حمایت ربیعی از مایلی کهن و کالای ایرانی (دهه ۷۰)
آقای ضیایی ! شما سرباز پیاده اید و خبرنگاران ژنرال این ورزش
خاطرم هست که آن روزها وقتی مایلی کهن شد مربی تیم ملی فوتبال تقریبا 90 درصد رسانه ها و کارشناسان مخالف خود مایلهی کهن بودند و تازه بحث مربیان خارجی مطرح بود ولی آقای ربیعی در روزنامه کاروکارگر مارا تشویق و ترغیب به حمایت از یزدانی خرم و مایلی کهن و فریاد شیران می کرد.
ایلنا : چند مورد را در یک ستون آوردن کار دشواری است اما مراعات حال شما خوانندگان عزیز خبرگزاری را داریم و سعی می کنیم همه این چند مورد را که طی چند روز اخیر در ورزش کشور اتفاق افتاده را مرور کنیم و انشالله که موثر افتد.
دهه 70 محمدرضا یزدانی خرم تازه از دخانیات آمده بود فدراسیون والیبال. چه ربطی داشت دخانیات و والیبا؟! البته با حضور مهندس هاشمی طبا در راس ورزش استفاده از مدیران صنعتی در ورزش باب شد و اینکار با دو هدف صورت می گرفت. استفاده از توان مدیران بزرگ در ورزش تا جایگاه فدراسیونها ارتقا یابد و از آن دخمه های سنتی دفتر مشترک در آید و افق نگاه مدیران خیلی وسیع تر از اطراف ورزشگاه شیرودی باشد و دوم هم استفاده از منابع در اختیار مدیران صنعتی برای تقویت بنیه نحیف ورزش. آن روزها فقط فوتبال ایران کمی مطرح بود و کشتی و تک مدالهای چند رشته رزمی.
همین آقای ربیعی که امروز وزیر کار هستند به شدت طرفدار مدیران کاربلد و استعداد ایرانی بود.
*حمایت ربیعی از یزدانی خرم و مایلی کهن
خاطرم هست که آن روزها وقتی مایلی کهن شد مربی تیم ملی فوتبال تقریبا 90 درصد رسانه ها و کارشناسان مخالف خود مایلهی کهن بودند و تازه بحث مربیان خارجی مطرح بود ولی آقای ربیعی در روزنامه کاروکارگر مارا تشویق و ترغیب به حمایت از یزدانی خرم و مایلی کهن و فریاد شیران می کرد.
الان که بحث حمایت از کالا و تخصص ایرانی مطرح است و هنوز هم بخش زیادی در برابر این نظریه مخالفت می کنند چون آنقدر ارزش و اعتبار کالای ایرانی فروکش کرده و توی سر آن زده اند متوجه می شویم که آن روز در دهه 70 آقای ربیعی وزیر کار فعلی و مدیرمسئول وقت روزنامه چقدر اعتقاد به کالا و توان و استعدا ایرانی داشت.
همین دیروز که در پاکدشت همایش پیاده روی خانوادگی کارگران بود تعداد زیادی از نوجوانان و جوانان را با پیراهن های ورزشی باشگاه کارگران پاکدشت دیدم. از سلطانی رییس مجموعه کارگران پرسیدم و گفت وقتی آقای ربیعی در آن جلسه استیضاح گفت که دوست دارم بچه های کارگر و خانواده کارگران در ورزشگاهها ورزش کنند و شاد باشند و معلق بزنند ما یک فراخوان دادیم و آنقدر از این نوجوانان آمده اند که فرصت ثبت نام نداریم. رایگان می آیند و ورزش می کنند و به آنها یک لباس ورزشی هم می دهیم. بیشترشان بچه هایی هستند که به همراه خانواده در کوره پزخانه ها کار و زندگی می کنند و این مجموعه کارگران که از ابتدای سال فعال شده به آمال و آرزوهای بچه ها تبدیل شده است.
خب، ما بحث سیاسی نمی کنیم اما حداقل در ورزش کارگری شاهد یک شور و نشاطی خوب در بین خانواده های کارگر هستیم و بحث تولید و اشتغال هم که یک روزه و دو شبه به اینجا نرسیده که بتوان یک ساعته حلش کرد.
بله...ربیعی روزی طرفدار کالا و استعداد ایرانی بود که هنوز تازه راه واردات کالاها باز شده بود.
*کاربرد عمه جان در والیبال
بازهم از توپ و تور و جناب احمدضیایی رییس والیبال که در پاسخ سوال خبرنگاران مبنی بر بازنشستگی اش، با تمسخر و دهن کجی گفت : هه هه ...اینم شد سوال آخه!
این سوال تو به درد عمه من میخوره. آقا بپرس چطور شد که قهرمان آسیا شدیم ...بپرس که کت و شلوار من آیا با پیراهنم ست هست یا نیست....بپرس که در سفر بعدی با چه لباسی همراه تیم بروم....
والیبال تخت طاووس یا بهتر بگوییم قالیچه سلیمانی بود که زیر پای احمد ضیایی پهن شد ، خون دلها یزدانی خرم خورد و سیاست ها و تدابیر زیادی داورزنی بخرج داد و جوانان ایران زمین همت کردند تا والیبال در آسیا قهرمانی اش تضمین شده و در جهان جزو ردیف اولی ها باشد.
بله آقای ضیایی . این قهرمانی جوانان هیچ ربطی به شما ندارد. شما در حضور بزرگان والیبال یک سرباز پیاده ای هستی در برابر ژنرالها.
آقای ضیایی شما در ورزش مثل سرباز پیاده اید و خبرنگاران ژنرال!
شما در برابر خبرنگار موظف به پاسخگویی هستی و البته نامه بازنشتگی ات آمد و بزودی باید با این تخت و بخت خداحافظی کنید چون والیبال متعلق به بهنام محمودی – پیمان اکبری- بهروز عطایی – مصطفی کارخانه – حسین حسینی – ایرج مظفری – جمشید حمیدی- علی شاکری –سیف الله ترابی – محمود افشاردوست و خانواده والیبال است. شما سفارشی از آخر صف آمدید و رفتید بدون نوبت نون دوبر خشخشاشی رو گرفتید و با پنیر لیقوان دارید میل می کنید. شما بزودی برای همیشه با اعوان و انصارتان از والیبال رفتنی هستید. یک عذر خواهی هم بدهکار خبرنگاران هستید.
*بازهم طارمی داغ دلمان را تازه کرد
نمی دانم چرا هر موقع بازی پرسپولیس را می بینم داغ دلم تازه می شود. چرا این باشگاه بزرگ باید بخاطر گربه رقصانی یک الف بچه دو فصل از نقل و انتقالات محروم باشد. در همین بازی پرسپولیس و فولاد وقتی سروش رفیعی را با آن حالت در ترکیب اجباری فولاد دیدم دوباره به مدیران وقت پرسپولیس صلوات فرستادم که چرا اینقدر بی عرضگی و بی تدبیری کردید و هم طارمی را جلو مردم ضایع کردید و هم این همه ضربه به پرسپولیس زدید...عجب خیریتی داشت این طارمی و انتقال کذایی او به ترکیه.
24* میلیون دلار برای باشگاه نه جهانبخش
علیرضا جهانبخش با رقم نجومی 24 میلیون دلار از آلکمار هلند به لیگ برتر انگلیس برایتون رفت. علیرضا توضیح داد که تمام این مبلغ به باشگاه آلکمار و بخشی هم به باشگاه اولیه او می رسد و یک مبلغی را هم توافقی باشگاه برایتون به خود جهانبخش می دهد.
حالا از بابت انتقال وحید امیری و امید ابراهیمی و دیگران چقدر نصیب پرسپولیس و استقلال می شود؟!
در حد صفر! شاید دوسه بلیط رفت و برگشت برای مدیران باشگاه بگیرند تا یک هفته ایی بروند و در سواحل خلیج فارس آنطرف آب یک آب و هوایی عوض کنند.
*از عوارض باشگاهداری دولتی
این از نواقص بزرگ باشگاهداری دولتی است وگرنه اگر باشگاه ها خصوصی باشند بازیکن نمی تواند باشگاه را رها کند و برود و با یک تیم خارجی قرار داد ببندد و بعد توپ را بیندازد در زمین مردم و رسانه ها و هواداران و ننه من غریبم دربیاورد که من عاشق کشورم و عاشق تیمم و عاشق هوادرانم ...پول برام مهم نیست!! هرموقع هم از اونجا انداختنش بیرون منت بگذارد و بیاید که من در ایران فقط فلان تیم. این از بی عرضگی مدیران باشگاهی ماست و البته بی دروپیکر بودن فوتبال دولتی.
*مشت طباطبایی چقدر زود باز شد
در بسکتبال که فکر می کردیم اگر مشحون برود و طباطبایی بیاید به مدینه فاضله می رسیم اوضاع خیلی نابسامان تر از این حرفهاست. اون از فلان خانم مسئول در فدراسیون که فقط خود و خواهرش را برای کلاس های پیشرفته دعوت کرده به خارج از کشور و اینم ازوضع تیم ملی که اصلا حال و روز خوشی ندارد. اتفاقات ریز و درشت در بسکتبال زیاد است و چقدر زود آقای طباطبایی مشت بسته اش باز شد و نشان داد که به کارهای گران باید مرد کاردیده فرستاد ....آقای طباطبایی شاید بعد از بازیهای آسیایی اولین تغییر در راس فدراسیونهای ورزشی باشد.
*ترکه انار روی سر بازنشسته ها!
بازنشسته ها در ورزش اینبار جدی تر از همیشه حکم بازنشستگی اجباری و حتمی گرفتند. هرچند مثل ضیایی متوسل به مفاهیم زیبای ایثارگر و نامه ویژه و دستور فلان شخص....می شوند ولی اگر وزیر هم بخواهد مقاومت کند خود او هم در معرض خطر خواهد بود. اما یک مشکل بزرگ در فدراسیونها. اغلب روسای بازنشسته فرزندان خود را در پست های مهم و تشریفاتی برای استفاده های متعدد مثل سفرهای خارجی و پاداش های ریاست جمهوری و معافیت از سربازی و خریدهای کلان فدراسیون و... گمارده اند و کاش دستورالعملی هم برای این آقازاه های بلااستفاده و سربار می آمد.
*شیرازی وپسران و اخوان و کلیه اقوام
آخرین مورد این بخش بازهم فوتبالی است.
در مراسم برترین های لیگ فوتبال در حالی هیات تهران هیات نمونه شد که اصلا ردیفی برای انتخاب برترین هیات در لیست آرای رای دهندگان برترین ها وجود نداشت!
چطور به یکباره شیرازی می شود رییس هیات نمونه؟
نگو هیات تهران بفرما هیات شیرازی و پسران و اخوان و دامادها به اضافه باجناق و بقیه اقوام شیرازی.
سری بزنید هیت فوتبال تهران. بگویید یک تیم دسته سه داریم و میخواهیم بیاریم لیگ برتر تهران.
همان هفته شما از دسته سه به لیگ برتر صعود کرده اید البته با فرمولی که خدمتتان درگوشی و زیر میزی عرض می کنند.
پاک کردن اخطار و کارت زرد و قرمز و کتک کاری داور و ناظر زمین و نبود پزشکا و امکانات اولیه برای مسابقات نوجوانان و جوانان و اینها در کنار داوریهایی که با تراول راحت دید و ندید می کنند عمق فاجعه در فوتبال تهران است. اگر این هیات نمونه است وای بحال فوتبال ما.
فعلا تا همینجا داشته باشید و خداقوت که مطلب را تا پایان خواندید و انشالله برای هرکدام یک گزارش خواهیم نوشت.
*سیدرضافیض آبادی