در گفتوگو با مدرس فلسفه مطرح شد؛
زمینه وقوع جنایتهای سازمان یافته و نسلکشیهای بزرگ فراهم است/ هلوکاست فقط کشتار انسانها نیست/ جهان فقط درد میزاید
سیدمهدی ناظمی میگوید: این رویکرد که انسان امروز به خود اجازه میدهد با غمض نظر از جاندار بودن حیوانات و ادراک بدیهی آنها از درد و رنج، آنها را داخل ماشین قتل عام بگذارد، همان ویژگی وجودی انسان جدید است که زمینه وقوع جنایتهای سازمان یافته جنگی و نسلکشیهای بزرگ زمان ماست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حوادث از پی هم میآیند و زمانه هر آن آبستن شگفتی تازهایست. شگفتیهایی که اندک اندک از وضعیت عادی پیشین، آرمانشهری میسازند که بشر هیچگاه نتوانسته بود آن را بیافریند. آگامبن در یادداشتی از عادی شدن وضعیتی سخن میگوید که خود آن، وضعیتی استثنائی در تاریخ بوده است. احتمالا اگر سلاخی بیرحمانه جوجههای یکروزه رسانهای نمیشد، ما گمان میکردیم کرونا بزرگترین بحران بشریت است و لابد قرار است پساکرونا دوران تازهای باشد. اما این واقعه دهشتناک که عاملان آن احتمالا وضعیت غیرعادی شده امروز را بهانه خواهند کرد، نشان میدهد که انسانی که در وضعیت عادی میزیسته تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد. سیدمهدی ناظمی، پژوهشگر فلسفه و مدرس فلسفه هنر است. با او در مورد وضعیت انسان امروز در کشاکش میان عادی بودن یا نبودن شرایط، گفتگو کردیم.
آگامبن در یادداشتی که جنجال برانگیز میگوید خود همین وضعیت بزرگترین پوشش برای فهم وضع پیشین و روزمره ما است چراکه از دیروز عادی و خوب در برابر امروز سروری و مرگباری امروزِ استثنائی دفاع میکند. اما وقتی خبر سلاخی جوجهها را میشنویم، ممکن است از خود بپرسیم که این بشر دوران کرونا، که محصول همان زندگی آرمانی و عادی است، چگونه میتواند چنین عملی انجام دهد؟
ماجرای کشتار میلیونها جوجه در صنایع طیور کشور، حداقل این خیر را داشت که عدهای مطلع شوند در صنعت دام و طیور چه میگذرد. اعتراف صادقانه برخی از صاحبان این صنعت مبنی بر اینکه این کشتار یک رویه است، برای بسیاری تکاندهنده بود. در واقع کشتار جوجهها، چنانکه میگویند اغلب برای تنظیم بازار و صرفهجویی در غذای طیور و گاهی برای مبدل کردن خود آنها به غذای طیور - که گفته میشود بازهم به صورت زنده زنده چرخ میشوند - صورت میپذیرد. این اتفاق و موارد مشابه آن در کارخانههای تولید گوشت از طیور، گاو و خوک یک امر کاملاً متداول و عادی است. تنها تلاش میشود تا جایی که ممکن است از این اقدامات فیلم یا عکس تهیه نشود و اخبار مربوط به آن برجسته نشود. به اصطلاح مدافعان حیوانات، با برجسته کردن آموزه عدم استفاده از گوشت - آموزهای که هیچگاه انسان به آن گوش نخواهد داد، زیرا در تغایر با نیازهای برساخته اوست - عملاً مبدل به گروههایی فانتزی و بیثمر و بیاثر شدهاند و در مقابل از تمرکز بر جنایت سازمان یافته انسانها در تولید و مصرف گوشت صنعتی اجتناب میکنند.
این رویکرد که انسان امروز به خود اجازه میدهد با غمض نظر از جاندار بودن حیوانات و ادراک بدیهی آنها از درد و رنج، بهراحتی هر ساله میلیونها حیوان را به شکل غیرطبیعی تولید کند، در شرایط غیرطبیعی و آزاردهنده، نگهداری و پروار کند و سپس به اشکال آزاردهنده ذبح و مابقی را داخل ماشین قتل عام بگذارد، همان ویژگی وجودی انسان جدید است که زمینه وقوع جنایتهای سازمان یافته جنگی و نسلکشیهای بزرگ زمان ماست. یکی از دلایل ریشهدار شدن باور به هولوکاست نیز همین است که انسان مدرن در ضمیر خود به خوبی آگاه است که استعداد چنین جنایتهای بزرگی را دارد و اگر نکرده باشد، هم به دلیل محاسبه سود و زیان آن است، نه اینکه مانع بزرگ فکری یا اخلاقی پیش روی خود داشته باشد.
این هولوکاست، هولوکاستی وجودی است و ربطی هم به ماجرای مورد ادعای هولوکاست جنگ دوم ندارد. در واقع دومی، قدرت خود را از اولی میگیرد. ما هولوکاست را به این دلیل باور میکنیم که میدانیم چنین اقدامی از انسان مدرن علیرغم اینکه آن انسان در زمان خود در قله علم و تکنولوژی و فلسفه باشد، امری کاملاً قابل انتظار است. در واقع انسان امروز، انسانی است که میتواند همه چیز را مانند کالا به تولید انبوه برساند و به مصرف انبوه برساند و هرگاه این تولید و مصرف مخدوش شد، آن را معدوم سازد. این نگاه، این نگاه کالایی به هستی، حد یقف ندارد و با کمی بسط بهراحتی به سایر جانداران و سپس به انسان هم تسری پیدا میکند و این اتفاقی است که رخ داده. تمام آنچه که گفته شد، به معنای وجود راهحلی متفاوت برای حل و فصل مشکلات روزمره انسانها نیست بلکه صرفاً تذکری بود برای اینکه کجا هستیم و چه میکنیم و شاید طلب این پرسش که به کجا میرویم.
برای برونرفت از این وضعیت چه تمهیدی لازم است و آیا اصولا چنین خروجی ممکن است؟
مساله ما اصلاً برونرفت از این وضع نیست، مساله این است که تلقی درستی از وضعیت فعلیمان نداریم. وقتی سخن از برونرفت از وضعیت فعلی میشود در واقع منظورمان وضعی بهتر و آرمانیتر که در آن احتمالاً درصد بیکاری کمتر باشد یا فقر در سیستان و بلوچستان کاهش یافته، نیست. وقتی میگوییم میخواهیم از این وضعیت بیرون برویم در واقع هدف این است که به زندگی سابق و عادی خودمان برگردیم، زندگیای که در آن مذهبی هیئتاش را برود و دیگری پی علایقش خودش. اما در مورد اخلاق مدرن یا هر چیز مدرن و غیرمدرنی باید گفته شود که خود آن بخشی از این وضعیت است و اگر بخواهیم وضعیت را سامان دهیم، از آنها گریز نخواهیم داشت. مثلاً ممکن است گفته شود کرونا از فلان آزمایشگاه در چین یا روسیه یا آمریکا بیرون آمده است، حتی اگر اینها درست هم باشد، یعنی پذیرفته شود که این ویروس از جایی وارد چرخه طبیعت شده است، باز درنهایت باید به همان نهادهای مدرنی چون آزمایشگاه هم برای مقابله با آن متوسل شویم.
دستکم برای فهم اینکه این عامل چیست به آن نهادها محتاجیم. اگر بخواهیم در مورد اخلاقیات تازهای سخن بگوییم پیش از هر چیزی این پرسش باید به ذهن متبادر شود که مگر چه تحولی در انسان روی داده که او آماده نوع دیگری از اخلاقیات باشد. بله ممکن است کسانی در جهان باشند که کاملاً خود را مهیای زندگیای از نوعی دیگر کردهاند و میتوان درمورد آنها گفت که اخلاقی دیگرگون در مورد آنها موضوعیت دارد. اما مشکل این است که چنین کسانی نه در رأس و مسند امور که در پستوی خانه هستند. چنین کسانی در تمشیت امور نقشی ندارند یا اگر هم نقشی ایفا میکنند، تاثیری ندارد. از این جهت تاثیری ندارد که سردمداران دنیا متعلق به همین جهانی هستند که امروزه وجود دارد. هم فکر و عمل آنها مدرن است و هم اینکه این فضا را پذیرفتهاند.
نکتهای هم که در آخر باید بگویم این است که درمان نهایی که یکسره تمام این شکافها و آلام را از میان بردارد، وجود ندارد. این جهان به همین شکلی که وجود دارد، درد میزاید. اگر یک درد را درمان کنید، بلافاصله عارضه جدیدی خود را نشان میدهد. و ما گریز کاملی از این وضعیت نداریم. این وضعیت بیش از هر چیز مستلزم فهمیدن است. ما مقدم بر تمهید راههای علاج باید آن را بفهمیم تا بتوانیم صورتبندی روشنی از آن داشته باشیم. به نظرم اگر در تاملات خودمان بتوانیم امکان آلترناتیوی برای وضع موجود بیابیم، آنگاه شاید بتوان در باب عمل هم اندیشید. یعنی اینکه بپرسیم «آیا این تنها وضع موجود است یا اینکه...» رسیدن به «یا اینکه..» برای ما حیاتی است و سرنوشت کنش ما را مشخص خواهد کرد.