مدیران اتوبوسی چه بر سر نخبگان شهرداری میآورند؟
اگر نشانی این نخبگان را میخواهید سری به سامانههای "شناسایی و انتصاب" و "بانک اطلاعاتی مدیران فردا"(ماتَرک جناب قالیباف) و همچنین سامانه "بازار کار داخلی شهرداری"(ماتَرک جناب نجفی) بزنید. در آنجا افراد شایسته و نخبگان را در لابلای انبوهی از نخبهنمایان خواهید یافت.
انتخابات شورای شهر سال 1396 نقطه پایانی بود بر سلطه 12 سالهی اصولگرایان بر شورای شهر و شهرداری تهران. دورانی که گذشت و بسیار نوشته اند که چهها بر شهر و شهرداری در آن دوران رفت و تکرار مکررات در این نوشتار، هدف نگارنده (که مشی و مرام و آبشخور فکری خود را "اصلاح جویی" برگزیده است) نیست.
با "تَکرار" ریش سفید اصلاحات و اعتمادی که هنوز در بین مردم تهران به رئیس دولت اصلاحات و جناب سرلیست اصلاحات، که اکنون قبای ریاست شورا بر تن کرده است، وجود داشت، "لیست امید" از صندوقهای رای سر برآورد و 21 نفر اصلاح طلب بعضاً گمنام بر روی صندلیهای سبزرنگ شورای شهر جلوس کردند تا بارقههایی از امید در دل برخی کارکنان شهرداری (و نه همهی آنان) روشن شود. دیری نپایید تا خورشید امیدی که به چرخش نخبگان و برکشیدن شایستگان، اصلاح رویههای فسادزا، حذف رانت و رانتخواران و شهرخواران، پایان انتصابات حزبی و فامیلی و ... طلوع کرده بود، غروبی زودهنگام و غمانگیز داشته باشد و هالهای از یاس و نومیدی و رکود بر کارکنان شهرداری مستولی شود. ابتدا نجفی وارد طبقه آخر ساختمان بهشت شد تا بهشت رویاهای کارکنان شهرداری و مردم تهران را بنا نهد. اما او مرد این میدان نبود و به اشارهی گوشه چشمی غضبناک و تشری نه چندان محکم، رنجوری تن را بهانه و میدان کارزار را خالی کرد:
"که عشق آسان نمود اول/ولی افتاد مشکلها!"
اما زخم انتصابات او بر تن شهرداری تهران باقی ماند. برخلاف عهدی که بسته شده بود تا از شایستگان و جوانان پاکدست و اصلاحجوی شهرداری در جایگاههای مدیریتی بهره برده شود، اتوبوسهای مدیران تازه وارد در جلوی درب ساختمان بهشت پهلو گرفت و نزدیکان و منتسبان و مقربان و صاحبان ژنهای خوب و سیاسیون و پیران بازنشسته و جوانان خام "کارنادان" از آن پیاده شدند و یک به یک بر مسندهای کلیدی تکیه زدند. نیکدلان و خیرخواهان در آن زمان بسیار گفتند و انذار دادند اما:
"یکی را نصیحت مگو ای شگفت/ که دانی که در وی نخواهد گرفت!"
اما هنوز باب انذار را بسته نمیبینم و مشفقانه از زبان سعدی میگویم که:
"نصیحت که خالی بود از غرض/ چو داروی تلخ است، دفع مرض"
بنابر مشاهداتی که از 12 سال عمر صرف کرده در شهرداری داشتهام، کارکنان را بر سه گروه زیر یافتهام:
گروه اول را "بیتفاوتان" نام مینهم. این گروه نه سودای پیشرفت دارند، نه دانستههای خود را بهروز میکنند، نه دغدغه اصلاح رویههای کاری خود و دیگران را دارند و نه التفاتی به اینکه چه کسی آمد و چه کسی رفت! دغدغه آنان مستمری آخر ماه و حفظ جایگاه فعلی و خلل نیافتن ساعات اضافه کار و در یک کلام به سر بردن 30 سالهی دوران کاری و فراغت بازنشستگی است. این گروه که بخش اعظم کارکنان را تشکیل میدهند، اغلب بر صندلیهای کارشناسی جلوس کردهاند.
گروه دوم را "چسبیدگان" نام مینهم. اصطلاحی که در عوام نیز رایج است و از بار منفی این واژه برای توصیف شرح حالشان بهره خواهم جست. اینان اعضای گروههای نادیده و ناشناختهای هستند که فقط به مصالح و مطامع خود میاندیشند و هیچ ابایی از رشوه خواری، کارچاق کنی، تعریف سناریوهای فسادزا و بهره برداری از آن و پُرکردن انبان خود از مال حرام ندارند. همین اقلیت کم تعداد اما پرقدرت و ذینفوذ هستند که نام شهرداری را بر صدر سازمانهای فاسد نشاندهاند و موجب بدنامی اکثریت کارکنان شریف شهرداری گشتهاند. در این نوشتار قصد ندارم تا به آنان بپردازم. پس این طایفه و گروه بی"تفاوتان" را وامینهم تا به گروه سوم برسم.
گروه سوم که بهانه اصلی نگارش این سطور هستند را "نخبگان" مینامم. این گروه اغلب در سنین جوانی و میان سالی هستند. از دانشگاههای بهنام فارغ التحصیل شده و در کار خود تخصص دارند. دغدغهی هر روزشان یادگیری و یاد دادن است. پاکدست و فسادستیز هستند و اغلب ایدههای خوبی برای اصلاح امور دارند. علاقهمند و مستحق پیشرفت هستند و توان ایجاد تحول در حوزه کاری خود را دارند. گرچه در اقلیت هستند اما بار اصلی ادارهی امور این سازمان عریض و طویل و بی سر و ته، بر گُردهی آنان است.
با این مقدمه که ناگزیر به تطویل آن بودم، به موضوع اصلی این نوشتار میپردازم:
"مدیران اتوبوسی چه بر سر این نخبگان میآورند؟"
نخست اینکه بر صندلیهایی جلوس میکنند که غصبی است و جایگاه دریغ شدهی همین نخبگان است. سازمانی که مدیران بلندپایه آن موانعی بیشمار بر مسیر ارتقای شغلی نخبگان آن قرار دهند، روی کامروایی را نخواهد دید.
دومین سوغاتی که این مدیران برای سازمان به ارمغان میآورند، فاصله بسیار زیاد دانش، مهارت و تجربه آنان با نخبگان بهناحق زیردست شده است. این مدیران حضور این افراد و برتری آنان را بر نخواهند تافت و به لطایفالحیل، نخبگان را از فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری حذف کرده و آنان را به حاشیه خواهند راند.
و این یک بازی سه سر باخت برای "مدیر اتوبوسی"، "نخبه" و "شهرداری" است!
سومین دغدغهی مفسده خیز این نوع مدیران، که خود نیز بر آن وقوف دارند، کوتاهی زمان جلوس آنان بر صندلی مدیریت است. این کوتاهی زمان، انگیزهای برای انجام اقدامات اصولی و برنامه ریزیهای بلند مدت و دیربازده که دغدغه اصلی نخبگان است باقی نمیگذارد. مدیران اتوبوسی "پاکدست" به انجام اقدامات نمایشی و زودبازده روی میآورند و "بزهکارانشان" در اتحادی نامیمون با گروه "چسبیدگان"، به انباشتن جیبهای خود! بنابراین تیر نخبگان برای انداختن طرحی نو و انجام کارهای ماندگار و اصلاحات اساسی، با وجود این مدیران، اغلب به سنگ میخورد.
اما این کژراه به کدامین مقصد خواهد رسید؟ برخی نخبگان دلسرد شده و به گروه "بیتفاوتان" خواهند پیوست. برخی دیگر که حق خود را پایمال شده میبینند، جذب گروه "چسبیدگان" میشوند تا به خیال خود دنیای خود را در ازای ویرانی آخرت، آباد کنند. تنها اقلیتی از آنان باقی میمانند که امید خود را به بهبود از دست نداده و بهرغم ناملایمات، بر راه خود استوار میمانند.
اکنون به عنوان عضوی کوچک از کارکنان این مجموعه، به مدیران به ظاهر اصلاح طلب شهرداری هشدار میدهم تا کار از دست نشده، آب رفته را به جوی بازگردانند و در شناسایی و به کارگماری این گروه از کارکنان اهتمام بورزند. در انتصابات جناب نجفی، به خصوص در دو حوزهی بازرسی(که جولانگاه پیران فرتوت و بازنشسته و بیگانه با علم روز دنیا شده) و حوزه برنامهریزی (که به شرکتی سهامی از جوانان حزبی، ژن خوب، کارنابلد و بیسابقه کاری در شهرداری تبدیل شده) تجدیدنظر کنند (البته دیگر حوزهها نیز روزگار بهتری از این دو حوزه ندارند!) و نخبگان شهرداری را برکشیده و به جای آنان بگمارند. این کار، اگر دیر نشده باشد، بازی دو سر برد برای اصلاحطلبان جلوس کرده بر شورای شهر و شهرداری است. هم با بازگرداندن انگیزه به نخبگان، شهرداری را به جادهی صلاح و کارآمدی بازخواهند گرداند و هم نام نیک و کارنامه قابل دفاعی از خود در حوزه مدیریت شهری به جای خواهند گذاشت.
اگر نشانی این نخبگان را میخواهید سری به سامانههای "شناسایی و انتصاب" و "بانک اطلاعاتی مدیران فردا"(ماتَرک جناب قالیباف) و همچنین سامانه "بازار کار داخلی شهرداری"(ماتَرک جناب نجفی) بزنید. در آنجا افراد شایسته و نخبگان را در لابلای انبوهی از نخبهنمایان خواهید یافت.
"گر امروز گفتار ما نشنوی/ مبادا که فردا پشیمان شوی
از این بِه نصیحتگری بایدت/ ندانم پس از من چه پیش آیدت!"
یادداشت: الف.م