تهیهکننده «شنگول و منگول» مطرح کرد؛
کودکان امروزی قصه «شنگول منگول» را نشنیدهاند! / قصههای قدیمی را باید بهروز کنیم
داریوش دالوند معتقد است که کودکان امروز قصه «شنگول منگول» را نشنیدهاند و به همین دلیل از آنچه که این انیمیشن شناختی ندارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، انیمیشن سینمایی «شنگول منگول» به کارگردانی کیانوش و فرزاد دالوند و به تهیهکنندگی داریوش دالوند و سارا امامی این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است.
همانطور که از نام این اثر مشخص است «شنگول منگول» اقتباسی از یک قصه فولکلور ایرانی با نامی مشابه است که اکثر ایرانیان از قصه را در دوران کودکی از پدر، مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ خود شنیدهاند و حالا میتوانند این قصه را با دیدگاه و روایتی متفاوت در سینماها مشاهده کنند.
به بهانه اکران «شنگول منگول» با داریوش دالوند گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
در ساخت یک انیمیشن سینمایی چطور به داستان معروف «شنگول و منگول» رسیدید؟
اگر آثار قبلی مجموعه آریا صنعت تخیل یا آریا انیمیشن را دیده باشید متوجه میشوید که ما همیشه در تولیداتمان به این نکته توجه داشتیم که آثارمان حتماً ربطی به تاریخ ما، گذشتهمان یا آثار فولکلور ما داشته باشند و نشانههای ایرانی بودن اثر را در تولیدات قبلی ما به وفور میتوان دید که البته در مورد «شنگول منگول» چون بازارهای بینالمللی را مدنظر داشتیم المانهای ایرانی را کمتر به کار بردهایم.
ما به ساخت انیمیشنی با روایت یک قصه که کاراکترهایش انسان نباشند فکر میکردیم و قصهای که نظر ما را جلب کرد همین قصه «شنگول و منگول» بود که به نظر ما هم قصه جذاب بود و هم کاراکترهای جذابی داشت و میتوانست برای مخاطب هم جذابیت داشته باشد.
بسیاری از مردم ایران قصه «شنگول و منگول» را شنیدهاند. آیا این ترس را نداشتید که آشنا بودن به قصه منجر به عدم استقبال مخاطب شود؟
کودکان امروز ایران این قصه را کمتر میشناسند و بسیاری از کودکان اصلاً آن را نشنیدهاند. مادربزرگها و پدربزرگها، مادران و پدران یا حتی تلویزیون امروز ما دیگر قصه نمیگویند و به همین دلیل بعید میدانم نسل امروز ارتباط چندانی با این قصه داشته باشد.
البته قصه انیمیشن سینمایی «شنگول منگول» و نوع روایتش به شکلی است که حتی برای مادربزرگها و پدربزرگها هم میتواند جذاب باشد چراکه ما جلب نظر این قشر را هم در نظر داشتیم. از طرفی کسانی که قصه «شنگول و منگول» را شنیدهاند هم دیدن این اثر میتواند برایشان جذاب باشد چراکه هم قصهای قدیمی که شاید در دوران کودکیشان شنیدهاند برایشان به نوعی مرور میشود و هم ممکن است کنجکاو باشند که دیدن این قصه در قالب انیمیشنی سینمایی چطور خواهد بود. با این حال باید تأکید کنم که قصه اصلی «شنگول و منگول» یک ماجرای کوتاه چند دقیقهای است و ما برای بسط دادن این قصه تغییراتی در آن ایجاد کردهایم. قطعاً این نکات میتواند موجب جذابیت اثر شود اما با این نکته هم موافق هستم که ممکن است بخشی از مخاطبان به دلیل آشنایی با قصه با پیشداوری ترجیح دهند که به سینما نیایند یا به دیدن اثر دیگری بروند. به نظر من بازخوردهای اولیه میتواند سرنوشت یک فیلم را مشخص کند و این برای «شنگول منگول» نیز وجود دارد و مخاطبان اول این فیلم میتوانند با ابراز نظر درباره آن دیگران را هم به دیدن فیلم تشویق کنند.
تغییرات صورت گرفته در فیلمنامه نسبت به قصه اصلی بر چه اساس بود؟ آیا هدف شما صرفاً گستردهتر کردن فیلمنامه و طولانی کردن زمان فیلم بود؟
درباره ملاکهای مورد نظر نویسندگان برای تغییرات صورت گرفته نسبت به نسخه اصلی داستان، نویسنده و کارگردان نظرات بهتر و دقیقتری میتوانند داشته باشند اما نکتهای که در پاسخ به این پرسش باید مطرح کنم این است که ما شکلهای مختلفی از ماجرای «شنگول و منگول» شنیدهایم که شاکله اصلی این قصه در فیلم «شنگول منگول» نیز وجود دارد و ما فقط قصهها و ایدههای بیشتری به فیلم اضافه کردهایم تا به اثر متفاوتی از یک قصه چند دقیقهای برسیم تا امکان روایت در صد دقیقه را داشته باشد.
یکی از مسائل حائز اهمیت در تغییر قصه مدنظر این بود که ما باید قصه را بهروز میکردیم. در داستان اصلی ما با سه بزغاله روبرو هستیم که مادرشان از آنها میخواهد که در را به روی غریبه باز نکنند که در نهایت آقا گرگه آنها را فریب میدهد اما در قصه انیمیشن «شنگول منگول» شکل فریب بزغالهها باید تغییر میکرد و امروزی میشد. اگر مسئله اصلی همان موضوع باز نکردن در به روی غریبه بود کودک امروزی با انیمیشن ارتباط برقرار نمیکرد چون کودکان امروز اصلاً خطری درباره باز کردن در به روی غریبه را درک نمیکنند چرا که خانهها آیفون تصویری دارند یا پدر و مادر میتوانند درِ خانه را چندین قفل بزنند که اگر کودک خودش هم بخواهد نمیتواند در را به روی غریبه باز کند، امروز آپارتمانها نگهبان دارند و به دلایل مختلف باز کردن در برای یک غریبه چندان خطر قابل قبولی به نظر نمیرسد؛ به همین دلیل مادر در «شنگول منگول» علاوه بر این مسئله به صحبت نکردن با غریبه هم تأکید میکند و من فکر میکنم این مسئله در انیمیشن «شنگول منگول» برای کودکان امروزی قابل درکتر و حاوی نکات آموزشی بیشتری است.
در یکی از بخشهای برنامه «کلاه قرمزی» آقای ایرج طهماسب خیلی زیبا به این نکته اشاره کرده است و در آن بخش به زیبایی میبینیم که آقای مجری قصد دارد برای بچهها قصهای تعریف کند تا آنها بخوابند و زمان روایت قصه هر بار با اعتراض و تعجب بچهها روبرو میشود که معتقد هستند قصه منطق کافی ندارد، در همین صحنه ایرج طهماسب به زیبایی لزوم تغییر قصههای قدیمی را نشان میدهد. به همین دلیل ما باید با توجه به جهان ذهنی بچههای امروز قصههای قدیمی را بهروز کنیم و با توجه به این موضوع شکل فریب دادن بزغالهها در این انیمیشن سینمایی پیچیدهتر از قصه قدیمی آن است.
آیا استفاده از نشانههای ایرانی در جذب مخاطب خارجی تأثیر منفی میگذارد که در «شنگول منگول» نسبت به دیگر آثارتان کمتر این نشانهها را به کار بردهاید؟
چندی پیش در یک بازار بینالمللی برای کارهای قبلیمان بازاریابی میکردیم یک نفر از ما درباره اثر بعدیمان پرسید که من گفتم اثر بعدیمان «رستم و اسفندیار» است و وقتی بیشتر درباره این قصه توضیح دادم او بر این نکته تأکید داشت که این اثر نمیتواند در بازارهای بینالمللی موفق باشد چون کسی این شخصیتها را نمیشناسد. من برای نقض گفتههای این فرد انیمیشن «مولان» را مثال زدم که قصه یک ابرقهرمان چینی است و تمام دنیا هم این اثر را دیدهاند و ایشان به این نکته تأکید داشتند که «مولان» را کمپانی والت دیزنی ساخته و میلیونها دلار برای تبلیغ این اثر هزینه کرده که توانسته «مولان» را به همه دنیا بشناساند و شما که قدرت دیزنی را ندارید نمیتوانید چنین بازاریابی و فروشی را برای اثرتان متصور شوید که واقعاً نکته قابل تأمل و درستی بود.
ما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که برای فروش موفقتر در بازار بینالملل میتوانیم گرتهبرداریهایی از فرهنگ خودمان داشته باشیم اما باید قصهمان جهانی باشد، در واقع جهانی فکر کنیم و ایرانی عمل کنیم که همین موضوع را در «شنگول منگول» هم مدنظر قرار دادیم و نشانههایی مثل فرش ایرانی را در فیلم به کار بردیم و از طرفی اسم قصه و شخصیتها در نسخه جهانی هم همین اسمها است و ما تغییری ایجاد نکردهایم ولی قصهای روایت کردیم که تمام دنیا بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
برای اینکه بتوانیم در عرصههای جهانی موفق عمل کنیم دیگر فرهنگها را هم در فیلم شریک کردیم، به عنوان مثال سرآشپز ما در نسخه انگلیسی لهجه چینی دارد، آقا گرگه شخصیتی ایتالیایی دارد یا لباس استاد تک شاخ تقریباً یک لباس رزمی ژاپنی است.
آیا از شرایط اکران رضایت دارید؟
ترجیح میدهم درباره این موضوع سکوت کنم.