خبرگزاری کار ایران

زندگی کارگران بعد از تعطیلی کارخانه‌هایی که یک به یک تعطیل می‌شوند؛

آذریت که خوابید، هیچکس نگفت کارگرانش زنده‌اند یا مرده

آذریت که خوابید، هیچکس نگفت کارگرانش زنده‌اند یا مرده
کد خبر : ۶۶۵۳۲۳

با اعلام سمی بودن آزبست در شهریور۹۲، آذریت و ۱۲ کارخانه‌ی دیگری که از آزبست تغذیه می‌شدند، عطیل شدند. حسین یکی از همان کارگران آذریت است که تنها تا آخر مهر بیمه بیکاری دریافت می‌کند و بعد از آن بیکار و بی‌پول خواهد ماند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «این ماه، ماه آخری‌ست که بیمه بیکاری می‌گیرم و بعد از آن دیگر نمی‌دانم چه می‌شود. باید همان سه چهار سال پیش، مثل همکارانم بعد از تعطیلی کارخانه تن به مهاجرت می‌دادم اما کندن از مرند برای من و خانواده‌ام سخت بود. به همین راحتی‌ها هم نیست که یک آن شب بخوابی وصبح بیدار شوی و دیگر بروی که رفته باشی. آن‌هم رفتنی برای همیشه.»

آخرهای شهریور ۹۲ خبرهای ممنوعیت استفاده از آزبست به کارخانه‌هایی که ادامه حیاتشان با آزبست گره خورد بود، رسید اما دیگر آذریت به سم آزبست خو کرده بود و چیزی جایگزینش نبود. آنها که توانستند خط تولیدشان را تغییر دهند، کارخانه را سرپا نگه داشتند اما هر ۱۳ کارخانه‌ای که در آذربایجان فعال بود، ذره ذره کارگرانش را تعدیل کرد تا دست آخر تعطیل شدند. هیچ چیز برای جایگزینیِ تامین خطوط تولیدشان انتخاب نشد تا آذریت تعطیل شد و کارگرانش به بیمه بیکاری معرفی شدند.

 "حسین" یکی از همان کارگران معرفی شده به بیمه بیکاری است که با ۱۴سال سابقه کار توانسته تا دو سال بیمه بیکاری دریافت کند. او می‌گوید: «برخی از آن کارخانه‌ها برای خط ورق جایگزین پیدا کردند اما در کارخانه آذریت گفتند که صرف نمی‌کند و کار خوابید.»

حسین و خانواده‌اش از اهالی مرند هستند. به گفته‌ی حسین؛ شهرشان آنقدر کوچک است که حتی برای جوانانش هم دیگر کار نیست. برای ادامه زندگی و پیدا کردن کار باید تن به مهاجرت می‌دادند اما مهاجرت برای مردی با ۵۰ سال سن که حالا بیکار شده، دیگر راحت نیست. می‌گوید: «شما جوانید و با همه جا راحت خو می‌کنید. ما که داریم پا به سن می‌گذاریم، برایمان جابجایی و یک شهر دیگر کردن، راحت نیست. امروز وقت ثبات است.»

حسین همان سال به همراه ۵۴ کارگر دیگر به بیمه بیکاری معرفی می‌شوند. تا امروز تنها ۴ نفرشان کار پیدا کرده‌اند و ۵۱ نفر هنوز بیکارند. حسین می‌گوید: «ما مجبور به تسویه شدیم. کار نبود. خط‌ها خوابیده بود. قبل از ما ۵۵ نفر، هر سال یکسری از کارگران را تعدیل می‌کردند. می‌گفتند مواد اولیه جدید نداریم و خطوط خوابیده است. بارها جمع شدیم و اعتراض کردیم که با همین حداقل نیرو هم خط تولید می‌تواند کار کند اما کسی حرف ما را نشنید و آخر در کارخانه را بستند.»

 او از روزهای قبل از تعطیلی کارخانه می‌گوید. از روزهایی که هر خبر کوتاه به کارگران امید می‌داد برای اینکه کارخانه برگشتنی است. می‌گوید: «خبرنگارها خبر تعطیلی کارخانه‌ها را راحت می‌زنند اما جان کارگر به کارخانه بسته است. خانه‌اش کارخانه است. انگار هر خط تولید، بچه‌اش باشد. تمام جانش را می‌کند که از بین نرود. اگر یک خط خوابید او جان می‌کند تا خط بعدی زنده بماند. آن زمان که شرکت می‌خواست با یک طرح احیا، خطوط را دوباره راه بیندازد، سهام‌دار اصلی نه راضی به فروش سهامش می‌شد و نه با آن شرکت برای احیای کارخانه همراه می‌شد. ما هم که کاری ازمان برنمی‌آمد. همه چشم امیدمان به باز شدن دوباره‌ی کارخانه بود.

حسین پشت گوشی صدایش می‌لرزد. تمام حرفش و خواسته‌اش باز شدن دوباره‌ی کارخانه است. می‌گوید: «فقط همین یک کارخانه که تعطیل نشده است. به کجا بروم با یک سر عائله؟ کجا را دارم که بروم؟ با ۵۰ سال سن دست زن و بچه‌ام بگیرم و به کجا ببرم که بتوانم زندگی کنم؟»

طبق گفته‌های حسین، از شرکت کرمانیت آمده بودند که فرمول تولید کارخانه را تغییر دهند اما سهامداران نپذیرفته‌اند. حسین می‌گوید: «الان کارخانه شده انبار ورق‌های کارخانه کرمانیت»

سیدتقی نوربخش (مدیرعامل تامین اجتماعی) درباره‌ی مشکل کارگرانی مانند حسین به ایلنا می‌گوید: «بیمه تامین اجتماعی قانون دارد. برای تعطیلی کارخانه آذریت متاسفم اما بیمه براساس سنوات و عائله‌مندی به کارگران تعلق می‌گیرد. حداکثر آن ۵سال است. این دست از کارگران باید یا حق بیمه را خودشان پرداخت کنند تا بتوانند مستمری بازنشستگی دریافت کنند یا اینکه بدنبال کار دیگری باشند. هرچند مبلغی که بیمه بیکاری پرداخت می‌کند ناچیز است و خود کارگران خودشان می‌دانند که این مبلغ برای گذران زندگیشان مناسب نیست.»

حسین به دلیل اینکه حدود ده سال سابقه کار دارد، تا مهر ماه امسال بیمه بیکاری می‌گیرد. می‌گوید: «خیلی از همکارانم به خاطر اینکه زیر ده سال کار سابقه کار داشتند، یک‌سال پیش بیمه‌ی بیکاریشان تمام شده است. با این سابقه کم هم مشمول بازنشستگی نمی‌شوند. نه من و نه بقیه همکارانم شامل بازنشستگی نمی‌شویم، کار هم نداریم. هرچند با یک میلیون و دویست هم نمی‌شد زندگی کرد و یک خانواده را اداره کرد.»

حسین تنها کارگر کارخانه‌های تعطیل شده نیست و نخواهد بود. مهاجرت و ترک محل تولد و زندگی هم تنها به او و همکارانش منتهی نخواهد شد. میان حرف‌هایش می‌گوید: «بریدن از کارخانه برای کارگر راحت نیست. ما پای ادامه حیات آذریت جوانی‌ و سلامت‌مان را دادیم. آزبست سمی بود و ما همه بیمار شده‌ بودیم. می‌خواستیم به نوع دیگری با مواد اولیه‌ی دیگری کارخانه بماند. به هر جا که می‌شد، رفتیم اما کارخانه که خوابید، دیگر هیچ کس نمی‌گفت کارگرش زنده است یا مرده.»

گزارش: پروین محمدی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز