مبتلایان به اوتیسم در فوتبال ایران
اوتیسم به معنای خود درماندگی عارضهای است که در مدیران فوتبال ایرانی هم بعضاً دیده میشود.
به گزارش ایلنا، اوتیسم فراتر از یک بیماری و یک منش است که امروز در فوتبال هم مشاهده میشود.
اوتیسم چیست:
اوتیسم یک بیماری نیست. نوعی اختلال در رشد انسان بخصوص کودکان است. یک در خودماندگی در روابط اجتماعی که موجب میشود مهارت انسان در برقراری ارتباط با دیگران دچار اختلال شود.
***
اوتیسم با توجه به گستره مفهومش میتواند نماد و نمودی باشد از نگاه و بینش مدیران فوتبال بخصوص تیمداران ما به مقوله تخصصی فوتبال، بخصوص آن دسته از مدیرانی که نتیجه و برآیند عملکرد مضر و ناصوابشان به کلیت فوتبال برمیگردد!
مدیریت در کار تیمداری ما خود میتواند مشتی باشد از خروارها در خودماندگیهای مدیریتی... مدیرانی همیشه گرفتار در پیله تنگ خودبینی و مدیریتهای خود انگار در تصمیمگیریها و ولنگار در امور اجرایی، مدیرانی یک شکل و یک فرم و قالب زده که مدام در چرخش گرد میزهای فوتبال در رفت و آمدند ... گرچه میگویند مشت نمونه خروار است اما گویی این خروارها مشت تیمداران قالبی است که در پس این همه آمدنها و رفتنها بر سر و صورت تکیده این فوتبال خورده است! کی یادش مانده؟! ... روزی و روزگاری که تاج و پرسپولیس آن دو دلکده نجیب و با اصالتی که مالکانشان مجبور شدند در پس رفتنشان با کلی سرپناه وارث و ماترک بگذارند و بروند... کی و چه کسی یادش مانده ؟!
چهل سال آزگار، سال به سال پشت هم رفت تا آنچه بماند همین سر کچل استقلال و پرسپولیس باشد که به دست هر آمده و هر رفتهای که سرنشینش شد مویی از سرش کنده شود! از آن نان پر برکتی که آن دو تیمدار در دامان این فوتبال گذاشتند، در پس این چهل سال چه ماند؟! کی جوابت را میدهد... سخنگوهای با ربط و بیربط وزارت ورزش و همین استقلال با جوابهای یکییکی باسمهای؟! ... اینان با این سخنپراکنیهای کلیشهای کجای این فوتبالند که به من و تو و خیل هواداران این دو تیم بگویند که چی شد این بابای چسبیده به میز استقلال با این همه چسبندگی و با این همه خودشیفتگی به میزهای شهرت عاقبت چسبش وارفت؟! مگر نه آنکه آن خسروانی و آن اکرامی و سپس آن عبده رفته به زیر خاک عمری به این فوتبال یاد دادند تیمداری به مثابه اضلاع یک مثلث است ... مثلث عشق و علقه و دلدادگی. مثلثی که یک ضلعش تا ابدالدهر هوادارانند و یک ضلعش مربیان و بازیکنان و ضلع دیگرش تیم است و تیمدار. کجا رفت آن فوتبال؟! این جناب فتحی وقتی برد که ناخودآگاه استراماچونی را به خدمت گرفت اما... اما وقتی باخت که اسیر در اوتیسم و خودماندگی مدیریتی دید دانش حرفهای مربی مربوطه بیشتر از او میباشد و خود حقیرتر از او... چنین شد که جنابش هی در این چالش در خود بپیچد و هی دور خود بچرخد و عاقبتش گیجگیج خوران کله پا شود! جنابش یادش رفته بود آنجایی که بر سرش نشسته استقلال است و اگر توان مثلث عشق و علقه و دلدادگی تیمداری را نادیده بگیری و آن دو ضلع دیگر را زیر پایت بگذاری چنانچه رفت زیر پایشان له خواهی شد! در این فوتبال دو سو که اینجایش استقلال باشد و آنجایش پرسپولیس تو اگر به این دو دلکده دل ندهی یک بازنده تمام عیاری. این را گفتیم که انصاریفردها و رفقاهم به هوش باشند که تا دیر نشده خود را از شر این در خودماندگیهای مدیریتی برهانند.
حالا هم اگر فتحیها بروند و فتحاللهزادهها تشریف بیاورند یا همین خلیلزادهها صوری و سرکاری یک چندی سرپرست شوند چندان دلخوش نباش، تو بگرد دنبال آن ناصب که اینان را با میخ وابستگی به بیخ ریش این فوتبال نصب کرده و نصب میکنند!
* پانوشت - نگارنده ضمن پوزش از کسانی که به عارضه اوتیسم مبتلا هستند لازم دیدم به عنوان یک نویسنده با وام گرفتن از معنا و مفهوم گسترده اوتیسم به معنای در خود ماندگی، آن را در مقام مقایسه به رفتار و کردار مدیریتی در فوتبالمان تشبیه کنم.
شهرام وزیری