نخستین ایرانیانی که از تئاتر غرب گفتند+فیلم
تکیهدولت را نخستین تماشاخانه ایران دانستهاند. گرچه تا سالها، اینجا فقط محلی برای اجرای تعزیه بود و آغاز اجرای تئاتر به مفهوم امروزی را در ایران، از ۱۰ سال بعدش حساب میکنند. اما با نگاهی به سفرنامههای برخی ایرانیان به غرب، میتوان ردپایی از آشنایی ایرانیان با سالنها و نمایشهای غربی پیدا کرد؛ ردپایی بسیار قبلتر از ساخت تکیه دولت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تکیهدولت را نخستین تماشاخانه ایران دانستهاند. گرچه تا سالها، اینجا فقط محلی برای اجرای تعزیه بود و آغاز اجرای تئاتر به مفهوم امروزی را در ایران، از ۱۰ سال بعدش حساب میکنند.
دارالفنون یکی از مکانهایی است که شروع نمایش در ایران به معنایی غربیاش را به آن نسبت میدهند. گرچه، برخی منابع، ارامنه تبریز و تهران را آغازگر تئاتر میدانند. هر دو منبع هم، این آغاز را مربوط به سالهای ۱۲۵۷ و ۵۸ خورشیدی دانستهاند.
بنای تکیهدولت در نوع خود بینظیر بود؛ چیزی شبیه سالن رویال آلبرتهال در لندن. این شباهت باعث شده تا خیلیها معماری تکیهدولت را الگو گرفته از این سالن غربی بدانند که ناصرالدین شاه آن را در انگلستان دیده. اما میدانیم ناصرالدینشاه بعد از ساخت تکیهدولت سفر فرنگش را آغاز کرده. به همین دلیل هم میگویند معماری تکیه دولت ایرانی است و از کاروانسراها و تکایای وطنی الگو گرفته. اما با نگاهی به سفرنامههای برخی ایرانیان به غرب، میتوان ردپایی از آشنایی ایرانیان با سالنها و نمایشهای غربی پیدا کرد؛ ردپایی بسیار قبلتر از ساخت تکیه دولت. کتاب «تماشاخانههای تهران» نوشته ناصر حبیبیان و محیا آقاحسینی به برخی از این سفرنامههای سیاحان اشاره کرده است.
مثلا میرزاصالح شیرازی که او را ناشر نخستین روزنامه ایران یعنی کاغذ اخبار میدانند، سال ۱۱۹۱ خورشیدی به لندن سفر کرد و پنج سال بعد، دیدههایش را از تماشاخانههای این شهر نوشت. یکی از همراهان او میرزارضای مهندسباشی بود که بعدها در طراحی دارالفنون نقش داشت. یعنی حدود ۴۰ سال پس از این سفر و بعد از آنکه ناصرالدین شاه از سفر دومش به فرنگ برگشته و ابنیه آنجا دلش را برده بود. میرزاصالح تماشاخانههای لندن را با ذکر سال ۱۱۹۶ اینگونه توصیف میکند:
«و اما تماشاخانه لندن؛ در لندن ده تماشاخانه بزرگ و کوچک است که شبها مردم آن وِلا به تماشاخانههای مزبور رفته، اوقاتی به خوشگذرانی صرف میکنند. هر کدام از تماشاخانههای مزبور جمعی کثیر کارگزاران و بازیگران دارند. اوضاع بازی کردن و طریق گفتگوی بازی کردن و روحخانه مزبور و دستگاهی که پردههای تماشاخانه را بالا و پایین میکنند کیفیتی است که از قوه بنده بیرون است. یکی از تماشاخانهها مسمی به کونت گاردن است. خانه ملوکانهایست، صحنی بزرگ دارد که مردم در آن مینشینند...»
میرزاصالح ۳ سال قبل از لندن، تماشاخانههای مسکو و سنتپترزبورگ را هم توصیف کرده بود. اما با اینحال، او اولین کسی نبود که از تئاترهای غربی نوشت. قبل از او، میرزا ابوطالب اصفهانی معروف به ابوطالب لندنی در فرانسه و انگلستان سیاحت میکرد و سال ۱۱۸۳ خورشیدی سفرنامه خود را منتشر کرد؛ یعنی هشت سال پیش از میرزاصالح.
ابوطالب لندنی در بخشی از سفرنامهاش برای اولین بار در ایران تصویری از یک سالن نمایش غربی ارائه میدهد. او از این سالنها به نام «پلیهاوس» به معنی خانه بازی یاد میکند. آنچه او با ذکر سال ۱۱۷۸ خورشیدی، توصیف میکند، تماشاخانهها یا به قول خودش پلیهاوسهای دوبلین در ایرلند است:
«وضع امثال این خانهها در تمام فرنگ یا مدور یا بیضوی است. بدین وضع که ثبت کرده شد: تا هر کس بر تماشا مشرف تواند شد.»
پس از ابوطالب لندنی و میرزاصالح شیرازی، توصیف تماشاخانههای غربی را در سفرنامه میرزاابوالحسنخان ایلچی هم میبینیم. او که علاوه بر مشاغل حکومتیاش، سیاح مشهوری هم بود و بهخاطر سفرش به برزیل، نام او را بهعنوان اولین ایرانی که به قاره امریکا رفته ثبت کردهاند، در سفرش به روسیه، سال ۱۱۹۴ خورشیدی به تماشاخانهای در مسکو رفته که آن را اینطور توصیف میکند:
«آپِرِه که آن را تیتر نیز میگویند، مکانی است که مختص رقص و بازیها و تقلیدهای شب است. که آنهم خانهایست نه چندان وسیع، و نه کوچک، سه طبقه ساخته شده که شبها زن و مرد با یکدیگر در این طبقات رفته؛ مینشینند و تماشا میکنند و هر مکانی و هر مرتبه یک نوع کرایه معینی دارد که میگیرند و خلق را در آنجا راه میدهند.»
از این سفرنامه چند سال گذشت و میرزاابوالحسنخان ایلچی وزیر خارجه ایران شد. وقتی گریبایدوف، سفیر روسیه را در تهران کشتند، هیئتی برای عذرخواهی به روسیه رفت که میرزا مصطفی بهاءالملک افشار شرح آن را در سفرنامهای نوشته است. در این سفرنامه توصیفی هم از تماشاخانه سنتپترزبورگ میخوانیم:
«ازجمله طیاتر بود که ترجمه آن تماشاخانه است که در کل ولایات حاکمنشین روسیه، برای تفرج و تَعَیُش اهل مملکت بنا کردهاند. در ایام توقف پطرزبورغ، اکثر شبها نواب شاهزاده به تماشاخانه تشریف میبردند و هر تماشاخانه ذکورا و اُناثا اقلا پانصد نفر عمله دارد که همه هنرمند صاحبسوادند و در فنون محاوره و رقص و غنا مهارت کامل دارند.»
همه این سفرنامهها مربوط به زمانی است که هنوز ناصرالدینشاه بر تخت ننشسته. چه برسد به اینکه تکیه دولت را بسازد. قبل و بعد از ناصرالدینشاه هم سفرنامهنویسان زیادی از تئاترهای غربی گفتهاند. اما آنچه ناصرالدینشاه با راهاندازی تکیه دولت و دارالفنون انجام داد باعث شد تا هنر تئاتر بهطور جدی وارد ایران شود.