پیام رونق مطرح کرد:
سانسور هیچگاه و در هیچ کجای دنیا نتیجه نداده/ آفت موسیقی تدریس است
پیام رونق درباره تفاوت آلبوم «گیلمگش» و آلبوم در دست انتشار «گیلگمش2» میگوید: لذت موسیقی در آلبوم اول «گیلگمش» هنگام شنیدن آن است. خواستم آن لذت در «گیلگمش2» پس از شنیدن قطعات توسط مخاطب ادامه داشته باشد و بتواند در سکوت ملودی مورد نظرش را با سوت بنوازد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، وجود تکنولوژی و انبوه ابزارآلات دیجیتال زندگی بشر را تا حدود بسیاری تحت تاثیر قرار داده و هنرهای مختلف نیز از این تحول مستثنی نبودهاند. یکی از بارزترین اتفاقات دنیای جدید نحوه تولید و ارائه آثار موسیقایی است. باتوجه به گستردگی رسانهای فضاهای متعدد مجازی، همچنین بالا بودن هزینه اقتصادی تولید آلبوم فیزیکی مانند گذشته مرسوم نیست و تهیهکنندگان ترجیح میدهند با عرضه آثار دیجیتال بازار فروش را مدیریت کنند که البته این رویه نیز کاستیهای بسیاری دارد و عدم وجود قانون کپی رایت اصلیترین و مهمترین آنهاست. با همه اینها هنوز برخی فعالان عرصه موسیقی ترجیحشان بر ارائه آلبوم فیزیکی است زیرا بر این عقیدهاند که تولید فیزیکی آثارعلاوه بر ثبت شناسنامه و جزییات، بر ماندگاری آنها موثر خواهد بود.
پیام رونق، نوازنده تنبور و سازهای الکترونیک که مخاطبان او را به عنوان نوازنده ساز بومی استرالیایی دیجریدو میشناسند، یکی از هنرمندانی است که علاوه بر همکاری با گروههایی چون «دارکوب»، «لیان»، «هوران» و ارکستر بادی تهران در سال 1395 آلبوم«گیلگمش» را با تکیه بر حماسه گیلگمش (یکی از نام آورترین و کهنترین آثار حماسی ادبیات دوران تمدن باستان) و تأکید بر صلح و زندگی به جای جنگ و نیستی منتشر کرد.
او که مدتی در دانشگاه فلورانس ایتالیا در رشته باستانشناسی تحصیل کرده، علاوه بر اختصاص بخشی از سود فروش این آلبوم به حمایت از یوزپلنگ آسیایی ایران، برای احترام به محیط زیست، در بستهبندی آلبوم از پلاستیک استفاده نکرد و برای بازیافت آسان، از مقوا و به روش دیجیپک آن را منتشر کرد.
پیام رونق که آلبوم «گیگلمش2» را در دست تولید و انتشار دارد درباره جزییات آن میگوید: در «گیلگمش2» تعمدا بر خلاف آلبوم اول که تجربی بود و طی آن با انبوهی از ملودیها مواجه بودیم از حجم ملودیها کاستهام و از لحاظ ساختار به استاندارد «ورس و کورس» پایبند بودهام، اینکه آن ساختار آغاز و معرفی و اوج و تعلیق داشته باشد و بازهم به نقطه اوج برسد و سپس خروج داشته باشد تا به این ترتیب ملودی و موتیف در ذهن مخاطب بماند.
به نظر میرسد نسبت به قبل کمکارتر شدهاید. بگویید این روزها به چه فعالیتهایی مشغول هستید و احیانا با چه گروههایی همکاری میکنید؟
این روزها فعالیتی ندارم و به هیچ عنوان با گروهها همکاری نمیکنم و برنامهام این است که برای طولانی مدت به عنوان نوازنده با گروهی همکاری نکنم بنا به خیلی دلایل. اولا اینکه این روند غیر استاندارد است و در دنیا نیز رایج نیست، مگر آنکه پای مراسم و مناسبت و موضوع خاصی در میان باشد و به تجربهای جدید بینجامد. این نگاه کلی من است.
از آلبوم «گیلگمش2» بگویید که قرار بود پیش از اینها منتشر شود.
اتفاقا این روزها درگیر میکس و مستر «گیلگمش2» هستم و تلاشم این است یکی، دو ترک جدید به آن اضافه کنم. در همین راستا به احتمال بسیار با دوست عزیزم آقای ماهان میرعرب (نوازنده توانای گیتار) همکاری خواهم کرد و در این رابطه از ایشان دعوت به عمل آوردهام. البته همانطور که گفتم این همکاری قطعی نیست، اما ازآنجایی که وجود ایشان به عنوان هنرمندی واقعی برایم قابل احترام است، اگر کارم دوماه نیز به تاخیر بیفتد، واقعا ایرادی نخواهد داشت و صبر خواهم کرد. از طرفی با آقای دهقان محمدی که فیلمساز است در حال بررسی شرایطی برای به تصویر کشیدن و ساختن ویدئو برای یکی دوتا از آهنگها هستیم.
چگونه به ایده ساخت نماهنگ رسیدید؟
تجربه تولید آلبوم قبلی به من ثابت کرد در بازار موسیقی امروز و دنیای امروز، موسیقی بدون تصویر آنطور که باید معرفی نمیشود و روی مخاطب تاثیر نمیگذارد و به تبع آن، مشکلات اقتصادی نیز در پی خواهد داشت. البته این را هم بگویم که همکاری من و دهقان محمدی همکاری میان دو هنرمند است و کار و پروژهای سفارشی محسوب نمیشود؛ زیرا من و ایشان، دهه هفتاد در دانشگاه هنر و معماری همکلاس بودیم و پس از فارغالتحصیلی من به ایتالیا رفتم و ایشان به انگلیس رفت و حدود بیست سال از هم بیخبر بودیم تا اینکه آلبوم اولم را به صورت اتفاقی شنیده بود و به همین دلیل دوست داشت همکاری مشترکی داشته باشیم و این ارزش ماجرا را برای من مضاعف میکند و امیداورم در این زمینه اتفاقات خوبی رخ دهد و خروجی خوبی داشته باشیم.
درباره سبک و سیاق و جزییات آلبوم «گیلگمش 2» بگویید.
من پروژهای داشتم که چندین سال پیش در سکوت خبری و چراغ خاموش آغازش کرده بودم. این پروژه شکل و شمایل دیگری دارد و الکتروجز یا به طور دقیقتر، جز فانک الکترونیک است. در استودیوی شخصی خودم به ساخت بخش هارمونیک و استراکچر قطعات پرادختم و سپس از دوستم بابک صفرنژاد، نوازنده چیرهدست هارمونیکا دعوت به همکاری کردم و در ادامه به اتفاق یکدیگر سه، چهار قطعه را آماده کردیم که آن آثار بسیار هیجانانگیز از آب درآمدهاند و میتوانند جریانساز باشند.
چطور تا این حد از جریانساز بودن آثارتان مطمئن هستید؟
به این دلیل که طی چهل سال اخیر آثاری در این سبک و سیاق تولید و ارائه نشده است. جای این سبک خالی است همانگونه که جای آلبومی چون «گیلگمش» خالی بود. اینکه هارمونی و ریاضیات سترگ موسیقی غرب را با عمق عاطفی و معنوی سازهایی که در ذات موسیقی شرقی هستند، آشتی دهیم، طوری که همسو و هم جهت و همطراز باشند و به خروجی واحد و نهایی بینجامند، اتفاق خوبی است. قاعدتا قبلا در این زمینه بیتجربه بودم زیرا «گیلگمش» آلبوم اولم بود.
در آلبوم جدیدتان با چه کسانی همکاری کردهاید و خواهید کرد.
شانسی که داشتم همکاری با جوانان مستعد و کاربلدی بود که به من افتخار همکاری دادند. به هرحال هر کدام از آنها به نوعی رهبر یک ارکستر پرطرفدار هستند. بهطور مثال محسن شریفیان سرپرستی گروه «لیان» را دارد و پژوهشگر است و به جرات میتوان گفت در حال حاضر بخش عمدهای از اعتبار موسیقی جنوب کشور بر دوش ایشان است. باعث افتخار من است که در «گیلگمش2» از وجود او بهره میبرم. میلاد درخشانی آهنگساز، نوازنده و سرپرست گروه «افشارستان» یکی دیگر از همکاران من در آلبوم جدیدم است که باتوجه به فعالیتها و آثارش احتیاج به معرفی ندارد.
میلاد درخشانی را معمولا به عنوان نوازنده تار میشناسند. آیا ایشان در آلبوم «گیلگمش2» تار مینوازند؟
بله ساز تخصصی میلاد درخشانی تار است؛ اما من از توانمندیهایش در ساز عود بهره بردهام. البته من و میلاد درخشانی به اتفاق همایون نصیری قبلا در آلبوم «هیچم خبر از هیچ» ساخته میلاداست، همکاری کرده بودیم و در آلبوم دوم گروه «دارکوب» و کنسرتهای آن با هم بودیم. نقش میلاد درخشانی در آلبوم «گیلگمش» و بخصوص در آلبوم «گیلگمش2» بسیار محوری و پررنگ است. واقعا نمیتوانم از حضور میلاد چشمپوشی کنم زیرا برای او معادل ندارم و اگر با او کار نکنم یا در دسترس نباشد، قطعا تولید و ارائه آلبوم سومم به تعویق خواهد افتاد، تا بتوانم نوازندهای باهوش و خوشپنجه چون او پیدا کنم. میتوان گفت من و میلاد درخشانی در زمینه همکاریها به نوعی بلوغ رسیدهایم و حتی نیاز نیست با او حرف بزنم. اصطلاحا من و او یکدیگر را یاد گرفتهایم، یعنی او میداند من به عنوان مولف، صاحب اثر، آهنگساز و تنظیمکننده چه میخواهم.
در آلبوم «گیلگمش» ژوبین کلهر نوازنده کمانچه بود. این انتخاب بر چه مبنایی بود و از ایشان در آلبوم دوم «گیلگمش» استفاده خواهید کرد؟
همکاری با ژوبین کلهر یکی از بزرگترین شانسهای من است. ایشان نوازنده چیرهدست کمانچه است که متاسفانه یا خوشبختانه طی این سالها آثار کمی از او شنیدهایم؛ زیرا بسیار گزیدهکار است. او نوازنده بینالمللی کمان و کمانچه است و ساز کمان خودش را طراحی کرده که با کمانچه ایرانی قدری متفاوت است. ایشان به واسطه آنکه کودکی و نوجوانی خود را در هند گذرانده و در معابد هندی ساز زده لهجه قالب سازش «راگایی» است. میتوان در ساز ژوبین کلهر گوشههای مشترک موسیقی غنی ایرانی و موسیقی غنی هندی را یافت. به نظرم تاکید روی این نقاط آن چیزی است که دانش و تجربه و اثر جدیدی را به ما میافزاید. من با چندین نوازنده کمانچه همکاری کردهام، اما لهجه ساز ژوبین کلهر بینالمللی است و دلیلش تجربههای شخصی اوست. او علاوه بر آنکه در ردیفنوازی دستگاهها و گوشههای ایرانی تبحر دارد، شاید دو سوم موسیقی فولکوریک دنیا را میشناسد و این برای من نعمت است، اما با این حال در آلبوم «گیلگمش2» ایشان را ندارم. دلیلش این است که نوازندگی خوب و خاص ایشان لهجه «راگایی» دارد و بر همین اساس، با توجه به فضاسازی و نقش پررنگ کمانچه که (به لحاظ فرکانسی و با توجه به نقش ملودیک) در ذات این ساز است به این نتیجه رسیدم که اگر از ژوبین کلهر در آلبوم دومم نیز استفاده کنم، این احتمال وجود دارد که رنگآمیزی اثر برای مخاطب تکراری شود، لذا ترجیح دادم مقداری به ایجاد تفاوتها بپردازم.
بله یکی از مهمترین دلایل موفقیت یک آلبوم نحوه انتخاب مهرهها یا همان عوامل است.
صد درصد همینطور است.
نوازندگان سازهای کوبهای چه کسانی هستند؟
در این بخش با دوست عزیزم احسان شفیعی همکاری میکنم. من و ایشان از حدود سالهای 1386 و 1387 در گروه «دارکوب» با یکدیگر بودیم و بعدها در گروه آقای روزبه نعمتاللهی همکاری کردیم و سپس ایشان به گروه «کاکوبند» پیوست. همکاری با احسان شفیعی همیشه برایم افتخار بوده و متاسفم که از ایران رفتند، اما با این حال دنیای ارتباطات دنیای قشنگی است. یعنی دنیا به حدی کوچک شده و دسترسیها تا آنجا راحت شده که مهاجرتها نیز نمیتوانند جلوی تعاملها را بگیرند.
آلبوم اول «گیلگمش» در چه دسته و گونهای میگنجد؟
آنهایی که این اثر را شنیدهاند، میدانند که این مجموعه از نظر ساختار موسیقایی در گروه « اینسترومنتال» یا موسیقی تجربی قرار میگیرد. به لحاظ سبکشناسی نیز «الکترو ورد موزیک» است که مبتنی بر موسیقی الکترونیک است و فقط سازهای ملودیک آن آگوستیک هستند. در «گیلگمش2» تعمدا بر خلاف آلبوم اول که تجربی بود و طی آن با انبوهی از ملودیها مواجه بودیم از حجم ملودیها کاستهام و از لحاظ ساختار به استاندارد «ورس و کورس» پایبند بودهام، اینکه آن ساختار آغاز و معرفی و اوج و تعلیق داشته باشد و بازهم به نقطه اوج برسد و سپس خروج داشته باشد تا به این ترتیب ملودی و موتیف در ذهن مخاطب بماند.
یعنی در آلبوم «گیلگمش 2» به ساختاری دراماتیک اندیشیدهاید؟
بله. شاید بتوان اینگونه گفت. آلبوم اول«گیلگمش» را باید چندبار بشنوید تا ملودی در ذهنتان بماند، اما آلبوم «گیلگمش 2» اینگونه نیست. یعنی میتوان گفت لذت موسیقی در آلبوم اول «گیلگمش» هنگام شنیدن آن است. خواستم آن لذت در «گیلگمش2» پس از شنیدن قطعات توسط مخاطب ادامه داشته باشد و بتواند در سکوت ملودی مورد نظرش را با سوت بنوازد.
آلبوم «گیلگمش2» چند قطعه است؟
«گیلگمش» هشت قطعه بود و «گیلگمش2» احتمالا 10 قطعه خواهد بود.
حال که در شرف انتشار آلبوم جدیدتان هستید، وضعیت نشر را چگونه میبینید؟
بگذارید واضح بگویم تا سوءتعبیری نشود. به طور کلی و اصولا از اوضاع موسیقی کشور رضایت نداریم و اگر کسی (چه مخاطبان، موزیسینها و چه استودیودارها و عوامل فنی و حتی خبرنگاران این حوزه) از وضعیت فعلی راضی هستند جای تعجب بسیار دارد. به نظرم نوع تخصیص بودجهها و دستمزدها غیرعادلانه است. اختصاص 15 درصد به شخصی که تمام آثار را ساخته و تنظیم کرده و زحمات کار کشیده و باید دستمزد نوازندهها را بدهد، بسیار کم است؛ آنهم نوازندگانی که جزو بهترینها و برترینهای ایران هستند و دستمزد بالایی دارند. هرچند ارزش کار نوازندگان من بسیار بالاتر از مقولات مالی است، اما زمانی که من به عنوان مولف و صاحب حقوق معنوی و مادی اثر سهمم از فروش کارم 15 درصد است و آن را هم به راحتی نمیدهند، چه میتوان گفت.؟!
ناشران و پخشکنندگان در این کاستی چه نقشی دارند؟
متاسفانه اغلب ناشران ما صرفا منتشر کنندهاند و پس از مثلا دو سه ماه اثر را رها میکنند. این نگرش به هیچوجه حرفهای نیست. اگر از منظری دیگر به این مقوله بنگریم، متوجه خواهیم شد که همکاری موزیسین با ناشر نوعی همکاری تجاری است.
مانند روالی که در نشر کتاب مرسوم است و طی آن نویسنده با انتشارات همکاری میکند.
بله درست است. شما محصولی را بر مبنای شرایط و بودجه و مبلغی تولید میکنید و برای پخش و ارائه آن در فروش با ناشر شریک میشوید و قرار است آن محصول معرفی شود و به اصطلاح بالا بیاید. قاعدتا هرچقدر اثر فروش بیشتری داشته باشد به نفع ناشر و صاحب اثر خواهد بود و این سودهی منجر به تولید آثار بعدی خواهد شد و این چرخه ادامه خواهد یافت. متاسفانه این رویه وجود ندارد و بخش تولید و نشر از کاستیهای بسیاری برخوردار است و هرچه در این زمینه بگوییم کم است.
عدم وجود قانون کپی رایت را نیز به کاستیها اضافه کنید.
بله واقعا نمیدانم مسئولان چرا فکری به حال کپی رایت نمیکنند.
با وجود این کاستیها و ضررها، اگر بخواهید «گیلگمش2» را به صورت فیزیکی منتشر کنید، ریسک بزرگی کردهاید.
بله تولید فیزیکی آلبوم صد درصد ریسک است و حرفتان کاملا صحیح است. اصولا چه گمنام باشید و چه اسم و رسم دار، تولید آثار موسیقی در ایران ضرر است، البته در این بخش آن چند خواننده و گروه موسیقی پاپ را کنار بگذارید. ما اگر کار میکنیم برای این است که از درد و غم نمیریم و جز موسیقی کار دیگری بلد نیستیم.
برخی از همکاران شما و اغلب آنهایی که سابقه بسیار در عرصه موسیقی دارند به جای تولید اثر زمان خود را با تدریس میگذرانند.
به نظرم آفت موسیقی تدریس است. چرا؟ به این دلیل که موزیسین در دنیای مدرن و سریع امروز به جای مطالعه و پژوهش و درس خواندن و تمرین صرفا تدریس میکند. به عنوان مثال یکی از بهترین نوازندگان پیانو را میشناسم که از هشت صبح تا یازده شب فقط تدریس میکند و زمانی که از او میپرسم خودت چگونه تمرین میکنی و به امورات نوازندگیات میرسی، میگوید به این کارها نمیرسم زیرا باید مخارج زندگیام را تامین کنم. وضعیت کنسرتها نیز نابسامان است و شخصی چون من که صرفا در بخش موسیقی بیکلام فعالیت کرده به راحتی نمیتواند کنسرت برگزار کند. موسیقی با کلام نیز به جز استثناءها به مشتی ترانه بیارزش تبدیل شده است. موسیقی کلاسیک ایرانی نیز عمدتا به اشعار عارفانه میپردازد در صورتیکه همه مخاطبان عارف و صوفی نیستند و سلایق دیگر نیز دارند. از طرفی ممیزی و سانسور را نیز به کاستیهای دیگراضافه کنید. سانسور هیچگاه و در هیچ کجای دنیا نتیجه نداده است، آنهم در مقطعی که مقولاتی چون اینترنت و دانلود وجود دارد. زمانی که گروهی سانسور میشود، اعضای آن به صورت زیرزمینی فعالیت میکنند و به ارائه اثر میپردازند. نتیجه چنین اتفاقی امیر تتلو و ساسی مانکن و افراد دیگر است.
نحوه ارائه مجوزها را چگونه میبینید؟
از من موزیسین برای مجوز آلبومم پول دریافت میشود، در حالی که پیشتر برای تولید قطعات بودجه بسیاری صرف کردهام و در نهایت نیز پس از اخذ مجوز 15 درصد از فروش به من تعلق میگیرد و تازه باید مالیات هم بدهم. شما حساب کنید حتی برای اجراهای خیابانی یا حتی اجرا در یک رستوران باید مجوز دریافت شود و این اتفاق برای هنرمند هزینه دارد. اگر هم بخواهیم کنسرت برگزار کنیم باید به اداره اماکن پول بدهیم. قاعده این است که در قبال پرداخت پول چیزی دریافت شود. اداره اماکن در قبال پولی که دریافت میکند به من که میخواهم کنسرت برگزار کنم چه میدهد؟ به نظرم کمدی دردناکی در جریان است.
در نهایت آلبوم «گیلگمش2» را به صورت فیزیکی منتشر خواهید کرد یا صرفا به پخش دیجیتال آن میپردازید؟
بله اثر را به صورت فیزیکال نیز منتشر میکنم و از بودجه خودم نیز برای آن هزینه خواهم کرد. میدانم بازگشت مالی ندارد و فقط دلم میخواهد آلبوم ثبت شود و آن تعداد کلکسیونر نیز آن را داشته باشند. در نهایت اگر جلوی این اتفاق را بگیرند نیز مشکلی نخواهد بود زیرا در دنیای امروز با وجود پلتفرمهای متعدد میتوان طی همکاری با ناشران معتبر دیجیتال در کشورهای مختلف آن را منتشر کرد و به جای 80 میلیون مخاطب، مخاطبان بسیاری بیشتری داشت. به هرحال با هر دانلود 99 سنت به حساب من واریز میشود. چرا باید علاوه بر پول دادنهای بیمورد به برج میلاد برای یک شب کنسرت چهل، پنجاه میلیون پول بدهم و در نهایت سانسور شوم و منتقدان بعضا مغرض نیز بدون سواد موسیقایی درباره موسیقی با من حرف بزنند.