اجارهی سالنها راضی بودند. اما مشکلات امنیتی امان نمیداد و دیری نینجامید که اجازه برگزاری این دست مراسم در سالنهای مناسب و استاندارد که طبیعتا با واسطه یا بیواسطه در اختیار نهادها و سازمانهای دولتیهستند؛ لغو شد.
جوایز خصوصی در برابر این بحران نیز استقامت کردند و به برگزاری مراسم اختتامیهی خود در دفاتر و منازل شخصی راضی شدند اما از آنجا که در فضای امنیتی به وجود آمده، حضور و برگزاری این مراسمها از اساس زیر سوال رفته بود، سنگاندازیها ادامه داشت. به گونهای که بعضا چند ساعت قبل از برگزاری مراسم اختتامیه برخی از این جوایز، تلفنهای تهدآمیز به نام و نشان نیروهای امنیتی ترس به دل برگزارکنندگان انداخته و از آنجا که دلشان نمیخواسته به قیمت دعوتی که از اعضا و میهمانان داشتهاند، برایشان مشکلی ایجاد شود، از صرافت برگزاری مراسم گذشتهاند.
نام بردن از جوایزی که دچار چنین وضعیت و اتفاقاتی در آستانهی برگزاری مراسم اختتامیهی خود شدهاند، شاید هنوز هم مشکلاتی را برایشان ایجاد کند اما به طور کلی رد و نشان این ماجرا را میتوان در سرگذشت جوایزی که گاه مراسم اختتامهی خود را با بیش از یک سال تعویق، آن هم به شکل کاملا منفعل و چراغخاموش در خانهی فلان هنرمند یا در دفتر فلان نویسنده یا در کافیشاپی کوچک گوشهای از شهر یا... برگزار کردهاند، دید.
دوسالانه شدن برخی از جوایز ادبی را نیز میشود تا حدودی به پای همین اتفاقات (که البته پایین آمدن کیفیت کتابهای ادبی به جهت ممیزیهای افراطی ارشاد نیز دلیل مهمی در این خصوص بوده) نوشت. در پایان چه بر سر جوایز ادبی خصوصی آمده است؟ جوایزی که مدیریت فرهنگی کشور باید به آنها فخر بفروشد اما متاسفانه در زمانهی ما این جوایز به محافلی که حیات زیرزمین دارند، تقلیل یافتهاند.
* جوایز دولتی و هزینههای سر به فلک
طی سالهای اخیر، هرقدر شاهد کوچک شدن و محدود شدن هزینهی برگزاری جوایز خصوصی بودهایم، بودجهها و جوایز برگزاری جوایز دولتی چندین برابر شدهاند. هزینههایی که یا از مسیر ردیف بودجه فلان سازمان و فلان وزارتخانه برگزار پرداخت میشوند یا با فلان کمک هزینه و فلان بودجهی تخصیصی. کتاب سال، کتاب فصل، جایزهی جلال آلاحمد، جایزهی پروین، جایزهی شعر فجر، جایزه ادبی طهران(حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی)، جایزهی ادبی یوسف، و اخیرا جوایزی مثل «رسول آفتاب» که با نام «جایزهی مردمی» در حوزهی داستانهای با درونمایهی انقلاب فعالیت میکند.
محاسبهی هزینههای برگزاری جوایز دولتی نیز کار دشواری نیست. از سالنهایی که در آن مراسم اختتامیه برگزار میشود -که اگر قرار باشد بخش خصوصی آن را اجاره کند، اجاره بهای آن رقم قابل توجهیست- تا حق و حقوق داوران و دبیران و کارکنان دبیرخانه و در نهایت هم مبلغ جوایز که قرار است کام نویسنده یا شاعر خاصی را شیرین کند. در صدر این جوایز، جایزهی جلال است که هیات امنای این جایزه را اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی عضو شورای هنر تشکیل میدهند که ریاست آن با وزیر ارشاد و دبیریاش بهعهده معاون فرهنگی همین وزارتخانه است. این جایزه در رشتههای داستان کوتاه، داستان بلند، نقد ادبی، مستندنگاری و تاریخنگاری برگزار و برگزیدگان هریک از بخشها 110 سکه و نفرات شایسته تقدیر 25 سکه بهار آزادی دریافت میکنند.
در سایر جوایز ادبی نیز شرایط کم و بیش به همین شکل و سیاقل است. در هشت سال اخیر؛ در جشنواره «گام اول» 281 قطعه سکه بهار آزادی، در جایزه «کتاب فصل» 3هزار و 823 سکه (بهار، نیم و ربع)، در جایزه «پروین اعتصامی» 160 سکه بهار آزادی، در جشنواره «نقد» 900 سکه بهار آزادی، در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران 10 هزار و 423 سکه (بهار، نیم و ربع)، در جشنواره «خلیج فارس»، حدود 490 سکه بهار آزادی و در جایزه «جلال آل احمد» 880 سکه کامل بهار آزادی اهدا شده است. به نظر میرسد جمع هدایای این جوایز طی سالهای اخیر، خود گواهیست بر ابعاد جوایز دولتی و چرب و شیرین بودن هدایایش. البته این تنها لیست جوایزیست که وزارت فرهنگ و ارشاد متصدی برگزاری آن است. بماند که جوایز متعلق به سازمانها و نهادهای دیگر چقدر جایزه دادهاند چقدر هزینه کردهاند!
* مروری بر بقایای جوایز خصوصی
با شرایطی که با توجه به توضیحات ارائه شده برای جوایز خصوصی ایجاد شده، برگزارکنندگان جوایز به جا مانده با انواع محدودیتها و با کمترین امکانات سعی در ادامهی بقاء دارند. با فراخوانی که با محدودیتهای رسانهای تنها از یکی دو خبرگزاری و یکی دو روزنامه اعلام میشود، از ناشران و مولفان خواسته میشود که آثارشان را به دبیرخانهای مجازی ارسال کنند یا ایمیل بزنند. بعد داورانی که با وجود مخاطرات امنیتی که ممکن است دامانشان را بگیرد، تنها به قیمت عشق و علاقه به ادبیات حاضر به داوری در این جوایز شدهاند، کار مطالعه و ارزشگذاری آثار را به شکل فرادا آغاز میکنند. بعد در مراحل بعدی طی جلساتی که در منزل این داور و آن داور یا این کافه و آن کافه به شکل غیررسمی برگزار میشود، آراء تجمیع میشود و برگزیدگان نهایی انتخاب میشوند.
از اینجا به بعد، برگزارکنندگان جایزه باید به فکر باشند که برگزیدگان خود را چطور معرفی و تجلیل کنند؟ در کدام سالن؟ در کدام پارکینگ؟ در کدام خانه؟ در کدام کافیشاپ؟ و با چه میزان احتیاط و ملاحظهکاری؟ چه میهمانهایی را چگونه دعوت کنند؟ با چه خط تلفنی؟ و...
تا اینجای کار که فعالیتها بدون پرداخت هزینه دنبال شده. کتابها که به تعداد داوران از سوی مولف یا ناشر اهدا شدهاند و داوران هم که مبلغی را به عنوان حقالزحمه دریافت نکردهاند. مراسم اختتامیه نیز –البته اگر برگزارکنندگان از برگزاریاش چشم نپوشند و به اعلام اسامی برگزیدگان در فضاهای مجازی اکتفا نکنند- با نازلترین هزینه برگزار میشود. و در پایان آیا ناشر اجازه دارد در نمایشگاه کتاب تهران، از باندرولهای تبلیغاتی روی کتابهایش که برندهی جوایز خصوصی شدهاند استفاده کنده یا خیر؟
درنهایت سوالی که مطرح میشود این است که در قبال هزینههای کلانی که برای برپایی جوایز دولتی خرج شده است، برگزیدگان این جوایز به واسطهی آثارشان چقدر در ادبیات زمانهی ما تاثیر داشتهاند؟ چقدر جریانساز شدهاند؟ چقدر مطرح شدهاند؟ و چقدر در تاریخ ادبیات معاصر ماندگار خواهند شد؟
گزارش: هادی حسینی نژاد