در گفتوگو با یک وکیل دادگستری مطرح شد:
قراردادهای تئاتر مفسدهساز است/ نمیتوان منکر وجود پولشویی در تئاتر شد/ تئاتر ایران صنفی قدرتمند مانند فدراسیون فوتبال میخواهد/ چرا هنرمندان باید از مالیات معاف شوند؟
وهاب منتظریپور از اهمیت قراردادهای مکتوب و با جزئیات کامل برای بازیگران و عوامل اجرایی تئاترها میگوید و بر وجود صنفی متحد تاکید میکند که بتواند احکامی برای هنرمندان متخلف صادر کند که ضمانت اجرایی داشته و قابلیت محروم کردن او را از کار اجرایی داشته باشد. این وکیل دادگستری همچنین به موضوع پولشویی در تئاتر و راههای مقابله با آن پرداخت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، از قراردادهای مالی نامشخص گروه کارگردانی با بازیگر و عوامل گرفته تا مرجع رسیدگی به اختلافات میان آنها و از ظهور پدیدهای نو در تئاتر ایران به نام تهیهکننده تا ردپای سرمایههای مشکوک در برخی از تولیدات نمایشی همگی به نقطه مشترکی میرسند: قانون و امور حقوقی. ضلعی از فعالیتهای هنری که با وجود مشکلات، ظاهرا چندان هم جدی گرفته نشدهاند. با «وهاب منتظریپور» وکیل، عضو کانون وکلای تهران و مشاور حقوقی درباره چالشهای حقوقی حوزه هنر به ویژه تئاتر و نکاتی که هنرمندان باید از قانون بدانند گفتگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
قانون همیشه یک قدم عقبتر از وقایع است
نمیتوان منکر وجود پولشویی در تئاتر شد
طی چند سال اخیر شاهد پدیدهای نو در تئاتر ایران، بهعنوان تهیهکنندگان و سرمایهگذاران بودهایم. مسالهای که چالشهایی هم همراه داشته است. ورود سرمایههای مشکوک به تئاتر و همچنین پولشویی نگرانیهایی بوده که بالا رفتن رقم سرمایهگذاریها در تئاتر پیش آمده است. چقدر این موارد قابل پیشگیری و تحت تسلط است؟
از چند دهه پیش کارخانهها، شرکتهای بزرگ و برخی اشخاص سرمایههای هنگفتی وارد سینمای ایران کردند و شرکتهای فیلمسازی که قبلا ایجاد شده بودند قویتر از پیش جلو رفتند و همینها باعث رونق گیشههای سینماها شد و سینماهای خصوصی شکل گرفت و مسلما جشنوارهها قوت بیشتری گرفت و همه از این صنعت ارتزاق کردند. این اتفاق در تئاتر دیرتر رخ داد اما معتقدم اتفاق مبارکی در تئاتر ایران بود. هرچند که تبعاتی هم مانند کمرنگ شدن محتوا و تمرکز روی گیشه هم به دنبال داشت. در مورد احتمال پولشویی و ورود پولهای مشکوک به تئاتر هم یادمان باشد قانون همیشه یک قدم عقبتر از وقایع است؛ یعنی ابتدا واقعهای رخ میدهد و بعد قانون خودش را با آن منطبق میکند. متاسفانه در ایران مشکل این است که فاصله این اتفاق با قانونگذاریاش بسیار زیاد است و تا این فاصله پرشود، سالها طول میکشد. بههرحال نمیتوان منکر وجود پولشویی در هنر ایران شد؛ همانطور که در کشورهای صنعتی و جهان اول هم وجود دارد.
با توجه به عدم شفافیت بخش عمدهای از این منابع مالی که وارد تئاتر میشوند، اتهام پولشویی میتواند دامن همه سرمایهگذاران را بگیرد و این نگرانکننده است...
این تبها همیشه هست؛ همانطور که در دورهای هر سرمایه هنگفتی میدیدند میگفتند برای بابک زنجانی است. الان هم برخی هستند که هرچه تئاتر و فیلم پر خرج میبینند میگویند پولشویی است. موافقم که در سینما پولشویی داریم و در تئاتر هم این احتمال هست اما اینکه بیاییم با عینک بدبینانه هرچه سرمایهگذار در این حوزه وارد میشود را به یک چوب بزنیم و بگوییم پولشویی و اختلاس میکند هیچ دردی را از ما دوا نمیکند؛ سینما و تئاتر ما لاجرم از وجود سرمایهگذار رونق میگیرد، نمیتوانیم تا آخر عمرمان تئاترهای دانشجویی برگزار کنیم که همه در آن تنها بر مبنای علاقه و بدون پول کار کنند. سرمایهگذاری چیز بدی نیست اما اینکه چه کسی، چطور و با کدام متدهای قانونی وارد این عرصه شود، جای سوال است. مشکلی که تا حدی در سینما برایش پیشبینیهایی شده؛ وقتی میخواهید پروانه نمایش بگیرید نهاد مسئول از شما میپرسد تهیهکننده، فیلمبردار، نویسنده و سرمایهگذارتان چه کسی است؟ اما در تئاتر چنین چیزی نیست.
در ایران عملا افرادی را بهعنوان تهیهکننده تئاتر داریم که وظایفشان بهطور صریح مشخص نیست و نمیتوان تفاوت او را با مدیرتولید تشخیص داد. بهنظر من این از ضعف عملکرد نهاد متولی تئاتر یعنی ادارهکل هنرهای نمایشی میآید
ادارهکل هنرهای نمایشی از منظر حقوقی میتواند به هر کسی مجوز بدهد که معمولا این مجوز برای کارگردان متقاضی اجرای اثر است. وقتی در مقام کارگردان به دبیرخانه میروید تا درخواستی ثبت کنید، کسی از شما نمیپرسد بودجه کارتان چقدر است و آیا پول کافی برای اجرای اثری در سالنی با هزار نفر ظرفیت دارید یا خیر؟ درحالیکه در این مرحله باید تهیهکننده را فرابخوانند. ما در ایران عملا افرادی را بهعنوان تهیهکننده تئاتر داریم که وظایفشان بهطور صریح مشخص نیست و نمیتوان تفاوت او را با مدیرتولید تشخیص داد. بهنظر من این از ضعف عملکرد نهاد متولی تئاتر یعنی ادارهکل هنرهای نمایشی میآید که بر اساس مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی باید عملکردهایی داشته باشد؛ باید برای تئاترها مجوز صادر کند و بیست کارکرد هم برایش تعریف شده است که یکی از مهمترین آنها تلاش برای تقویت ساختار حقوقی و قانونی حمایت از هنرمندان است که متاسفانه بهزعم دوستان هنرمند، در این زمینه به شدت ضعیف عمل کرده است. این در حالی است که شرایط تئاتر بهطور مداوم تغییر میکند و برخلاف سالها پیش امروز شاهد تئاترهایی هستیم که میلیاردی میفروشند و این اتفاقی نو محسوب میشود.
قراردادهای کنونی تئاتر بسیار مفسدهساز است
شاید دلیل این مساله برمیگردد به پیشینه کارگردان/ تهیهکنندههایی که پروژههای کوچکی را با هزینههای شخصی اجرا میکردند. اما آنچه شما از نقش ادارهکل هنرهای نمایشی میگویید میتواند این نگرانی را به وجود بیاورد که یک نظارت استصوابی شکل بگیرد و این ادارهکل تنها افراد خاصی را بهعنوان تهیهکننده مشخص کند و بقیه را نپذیرد...
بله چنین مفسدهای هم امکان دارد رخ بدهد. اما منظور من این نیست که حسابهای بانکی تهیهکننده را چک کنند که ببینند او پول دارد یا نه. شما تئاتری اجرا میکنید که تهیهکننده هم دارد و در تمام بروشورها و بیلبوردها نامش ذکر میشود اما مرکز رسیدگی به شکایات ادارهکل هنرهای نمایشی میگوید من تهیهکننده را نمیشناسم و تنها با کارگردان اثر طرفم. خب این یک خلاء قانونی است. هرچند که این مرکز هم حق دارد، چون کسی که درخواست مجوز را امضا کرده کارگردان بوده نه تهیهکننده. اگر کارگردان آن زمان میگفت تهیهکننده هم دارم احتمالا روز شکایت، او را هم مسئول میشناختند. اما الان در اختلافات مالی بازیگر و عوامل با صاحب اثر، شاکی باید تمام مطالبات را از کارگردان تئاتر بگیرد که معمولا آهی هم در بساط ندارد. خب، باید ببینیم از بُعد حقوقی چه اتفاقی افتاده؟ یعنی مرکز هنرهای نمایشی در راستای تحقق بند تقویت ساختار حقوقی و قانونی حمایت از هنرمندان چه تلاشی انجام داده است؟ غیر از این بوده که فرهنگ بسیار بدی را در جامعه هنری ما جا انداخته که یک تیپ قرارداد یک صفحهای به هنرمندان میدهد و میگوید بروید بهعنوان بازیگر، طراح و... آن را با کارگردان ببندید؟ این قرارداد خودش بزرگترین مفسده را میسازد چون اصلا قرارداد نیست؛ یک فرمت بسیار ساده است که باگهای زیادی هم دارد و اتفاقا مشکلات از ناقص بودن همین قرارداد تیپ حاصل میشود. مگر تئاتری که با هزینه سه میلیارد تومان روی صحنه میرود با پروژه تئاتر ۵۰ میلیون تومانی فرقی نمیکند؟ این قراردادها نباید بهروزرسانی شود؟ و بهطور مثال مشخص شود که چه کسی زیر آن را امضا کند؟
یک بازیگر تازهکار که ریزهکاریهای حقوقی یک قرارداد را نمیداند و معمولا مشاور حقوقی هم نیست که راهنماییاش کند از کجا بداند که باید بعد از امضا، نسخه دوم قرارداد را بگیرد، یا طرف مقابلش که آن را امضا میکند چه کسی باید باشد؟ حتی گاهی میبینیم که مدیر تولید قرارداد را امضا میکند! وقتی کار به اختلاف کشید، بازیگر باید از چه کسی شکایت کند؟
یک بازیگر تازهکار که ریزهکاریهای حقوقی یک قرارداد را نمیداند و معمولا مشاور حقوقی هم نیست که راهنماییاش کند از کجا بداند که باید بعد از امضا، نسخه دوم قرارداد را بگیرد، یا طرف مقابلش که آن را امضا میکند چه کسی باید باشد؟ حتی گاهی میبینیم که مدیر تولید قرارداد را امضا میکند! وقتی کار به اختلاف کشید، بازیگر باید از چه کسی شکایت کند؟ سرمایهگذار، تهیهکننده و مدیرتولیدی که ادارهکل هنرهای نمایشی آنها را قبول ندارد؟ در این شرایط توپ در زمین بازیگر، طراح و... میافتد که خودشان بروند دنبال دریافت حقالزحمهشان از کارگردان. کجا؟ دادگاه عمومی. که باید دادخواست بدهند، ۳.۵ درصد هزینه دادرسی پرداخت کنند، حداقل ۳ الی ۶ ماه در دادگاه بدوند تا پرونده برود پیش قاضی که شاید در عمرش دو بار هم به تماشای تئاتر نرفته و از وظایف عوامل اجرایی یک نمایش خبر نداشته باشد، چون چنین دعوایی کاملا تخصصی است. گرچه چندین سال است دادسرای فرهنگ و رسانه باز شده که به دعاوی اهالی این حوزه رسیدگی میکند.
تئاتر ایران نیازمند صنفی قدرتمند و اثرگذار چون فدراسیون فوتبال است
شورای داوری خانه تئاتر چقدر میتواند در این موارد نقش میانجی را برای حل اختلاف، به درستی بازی کند؟
شورای داوری طبق قانون آیین دادرسی مدنی ایران به رسمیت شناخته و مواد زیادی از قانون به آن اختصاص داده شده است و یکی از بهترین روشهاست که در ایران در حال گسترش است. اما توجه کنید که داوری مبتنی بر رضایت است؛ یعنی اگر دو طرف در یک دعوای حقوقی به مشکل بخورند یا باید قبل از شروع به کار و در قرارداد جایی را به عنوان داور انتخاب کرده باشند یا بعد از ایجاد مشکل توافق کنند که این مورد نسبتا بعید است. بهطور مثال در فوتبال، فدراسیون میگوید تمام بازیکنها باید طبق مقررات فیفا اعمال قانون شوند چون آنها صلاحیت اجباری داوری را پذیرفتهاند؛ در تئاتر هم احتیاج داریم چنین نهادی باشد تا قبل از شروع به کار، کارگردان، بازیگر و عوامل اجرایی، صلاحیت اجباری داوری آن را بپذیرند؛ یعنی قبول کنند هر کسی علیه آنها در این نهاد طرح دعوا کرد نهاد موردنظر صالح است تا به آن رسیدگی کند.
وظیفه ادارهکل هنرهای نمایشی است که وقتی میخواهد مجوزی برای اجرا بدهد همان اول بگوید خانم/آقای کارگردان، شما موظفاید لیست عوامل اجرایت را ظرف مدت مثلا یک ماه اعلام کنی و کارگردان تا روز بازبینی فرصت نهایی کردن عوامل اجرا را داشته باشد و مجوز اجرا تنها هنگامی برایش صادر شود که این عوامل صلاحیت یک نهاد را برای داوری پذیرفته باشند
البته مشکل این است که خانه تئاتر از نظر قانون صنف نیست و شاید خیلیها سازوکار آن را قبول نداشته باشند.
بله اما به نظر من وظیفه ادارهکل هنرهای نمایشی است که وقتی میخواهد مجوزی برای اجرا بدهد همان اول بگوید خانم/آقای کارگردان، شما موظفاید لیست عوامل اجرایت را ظرف مدت مثلا یک ماه اعلام کنی و کارگردان تا روز بازبینی فرصت نهایی کردن عوامل اجرا را داشته باشد و مجوز اجرا تنها هنگامی برایش صادر شود که این عوامل صلاحیت یک نهاد را برای داوری پذیرفته باشند. شاید یک بازیگر نخواهد عضو جایی مانند خانه تئاتر شود اما برای بازی در یک نمایش ضروری است صلاحیت داوری آن را قبول کند. این باعث میشود عوامل اجرا در موارد اختلاف، در دادگاهها سرگردان نشوند. توجه کنید که موضوع صنف، مساله مهمی است و امروز در تمام دنیا این اصناف هستند که قدرت دارند؛ مانند همین فدراسیون فوتبال. اگر چنین ساختاری را در هنر وارد کنیم و صنف قدرتمندی برای تئاتر داشته باشیم میتواند جدای از احکام قانونی و دادگاهها، رای صادر کند که بهطور مثال اگر هنرمندی شئونات هنر را رعایت نکرد او را از فعالیت هنری برای مدتی مشخص محروم کند؛ مانند اینکه الان بازیگرانی داریم که با گروه تمرین میکنند اما دو روز مانده به اجرا میگویند یا دستمزدم را بالاتر میبرید یا روی صحنه نمیروم.
در موارد مالی، اگر خانه تئاتر یا ادارهکل هنرهای نمایشی بتواند به هنرمندی بگوید به دلیل موارد متعدد شکایتی که از او هست، تا اطلاع ثانوی ممنوعالکار است تا تکلیف پروندهها مشخص شود و این حکم یک ضمانت اجرایی مانند عدم دریافت مجوز کار داشته باشد بسیاری از مسائل مرتفع میشود
البته یادمان باشد موضوعهای کیفری مانند ضرب و شتم در حیطه اختیارات شورای داوری نیست و در صورت بروز چنین مشکلاتی، باید به دادگاه مراجعه کرد. اما در موارد مالی، اگر خانه تئاتر یا ادارهکل هنرهای نمایشی بتواند به هنرمندی بگوید به دلیل موارد متعدد شکایتی که از او هست، تا اطلاع ثانوی ممنوعالکار است تا تکلیف پروندهها مشخص شود و این حکم یک ضمانت اجرایی مانند عدم دریافت مجوز کار داشته باشد بسیاری از مسائل مرتفع میشود. کسی که به تعهداتش عمل نکرده باید تنبیه شود؛ مانند اینکه نامش را برای شش ماه در هیچ بروشور و اقلام تبلیغاتی ذکر نکنند و این جریمه تا وقتی مصالحه یا جلب رضایت اتفاق نیفتاده باشد پابرجا بماند. در حالی که رسیدگی به چنین اختلافاتی در دادگاههای عمومی بسیار دشوار است. چراکه ضرر و زیان نه مادی که اغلب اوقات معنوی است و آن کسی که در شورای داوری خانه تئاتر نشسته متوجه این ضرر میشود، چون خودش هم تئاتری است.
نیاز به احکامی صنفی است که دولت اجرایشان را تضمین کند
گاهی هم یک بازیگر یا طراح از کارگردان و تهیهکنندهای که به تعهدات مالیاش عمل نکرده شکایت قانونی نمیکند چون میگوید دیگر کسی با من کار نمیکند.
قانون برای چنین مشکلی نمیتواند کاری کند و امری درون سازمانی است. هر چند که چنین شخصی اگر حرفی علیهاش زده شده باشد میتواند از آن کارگردان یا تهیهکننده با عنوان افترا شکایت کند اما اینکه آن کارگردان گفته باشد این بازیگر از من شکایت کرده و به دیگران بگوید با او کار نکنند هیچ وصف حقوقی و قانونی ندارد. جز اینها، به نظرم ادارهکل هنرهای نمایشی و خانه تئاتر میتوانند به صورت صنف عمل کنند که این به معنای افزایش نظارتهای دولتی نیست؛ بلکه یک پایگاه اطلاعاتی داشته باشند تا در آن سوابق یک هنرمند را در تخلفاتی که انجام داده جستجو کنند.
چندی پیش خانه تئاتر آییننامهای را برای منازعات حقوقی تئاتر تدوین کرد آیا این آییننامهها در شرایط کنونی ضمانت اجرایی دارند؟ یعنی از سوی ادارهکل هنرهای نمایشی بهعنوان حکم لازمالاجرای صنف پذیرفته میشود؟
باید عملا چنین اتفاقی بیفتد تا به وسیله آن حکم بتوانند هنرمند متخلف را محروم کنند؛ البته این باید مستند به رای داوری یا کمیته انضباطی و اخلاقی باشد و مستنداتش ارائه شود. وقتی چنین اتفاقی بیفتد دیگر نیازی به حضور در دادگاه نیست. این به نظر من قویترین ضمانت اجرایی است که در دنیا وجود دارد و هزینههای دادرسی هنگفت و ماهها معطلی در دادسراها را حذف میکند. ضمن اینکه مساله مهم در داوری، فوریت آن است؛ یعنی شورای داوری میتواند ظرف دو هفته تصمیمگیری کند اما در دادگاه در بهترین حالت این پروسه سه تا شش ماه طول میکشد.
در کمپانیهای دنیا، تهیهکننده یک مدیر هنری است. یعنی شرکتها تهیهکنندههایی را استخدام میکنند تا برای هنرمند هزینه کند؛ یعنی همان کاری که مدیر تولید در تئاتر ما انجام میدهد. اما در تئاتر امروز ایران تهیهکننده چه کاره است؟ جز اینکه فردی است که به دلیل ارتباطاتش، بازیگران و عوامل را میآورد و سرمایهگذارانی را جذب میکند؟
سالنهای خصوصی در این زمینه قرار است چه نقشی ایفا کنند؟
همانگونه که کمپانیهای فیلمسازی داریم نیاز به کمپانیهای تولید تئاتر هم داریم؛ سالنهای خصوصی راه انداختهایم اما عملکردشان برای تئاتر مشخص نیست. بیشتر این مجموعهها تنها سالنشان را اجاره میدهند بدون آنکه برایشان فرق کند چه تئاتری در آن اجرا میشود در حالی که در دنیا این مجموعهها خودشان شرکتهای تولید تئاتر و تهیهکنندههای بالقوه هستند.
اتفاقا برخی معتقدند دولت میتواند به جای حمایت مستقیم از هنرمند، بودجه را بر اساس عملکرد در اختیار سالنهای خصوصی قرار دهد تا انواع تئاتر در کشور تولید شود و سالنها بهطور مثال ملزم به حمایت از تئاترهای دانشجویی و بدون تهیه کننده هم بشوند.
قبول دارم اما چه کمکی به تئاتر ما میکند؟
مشخص نیست مالکیت مادی یک نمایش با چه کسی است؟
میتواند رانت را تا حدی کاهش دهد؛ الان کارگردانهایی هستند که به واسطه اسمشان کمکهای بزرگ مالی دریافت میکنند اما دست برخی کاملا خالی میماند.
قبول دارم که میتواند این رانت را کنترل کند. اما منظورم راهاندازی یک کمپانی تئاتری است که بتواند در طول سال تئاترهایی را بهطور منظم تولید کند. در کمپانیهای دنیا، تهیهکننده یک مدیر هنری است. یعنی شرکتها تهیهکنندههایی را استخدام میکنند تا برای هنرمند هزینه کند؛ یعنی همان کاری که مدیر تولید در تئاتر ما انجام میدهد. اما در تئاتر امروز ایران تهیهکننده چه کاره است؟ امروز نقش او در برخی موارد صرفا به آوردن بازیگران چهره و سرمایهگذار و اسپانسر محدود شده است.
ضمن اینکه در تئاترهای امروز ما مشخص نیست مالکیت مادی اثر با چه کسی است؟
ما قانون حمایت از مولفان و مصنفان را داریم که در سینما کارکردش مشخص است؛ همان امضایی که در ابتدای کار گرفته میشود مشخص میکند اثر متعلق به چه کسی است. در سینما صد در صد منافع متعلق به تهیهکننده است و کارگردان دستمزد دریافت میکند حالا اینها میتوانند طبق ماده ۱۰ قانون مدنی با یکدیگر قراردادهای خصوصی ببندند که در ایران بسیار هم رایج شده. مثلا یک بازیگر در قراردادش میگوید من در سود فیلم هم سهیم هستم. اما در تئاتر و ادارهکل هنرهای نمایشی متاسفانه چنین سازوکاری نداریم و میزان مالکیت مادی عوامل بر تئاتر به صورت دقیق در هنگام اخذ مجوز مشخص نمیشود و به همین علت نهایتا و در زمان حدوث اختلاف، باید به عمومات قواعد حقوقی و قانون حمایت از مولفان و مصنفان و هنرمندان مراجعه کرد و با مداقه در روابط حرفهای اعضای پروژه و کشف قصد آنها فیالنهایه مالک یا مالکین مادی اثر را شناسایی کرد. تئاتر ما در حال تحول است؛ بهتر است قوانینش را بهروز کنیم و نقش عوامل اجرایی، از جمله مدیر تولید و مجری طرح را مشخص و در قراردادها ذکر کنیم. طبق قاعده، تمام عوامل باید با تهیهکننده قرارداد ببندند و اصلا کارگردان در مسائل مالی کارهای نیست.
پیش از عقد قرارداد استعلام بگیرید مجوز تئاتر به نام چه کسی است
در این شرایط که به قول شما ادارهکل هنرهای نمایشی نقش تهیهکننده را نمیپذیرد، چه باید کرد؟
تنها مشورتی که میتوانم به بازیگران، طراحان و سایر عوامل اجرایی بدهم این است که در تمام قراردادهایشان ابتدا از دبیرخانه ادارهکل هنرهای نمایشی استعلام بگیرند که مجوز اثر به نام چه کسی است و حتما تنها با همان فرد قرارداد ببندند.
سینماها سالهاست ملزم به ارائه شفاف آمار فروش فیلمها هستند اما در تئاتر مبالغ فروش اعلام نمیشود و الزامی هم برای آن نیست. این تفاوت از کجا میآید؟
به خاطر این است که هنوز تئاتر ما حرفهای نشده است؛ وقتی کارگردان انتظار دارد بازیگر به دلیل رفاقت و بدون دریافت دستمزد برای او کار کند، نمیتوانیم حرفهای باشیم. اما اگر تئاتر ما حرفهای شد کارگردان و تهیهکننده با میل و رغبت مبلغ فروش را اعلام میکنند چون میتواند بهعنوان صاحب یک اثر پرفروش، سرمایهگذارهای زیادی را برای کارهای بعدی جذب کند. در دنیای تجارت آزاد ناخودآگاه رقابتی بین افراد به وجود میآید که باعث میشود خودشان بهسوی شفافسازی بروند.
عدم توفیق تئاترها در فروش مناسب و در جذب مخاطب و در نهایت عدم سوددهی مناسب، باعث شده که تئاترها از اعلام سود و زیانشان سرباز بزنند
مسلم بدانید عمده تئاترهایی که در یکی دو سال اخیر روی صحنه رفته ضررهای هنگفتی کردهاند. بعید میدانم مابقی هم سود چندانی کرده باشند. شاید در بهترین حالت هزینه و سودشان سر به سر شده باشد. اگر نه، مطمئن باشید کارگردان رقم فروشاش را اعلام میکرد؛ چون اگر بگوید سود کرده مطمئنا از فردا سرمایهگذارها پشت در خانه او صف میبندند و دستمزد خود او چند برابر میشود اما واقعیت این است که تئاتر ما فعلا یک تئاتر زیانده است چون اولا فرهنگسازی نشده و قاطبه مردم تئاتر نمیبینند و از سوی دیگر هزینه تولید تئاتر و اجاره سالنها به شدت بالا رفته و بازیگران چهره دستمزدهای بسیار بالایی میگیرند که در نهایت اینها یک تئاتر را زیانده میکند. مگر اینکه موفق به جذب اسپانسر شوند و مقداری از ضرر خود را با آن جبران کنند که در وضعیت اقتصادی کنونی کشور چنین اتفاقی بسیار سخت است. بنابراین عدم توفیق تئاترها در فروش مناسب و در جذب مخاطب و در نهایت عدم سوددهی مناسب، باعث شده که تئاترها از اعلام سود و زیانشان سرباز بزنند.
معافیت مالیاتی مشوق خوبی برای جذب سرمایهگذار به تئاتر نیست
معافیتهای مالیاتی کارهای هنری نمیتواند به اندازه کافی مشوقی برای حضور سرمایهگذاران در تئاتر باشد؟
بستگی به نوع سود دارد؛ خیلی از شرکتهای با درآمدهای بسیار بالا یا دولتیاند، یا شبه دولتی و خصولتی. اگر یک سرمایهگذار بخش خصوصی بخواهد به تنهایی روی پروژه تئاتری سرمایهگذاری کند حداقل باید سه تا چهار میلیارد تومان پول وسط بگذارد که برای یک سرمایهگذار، رقم بالایی است که این ریسک را بپذیرد که پول نقد را بدهد به امید آنکه یک یا دو سال بعد مشمول معافیت مالیاتی شود. از طرف دیگر، سرمایهگذار عموما اینها را جزو هزینههایش حساب میکند؛ وقتی هزینه شرکت بالا میرود ناخودآگاه سود هم پایین میآید و در نتیجه مالیات هم کاهش مییابد. مثلا حساب هزینههای عملکرد شرکت «الف» در سال ۹۶ پنج میلیارد تومان بوده و سودش هفت میلیارد تومان و این سود دو میلیاردی را در تئاتر هزینه میکند و آن را جزو هزینههای فرهنگی و هنری لحاظ میکند تا سود و هزینه باهم برابر شده و از مالیات معاف شود. اما به نظر من این مشوقها آنقدر قوی نیستند که شرکتها را برای ورود به تئاتر قانع کنند یا دستکم تئاتر برای شرکتها اینقدر جذابیت ندارد که آن را بهطور مثال به سینما ترجیح بدهند.
برگردیم به موضوع پولشویی که فاکتورسازی برای دستمزدهای چند صد میلیونی شائبه آن را ایجاد میکند...
بستگی به تئاترش دارد که برای سرمایهگذار بیارزد که با آن پولشویی کند یا نه. پولشویی یعنی من پولم را وارد جریانی مانند ورزش یا تئاتر میکنم، شسته میشود و تمیز تحویلش میگیرم. اما چطور میشود که سرمایهگذار پول کثیفش را وارد این چرخه میکند ولی چیزی نیست که از آن طرف تحویل بگیرد؟ اینکه دیگر پولشویی نیست، ضرر کامل است.
اما در برخی تئاترها سود هم حاصل میشود...
آمار دقیقی که نیست اما من بعید میدانم سود آنچنانی در کار باشد.
سرمایهگذار فکر میکند از این طریق با چند سلبریتی و هنرمند آشنا میشود و این برایش آنقدر جذاب است که گاهی با چشم و گوش بسته وارد تئاتر میشود
پس چرا برخی سرمایهگذاران دوباره مایل به هزینه در تئاتر میشوند؟
سرمایهگذار پول میآورد اما آن را با اسپانسر اشتباه نگیریم؛ اسپانسر به دنبال بازگشت پول نیست، تبلیغات برایش مهم است. شاید سرمایهگذار این تئاترها، بخشی از سرمایهاش را از طریق اسپانسر بازمیگرداند. سرمایهگذاری در تمام عرصهها کاری پر ریسک است و همیشه اینطور نیست که بتوانید آن را دوباره با سودش بردارید. من به هیچ وجه مخالف سرمایهگذاری نیستم و نمیگویم پولشویی در هنر نیست اما میگویم اینکه همه را به این چوب برانیم دیگر کسی نمیماند، چون باعث ترس میشود. یک بازیگر تئاتر مگر چقدر دستمزد میگیرد؟ برای یک تئاتر در سال نهایتا صد میلیون تومان درآمد دارد. اما شما قراردادها را ببینید؛ برای سی شب، گاهی قراردادی ۵۰۰ میلیون تومانی بسته میشود. این پول از کجا میآید؟ سرمایهگذار آن را میآورد. باید این کار درست انجام شود. کسی که سابقه تئاتری ندارد چطور میخواهد کاری بزرگ با سرمایه بالا را مدیریت کند؟ من معتقدم مشکل از طرف سرمایهگذار است؛ چرا؟ چون عرصه هنر جذابیت دارد. سرمایهگذار فکر میکند از این طریق با چند سلبریتی و هنرمند آشنا میشود و این برایش آنقدر جذاب است که گاهی با چشم و گوش بسته وارد تئاتر میشود.
برای هر نوع کار و خدماتی در تئاتر، حتی کوتاهمدت، حتما قراردادهای مکتوب ببندید
سندسازی برای دستمزدهای چند صد میلیونی چطور؟
طبق قانون، هنرمندان منجمله بازیگران از مالیات معافاند و برای همین سرمایهگذار با رقم دلخواهش با بازیگر قرارداد میبندد؛ مثلا به او میگوید من با تو قرارداد دو میلیارد تومانی میبندم اما ۷۰۰ میلیون تومان میدهم. پولشویی از این طریق اتفاق میافتد، چون قانون ما بهروز نیست...
الان که هنرمندانی داریم که برای بیست شب اجرا ۵۰۰ میلیون تومان میگیرند حداقل باید ۲۵ درصدش را مالیات دهند، چرا باید معاف شوند؟ میتوان مثل همه مشاغل دیگر برای کار هنری هم کف و سقف درآمد را لحاظ کرد. هنرمندی که شبی سی میلیون تومان برای تئاتر بگیرد فرقی با مهندس و پزشک ندارد. این تبعیض، مفسده ایجاد میکند. اما مشکل ما از قوانین است، اگر قانون اصلاح شود و بگویند هنرمند هم بر اساس درآمدش مشمول مالیات شود راه این پولشویی هم سد میشود
همیشه اصل بر این بوده که هنرمند از نظر مالی ضعیف است و مالیاتی بر او روا نیست. اما الان که هنرمندانی داریم که برای بیست شب اجرا ۵۰۰ میلیون تومان میگیرند حداقل باید ۲۵ درصدش را مالیات دهند، چرا باید معاف شوند؟ میتوان مثل همه مشاغل دیگر برای کار هنری هم کف و سقف درآمد را لحاظ کرد. هنرمندی که شبی سی میلیون تومان برای تئاتر بگیرد فرقی با مهندس و پزشک ندارد. این تبعیض، مفسده ایجاد میکند. اما مشکل ما از قوانین است، اگر قانون اصلاح شود و بگویند هنرمند هم بر اساس درآمدش مشمول مالیات شود راه این پولشویی هم سد میشود. مالیات بر اساس درآمد سالانه است و فرقی ندارد فرد آن را در ۱۲ ماه به دست آورده باشد یا ۲۰ شب. اگر هنرمند هم مشمول مالیات شود پولشویی هم از بین میرود چون دیگر فلان سوپراستار نمیتواند قرارداد جعلی با سرمایهگذار ببندد و به شسته شدن پول او کمک کند. نمایندگان مجلس گاهی از جزئیاتی خبر ندارند و وظیفه صنف و نهاد مدنی ماست که آن را گزارش دهند و طرحی به دولت بدهند که آن را بهعنوان لایحه تحویل مجلس دهد و در کمیسیونی هنری بررسی شود. تئاتر ما بهطور جد، نیازمند صنف متحدی است که اختیارات قانونی لازم را داشته باشد که بتواند در ارائه مجوز به هنرمند موثر باشد و بگوید مجوز را نمیدهم مگر اینکه رونوشت قرارداد تمام عوامل نمایشات به صنف داده شده و همه آنها داوری صنف را پذیرفته باشند. چنین شرایطی فضایی شفاف و پاکیزه ایجاد میکند و مشکلات اهالی تئاتر هم حل میشود. درحالیکه شرایط کنونی، عمده فشار را روی هنرمندان جوانی گذاشته که قدرت رسانهای ندارند و زورشان کم است. بسیار روی این مساله قرارداد تاکید دارم که حتما هر کسی که میخواهد بهعنوان بازیگر، طراح یا عوامل پشت صحنه و تحت هر شرایطی و حتی برای یک هفته با تئاتری کار کند، حتما قرارداد ببندد و قرارداد مکتوب هم بنویسد. گرچه طبق ماده ۱۸۳ قانون مدنی و ماده ۷ قانون کار اجازه داریم قرارداد شفاهی هم ببندیم، یعنی من و شما به صورت لفظی روی موضوعی توافق میکنیم و آن قرارداد تلقی میشود، اما مشکل از آن جایی شروع میشود که به مشکل میخوریم و اثبات قرارداد شفاهی سخت میشود. پس هنرمندان باید قراردادهای کتبی مناسبی ببندند که تعداد شبهای اجرا، جزئیات همکاری و... در آن ذکر شود.
اینکه قرارداد تک صفحهای بنویسیم و دست عوامل بدهیم، خیانت است
قرارددهای تیپ نمیتواند این مساله را حل کند؟
قراردادهای تیپ کنونی نه؛ چون قراردادهای بسیار ناقصی هستند. ضمن اینکه تئاتر با تئاتر فرق دارد؛ نمیتوان برای همهشان قراردادی یکسان در نظر گرفت. این در حالیست که در قراردادهای هنری خارجی روی جزئیات هم تاکید میشود؛ مثلا بازیگر در طول همکاری با یک پروژه اجازه ترک شهر، تغییر مدل مو و ریش، حضور در مهمانیهای شبانه و ... را ندارد. متقابلا برای بازیگر هم این حقوق هست؛ مثلا میتواند شرط کند اگر کار تحت هر شرایطی تعطیل شد باید دستمزدش را کامل بگیرد. اینکه ما یک قرارداد تک صفحهای بنویسیم و دست عوامل بدهیم، خیانت است. پول تئاتر ما حرفهای است اما وظایف حرفهای نیست. این مشکلات از نبود قرارداد خوب میآید. ضمن اینکه ماده ۶ قانون کار به صراحت میگوید سهمکشی یا بهرهکشی از دیگران ممنوع است؛ ما اجازه نداریم از کسی به صورت مجانی کار بکشیم، مگر به رضایت خودش. بنابراین هر کس اعم از بازیگر و یا عوامل در گروه نمایشی تحت هر عنوانی مشغول به کار شد میبایستی تمام و کمال دستمزد مشخص شده خود را طبق قرارداد از کارگردان دریافت کند و در صورت عدم داشتن قرارداد به استناد قرارداد شفاهی (توافقات شفاهی) میتواند اجرتالمثل عمل خود را دریافت کند، البته شایسته است ادارهکل هنرهای نمایشی و خانه تئاتر در این راستا آییننامهای جهت تعرفه هنرمندان تنظیم و تدوین کنند تا در صورت بروز مشکل بتوان مستند به آن حقوق حقه هنرمندان را ستاند.
گفتگو: سبا حیدرخانی