حکایت کارگری که نخواست قراردادی شود؛
سه سال است در یک "کیوسک" محبوسم
این گزارش، حکایت کارگری است که به دلیل مقاومت در مقابل قراردادی شدن، سالهاست ساعات کاری را در یک کیوسک زندانی است.
آقای کاف، کارگر فنی و مهندسی شرکت داروسازی کوثر است که یازده سال و اندی سابقه کار دارد. اما پس از سالها کارکردن در این شرکت داروسازی، برایش مسیر اتفاقات ناگوار به شکلی پیش میرود که او سه سال گذشته را در یک کیوسک یک متر در یک متر محبوس مانده است. او هشت ساعت در روز، موظف است در همین کیوسک که روی دیواره اش حک شده «واحد فنی و مهندسی» بنشیند و عملا کاری نکند.
ماجرای کیوسک نشینی از سال 90 آغاز می شود، از زمانی که کارفرمای این شرکت خصوصی تصمیم میگیرد، دست به قراردادی کردن کارگران بزند و به قولی، «رسمیزدایی» کند.
شرکتها چه دولتی وچه خصوصی سالهاست که کارگر رسمی استخدام نمیکنند. اما حکایت در داروسازی کوثر چند گام جلوتر پیش می رود، کارفرما تصمیم میگیرد تعدادی از کارگران رسمی قدیم را هم به هر شکل که شده، قراردادی کند.
فقط سه نفر قبول نکردیم
"اوایل سال 90 آمدند و 20 نفر از رسمیهایی را که کم سابقهتر بودیم، برای قراردادی شدن انتخاب کردند. 17 نفر از انتخابیها که قرار بود با قرعه مدیران و کارفرمایان به جرگه کارگران موقت و قراردادی بپیوندند، با هر شیوهای که بود اقناع شدند و قراردادی شدن را پذیرفتند، ما سه نفر بودیم که قبول نکردیم، مدیران وعده دادند، تهدید کردند اما ما حاضر نشدیم بپذیریم و خوب هم میدانستیم که "قانون" طرف ماست."
گفتند قانون فقط حرفه
"مدیرعامل ادعا میکرد که قانون کاغذ نوشتهای است که اجرانخواهد شد، او بارها میگفت: قانون فقط حرفه و اگر میخواهید کار کنید باید قراردادی شدن را بپذیرید و مثل دیگران ادامه دهید."
آقای کاف از پافشاری خود و دو تن از همکارانش و مصائبی که به خاطر این مقاومت قانونی متحمل شده اند قصهها میگوید. از نامه مدیر عامل برای مدیر اداری که بایستی حقوق این سه نفر تا زمانی که قراردادی شدن را نپذیرفتهاند، قطع شود، از قطع شدن موقت حقوق و مزایا و از اولین شکایت به اداره کار که البته آخرین باری نیست که آقای کاف مجبور میشود برای دفاع از حقوق شغلی خود، راهروهای پر پیچ و خم قانون را گز کند و باز دوباره از نو برگردد سرجای اول.
به دلیل مقاومت اخراج شدیم
"دقیقا سه ماه بعد اخراج شدیم. به اداره کار شکایت کردیم و کارفرما دعوا را باخت، اداره کار حکم داد که اجبار برای قراردادی شدن غیر قانونی است. اوایل همان سال 90 بود که سر کار بازگشتیم. اما مصیبت از جایی آغاز شد که کارفرما دشمنی را علنی کرد."
آقای کاف که پیش از این ماجراها سرپرست فنی مهندسی بود، مجبور می شود در نگهبانی بنشیند: وقتی برگشتیم، ما هر سه را در نگهبانی نشاندند و گفتند از این به بعد باید اینجا کار کنید.
"دوباره شکایت کردیم و این بار حکم ابقاء در سمتهای قبلی را گرفتیم. اداره کار تاکید کرد که باید من را به همان «واحد فنی و مهندسی» برگردانند.
در گیرودار این کشاکشها، همواره مطالبات ما با تاخیر پرداخت میشد و هرگز هم به سر پستهای قبلی برنگشتیم. در این بین، یکی دو بار هم اخراج شدیم که هر بار با حکم اداره کار به شرکت رجوع کردیم."
به ابقاء اصرار کردم، در کیوسک محبوس شدم
"اواخر سال 91 که بر ابقاء در سمت قبلی اصرار کردم، پای ماموران اداره کار به شرکت باز شد و کارفرما تحت فشار قرار گرفت، یک روز بعد از رفتن ماموران، لجاجت کارفرما کار خودش را کرد، یک کیوسک آوردند که روی دیوارهاش نوشته شده بود: «واحد فنی و مهندسی»."
آقای کاف سه سال است که از صبح تا غروب در همین کیوسک با ابعاد یک متر در یک متر مینشیند و عملا هیچ کاری نمی کند، روی کیوسک نوشته شده واحد فنی و مهندسی تا کارفرما قانون را به راحتی دور بزند و از طرف دیگر کارگری را که در مقابل فشار غیرقانونی مقاومت کرده، به مرز استیصال بکشاند.
آقای کاف حق استفاده از سرویس بهداشتی عمومی شرکت را ندارد، حق رفتن به رستوران ندارد و غذایش را از نگهبانی تحویل می گیرد و طبیعی است که میاندیشد ده سال تا بازنشستگی راه است و سرکردن در یک کیوسک کوچک برای این مدت طولانی ممکن نیست .
گفتم زندانی شدم، گفتند نمیتوانیم اجبار کنیم به شما اتاق بدهند
"بعد از این که «کیوسک نشین» شدم، به دادگستری مراجعه کردم. مدیرعامل را خواستند. گفت: دروغ میگوید. چون با شرکت دشمنی دارد صلاح نمی دانیم به تجهیزات و دستگاههای ما نزدیک شود، صلاح نمیدانیم کار کند. ادعا کرد به من اتاق داده است.
باز هم سراغ اداره کار رفتم. گفتند نمیتوانیم اجبار کنیم به تو اتاق بدهند. گفتم زندانی شده ام. گفتند زندانی معنایی ندارد،در شغل خودت هستی. حقوق خودت را میگیری، حالا اگر از نظر شخصیتی به تو توهین شده می توانی به پلیس مراجعه کنی."
مدیرعامل میگوید استعفا بده
حالا آقای کاف از اداره کار هم هیچ پاسخی نگرفته . آقایان مسئول میگویند مجبوری با شرایط موجود بسازی و مدیرعامل هم می گوید اگر ناراحتی استعفا بده.
سرنوشت آن دو کارگر دیگر هم که نپذیرفتند قراردادی شوند، چندان بهتر نبودهاست. یکی از آنها همان سالها سرطان میگیرد و دو سال بعد فوت میکند، آقای کاف این همه کشاکش و استرس را در سرنوشت همکار متوفی خود بی تاثیر نمی داند. آن دیگری هم این روزها دوباره اخراج شده و درگیر و دار شکایت مکرر به اداره کار و رجوع چندباره به هیاتهای حل اختلاف است.
آقای کاف و همکارانش نمونه کوچکی از قربانیان سیاست های موقت سازی هستند، سیاستهایی که سرراست و دقیق، امنیت شغلی کارگران را نشانه گرفته اند و دست کارفرمایان را برای هرنوع جرح و تعدیل در ساختار نیروی کار باز میگذارند.
از طرف دیگر کارفرمایی که «پول» دارد و از «قدرت» هم بهره مند است، بلد است چگونه قانون را دور بزند و ادعا کند که این کاغذپارهها فقط حرف است و دقیقا به همین علت است که آقای کاف سه سال متوالی، بیکار درون یک کیوسک محبوس مانده است.
نسرین هزاره مقدم