ایلنا گزارش میدهد؛
یک پا در برزخ یک پا در دانشگاه/ جیب خالی اساتید حقالتدریس گواهی بر ناکارآمدی آموزش عالی
بداقبالی اساتید حقالتدرس را با اقبال افرادی مقایسه کنید که با یک «توصیه از بالا» بدون کمترین سابقه تدریس به عنوان عضو هیات علمی در فلان دانشگاه استخدام میشوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نام استاد دانشگاه که میآید، هرکسی بسته به جایگاهش در فکر فرو میرود؛ دانشجو در امتحان پایان ترم، اولیایِ دانشجو در نمره پایان ترم فرزندشان و البته هزینه تحصیل. اما او که در رسالتش سخنها میپراکند، چه؟ او به اجازه خانهاش میاندیشد، به بازنشستگی دیرتر از موعدش میاندیشد و به چه چه؛ به ویژه اگر حقالتدریسی باشد.
حقالتدریسی که پرداخت میشود آنقدر ناچیز است که به جرات میتوان زندگی آنها را شایسته توصیف با این ضربالمثل قدیمی دانست: «به دریا برود، دریا خشک میشود!»
این بداقبالی مدرس حقالتدرس را با اقبال افرادی مقایسه کنید که با یک «توصیه از بالا» بدون کمترین سابقه تدریس به عنوان عضو هیات علمی در فلان دانشگاه استخدام میشوند تا برای خود کسب اعتبار کنند. بسیاری در این حلقه قرار گرفتند، بدون اینکه مقالهای علمی هرچند در نشریهای دستِ چندم چاپ کرده باشند. هر چند این فردی که با دریافتِ حقالتدریسهایِ «بخور و نمیر» اعاشه میکند، نامش مدرس است؛ اما نوع استخدام وی نمیتواند برایش اعتبار بیاورد.
از همین منظر مدرس حقالتدریس مانندِ سایر شاغلان کم درآمد، کمیتش لنگ میزند؛ پس باید فریادرسی داشته باشد اما نه دانشگاه محل تدریس صدایش را میشنود، نه وزارت علوم و نه نمایندگان مجلس. از این رو نه تنها شنیده نمیشوند که دیده هم نمیشوند. البته زیستن پرزحمت در وانفسایِ گرانی تنها دردسر او نیست؛ این دسته از مدرسان به سبب قدرت و منزلت کارفرما(در اینجا وزارت علوم، دانشگاه آزاد و... ) امنیت شغلی هم ندارد. قراردادهایی که با آنها منعقد میشود، یکجانبه و مدت آن برای یک ترم تحصیلی است.
بعد از پایان ترم اگر دانشگاه بار دیگر از او دعوت کند، میتواند به کلاس درس بازگردد؛ اگر هم دعوت نشد باید در فکر کاری دیگر یا دانشگاه دیگری باشد. اینگونه پیوسته و پیوسته اعتماد به نفسش را در رابطه با کارفرما از دست میدهد و مطیع او میشود؛ تا جایی که میپذیرد هیچ حقی ندارد. میتوان گفت که مدرس حقالتدریسی مستهلک شده است؛ آنقدر مستهلک که دیگر برایش ادا نمودن زکات دانش نمیصرفد.
اینها به کنار، کارفرمایان مدرسان حقالتدریس، آنها را ساعتی بیمه میکنند؛ یعنی اگر در طول ماه ۸ یا ۱۶ ساعت اجازه تدریس داشته باشند، تنها به همین اندازه برایشان حق بیمه پرداخت میشود. این رفتار دانشگاه، مدرس را با این پرسش درگیر میکند: چند سال دیگر باید کار کنم تا بازنشسته شوم؟
سرگردانی مدرس، اضمحلال او را سبب میشود؛ تا جایی که سالها تجربه تدریس و سر و کله زدن با دانشجویان را به چشم برهم زدنی فراموش میکند. او کاری که حس میکند برای آن ساخته شده را رها میکند و به سراغ شغلی میرود که شاید در شانش نباشد. از سویی زمانی که دانشجویان درمییابند، آموزگارشان از چشم آموزش عالی، تا این اندازه بیاعتبار است، برای او تره هم خرد نمیکنند؛ چه برسد به اینکه بخواهند از او بیاموزند.
به هر شکل حقالتدریسی بودن برابر با محرومیت و به رسمیت نشناخته شدن است. کمتر مدرسی را با این شرایط میتوان یافت که به استخدام هیات علمی درآمده باشد تا پس از سالها خون دل خوردن حقوق ثابت دریافت کند.
مشخص نیست که حقالتدریسها چگونه محاسبه میشود
«امیرعلی علامهزاده» که مدرک دکترایِ علوم ارتباطات اجتماعی دارد و ۱۴ سال است به عنوان مدرس حقالتدریس کار میکند، درباره مصائبی که در این سالها با آنها دسته و پنجه نرم کرده، میگوید: بسیاری از مدرسان حقالتدریسی اصلا نمیدانند که مالیات و حقالتدریس آنان به چه شکل محاسبه میشود به این خاطر که دانشگاه قراردادِ شفافی پیش روی مدرسان نمیگذارد. حتی یک گزارش محاسبه هم به مدرسان نمیدهد.
وی ادامه میدهد: در بسیاری از موسسههای غیرانتقاعی یا علمی - کاربردی اصلا اداره مالیات و دارایی از حضور استاد حقالتدریس در دانشگاه خبری ندارند. پس باید روشن شود که مراکز آموزشی مالیات را چگونه محاسبه میکنند؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ساعتی رد کردن حق بیمه برای مدرسان دیگر بلایی است که دانشگاهها بر سر مدرسان نازل میکنند، گفت: البته بسیاری از مدرسان اصلا بیمه نیستند؛ اما همانها هم که بیمه دارند، به نحوی بیمه شدهاند که گویی منت بر سرشان گذاشتهاند.
وی میافزاید: اینها به کنار، دانشگاهها اعم از دولتی و غیردولتی، حقالتدریسها را هم با ماهها تاخیر میپردازند؛ که با این حساب جیب آنها تا چند ماه خالی است. از روی ناچاری برای فراهم کردن هزینههای رفت و آمد پول قرض میکنند.
علامهزاده با مقایسه مزایای استخدام در هیات علمی داشنگاه با استخدام به صورت حقالتدریس، میگوید: در نظام دانشگاهی قاعدهای وجود دارد به نامِ «یک پنجاهم»؛ یعنی کل دریافتی یک عضو هیات علمی را تقسیم بر پنجاه میکنند، تا پایه حقوق او را محاسبه کنند. عدد به دست آمده را برای هر ساعت تدریس در یک دانشگاه دیگر به عضو هیات علمی پرداخت میکنند. این مبلغ چندین برابر بهای حقالتدرس ساعتی است که به مدرس حقالتدریس پرداخت میشود. از سویی معلمان حقالتدریس هیچ اولویتی در برابر استخدامها و قراردادها ندارند.
با این قاعده سخت بیرحم، این پرسش پیش میآید که نظام آموزش عالی ایران چه برنامهای برای معلمان حقالتدریس دارد؟ آیا میخواهد آنها را تا ابد آنها را در برزخ نگه دارد؟
یکسانسازی حقوق مدرسان حقالتدریس الزامی است
«مجید پاهنگ» رئیس هیات مدیره انجمن صنفی کارگری مربیان و مدرسین مراکز آموزشی و صنعتی شهر تهران تاکید دارد که آموزش عالی ایران باید بتواند، حداقل قسمتی از ایدهآلهای مدرسان حقالتدریس را برآورده کند تا آنها وضعیت خود را برزخی تلقی نکنند.
پاهنگ با بیان اینکه این انجمن صنفی در مذاکره با مراکز دانشگاهی در پی یکسانسازی حقالتدریسهاست، افزود: یک استاد حقالتدریس که مدرک کارشناسی ارشد دارد، باید در تمام دانشگاههای کشور فارغ از دولتی و غیردولتی بودن، به یک اندازه دستمزد بگیرد. نظام فعلی محاسبه حقالتدریس ناکارآمد است و لذا به بهبود کیفیت تدریس کمکی نمیکند. یکسانسازی حقوق مدرسان حقالتدریس ضروری است.
وی افزود: استادی که از شرایط کار ناراضی است، حق دارد که به نحوی آن را جبران کند و این نظام آموزشِ دانشگاهی ایران را از اساس زیر سوال میبرد. در واقع به دست خود آموزش را ناکارآمد کردهایم ناکارآمدی آن را عیان کردهایم.
پاهنگ با بیان اینکه مدرسان حقالتدریس از مزایای سایر مدرسان و کارکنان دانشگاهها برخوردار نیستند، گفت: زمانی که میخواهند تسهیلات پرداخت کنند، دانشگاه اعلام میکند؛ همه به جز مدرسان حقالتدریس! با این حساب دل مدرسان جوان باید به چه خوش باشد؟ با چه انگیزهای سر کلاس حاضر شوند؟ شرایطی که آقایان برای حقالتدریسیها تعریف کردهاند، بی عدالتی است. همین حالا بسیاری از آنها بیمه نیستند. با این شرایط انتظار دارند که مدرس تمام توانش را در کلاس بگذارد.
رئیس هیات مدیره انجمن صنفی کارگری مربیان و مدرسین مراکز آموزشی و صنعتی شهر تهران با بیان اینکه حقالتدریسیها حتی فضای آبرومندانهای برای استراحت میان ساعات تدریس ندارند، گفت: نهایتا یک اتاق شلوغ را با چند صندلی چوبی یا پلاستکی مستعمل در اختیار آنها میگذارند. شلوغی کلاسها هم که بماند.
پاهنگ با بیان اینکه حقالتدریسیها امنیت شغلی نیم بند کارگران قردادی را هم ندارند، گفت: دانشگاهها ابدا مشخص نمیکنند که ترم دیگر به این استاد نیاز دارند یا نه. برای همین شما با کارگری سر و کار دارید که از همه چیز بیبهره است. حقوقی که دریافت میکند بر اساس هر ساعت تدریس، بین ۲۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان است. حقالتدریسی از همه حقوق بیبهره است. تعداد زیادی مدرس حقالتدریسی وجود دارد که ماههاست که همین مبلغ بخور و نمیر را هم دریافت نکردهاند. دانشگاهها هم هیچگاه به صورت دقیق اعلام نمیکنند که مثلا دستمزد شما را یک ماه دیگر یا دو ماه دیگر پرداخت میکنیم.
وی با بیان اینکه مدرسان حقالتدریس سالها کار میکنند و در همین حال برای دریافت مدرک دکترا اقدام میکنند، به امید اینکه روزی به عنوان هیات علمی استخدام شوند، گفت: حضور در هیات علمی یک رانت است و لذا آروزست. افرادی را در همین مقام هیات علمی میشناسم که ساعتی حقوق دریافت میکنند. به این ترتیب این افراد حتی پس از استخدام به خاطر نداشتن رابطه و توصیه، نتوانستهاند منزلتی کسب کنند.
نظام ناکارآمد و کج سلیقه آموزش عالی
شاید بهتر باشد که دولتها هم نگاهی به نظام ناکارآمد و رانتی آموزش عالی بیاندازند و از خود بپرسند که چه کردهایم؟ مدرسان دانشگاهها محور اصلی آموزش هستند. اگر آنها نباشند، آموزش عالی ساقط میشود.
شاید با نگریستن به عملکرد خود، پاسخی برای این پرسشها ببایند: چرا افراد تحصیلکرده و سابقهدار در حوزه تدریس دسته دسته به خارج از کشور میروند؟ چرا دانشجویان، مدرسان کمانگیزه خود را به نیشخند میگیرند؟ چرا دانشجویان از کلاس درس فرار میکنند؟ چرا مدرسان در فکر نمرهفروشی و کمفروشی افتادهاند؟
واقعیت این است که نظام آموزش عالی تا حدود زیادی ناکارآمد و کجسلیقه است لذا نمیتوان برای ساختن جامعه دانش بنیان به آن اعتماد کرد. حقالتدریسیها تنها قربانیان قرار گرفتن زیر این دیوار سست نیستند. وضعیت آنها تنها نشانگر نبود درایت و مدیریت کج و معوج است.
گزارش: پیام عابدی