خبرگزاری کار ایران

با کارگری که به عشق امام هشتم از کرج تا مشهد را رکاب زد

بهرنگ رفیعی: ورزش و تولید رابطه ایی متقابل دارند

بهرنگ رفیعی: ورزش و تولید رابطه ایی متقابل دارند
کد خبر : ۶۰۹۴۷۵

در حالیکه بسیاری از ما ایام تعطیلات عید نوروز را فرصتی برای استراحت و احیانا مسافرت خارج از کشور و بیشتر مسافرت های داخلی می دانیم هستند مردان بزرگی که با اراده ایی بالا دست به حرکاتی بزرگ می زنند تا ثابت کنند که می توان لذت عیدنوروز را در مسیرها و راههای سخت و دشوار و البته پر ثمر جستجو کرد.

همت بلند دار که مردان روزگار

از همت بلند به بالا رسیده اند

به گزارش خبرنگار ایلنا ، نمونه عینی که امروز سوژه ماست یکی از کارگران خوش فکر و با اراده ای شرکت بویلر مینای کرج است که واقعا کاری بزرگ و البته پر از مخاطره را در ایام عید نوروز انجام داده است.

آقای سیدبهرنگ رفیعی کارشناس تربیت بدنی شرکت بویلر مینای استان البرز با دوچرخه به عشق زیارت امام هشتم روز دوم فروردین ماه از کرج عزم مشهد مقدس کرد و با عبور از جاده هراز و استانهای تهران ، مازندران ، گلستان ، خراسان شمالی و خراسان رضوی روز 8 فروردین ماه به بارگاه ملکوتی ثامن الحجج حضرت علی ابن موسی الرضا مشرف شد و زیارتی جانانه را انجام داد که بدون شک خاطره انگیز ترین سفر زیارتی آقای رفیعی عزیز محسوب خواهد شد.

جناب موسوی همکارمان درامور ورزش کارگری اداره کل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان البرز با اطلاع از این حرکت بزرگ این کارگر با اراده و خوش فکر تعدادی عکس و گزارشی از سفر بهرنگ رفیعی در گروه قرار دادند و همین بهانه ایی شد تا با خود آقای رفیعی هم گفت و گوی جالبی داشته باشیم.

سید بهرنگ ر فیعی با بیان اینکه عشق به حضرت رضا (ع) و ارتباط بیشتر جوانان با راه و مرام ائمه اطهار انگیزه اصلی این حرکت بوده به سوالات ما پاسخ داد که پاسخ های وی زیبا و جالب و شنیدنی است.

گزیده ایی از اتفاقات سفر سیدبهرنگ رفیعی را در زیر می خوانیم:  

*با برنامه ریزی های قبلی و حمایت حوزه ۱۲۳ شهید ایزدیار سپاه ناحیه امام حسین (ع ) کرج و با شعار جوان مومن انقلابی در تاریخ 2 فروردین 97 از کرج به مقصد مشهد مقدس سفر خود را با دوچرخه آغاز نمودم.

مسیر انتخابی من شمال و از جاده هراز بود که با عبور استان های مازندران، گلستان، خراسان شمالی و خراسان رضوی روز چهارشنبه مورخ 8 فروردین ماه ساعت ۱۷ به حرم مطهر رضوی مشرّف شدم.

*هر روز بعد از اذان صبح حرکت میکردم و تا تاریک شدن هوا رکاب میزدم

*در طول مسیر دو شب در مسجد بین راه استراحت کردم و مابقی شب ها دوستان در تربیت بدنی سپاه ناحیه کرج ( جناب آقای رحیم اسفندیاری) برای استراحت گاه با مسولین تربیت بدنی سپاه در مسیر زحمت هماهنگی ها رو میکشیدند و مشکلی نبود چون علاوه بر این ما مردمی مهربان و بسیار خونگرم در همه نقاط ایران داریم.

*یک نکته جالب برایم این بود که  توی این مسیر حتی یک بار دوچرخه من به مشکل نخورد و جالبه که یک بار هم پنچر نشد.

 *شب آخر توی مسجدی در قوچان خوابیدم. خادم مسجد برخورد خیلی خوبی با من داشت و اجازه داد تا نماز صبح اونجا استراحت کنم . و واقعا از مهر و محبت این خادم لذت بردم.

*البته هوای بهاری ناپایدار است و مسیر هم کوهستانی بود و با مشکلات آب و هوایی هم برخورد می کردم ولی چون هدف بزرگی داشتم خیلی به این مورد توجه نداشتم. مثلا مسیر قوچان تا چناران از ساعت ۶:۳۰ صبح مه غلیظی داشت که تا چند متری خودم را بیشتر نمیدیدم حدودا یک ساعت در چنین مسیر خلوت و کم رفت و آمدی رکاب زدن ذهن آدم را به سمت آخرت می برد و در آن حال و هوا به توشه ای که باید فراهم کنیم فکر می کردم اما لذت بخش بود. سکوت و مه و جاده ایی که نمی شناختم و هر وجب آن ممکن بود حادثه ایی باشد زمان و مکان خوبی برای بازگشت به خویشتن بود.

 * در مسیر حرکت همه جور برخورد با من می شد و هرکی که رد میشد با مشین یک چیزی می گفت. من همه را با خنده جواب می دادم و آنها هم اغلب برایم دستی به نشانه محبت تکان می دادند.

*خیلی ها تهم شویقم کردند  مخصوصا همسرم که واقعا اگر حمایت و از خودگذشتگی ایشون نبود این مهم به سرانجام نمی رسید. یک دختر خانم 7 ساله هم دارم و همه اش توی مسیر به یاد همسر و فرزندم بودم و سعی می کردم احتیاط را هرگز از دست ندهم. *روزانه 150 کیلومتر به طور متوسط رکاب زدم که دوچرخه سواران حرفه ایی می دانند در این مسیرها و این آب و هوا و جاده ایی شلوغ این نوع حرکت با این سرعت کاری سخت و دشوار است.

* در طی این مسیر مردم نگاههای متفاوتی به من داشتند ولی اغلب مرا تشویق می کردند اما وقتی متوجه می شدند که به عشق زیارت امام رضا رکاب می زنم التماس دعا داشتند.

* بعد از طی این مسافت و وقتی که غروب هشتم فروردین ماه بارگاه امام رضا نمایان شد حس و حال عجیبی داشتم. گذر از این همه مسیر که هر لحظه اش می تواند یک خطر باشد و روز هشتم دیدار مرقد و بارگاه امام هشتم آنهم هنگام غروب غیرقابل توصیف است. واقعا میگم اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که اگه عشق امام رضا نبود شاید هیچ وقت این قدرت را در خودم نمیدیدم که قدم توی این راه بذارم.

* البته توقع و انتظاری از هیچکس ندارم چون با عشق به امام رضا و نزدیک کردن دلهای مردم به یکدیگر و محبت اهل بیت این حرکت را انجام دادم. اکنون دارم برای مسافرت بزرگتری آماده می شوم. می خواهم از حرم امام رضا تا حرم امام حسین (ع) را رکاب بزنم.

هدفم فعلا همین است و انشالله بزودی مسیر و زمان و هدف حرکت را اعلام خواهم کرد.

*برای تمامی مردم ایران بخصوص جامعه کارگری سالی پر از اتفاقات خوب آرزو دارم و زمانیکه وارد صحن امام رضا شدم با تمام وجود برای بهبود اوضاع مردم و هموطنانم مخصوصا بهبود کار و تولید دعا کردم و انشالله که سالی پر بار برای همه مردم عزیز کشورم و کارگران عزیز باشد.

 

 

انتهای پیام/
ارسال نظر