مجید برومند در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
شجریان، معتمدی و سرلک موسیقی سنتی را از تکرار نجات دادند/ خوانندگان پرفروش دستکم سه میلیارد تومان در سال درآمد دارند/ نوازندگان از دستمزدهای میلیاردی خوانندگان سهمی ندارند
(نوازنده گیتاربیس) میگوید: خوانندگان پرفروش حال حاضر حداقل سه میلیارد در سال درآمد دارند اما کدامیک از آنها و کدامیک از کمپانیها سراغی از نوازندگانش گرفته و مثلا گفته شما این ده میلیون را بگیر و پس از آغاز کنسرتها آنها را خرد خرد از دستمزدت کم میکنم. اصلا چنین رویهای وجود ندارد. آن خواننده یا کمپانی میتواند به نوازندگان نفری ده میلیون وام بدهد، آن هم نه بلاعوض؛ اما متاسفانه اینگونه نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از ارکان مهم موسیقی نوع سازبندیها و ارکستراسیون است که این مهم با وجود نوازندگان اهمیت مییابد. ناگفته هم پیداست که بدون همکاری و همیاری نوازندگان هیچ اثر موسیقایی در هر گونهای خلق نشده و به سرانجام نخواهد رسید. در ایران اما برخلاف بسیاری از کشورها نوازندگان به لحاظ حقیقی و حقوقی با مشکلات بسیاری مواجه هستند و این کاستی طی سالهای اخیر جدیتر هم شده است. در حال حاضر آنچه اهمیت دارد نه کیفیت کار نوازنده بلکه ظاهر و شیوه ارتباطات اوست. جدا از این کاستیها رقم پایین دستمزد نوازندگان نیز یکی دیگر از مشکلاتی است که این قشر از جامعه را با دشواریهای بیشتر و جدیتر مواجه کرده است. بهطور معمول دستمزد کلان کنسرتها و تولیدات نصیب خواننده و تهیهکننده میشود و نوازندگان در این تقسیمبندی ناعادلانه جایگاهی ندارند و کمترین و عجیبترین دستمزدها را دریافت میکنند.
مجید برومند، نوازنده گیتاربیس که طی سالهای فعالیتش با خوانندگانی چون مانی رهنما، فریدون آسرایی، قاسم افشار، محسن یگانه، زندهیاد مرتضی پاشایی، مهدی یراحی و حمید حامی همکاری کرده، در گفتگوی پیشرو درباره اهمیت ساز گیتاربیس در گونههای مختلف و روندی که طی این سالها طی کرده، توضیح داد و به تشریح وضعیت نوازندگان در ایران پرداخت.
این روزها چه میکنید؟
حدود یک سال است به عنوان نوازنده با آقایان علیرضا عصار و روزبه بمانی همکاری دارم.
در کنسرت آنلاین روزبه بمانی که به صورت آنلاین برگزار شد نیز حضور داشتید؟
در واقع از آن زمان که روزبه بمانی شروع به برگزاری کنسرت کرد با او به عنوان نوازنده همکاری داشتهام و این همکاری همچنان ادامه دارد.
چرا مسئولان نسبت به سازی چون «گیتاربیس» که در ذهن موسیقی راک و زیر شاخههای آن را به یاد میآورد، جبهه دارند؟
تکلیف مسئولان دراین زمینه روشن است، زیرا بیشترشان سواد موسیقایی ندارند اما اینکه مردم عادی گیتاربیس را مربوط به یکسری سبکها میدانند، درست نیست. گیتاربیس در سبکهای مختلف کاربرد دارد و سبکهای مختلف را توسط آن اجرا میکنند. گیتاربیس سازی مستقل است و سبکهایی چون راک، فانک، جز، فیوژن، پاپ و غیره با این ساز اجرا میشوند. بنابراین نمیتوان گفت گیتاربیس مثلا متلعق به راک است و این سبک را در ذهن تداعی میکند. همه سبکها میتوانند با گیتاربیس که سازی مستقل است، اجرا شوند.
یعنی مبنای استفاده از گیتاربیس صرفا محدود به پاپ و برخی گونههای دیگر نیست؟
خیر خوشبختانه چند سالی است از گیتاربیس در موسیقی سنتی به عنوان ساز مکمل استفاده میشود که اتفاق خوبی است. با وجود گیتاربیس کنسرتها رنگ و لعاب خیلی بهتری به خود میگیرند.
از زمانی که پاپ به ایران آمد گیتاربیس هم به موسیقی ما وارد شد این یعنی استادان زیادی در این زمینه نداریم، با این حساب تا چه حد توانستهایم از قابلیتهای گیتاربیس استفاده کرده و آن را ارتقا دهیم؟
پس از انقلاب به دلیل شرایط به وجود آمده بسیاری از نوازندگان خوب ایرانی و بسیاری از بیسیتها و گروههای خارجی (منظورم نوازندگان گیتاربیس است) که در ایران فعال بودند، مهاجرت کردند. به هرحال آن دوره مقطعی بسیار خاص بود به این دلیل که باوجود شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حدود ده تا دوازده سال در زمینه موسیقی وقفه سنگین ایجاد شد. این وضعیت تا اوائل دهه هفتاد ادامه پیدا کرد و به موسیقی آسیب بسیار زد و باعث کمرنگ شدن آن شد. در آن شرایط خاص، اینترنت و دسترسی به آن امکانپذیر نبود و تعاملها محدود بود و اپلیکیشنها و نرمافزارهای مرسوم وجود نداشت. بنا به همین دلایل ارتباط ما با دنیا قطع شد و در نتیجه دسترسی به اطلاعات روز مسیر نبود؛ بخصوص زمینه گیتاربیس که برای ما سازی خارجی و غربی به حساب میآید. در آن دوران معلمان و نوازنده خوب نیز در ایران نبودند، در نتیجه نسلی به وجود آمد و هنرمندانی چون بابک ریاحیپور، کامران مجرد و نوازندگان قدیمیتر که معاصر به حساب میآمدند، پا به عرصه فعالیت گذاشتند. این افراد بر اساس منابع و مراجع موجود که تعداشان زیاد نبود در آن شرایط، مولفههای مهم و لازم را آموختند.
شما در مقطعی شاگرد آقای ریاحیپور بودهاید؟
بله ایشان استاد من بودهاند و چند ماهی در کلاسهایشان حضور یافتهام و از محضرشان استفاده کردهام. ایشان که چند سالی را در خارج از کشور سپری کرده بودند، در آن مقطع منبعی غنی در زمینه گیتاربیس ایران به حساب میآمد و هنوز نیز اینگونه است. او دانش و داشتههایش را به دیگران انتقال داد. شاید داشتهها و شیوه انتقال او در آن مقطع با رفرنسها و استانداردهای جهانی فاصله داشت اما او ساز گیتاربیس را زنده نگه داشت و شاگردانی را تربیت کرد تا اینکه شرایط تغییر کرد و اینترنت عمومیت یافت و دسترسی به آن آزاد شد. حال اگر به دنبال منابع در اینترنت و مثلا یوتیوب جستجو کنید با تعداد بسیاری منبع مواجه خواهید شد.
در حال حاضر کمبودی در زمینه گیتاربیس و شیوههای استفاده از آن احساس نمیشود؟
خبر کمبودی وجود ندارد. اما بگذارید موضوعی را مطرح کنم اینکه اگر ما شرایطی داشته باشیم که بر اساس آن برخی گروههای خاص و نوازندگان بزرگ دنیا به ایران بیایند و به اجرای برنامه بپردازند، اتفاقهای مهم و موثری رخ خواهد داد. شما هرچه در اینترنت و یوتوب جستجو کنید این اتفاق جای اجراهای حقیقی و غیرمجازی را نخواهد گرفت. اگر همان فلان بیسیت بزرگ دنیا که در ترکیه کنسرت برگزار میکند به ایران بیاید و به اجرای برنامه بپردازد و یکی، دو روز مسترکلاس برگزار کند تاثیر بسیار بزرگ و موثری خواهد داشت. متاسفانه ما از این امکان محروم هستیم.
طی دهههای اخیر میان نسل پس از انقلاب یعنی افرادی چون علیرضا عصار و همدورهایهایش با نسلهای بعد شکافی رخ داد اما شما با خوانندگان هر دو نسل همکاری کردهاید. درباره دانش و منش خوانندگان دهه هفتاد و هشتاد و تفاوتهای کمی و کیفی آنها با نسلهای بعد توضیح دهید.
ببنید هر کشوری در هر زمینهای اعم از ورزش، هنر و دیگر زمینهها دورهای طلایی دارد. این دوره طلایی اینگونه به وجود میآید که عدهای از آدمها در آن مقطع به صورت خواسته یا ناخواسته دور هم جمع میشوند و تیمی را تشکیل میدهند و به فعالیت میپردازند و آثاری با کیفیت تولید میکنند. دوره طلایی ما در زمینه موسیقی دهه چهل تا دهه پنجاه بود و تعداد انبوهی آثار ماندگار در این دو دهه توسط هنرمندان بزرگ تولید و ارائه شد و ما نیز آنها را شنیدهایم. خلاء به وجود آمده در سالهای پس از انقلاب باعث شد میان دو نسل فاصله و شکاف بیفتد. چند نفری از آن آدمهایی که در آن دوره طلایی فعالیت میکردند همچنان در ایران ماندند و فعالیت کردند؛ افرادی چون زندهیاد بابک بیات و چند نفر دیگر. حال آن آثاری که در دهه هفتاد تولید شدهاند و ما آنها را میشنویم، برگرفته از همان ریشهای است که در دهه پنجاه داشتیم. سپس نسل تغییر کرد و برخی از آن آدمها فوت کردند و برخی از ایران رفتند و کلا دیگر کسی نبود که آن ریشه و آنچه روییده بود را پرورش دهد. پس از آن فعالان عرصه موسیقی شروع به کپیکاری کردند. مثلا اشخاصی شبیه سیاوش قمیشی و داریوش میخواندند و به هرحال کپی کردنهای درجه چندم عمومیت یافت درحالیکه ما خوانندگان خوب و آثار خوبشان را داشتیم، اما آنها را از بین بردیم و به کپی کردن روی آوردیم، آنهم با کیفیت پایین. پس از آن با وجود ایجاد تکنولوژی و ابزار و ادوات مربوط به آن، نه فقط سلیقه موسیقی ایران که سلیقه موسیقی دنیا تغییر کرد. با این تفاوت که فعالان دیگر کشورها ضمن حفظ ریشه و سبک و سیاق متعلق به موسیقی خود و مردمشان، آن را با تکنولوژی ادغام کردند. حال نیز ریشه موسیقی ما از میان رفته و فقط تکنولوژی باقی مانده است. متاسفانه در حال حاضر در زمینه خوانندگی، آهنگسازی، تنظیم و نوازندگی سواد ملاک نیست. آن زمان که با خوانندگانی چون قاسم افشار یا محسن یگانه همکاری میکردم، ملاک این بود که آیا نوازنده نت میداند و میتواند پارت بخواند؟ زیرا لپتاپی وجود نداشت و قدرت نوازندگی مهم بود.
در حال حاضر روال اینگونه نیست؟
در حال حاضر ظاهر نوازنده اهمیت دارد و زمانی که بخواهند نوازنده انتخاب کنند، میپرسند طرف خوشتیپ است؟ آیا مثلا موهایش رنگی است و فیزیکش مناسب است؟! بنا به همین دلایل طی یکی، دو سال اخیر تصمیم گرفتهام با افرادی همکاری کنم که به اصالتها پایبند هستند.
نوازندهها در شرایطی که جامعه درگیر کروناست به لحاظ کاری و معیشتی وضعیت خوبی ندارند. البته این دسته در شرایط عادی نیز اوضاع بسامانی ندارند. این نادیده انگاشتنها تا چه حد کم و کیف فعالیت شما و همکارانتان را تحت تاثیر قرار میدهد؟
به هرحال یک نوازنده فارغ از نوازنده یا هنرمند بودنش انسان است که کرایه خانه میدهد و باید اموراتش را بگذراند. البته طی سالهای گذشته اوضاع بدتر هم شده. به طور کلی در حال حاضر همه چیز در لپتاپ خلاصه میشود و اهمیتی ندارد که چه کسی چگونه مینوازند و کیفیت نوازندگیاش در چه حد است. البته این را هم بگویم کیفیت کار برخی از نوازندگان دهه هفتادی بسیار بالاست و بخشی از این مزیت به دلیل وجود اینترنت و منابع و ماخذ است.
درباره وضعیت فعلی و نحوه پرداخت و دریافت دستمزدها نیز باید بگویم به هرحال شرایط فعلی بر نحوه فعالیت نوازندگان بخصوص آنهایی که دستمزدهای کم دریافت میکردند، تاثیرات بدی خواهد داشت. نوازندهای که برای هر اجرا دویست، سیصدهزارتومان دریافت میکرده اگر با خواننده در ماه ده اجرا میرفته، ماهی سه میلیون درآمد داشته و حال این مبلغ کم نیز وجود ندارد. این روند به لحاظ روحی نیز آسیبزننده است، زیرا نوازنده باید روحیهای خوب داشته باشد تا با تمرکز به تمرین بپردازد. نوازندهای که حال روحی خوبی ندارد، نمیتواند دست به ساز بزند. متاسفانه همه اینها به سیستم غلط یک کشور بازمیگردد. به طور مثال دستمزدی که سال 1388 از امیر تاجیک میگرفتم را الان به نوازندهای دیگر میدهند! شرایط و اوضاع اقتصادی کشور تغییر کرده و نباید چنین باشد.
نوازندگانی که به دلیل شیوع بیماری کرونا از فعالیت بازماندهاند، حمایت نمیشوند؟
نه متاسفانه. نوازندهها سه تا چهارماه است که بیکارند و مثلا دوستان من شرایط کاری و زندگی مرا میدانند و باخبرند که از جانب خودم و به خاطر خودم این حرف را نمیزنم و صحبتم از جانب یکی از اعضای صنف است. خوانندگان پرفروش حال حاضر حداقل سه میلیارد در سال درآمد دارند. کدامیک از آنها و کدام یک از کمپانیها سراغی از نوازندگانش گرفته و مثلا گفته شما این ده میلیون را بگیر و پس از آغاز کنسرتها آنها را خرد خرد از دستمزدت کم میکنم. اصلا چنین رویهای وجود ندارد. این درحالی است که اشکالات را به گردن دولت و وزارت ارشاد میاندازیم. فلان خواننده از سود پولش مثلا ماهی 50 میلیون دریافت میکند در حالیکه تعداد نوازندگان ارکسترش 5 نفر است. آن خواننده یا کمپانی میتواند نفری ده میلیون وام بدهد، آنهم نه بلاعوض؛ اما متاسفانه اینگونه نیست.
در سالهای اخیر خوانندگان گونههای مختلف دست به تولید آثار تلفیقی زدهاند، اما از میان آثار تولید شده فقط برخی ارزش شنیدن دارند. نظرتان درباره تلفیق چیست؟
همه آنچه را تاکنون گفتهام نظر شخصیام بوده و این مورد نیز از این قضیه مستثنی نیست. باید بگویم در حال حاضر درک و سلیقه مردم تغییر کرده است. آنها شاید مثلا معنی علمی هارمونی را متوجه نشوند، اما دوست دارند هارمونی بشنوند. به نظرم هارمونی و تلفیق موسیقی سنتی ما را نجات داد. یعنی خوانندگانی مانند آقایان همایون شجریان، محمد معتمدی و سینا سرلک موسیقی سنتی ما را از آن شرایط تکراری و نخنما نجات دادند. قبلا مرسوم بود که ده نوازنده کنار هم بنشینند و همه با هم یک ملودی را «اونیسون» مینواختند و خواننده نیز همان را میخواند که این اتفاق اصلا نو و متفاوت نبود. البته قضیه بزرگانی چون استاد شجریان، حسین علیزاده و دیگر بزرگانی که جزو نامآواران موسیقی کشور هستند، متفاوت است. خوانندگانی که گفتم با هارمونیهای جدیدتر موسیقی سنتی را از نابودی نجات دادند و دلیل این اتفاق خوب تلفیقهای درستی است که صورت گرفته است. مردم توسط موسیقی سنتی با دستگاههای موسیقی ایرانی آشنا شدند و با وجود هامورنیهای جدید و مدرنتر به آن علاقه پیدا کردند.
با این چیدمانها موافق هستید؟
بله به شرطی که رهبر ارکستری که میخواهد به تلفیق بپردازد علم بسیار بالایی داشته باشد و سازشناسی بداند. اینکه دف و سهتار را کنار پیانو قرار دهیم نامش تلفیق نیست. یا اینکه گیتارالکتریک را با نی همراه کنیم تلفیق نیست و نتیجه مثبتی نخواهد داشت. آنچه اهمیت دارد نگارش فواصل درست است.
یکی از معضلات در زمینه سازهایی چون فلوت، ترمپت، ساکسیفون و گیتار عدم وجود تولید داخلی و تعمیرگاههای مرتبط است. این کاستی را با چه تمهیدی جبران میکنید؟
برخی از سازهای استاندارد دنیا مانند پیانو، کیبورد، درامز، گیتاربیس، گیتار الکتریک، گیتار اسپانیش توسط کمپانیها بزرگ تولید میشوند. برخی از این کمپانیهای معتبر بیش از پنجاه سال قدمت دارند و سازهایشان در دست بزرگترین نوازندگان دنیا مشاهده میشود. امکان اینکه در ایران چنین کمپانیهایی تاسیس شود، بنا به دلایلی وجود ندارد اما خب در این زمینه تکنسینها و تعمیرکارانی داریم که به شدت کاربلد هستند، مخصوصا برای سازهایی چون گیتاربیس و گیتار الکتریک. دوستی دارم با نام سامان احدزاده که نه فقط من، بلکه اغلب نوازندگان ایران برای تعمیر سازهایشان نزد او میروند. زمانی که نزد این شخص میروم با خیال راحت میدانم که سازم تعمیر میشود. زمانی که ایشان در ایران نبود واقعا نمیدانستم سازهایام را نزد چه کسی ببرم و تعمیر کنم. نقش تعمیرکاران تا این حد مهم است.
ناگفتهای دارید؟
طی این گفتگو از بدی شرایط و مصائب و دشواریها گفتیم لذا میخواهم این را اضافه کنم که با تمام مشکلات هنوز که هنوز موزیسینهای بسیار بزرگی داریم و باید از وجودشان استفاده کنیم؛ اما متاسفانه تعداد این افراد از تعداد انگشتان دو دست نیز کمتر است. متاسفانه در حال حاضر افراد دیگری بر موج سوار هستند. امیدوارم این دوران بگذرد و اوضاع بهتر شود.
گفتگو: وحید خانهساز