خبرگزاری کار ایران

۴ اسپانیایی، پرتغالی و ترکیه‌ای مطرح کردند:

ایران بیشتر به قاره می‌ماند تا کشور/ مردم در بارسلونا گاه از ترس نمی‌توانند از خانه بیرون بیایند/ تفاوت ایرانی که در رسانه می‌شنویم با ایران واقعی مانند شب است نسبت به روز

ایران بیشتر به قاره می‌ماند تا کشور/ مردم در بارسلونا گاه از ترس نمی‌توانند از خانه بیرون بیایند/ تفاوت ایرانی که در رسانه می‌شنویم با ایران واقعی مانند شب است نسبت به روز
کد خبر : ۸۴۳۸۵۳

گردشگرانی که به ایران آمده‌اند می‌گویند"تفاوت ایرانی که ما در رسانه می‌شنویم با آنچه از نزدیک دیدیم بسیار زیاد است. سراسر متفاوت بود. همه‌اش دروغ بود. دروغ. مثل شب است نسبت به روز.

به گزارش خبرنگار ایلنا، ساعت7 شب است و ما در میان سرمای پاییز به هتل اسپیناس پالاس می‌رسیم؛ جایی که بناست با مجموعه‌ای از گردشگران که از کشورهای مختلف به ایران آمده‌اند، گفتگو کنیم: 3 اسپانیایی و پرتغالی و یک ترکیه‌ای.

"خولیاندرو لوئیز" اسپانیایی و تورگردان، "ژوان تاون" اهل پرتغال و دانش آموخته هنرهای زیبا و هتل‌دار است و توری را در مراکش اداره می‌کند. نفر دیگر "بوراک گورکیز" ترکیه‌ای است. بوراک در جاکارتا و تایلند موسسه گردشگری دارد و دومین بار است که به ایران آمده است. نفر آخر هم بانویی‌ست که مدام می‌خندد و از دیدن ایران هیجان‌زده شده است. "هولسا کالدرون" فارغ‌التحصیل هنرهای زیبا و معماری و اهل بارسلون است.

 ایرانِ رسانه‌ها با ایرانی که از نزدیک دیده‌اید، چه تفاوتی دارد؟

خولیاندرو که پنجمین بار است ایران می‌آید با اعتماد به نفس بیشتری؛ اولین کسی‌ست که پاسخ می‌دهد: "تفاوت ایرانی که ما در رسانه می‌شنویم با آنچه از نزدیک دیدیم، بسیار زیاد است."

هولسا سریع و با قاطعیت می‌گوید: "سراسر متفاوت بود. همه‌اش دروغ بود. دروغ. مثل شب است نسبت به روز. واقعا برای من آنچه دیدم بسیار غیرمنتظره بود.

بوراکِ ترک که گویی می‌تواند همدلی بیشتری با ما داشته باشد توضیح بیشتری می‌دهد: "مردم نگرانند وقتی این خبرها را می‌شنوند... همه‌اش با خودشان می‌گویند یعنی قرار هست چه اتفاقی بیفتد؟! یعنی چه بر سر مردم ایران می‌آید؟! برای همین اغلب کسانی را که می‌خواستند به ایران بیایند یا متقاعد شده بودند که به ایران سفر کنند، دیدم که از سفرشان پشیمان شده‌اند یا حتی از اول اصلا تصمیمی برای آمدن به ایران نداشتند. اما خوشبختم که من این شانس را داشتم که بدون اعتنا به تصویری که از شما ارائه می‌شد، بیایم ایران و اینجا را بینم. ایران واقعا کشور پیشرفته‌ای هست و مردم بسیار خونگرمی دارد که با ما رفتار بسیار دوستانه‌ای داشتند."

ژوان که کم حرف‌تر به نظر می‌آید، مختصر و مفید جواب می‌دهد: "مثل یک خانواده می‌مانند ایرانی‌ها برای هم و با هم رفتارشان عالی بود."

مسیری که برای گشت و گذار شما در ایران طراحی شده آیا انتخاب خودتان بود و آیا دوست نداشتید از مسیرها و شهرهای دیگری که غیر از مسیرهای معمول و شناخته شده است، دیدن کنید؟

ژوان با سردی خاصش که نشانی از شور و حرارت لاتینی‌ها ندارد، می‌گوید: "برنامه‌ ما به خاطر محدودیت زمانی‌ای که داشتیم از سوی آژانس تنظیم شده بود و اگر زمان بیشتری داشتیم حتی می‌خواستیم که بیشتر بمانیم و جاهای بیشتری را ببینیم."

خولیاندرو که اشتیاقش برای هم‌صحبتی نمایان است و از دیدن ایران حسابی لذت برده، حرف زوان را چنین ادامه می‌دهد: "من چهار بار تا حالا ایران آمده‌ام و چهار ماه کامل را صرف گشتن ایران کردم. از شمال و جنوب تا شمال غربی و جنوب شرقی. ولی متاسفانه در این سفر زمان ما خیلی محدود بود و نتوانستیم از کشور چهار فصل شما چنانکه دوست داشتیم، دیدن کنیم. میزان تنوع معماری فرهنگی و حتی زبانی در کشور شما به قدری زیاد است که باید چندین ماه طی شود تا کسی بتواند ایران را کامل بشناسد. حدود یک و نیم میلیون عرب، نزدیک ده میلیون ترک و انواع اقسام زبان‌ها و گویش‌ها در کشور شما وجود دارد که بیشتر شبیه یک قاره است تا یک کشور."

هولسا به تبع تحصیلاتش تصویر خیال‌انگیز‌تری ارایه می‌دهد: "ایران برای شما گزینه‌های متعددی برای سفر می‌دهد. از طبیعت تا فرهنگ تا دشت‌ها و مناظر بدیع. و قشنگ‌تر و هیجان‌انگیز‌تر از همه آبشارها. کشور شما، کشور آبشارهاست."

خولیاندرو صحبت‌های هولسا را این‌طور ادامه می‌دهد: "واقعیتش این است که فقط ده روز باید آبشا‌رها، ده روز کوه‌ها، ده روز جنگل‌ها را گشت. با این مدت کم نمی‌شود کل ایران را پوشش داد."

بوراک هم با بقیه موافق است: "راستش ما خودمان هیچ نقشی نداشتیم. برنامه از پیش برای ما تنظیم شده بود. ولی چیزی که با همین فرصت محدود می‌توانم بگویم، این است که ایران یک سرزمین کشف نشده‌ی جدید است. یک مقصد بکر که مردم از سراسر جهان حتما باید بیایند و آن را ببینند. ما در اولین سفرمان سعی کردیم بیشتر جاهای شناخته شده‌ را ببینیم اما مطمئن باشید چند سال بعد دوباره برمی‌گردیم و از نو ایران را کشف می‌کنیم."

بوراک و خولیاندرو هم‌صدا می‌گویند: "برمی‌گردیم ولی مهم‌تر این است که می‌رویم و شما را تبلیغ می‌کنیم."

 اغلب خاورمیانه چنان تصویر می‌شود که گویی ایران و عراق و لبنان و... هیچ وجه افتراقی ندارند. رسانه‌ها هم بدون توجه به تفاوت‌های فرهنگی همه را ذیل عنوان کلی خاورمیانه جمع می‌کنند و البته با پیشوند "ناامن". شما که از نزدیک ایران را دیده‌اید، آیا متوجه تفاوت‌ها شده‌اید؟

هولسا: "من کشورهای زیادی را در خاورمیانه دیده‌ام و بسیار گشته‌ام ولی حقیقتا ایران مقصد عجیبی بود. پر از هنر، با تاریخی کهن و مردمی خیلی مدرن. من وقتی شما را با دیگر مقاصد در خاورمیانه مقایسه می‌کنم، می‌بینم چیزهای خیلی زیادی برای پیشنهاد به گردشگر دارید و این شما را تقریبا از کل کشورهای خاورمیانه متمایز می‌کند."

بوراک: "خیلی کار سختی است که بتوانیم نگاه دنیا را تغییر بدیم ولی ما این چالش را می‌پذیریم. ما خودمان پیش‌فرض‌هایی داشتیم ولی وقتی ایران را دیدیم نظرمان کاملا عوض شد ولی حق بدهید که متقاعد کردن کسانی که زیر بار تبلیغات هستند، بسیار سخت خواهد بود. این کار نه فقط برای ما بلکه برای شما هم که در ایران زندگی می‌کنید، سخت خواهد بود. دعوا و قتل و جار و جنجال همه جای دنیا ممکن هست اتفاق بیفتد. به فرانسه، ترکیه و لبنان نگاه کنید. همه جا این اتفاقات در همه جای دنیا پیدا می‌شود."

هولسا: "در شهر من بارسلونا یک وقت‌هایی مردم از ترسشان حتی نمی‌توانند بیرون بروند چراکه هر چیزی که دم دست تظاهرکنندگان باشد را می‌شکنند و می‌سوزانند."

ژوان: "اگر این چیزها را رسانه‌های آمریکایی بگویند، ما پیشاپیش می‌دانیم که همه دروغ است. اگر هم راست باشد در همه جا هست و منحصر به ایران نیست."

نظر مردم شما، دوستانتان مخصوصا آنها که هرگز ایران را ندیده‌اند، درباره کشور ما چیست؟

خولیاندرو: "فرهنگ مردم اسپانیا شفاهی هست و مطمئن باشید این رفت و آمدها تاثیر خیلی زیادی بر نگاه مردم ما خواهد گذاشت. به نظرم وقتی رسانه‌های به خاطر منافعی که دارند، تصویری واقعی از کشو‌رها ارائه نمی‌دهند، این خود مردم هستند که باید وارد میدان شوند و دانسته‌های خودشان را به همدیگر انتقال بدهند."

آیا در برقراری ارتباط کلامی با ایرانیان به مشکلی برخورد کردید؟ مثلا بهتر نبود مترجمی از زبان مادری خودتان در کنارتان بود؟

هولسا با همان رمانتیسمی که اقتضای رشته تحصیلی‌اش است، می‌گوید: "زبان مادری دیگر چیست؟ به نظرم وقتی سفر می‌کنید و کشورهای مختلفی را می‌بیند دیگر چیزی به اسم زبان و نژاد معنایی ندارد. من که نیازی ندیدم. راحت بودم و مشکلی نداشتم."

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز