بیانیه آیت الله بیات زنجانی در خصوص گروهک تروریستی داعش
خَلط اعتقادی و سیاسی میان جریانهای سَلَفی با گروههای تکفیری، خطایی است که علاوه بر تفرقۀ میان شیعه و سنی، علما و مراجع شیعی بالأخص مرجعیت عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمی سیستانی دامت برکاته الشریفه را با زحمات متعددی مواجه میکند و تلاشهای وحدت بخش و بی نظیر ایشان را در مقابله با این خوارج مُدرن متأثر می سازد.
آیتالله بیات زنجانی در پی رخدادهای اخیر در منطقه و پدیدۀ گروهک تروریستی “داعش”، بیانیهای صادر و در بخشی از آن تأکید کرد: خَلط اعتقادی و سیاسی میان جریانهای سَلَفی با گروههای تکفیری، خطایی است که علاوه بر تفرقۀ میان شیعه و سنی، علما و مراجع شیعی بالأخص مرجعیت عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمی سیستانی دامت برکاته الشریفه را با زحمات متعددی مواجه میکند و تلاشهای وحدت بخش و بینظیر ایشان را در مقابله با این خوارج مُدرن متأثر میسازد.
به گزارش ایلنا از قم، متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با عنایت به رخدادهای اخیر منطقه و ضرورت حفظ وحدت میان مسلمانان به خصوص در ایام حج ابراهیمی، لازم دانستم تا چند نکتۀ اعتقادی و سیاسی قابل استنتاج از اتفاقات در حال وقوع در دنیای اسلام را با برادران و خواهران گرانقدر در میان بگذارم که لازم است مورد نظر همگان قرار گیرد.
یک: مدتی است بَلیهای به نام «داعش» که محصول یک توطئه است، در سرزمینهای اسلامی چنبره زده و خود را مدافع اسلام راستین میخواند. توطئهای که دارای دو بُعد عقیدتی و سیاسی بوده و در هر دو بُعد، تحریف اسلام و ارزشهای اصلی آن را هدف قرار داده است. سیاستمداران معاند و دیگرانی که اسلام را به زعم خود مانعی جدی بر سر راه توسعۀ سیاسی و سرزمینی خود میبینند، ناکام از مواجهههای قبلی خود این بار به توطئۀ عقیدتی خطرناکی روی آوردهاند که باید با هوشیاری در برابر آن موضع صحیح گرفت.
پذیرش توطئهبار بودن این جریان شاید برای برخی تحلیلگران قدری سخت باشد و بخواهند آن را صرفاً محصول کجاندیشی فرقهای از مسلمانان بدانند اگرچه این کج اندیشی، در بوجود آمدن و رشد این فرقه بیتأثیر نیست، اما قرائن عملی و دلایل عقلی زیادی میتوان برای توطئه خواندن این جریان اقامه کرد که البته برخی از فرقههای اسلامی را هم گرفتار خود کرده است. مهمترین، ابتداییترین و قابلفهمترین قرینه این است که اقدامات ضدانسانی این جریان منحرف، مغایر با اصول اولیه و انسانی پذیرفته شده نزد تمام نحلههای اسلامی و بر خلاف چهرۀ رحمانی منصوص در سیرۀ انبایء الهی بالخصوص نبی مکرّم اسلام(ص) و ائمۀ معصومین(علیهمالسلام) است؛ گذشته از این، لفظ داعش به عنوان مخفف «دولت اسلامی عراق و شام» مدام از سوی شبکههای مجازی و تلویزیونیای ترویج میشود که به خوبی میدانند مفهوم دولت در زبانهای بومی منطقه اعم از عربی و فارسی دارای بار حقوقی است و امیدوارند که با تکرار این لفظ و اطلاق آن به یک فرقه، برای آن مشروعیت و مابهازاء بیرونی بتراشند.
نکتۀ قابل توجه این است که عنوان مجعول داعش، عنوانی است که هم یک مفهوم حقوقی به نام «دولت» را برای خود برگزیده است و هم خود را منتسب به دین رسول خاتم(ص) جلوه میدهد؛ حال آنکه واجد اجزاء ماهوی هیچیک از این دو نیست و مدام و از سوی تعدادی از دولتها ترویج میشود.
دو: اینکه چگونه این جریان فکری تأسیس و تکثیر یافته، نیازمند فَحص و بررسی جدی و طولانی است، اما یکی از عناصر مهمی که نیازمند کار مشترک علمای جامعهشناسی، سیاسیون و حوزههای علمیه و فقهاست، این است که منافع محرّمۀ موجود در تکنولوژیهای مجازی، نقش زیادی در تشکیل و به هم پیوستگی اجزاء متفرّق این جریان خشونتطلب داشته است.
داعش جریانی است که بر مدار رگههای خشونت و هیجانطلبی ناشی از سرگشتگی و پوچی در دنیای فعلی شکل گرفته و نکته اینکه اصحاب و اعضای شرقی و غربی آن نه در یک اجتماع واقعی با هم زندگی کردهاند، نه مُدرّس و مدرسۀ مشترکی داشتهاند، نه اشتراکات خونی یا زبانی با یکدیگر دارند، نه اشتراکات قومی و ملی و نه حتی اشتراکات مذهبی و عقیدتی! جدای از برخی عوامل توطئهگر بیرونی و اسلامستیز سیاسی در تأسیس و توسعۀ داعش، برخی غرائز درونی انباشته و تقویت شده در وجود آنها با استمداد از برخی منافع محرّمۀ ابزارهای ارتباطی مانند اینترنت به هم پیوستهاند و این فضای جدید را دامن زدهاند.
مراد از این تحلیل، نفی منافع حلال ابزارهای امروزی نیست، بلکه بالعکس مراد اینجانب آن است که در هنگام پیدایش طبیعی و نیازمحور ابزار و آلات مشترکهای مانند اینترنت، اگر مسلمانان و اخلاقمداران بخواهند این جریان طبیعی را نادیده بگیرند یا با آن به صورت مطلق مقابله کنند و خود و دیگران را از حضور در این فضاها منع کرده و چشم بسته و کورکورانه به بهانههای واهی، رویۀ سانسور، تحدید و یکدستسازی فضاها را در پیش گیرند، در واقع با خدمت به گروههای غیرمعتدل و تندرو بینالمللی، مجال فعالیت و توسعۀ منافع محرّمۀ این گونه ابزارها را فراهم میکنند و نتیجۀ طبیعی آن، شکلگیری این قبیل گروههای اعتقادی، اخلاقی و سیاسی است که در غیاب مسلمانان معتدل و حقیقی، یکهتاز این میدانها میشوند. حوزههای علمیه و مراکز فرهنگی ما باید به جای ایجاد محدودیت در استفاده از ابزارهای جدید دارای منافع مشترکه، به تربیت و آمادهسازی جوانان برای حضور پررنگ در این فضاها بپردازند و عرصۀ این میدانهای مشترک را ترک نکنند.
سه: نکتۀ مهم و قابل توجه دیگر این است که این واقعه آزمونی برای تمام علما و سیاستمداران شیعی است. خطای رایج و جاری در میان برخی سیاستمداران در این سالها خَلطی آشکار است که آگاهانه یا ناآگاهانه تمایزهای میان فرقههای «تکفیری» را با دیگر فرقههای «سلفی» نادیده انگاشته و هیچ فرقی میان این دو قائل نیستند. اکنون باید برای همگان و به خصوص علمای اجتماعی و همینطور سیاستمداران ما تفهیم شود که فرقههای تکفیری، اگرچه ظاهراً برخی عقاید و شعارهای سَلَفی مانند نفی بِدعت و بازگشت به سیرۀ صحیح اسلامی را برای خود اخذ کردهاند، اما چه به لحاظ عقیدتی و چه به لحاظ تاریخی، تطابق تام و کاملی میان تکفیریها و جریان سلفیه برقرار نیست. متأسفانه این سادگی و سهلانگاری عقیدتی از سوی برخی سیاستمداران به لایههای اجتماعی هم تسرّی یافته و علاوه بر دامن زدن به برخی از اختلافات میان فریقین مسلمان شده است. رویکرد پسندیدۀ وحدت و اخوت میان فرقههای مسلمان که برخی علمای متقدم و متأخر از مرحوم آیتالله العظمی بروجردی تا مرحوم امام خمینی(رحمت الله علیهم) آن را بنیان گذاشتند، یک اصل اساسی است که از جملۀ لوازم آن اهتمام گفتاری و پایبندی عملی و شفّاف به تمایز میان فرقههای سَلَفی مسلمان از فرقههای توطئهآمیز تکفیری و بهظاهر مسلمان است. این نکتهای مهم است که نه یک تاکتیک سیاسی، بلکه یک اصل عقیدتی، تاریخی و متعلق به ساحت اندیشه به حساب می آید.
توجه داشته باشیم که خَلط اعتقادی و سیاسی میان جریانهای سَلَفی با گروههای تکفیری، خطایی است که علاوه بر تفرقۀ میان شیعه و سنی، علما و مراجع شیعی بالأخص مرجعیت عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمی سیستانی دامت برکاته الشریفه را با زحمات متعددی مواجه میکند و تلاشهای وحدت بخش و بی نظیر ایشان را در مقابله با این خوارج مُدرن متأثر میسازد. به نظر میرسد که پیشگامی جمهوری اسلامی در تفکیک این دو جریان از یکدیگر در صورت وقوع، ثمرات و آثار مهمی دارد که در درازمدت به نفع اسلام و مسلمانان خواهد بود و مرزهای عقیدتی را روشن خواهد ساخت و برخی گروههای ناآگاه پیوسته به جریانهای تکفیری را اصلاح کرده و مقابلۀ مستقیم با تکفیریها را آسانتر خواهد کرد.
چهار: این کجفهمی عقیدتی در دستگاه تبلیغی برخی رسانههای رسمی و برخی تریبونهای این کشور، این روزها با یک خطای دیگر نیز همراه شده که باید اصلاح شود و آن اینکه اقدام برخی علمای سَلَفی و برادران اهل سنت ما در اعلام برائت از اقدامات داعش که حتی برخی حکّام منطقه را نیز با خود همراه ساخته، با کمال تأسف در برخی مقاطع با واکنش مناسبی مواجه نشده و حتی بعضی به جای استقبال از این تغییر رویکرد و بهجای آنکه از این إعراض و رویگردانی استقبال کرده و بکوشند تا آنها را به سوی خود جذب کرده و بر محورهای مشترک تأکید کنند، با خارجی یا آمریکایی خواندن منشأ این إعراض، بر طبل جدایی میکوبند و به سرزنش نابهنگام و بیموقع آنها میپردازند. این روزها، روزهای اعلام برائت مشترک و همگانی دنیای اسلام از اقدامات غیرانسانی و فجایعی است که دشمنان اسلام راستین محمدی(ص) به واسطۀ داعش به راه انداختهاند و این برائت باید از مرزهای ایرانی و شیعی فراتر برود.
اینجانب تأکید می کنم که «دولت» به عنوان یک امر حقوقی و «اسلام» به عنوان یک امر عقیدتی و تاریخی دارای عناصری هستند که داعش فاقد هر دوی آنهاست و در این ایام و به خصوص ایام حج باید از انتساب این دو عنصر به این جریان منحرف و ضد اسلامی برائت جست.
هر اقدام نابجای عقیدتی، سیاسی و حاکمیتی که از تعداد این برائتکنندگان یا فرقههای اسلامی شرکتکننده در این برائت بکاهد، محکوم و حرام است و تلاش برای افزایش و توسعۀ چتر این برائت، بنا به اصل منشور نبوی(ص) که «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم»، یک واجب فقهی، عقیدتی و عقلائی است.
والسلام علیکم و رحمة الله برکاته
اسدالله بیات زنجانی
قم المقدسة
۲۳ شهریورماه ۱۳۹۳