یادداشتی از نیلوفر ثانی؛
تئاتر در وضعیتِ بحران
«نیلوفر ثانی» در یادداشتی با عنوان «تئاتر در وضعیت بحران» به وضعیت کنونی ناشی از شیوع کرونا و تئاتر در چنین بحرانی پرداخته است.
با وضعیت پیشآمده و شیوع اپیدمی ویروس کرونا، و تعطیلی بیش از سه هفتهایِ تمام برنامههای فرهنگی و هنری، به ویژه سالنهای تئاتر و توقف اجراها، گسستی اجباری رخ دادهست که وضعیت بحرانی را از بطن جامعه به تئاتر نیز کشانده و هرچند صحنهها در غیابی از بازیگران، متن، کارگردانی و تماشاگرست، اما در حقیقتِ امر، مملو از امر نابهنگام موجود در جامعه و بازنمایی وجه واقعی و تئاتری از جنس حقیقت است. همان حقیقتی که در خیابانها، خانهها، بیمارستانها و سایر مراکز درمانی، با این بحران دست و پنجه نرم میکنند و در تلاطمند.
حقیقتی که به قول آنتونن آرتو، دیگر وجه تمثیلی و بازتولیدی از زندگی نیست، بلکه حقیقت عیانیست که به دلیل این شیوعِ مرگبار، به هر فرد و اجتماعی، قابلیت نفوذ و سرایت دارد. در وضعیت متداوم بین فرد و جامعه، ظهور کرده و به جبریتی ناخواسته، ابراز وجود میکند.
دیگر تئاتر، شکلی از هسته بیرونی که در بسیاری از موارد، شکیل، پر زرق و برق، با دکورهای حجیم و سازههایی چشمنواز، بازیگرانی موجه و آراسته، دسته موزیک زنده و بیتفاوت به آنچه که در قلب جامعه درحال وقوع است، نیست؛ دیگر تنها معطوف به متنها و قرنهای پیشگذشته، امروزی شده، نیست؛ و مرکزی برای ژست و فیگور و چسبیدن به وجوه درست و نادرست پرداخت و اجرا؛ بلکه کانونیست از همان ویرانی که در ذات تئاتر و تراژدی مرگ و حیات، در ستایش زندگی وجود دارد.
تنهایی که براثر ابتلا به این بیماری مرگبار، بر تختها، در خود میپیچند، همچون بازیگرانی بر صحنه، واجد معنایی از قدرت و ضعف بشری، رخوتزدایی از روزمرگی، و عصیانی علیه خمودگی بدنهای راماند، بیآنکه نیاز باشد کارگردانی آن را هدایت کرده و یا تذکر دهد. آنانی که از دست میروند، ماهیت دراماتیک را از شکاف بین بازی و تجسم بر صحنه زندگی، برملا میکنند و قربانیانی که در آیینی تئاتری، تراژدی انسان امروز را، میآفرینند.
رنجی در مرز تراژدی و تقلای زیستن، مبارزهای علیه هر نوع تقلید جعلی، خود عینیتی از تئاتریست که همواره پیوند و ریشهای عمیق در زندگی حقیقی داشته و جدایی ناپذیرست.
این تفاوت عظیم تئاتر با هر هنر دیگریست که مرزی تفکیکشده با وضعیت موجود هر جامعه و با وقایع زندگی ندارد. و این ترکیب جداییناپذیر از سالنهای تئاتری که علیرغم عطشِ علاقمندانش، شقاوتی از فقدان حضور، و مقاومتی علیه موجودی مزاحم و بیگانه است.
اینبار دیگر نویسنده، کارگردان و گروه اجرا، در تکاپوی وامگیری از وضعیتی بیرونی نیستند؛ دیگر نیازمند خوانشی شخصی یا حزبی از یک رویداد اجتماعی و جهتگیریهای سیاسی، با تفاسیر پرحاشیه، نیستند؛ اینبار صحنهی خالی، سالنی بدون تماشاگر، سکوتی مملو در عرصهی پرهیاهوی هنر، وجهی بارز و کنشمند از ظرفیت تئاتریست که نمیتواند جدای از بطن جامعه و مردم باشد.
وضعیتی زنده، حاضر و ناظر بر امر واقع، بیآنکه بتوان ذرهای آن را انکار کرد یا نادیده گرفت و یا به زمانی دیگر موکول کرد و یا توسط رسانههای دیگر، صورتی مصرف شده از آن را، تبلیغ و بازپخش کرد.
تئاتری با حریمی نقضشده توسط همان موجودی که در لحظه لحظهی زیست اکنون تمام افراد جامعه، از هر قشر و طبقه، حتی تا محیط شخصی و خصوصیشان، منزل، محل کار، ماشینها و لباسهایشان نفوذ کرده و تهدیدگر شدهاست.
اینک تئاتر، همان صورتی عینی شهری، خیابانی، بومی و جهانیست که در تصرفِ عواقب هولناکی از ابتلا و شیوعِ بیماری همگانی، در معرض خطر بوده و برای عبور از این بحران، نیازمند عفونتزدایی و محافظتی دوچندانست. روزهایی که درنهایت سختی، استوار و مقاوم پابهپای زندگی، ایستاده است.