مدیرِ یک رستوران نیمه تعطیل در سنندج:
مالیاتهای رنگارنگ واحدهای کوچک را بهبنبست کِشاند/ برای نجات کارگرانم وام نمیخواهم؛ فقط حمایتم کنند
احمدی در ارتباط با شرایط سختی که در هفته ها و ماههای گذشته تجربه کرده، میگوید: ۴۵ کارگر داشتم که در دو بخش سالن و بیرونبر کار میکردند؛ هزینههای سرسامآور، اجازه ادامه فعالیت به روال سابق را غیرممکن کرد. سه مشکل اساسی داشتم: مالیاتهای که مجبور بودم بپردازم؛ تعرفههای سنگین برق و آب و گاز و در نهایت گرانی مواد اولیه و سیستم نرخگذاریِ ناکارآمد.
ایلنا: «برایم سنگین تمام شد؛ از این که کارگران را مرخص کردم که بروند بیمه بیکاری، ناراحتم؛ نمیخواهم قضیه ادامهدار شود»...
این صحبتهای ابتداییِ احمدی، مدیر سالن غذاخوریِ شیدای کردستان است؛ رستورانی قدیمی در خیابانِ «شهید تعریف» سنندج که چند روزی است سالن آن تعطیل است و دیگر قادر نیست از مهمانان چندین و چند سالهاش پذیرایی کند. کارگران این سالن غذاخوری راهی بیمه بیکاری شدهاند.
در شرایطی که بیکاری یکی از معضلات اساسی است و نبودنِ فرصتهای شغلی شایسته، خیلی از جوانان را یا برای کارگری و دستفروشی راهی پایتخت و کلانشهرها میکند و یا این خیل عظیم بیکاران مجبور میشوند به مشاغلی پرخطر و مشقتبار مثل کولبری و بار بُردن از کوهستانهای دشوار روی بیاورند؛ خبر تعطیلی واحدهای تولیدی و خدماتی و به دنبال آن، بیکاری شاغلین، به شدت دردناک است؛ چه این خبر مربوط به تعطیلی واحدهای صنعتی بزرگ باشد مثل فولاد زاگرس در شهرستان قروه که چند سالی است چرخهایش از گردش ایستاده و چه بسته شدن دربهای یک رستوران باسابقه باشد مثل غذاخوریِ شیدا در شهر سنندج.
از ۲۸ مهرماه، پس از تعطیل کردن سالن، احمدی، مدیریت رستوران، بیست و دو نفر از کارگران را به بیمه بیکاری معرفی کرد و در حال حاضر، فقط بخش بیرون بر ِ رستوران کار میکند؛ غذا خوردن در داخل مجموعه دیگر ممکن نیست.
احمدی در ارتباط با شرایط سختی که در هفته ها و ماههای گذشته تجربه کرده، میگوید: ۴۵ کارگر داشتم که در دو بخش سالن و بیرونبر کار میکردند؛ هزینههای سرسامآور، اجازه ادامه فعالیت به روال سابق را غیرممکن کرد. سه مشکل اساسی داشتم: مالیاتهای که مجبور بودم بپردازم؛ تعرفههای سنگین برق و آب و گاز و در نهایت گرانی مواد اولیه و سیستم نرخگذاریِ ناکارآمد.
او در ادامه از عدم ترازِ هزینهها و درآمدش انتقاد میکند و میگوید: قیمت تمام شده، بالاتر از سودی است که از فروش غذا به خلقالله به دست میآورم؛ نرخِ خوراکیها را اداره بازرگانی تعیین میکند؛ اما حساب کنید پیاز را فروردین ماه کیلویی ۷۰۰ تومان میخریدم و مرداد ماه، همان شد کیلویی ۱۵۰۰ تومان؛ گوشت کیلویی ۳۵ هزار تومان است، زمستان میرسد به ۵۰ هزار تومان؛ با وجود این که نرخهای فروش ما ثابت است و باید هم باشد، نظارتی بر نرخِ مواد خام نیست. این مشکلی است که همه آنهایی که با محصولات کشاورزی به عنوان مواد اولیه سرو کار دارند، تجربه میکنند.
مالیاتهای سربه فلککشیده، واحدهای صنفی کوچک را از پا درآورده
او مالیاتهای به قول خودش سر به فلک کشیده را مشکلی دیگر میداند که واحدهای صنفی کوچک را از پا درآوردهاست. میگوید: چند مدل مالیات میپردازم؛ مالیات مشاغل که آخرین صورتحسابی که پرداختم ۴۰ میلیون تومان بود؛ مالیات بر ارزش افزوده که خودش مبلغ هنگفتی است و در حالی که مشتری، ارزش افزوده را نمیپردازد، ما مجبوریم مالیات بر ارزش افزوده را بپردازیم و مالیات متمم که مربوط به وام گرفتن برای تهیهی مواد خام است.
احمدی ادامه میدهد: پرداخت این مالیات های رنگارنگ در توانم نیست. چند سالی است که هر سال به عنوان واحد نمونه انتخاب میشوم؛ این خیلی دردناک است که واحد نمونهی یک شهر مجبور شود کارگرانش را بفرستد بیمه بیکاری؛ علاوه بر آن، رئیس اتحادیه هتلداران و رستوراندارانِ سنندج هستم اما کاری از دستم برنمیآید؛ نه برای خودم؛ نه برای کارگرانم. بین کارگرانی که مرخص کردم، زنان هم هستند و تعدادی از این زنها، سرپرست خانوارند و بار زندگی بر دوششان است؛ در این واویلایی که اسیر شدم، آنها هم به نوعی قربانی شدند؛ درست است که مقرری بیکاری میگیرند؛ اما پرداخت این مقرری نه دائمی است و نه برای تامین مخارج زندگی، کافی.
۴۵ هزار تومان یارانه میدهند؛ اما قبضها چند برابر شده
به گفته احمدی، صورتحسابِ قبضهای آب و برق و گاز هم مزید بر علت است؛ بعد از هدفمندسازی یارانهها و آزادسازی قیمتهای حاملان انرژی، به یکباره هزینههای ماهیانه افزایش قابل توجهی پیدا کرد و در این بین، واحدهای کوچک بیش از همه متضرر شدند؛ واحدهایی که نمیتوانستند از میزان مصرف بکاهند؛ اما مجبور شدند، قبضهای نجومیِ برق و آب و گاز را پرداخت کنند. مدیر شیدا میگوید: قبل از پرداخت یارانهها، ۵۰۰ هزار تومان قبض برق میدادم، ولی بعد از پرداخت یارانه، قبض برق ۵ میلیون تومانی هم داشتهام؛ ۴۵ هزار تومان به شخص من یارانه میدهند؛ اما چند برابرِ قبل باید پول قبض ها را بپردازم. شما قضاوت کنید منِ رستوراندار که صدها خرج ریز و درشت دارم، از کجا بیاورم این قبضها را بپردازم؟جالب اینجاست که هیچ ارفاقی هم در کار نیست؛ اگر پرداخت نشود، به سرعت ماموران میآیند و برق و گاز را قطع میکنند؛ نمیگویند اینجا محل کسب و کار است؛ مهم نیست برایشان که چندسر عائله از این واحدِ صنفی نان میخورند.
احمدی، مدیر رستوران و کبابی شیدا که به قول خودش، در سی سال گذشته چنین روزهای سختی را تجربه نکرده؛ از اتفاقات ماههای گذشته ناراضی است و میگوید: رستورانداری، شغل خانوادگیِ ماست؛ هرکسی گذارش به سنندج افتاده باشد، شیدا را میشناسد؛ اولین بار است که در سی، چهل سال گذشته با چنین شرایطی روبرو شدهام و متاسفم که بگویم کلیدِ قفل این بحران و ورشکستگی، دست من نیست؛ در این مرحله، نه تجربهی سالیان به کارم میآید و نه اعتباری که بین همکارانم دارم.
حدود ۳۰۰۰ نفر در کردستان بیمه بیکاری میگیرند
احمد رشیدی، مدیرکل اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان کردستان در ارتباط با واحدهایی که تعطیل میشوند و کارگرانی که به بیمه بیکاری مراجعه میکنند؛ میگوید: طبیعی است که در برخی کارگاهها و واحدها ریزش نیرو اتفاق بیفتد و اگر کارگران خارج از اراده خودشان بیکار شوند؛ حتما بیمه بیکاری به آنها تعلق میگیرد.
وی با تاکید بر این که پرداخت بیمه بیکاری برای تامین اجتماعی هزینه دارد؛ میگوید: کارگرانی که مشمول بیمه بیکاری میشوند، اگر فاقد مهارتِ حرفهای باشند. از طریق سازمان فنی و حرفهای مهارت آموزی انجام میشود و سپس سعی میشود که در واحدهای مرتبط به کار گرفته شوند.
رشیدی آمار دقیقی از بیکاران ارائه نمیدهد؛ اما میگوید: در حال حاضر، حدود ۳۰۰۰ نفر در استان کردستان بیمه بیکاری میگیرند.
این مقام مسئول معتقد است در موارد بسیاری، پرداخت مستمری بیکاری زیاد به درازا نمیکشد؛ چرا که به اعتقاد او، حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کارگرانِ مشمول بیمه بیکاری، بعد از مدتی کار پیدا میکنند و مشغول میشوند.
حمایت میخواهم؛ وام نمیخواهم
در نهایت از سیدعطالله احمدی، مدیر رستورانِ قدیمیِ شیدا در ارتباط با چشمانداز آینده شغلیاش میپرسم؛ این که چطور قرار است در کار او و کارگرانش،گشایشی حاصل شود و او چه انتظاراتی از مسئولان دارد؛ میگوید: نمیخواهم نیروهایم بیکار شوند؛ مسئولان باید راهکاری برای واحدهای صنفی کوچک داشته باشند؛ همین واحدهای صنفیِ کوچک، فرصتی برای اشتغالِ خیلیها هستند؛ بایستی حمایتها، این واحدها را نجات بدهد.
او از نامهنگاری به استانداری، دبیرخانه سازمان صنایع و همه نهادهای ذیربط میگوید و از این که ممکن است کمیسیون سازمان صنایع دعوتش کند تا در موردِ راه حل خروج از بحران صحبت کنند؛ اما احمدی میگوید: من تسهیلات نمیخواهم چون نمیتوانم سود بانکی پرداخت کنم؛ بیایند حمایتِ اصولی کنند؛ بیایند قبضها را تعرفهدار کنند؛ معافیتهای مالیاتی بدهند؛ ناسلامتی رستورانِ ما یک واحد گردشگری است؛ اینها کمترین کارهایی است که میتوانند انجام دهند؛ اگر کمک کنند سرپا بمانم، هم از گردشگری حمایت کردهاند و هم اشتغالِ ۴۵ کارگرِ باسابقه را نجات دادهاند.
گزارش: نسرین هزاره مقدم