تهیهکننده فیلمهای ایده اصلی و نلسون ماندلا:
مسیر نجات سینما، عزم ملی است
مهدی کریمیتفرشی (تهیهکننده فیلمهای «نلسون ماندلا» و «ایده اصلی») در یادداشتی به مسأله بحران اقتصادی در سینمای ایران در دوره کرونا و پساکرونا پرداخته است.
سینماگران و سینمای ایران در دوران کرونا و پساکرونا روزهای حیرتانگیزی را تجربه میکنند. این شرایط، نوعی حیرت و بیبرنامگی را برای همه فعالان اقتصادی سینمای ایران به وجود آورده که میتواند تبعات بسیار خطرناکی برای همه ما در پی داشته باشد.
اینکه هنوز بسیاری نمیدانند برای سال آینده باید برای ساخت فیلمی هزینه کنند یا نه؟ اینکه اساسا فیلمی که ساخته میشود میتواند برای یک زمان طولانی اکران خاک بخورد و اصلا آن زمان تاریخ انقضایی با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی دارد یا خیر، اینکه نحوه اکران آنلاین در بسترهای متفاوت میتواند حداقل بازگشت سرمایه را در پی داشته باشد و اینکه اصلا تا آن روز چند سینمای دیگر به ورشکستگی میرسند؟ همه باعث میشود تا فعالان اقتصادی سینمای ایران چارهای جز صبر و تحلیل شرایط نداشته باشند.
تصور کنید چند میلیارد به امید ساخته شدن فیلمی ارزشمند و البته مخاطبمحور، هزینه میشود، مدت زمانی در حدود دو سال صبر میکنید تا بتواند اکران شده و نتایج اقتصادی آن را در بخش خصوصی ببینید ولی در عمل جز ضررهای سنگین با این شرایط نصیب شما نمیشود. چقدر منطقی است که باز هم برای سینما و ساخته شدن فیلمها هزینه کنید؟ عوامل و کارگردان حق طبیعیشان است که بعد از اتمام کار تسویه شوند و هزینههای لجستیک هم که قبلا پرداخت شده. حالا سرمایهگذار و تهیهکننده میمانند و انتظاری پایان نیافتنی برای بازگشت حداقل همان میزان سرمایه اولیه بدون در نظر گرفتن سود و منفعت حداقلی که میتوان برای آن متصور بود.
شاید راهحل این باشد که عزمی ملی در همه بخشهای سینمایی به وجود آید تا هزینههای ساخت فیلم را کاهش دهیم. شاید دستمزدهای کلان برای زمانی بود که حضور دو بازیگر بازگشت سرمایه را تضمین میداد. شاید امروز همه باید فقط برای روشن ماندن چراغ سینمای ایران تلاش کنیم که اگر نکنیم و این مهم را باور نکنیم، نتیجهاش ورشکستگی کامل سینما خواهد بود.
کاهش منطقی دستمزدها یکی از مهمترین عواملی است که میتواند برای سینما و سینماگران در این برهه یک راهحل نهایی باشد. اکران در بستر آنلاین هنوز در همه دنیا یک راهحل مطمئن برای نمایش فیلمها نیست و طبیعتا در ایران هم نمیتواند گزینه نهایی باشد. اما با کاهش برآوردهای ساخت یک فیلم، لااقل در دستمزدها در همه بخشها، تهیهکننده و سرمایهگذار هم میتواند ریسک سرمایهگذاری که در این روزها به صد درصد رسیده را کاهش دهد. میتواند همبستگی میان همه اهالی سینمای پر افتخار ایران را کاهش دهد و خوراک فرهنگی و هنری مردم را هم تامین کند.
اگر به سینما فقط به چشم کالای فرهنگی نگاه کنیم که خودمان را فریب دادهایم و اگر آن را صرفا یک محصول اقتصادی محسوب کنیم بازهم به بیراهه رفتهایم. راهی نیست جز اینکه هر دو بخش فرهنگ و اقتصاد را بهسان دیگر الگوهای مشابه موفق جهانی درنظر بگیریم و برای هر دو بخش یک فرصت و جایگاه را ببینیم. اینگونه میتوانیم هم سینماها را از ورشکستگی نجات دهیم که البته چندان دور از ذهن هم نیست و هم میتوانیم چرخه اقتصادی سینما را با نگاهی منطقی باز زنده نگاهداری.
بهتر این است که بسترهای نمایش فیلم هم بیش از گذشته مورد حمایت دستگاههای فرهنگی باشند و بخش دولتی نیز وظیفه حمایتی خود از هنرمندان را در بالاترین سطح ممکن انجام دهد که اگر این قشر دچار آسیبهای اقتصادی باشند، طبعیتا فرهنگ خالی از اعتبار و ارزش خواهد شد و نتایج و تبعات بسیار گستردهای را دربرخواهد داشت.