یادداشت علیاکبر شکارچی برای زادروز اردشیر کامکار و کیهان کلهر؛
فرزندان خلف و کمانچهنوازان خوشنواز ایران
اردشیر کامکار و کیهان کلهر دو تن از کمانچهنوازان بزرگ دوران ما هستند. 28 آبان زادروز کامکار و سوم آذر زادروز کلهر بود.
به گزارش ایلنا، علیاکبر شکارچی (آهنگساز و نوازنده کمانچه) که خود از پیشگامان عرصه کمانچهنوازی است؛ یادداشتی نوشته تا زادروز کیهان کلهر و اردشیر کامکار را به آنها تبریک بگوید.
در ادامه متن یادداشت علیاکبر شکارچی برای بزرگداشت مقام و زادروز کیهان کلهر و اردشیر کامکار را میخوانید:
کمانچهنوازی قبل از انقلاب در سه حوزه تقسیم بندی میشود:
الف: موسیقی نواحی در لرستان با کمانچهنوازی علیرضا حسینخانی، همت علی سالم، پیرولی و قوچعلی راج. در مازندران با کمانچهنوازی قدراُتولی (کتولی)، خراسان ولی رحیمی و خلیل یوسفی کرمانچی و در شهرکرد طوقانیان. همه این استادان هیچگاه شیوه و عرصه کمانچهنوازی را رها نکردند. به جرات میتوان گفت کمانچه نوای شهری مدیون هنر آنان است.
ب: در کمانچهنوازی خارج از مرزهای ایران بیش از همه هابیل علیاف به عنوان کمانچهنوازی افسانهای نیاز شنیداری ما ایرانیان را تامین میکرد.
ج: در حوزه موسیقی دستگاهی باید بگویم کمانچهنوازی موسیقی دستگاهی به مویی بسته بود. استاد علیاصغر بهاری که نامش و یادش همیشه جاودان بماند تنها کسی بود که از میان هجوم ویلننوازی در سراسر ایران سربرآورد و نگذاشت شیوه و صدای کمانچه نوازی که به مویی بسته بود، بریده شود.
از شاگردان برآمده از شیوه و مکتب او میتوان محمد مقدسی، داوود گنجهای، درویش رضا منظمی، مهدی آذرسینا و هادی منتظری را به نیکی و شایستگی نام برد.
در یکی از روزهای سال 1358 در کانون چاووش برای اولین بار صدای کمانچهنوازی کیهان کلهر را برای لحظاتی شنیدم. اصلا یادم نمیآید چه مینواخت. فقط یادم میآید با جسارت و دلیری مینواخت. از آن پس دیگر هیچگاه او را ندیدم و هیچ صدایی از ایشان از آن طرف مرزها به داخل کشور عبور نکرد و اگر هم آمد، در هجوم هولناک تحریم و ساز و موسیقی به ویژه کمانچهنوازی از ترس موسیقی ستیزان، در سینه و یادها پنهان ماند و پخش نشد.
یک روز در چاووش، زندهیاد محمدرضا لطفی با تحسین و حیرت به من گفت: اردشیر کامکار برادر خانمم از موقعی که نوار خلق لُر و کمانچه نوازی تُرا شنیده، تمام پوزسیونهای آن را مثل شصتتیر زیبا از خودت هم بهتر مینوازد.
این نابغه دوران (اردشیر کامکار) برخواسته از موسیقی سیدعلی اصغر کردستانی، حسن زیرک و از همه مهمتر پدر گرامی و زندهیادش حسن کامکار به تهران آمده بود. بیهیچ اغراقی در هر اثر هنری که منتشر میشد، حضور درخشان کامکارها، به خصوص کمانچهنوازی اردشیر در بالاترین تکنیک اجرا، آن اثر را به تاریخ سرفراز موسیقی ایران پیوند میزدند و آن اثر از آثار ماندگار موسیقی ایران میشد.
در همنوازی پشنگ، ارژنگ و اردشیر کامکار در آلبوم با یاد صبا، اردشیر تکنیک و توانی از کمانچهنوازی به نمایش گذاشت که به راستی هم تصور نشدنی و هم رویایی دست نیافتنی برای کمانچهنوازان بود. اردشیر در عرصه کمانچهنوازی چنان تاثیری در آموزش و نوازندگی کمانچه گذاشت که به جرات میتوان گفت ماه تابناکی بود که بر تارک سپید کمانچهنوازی ایران خوش درخشید. نمونههای موجود گواه آن است که از آن زمان به بعد قطعههای گوناگونی از سنتیترین تا مُدرنترین حالتش، با ساز کمانچه در جامعه اجرا و فراگیر شد.
به بیان دیگر، تکنیکی عمودی در پوزسیونهای گوناگون برای نمایش و بیان اندیشه جدید توسط ایشان و شاگردان با استعداد او که هر کدام یکی از نوابغ دوران خود هستند. کمانچهنوازی دوران جدید را با قدرت و تسلط و بیچون و چرا گسترش و تحکیم بخشید.
به موازات این تحول خجسته و کمانچهنوازی، پدیده و نابغهای دیگر مجنون و شیدا، مست و هشیار بر فراز کمانچهنوازی ایران درخشید؛ کمانچهنوازی که کیهان در کیهان آسمانی، ماه عالمتاب شد. کیهان کلهر این دُردانه دوران، ساز و نوایش با ساز و نوای کمانچهنوازان دوران قاجار؛ حسینخان اسماعیلزاده، باقرخان، حسین یاحقی، صبا، بهاری، گنجهای، مقدسی، منظمی، آذرسینا، هادی منتظری و اردشیر کامکار در هم آمیخته شده و دگرگونی و نوزایی دیگری را رقم زد. این دگرگونی که آمد نه تنها کمانچهنوازی را از سلطه سازهایی مثل ویلن، تار، سهتار و سنتور با سرفرازی به درآورد، بلکه به سخنوری بدل گردید که با دلیری داد خود را از عقب ماندگی دوران کمانچهنوازی و داد خود را از عقبماندگی سرزمینش کرمانشاه و ایران بستاند.
از برکت خوشنوازی این دو فرزند خلف دوران کمانچهنوازی ایران، هجوم و اشتیاق آموختن کمانچه به حدی گردیده است که در طول تاریخ موسیقی ایران، چنین شوق گستردهای برای یادگیری کمانچهنوازی نمیتوان یافت.
ای مردم تصور نکنید چنین رویدادی به سهولت حاصل گردیده است؛ ما از ممنوعیت حمل کمانچه تا گرفتن و شکستن ساز و نغمههای درون کاست و آلبومها تا هجوم موسیقی ستیزی گسترده بر علیه موسیقی؛ به اینجا رسیدهایم. گمان نکنید کیهان کلهر بر تختی از ناز و نعمت خارج از کشور به این مقام سرفرازی رسیده است. اطمینان دارم سیروسلوکی همراه با نداری و صبوری و همدلی پیوسته و جدایی ناپذیر با کمانچه بر این تاج و تخت نشسته است. آنچه که من از ساز او درمییابم، عصیانی است بر آنچه که بر او گذشته است. عذابی چنین که شایسته یک انسان و هنرمند برجسته نیست، به نوایی سرشار از صلح و دوستی و دلیری و بلندپروازی بدل شده است که بی بیت و با بیت داد خود را از هر بیدادگری در این عالم بازمیستاند.
درود بر تو ای مرد که با دلیری داد ملت خود را از چنگ موسیقی ستیزان دوران برگرفتی.
پاساژهای تند و سریع و گاه مبالغهآمیز، آرشههای «ترمولو» و پرسشهای گوناگون و بکار گرفتن تکنیک سهتار نوازی با ناخن به جای آرشه را شاید بسیاری از کمانچهنوازان نپسندند ولی من آنها را فریاد و عصیان و کوبیدن بر این حصار به ناحق کشیده شده میدانم. من آنها را تلاشی جسورانه و پرامید برای یافتن راهی جهت عبور از هر دیوار و موانعی که بر سر راه عشق، مهر و صلح و دوستی و بهتر زیستن قد کشیده است، میدانم.
کمانچه نوازان عزیز:
تصور نکنید کلهر و کامکار با دستانی و اندیشهای تهی و بیبنیاد به این مقام رسیدهاند. اطمینان داشته باشید که آنان از آموختن موسیقی دستگاهی و موسیقی قومی خود و اقوام دیگر از سالیان بسیار دور چنان خود را پروردهاند که هر گاه دست به ساز ببرند، به سهولت برای شادمانی شما چنان نغمهای شوق پرور و خیالانگیز میآفرینند که تحسین و حیرت همگان را برمیانگیزانند.
میخواهم این را بگویم که قبل از اینکه آثار آنان را تقید و کپی میکنید، از پروراندن بنیادی خود غافل نمانید. به گفته هگل: نوآوری راستین تربیت راستین میخواهد.
راه تربیت راستین شما از آموزش موسیقی دستگاهی و موسیقی نواحی ایران عبور خواهد کرد.
دلم میخواست این نوشته در زادروز این دوستان هنرمندان عزیز منتشر شود. ولی بسته شدن اینترنت مرا به کلی از شوق انداخت و امشب ادامه آن را به یادگار نوشتم.
زمانه به یکسان ندارد درنگ / گهی شهد نوش است و گاهی شرنگ
خدای را سپاس که افزون بر تبریک تولد این دو کمانچهنواز برجسته، شادباش و خرسندی خود را برای گرفتن جایزه مرد سال موسیقی در جهان به کیهان کلهر عزیز ابراز نمایم. مبارک و گوارایتان باد شیرینی رسیدن به قلهای که مردم ما میدانند چهها کشیدی در این راه پرفراز و نشیب؛ از مو تا ماه.
چون ماه و خورشید تابناک و درخشان بمانی ای خوشنواز چیره دست.
بخوانیم این جمله در گوش باد / چو ایران نباشد تن من مباد
که گردون نگردد به جز بر بهی / به ما بازگردد کلاه مهی
آبادگردی ای ایران
شکوفا و نخبه پرور بمانی ای ایران زمین
مثل دماوند سرفراز و روسپید بمانید ای فرزندان خلف سرزمین ایران
علی اکبر شکارچی، هشتم آذر 1398