خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از سیدمجید ناظمی؛

راهنمای درمان در جوامع سنتی بر مبنای حمایت از فرد و جمع است

راهنمای درمان در جوامع سنتی بر مبنای حمایت از فرد و جمع است
کد خبر : ۸۷۸۵۱۸

سیدمجید ناظمی (پژوهشگر فلسفه و سینما) در یادداشت پیش‌رو کوشیده تا معضل این روزهای جامعه را با دقتی فلسفی تفسیر کند. او می‌نویسد: نظام بهداشت در میان قدما بر مبنای حمایت جمع از فرد و پذیرش او بنا شده است اما نظام مدرن آن را به ایزوله کردن فرد و حذف امر جمعی تقلیل می‌دهد.

مردم ایران روزهای سختی را می‌گذرانند. روزهایی که این بار به بهانه بیماری عجیبی به نام کرونا سنگین و سیاه شده است. طبعاً از بسیاری همچون ما که تخصص و توانی برای کم کردن آلام مردم به‌صورت مستقیم و جدی نداریم، حداقل انتظاری که می‌رود، زبان در کام نگاه داشتن و حفظ زبان از زیاده‌گویی است. توهین به مردم کشور و به ویژه اقشار ضعیف که توانایی زیادی برای مراقبت ضابطه‌مند از خود ندارند و بهانه ندادن برای وطن‌فروشی، یکی از این حداقل‌هاست. دیگر کاری که می‌توان کرد، تلاش برای نشان دادن تمایزهای خاص جامعه ایرانی برای مقابله با بحران‌هاست. سال‌های سال است که ایرانی‌ها به بحران‌ها خو کرده‌اند و بسیاری از این بحران‌ها را کمابیش از سر گذرانده‌اند. ای کاش اصحاب علوم انسانی و اجتماعی، بجای کلی‌گویی‌ها و بی‌اعتنایی به دردهای مردم، تلاش می‌کردند نقشی در حل مسأله داشته باشند. مسلماً این نفش، یک نقش پزشکی نیست، اما اگر درست ایفا شود، حتی از نقش جامعه پزشکی هم مفیدتر خواهد بود، زیرا اینجاست که یک آموزه یا حرکت اجتماعی خلق می‌شود که به سمت حل یک معضل پیش می‌رود. نگارنده خود نیز از این قصور عمومی منزه نیست، ولی برای اینکه شاید مثالی از احتمالات موجود آورده شود، چند سطری سیاه می‌شود:

 روش کلی که در نظام بهداشت جهانی برای مقابله با بیماری‌های واگیردار اجرا می‌شود، به مناسبت نظریه‌های علمی در پزشکی کلاسیک، تلاش برای جداسازی افراد بیمار به عنوان مهمترین عامل ایجاد بیماری، از افراد غیربیمار است. به نظر می‌رسد همه ما هم کمابیش این را به عنوان بهترین روش پذیرفته‌ایم، که البته امر شگفتی هم نیست، زیرا همه ما در همین جهان مبتنی بر علم جدید و انگاره‌های اساسی آن می‌باشیم. برای کسانی که تأملی در پیدایش علم پزشکی داشته باشند، واضح است که یکی از مهمترین علل اجتماعی ظهور پزشکی جدید، مقابله با بیماری‌های واگیردار بود. بیماری‌های واگیردار، هر چند همه به صورت نظری دارای روش‌های درمان در طب‌های سنتی هم بودند، اما قبل از اینکه بخواهند درمان شوند، خود درمانگر را هم می‌بلعیدند. به عبارت دیگر، فقدان «نظام بهداشت و درمان» در گذشته انسان، تمایز اصلی جهان قدیم و جدید از نظر طبی بود و تمایز علمی و نظری این دو طب، مسأله بعدی و فرعی هستند. 

 به همین خاطر است که توصیه در طب قدیم، مبتنی است بر پاکسازی حیطه‌های عمومی و جمعی زندگی مانند آب و هوا و تلاش برای تیمارداشت بیمار از نزدیک. در واقع هیچگاه بیمار به شکل جدا شده از جامعه و خانواده فهمیده نمی‌شد و راهنمای درمان بر اساس همین همباشی فرد و جمع تعریف می‌شد. در مقابل، در فرهنگ جدید، این دولت است که جای مسؤولیت اجتماعی را می‌گیرد. زیرا دولت به مثابه فعلیت یافته ترین وجه ذات انسان تلقی می‌شود، انسانی که خود را نه در همباشی که در تفرد می‌بیند. انسان متفرد یا individual، انسانی است که اصل را در وجود خود، جدایی از دیگری می‌بیند و همبودی با دیگری را فرع بر آن می‌شنود. به همین خاطر است که جداتر کردن انسانها در شرایط بحرانی، بدیهی تلقی می‌شود و این دستورالعمل‌های بهداشتی، همین تفرد را رسمیت بیشتری می‌بخشند. (فعلاًبه این هم کار نداریم که اگر قرار بود این چنین انسان‌ها از هم متمایز شوند، پس چه ادعایی بود این «مقابله با بیماری‌های فراگیر»؟ آیا تضمینی هست که فردا ویروس کرونا در جهشی دیگر، شکل وحشتناکتری از ابتلا و قربانی‌جویی را پیدا نکند؟) 

هر چند جهان توسعه یافته بر همان اساس به مقابله با بیماری‌ها می‌پردازد و طبعاً در این کار بسیار موفق‌تر از ماست و هر چند ما هم فعلاً چاره‌ای برای این مقابله نداریم جز اینکه تا حدی از همان دستورالعمل‌های کلی تبعیت کنیم، اما جای این پرسش باقی‌ست که وقتی نه آن دستورالعمل‌ها (مانند قرنطینه‌سازی که اساساً توان اجرای آن در ایران ممکن نیست) قابل تحقق هستند و نه آنجا که قابل تحقق هستند، (مانند اجتناب از تماس بدنی)، ما چندان دل به اجرای آن نمی‌دهیم و آن را به هزل می‌گیریم و حتی توصیه‌های اخلاقی و ... را هم در این باره ندید می‌گیریم، توجه به اینکه آیا می‌توان ناکرده‌ها و نادیده‌هایی را هم یافت که برآمده از معنای فرهنگی-اجتماعی کشور خود ما باشد و بتوانند به کمک وضع بحرانی ما باشند؟ از یاد نبریم که کشور ما طی دهه‌های اخیر، در وضع انفعالی نبوده است و بارها موفق شده است با تکیه بر داشته‌های فرهنگی خود و تشکیل اجتماعات همبسته، بر مشکلات بزرگی فائق آید. تأمل بر این امر می‌تواند مساعدتی را برای نظام بهداشت و درمان کشور فراهم آورد که در کنار روش‌های معمول، بسیجی را برای بهسازی محیط و امدادرسانی به آسیب‌دیدگان ایجاد کند. این امر، مزیت جامعه ایرانی است که نسبت به همنوعان خود احساس مسؤولیت اخلاقی دارد و البته نسبت به دولت چندان اعتماد ندارد. بنابراین باید تلاش کرد در همفکری فیمابین اصحاب علوم اجتماعی و انسانی با جامعه پزشکی، راه‌هایی را یافت که مردم خود به صورت مستقل به امدادرسانی بپردازند و ایمن‌سازی را خود برعهده بگیرند. 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز