خبرگزاری کار ایران

پس از «مرگ پنگوئن»، «زنبورهای خاکستری»، نبرد کریمه را بازخوانی می‌کنند

پس از «مرگ پنگوئن»، «زنبورهای خاکستری»، نبرد کریمه را بازخوانی می‌کنند
کد خبر : ۷۹۵۱۳۲

رمان «زنبورهای خاکستری» به نگارش آندری کورکوف و با ترجمه «آبتین گلکار» توسط نشر افق منتشر شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «زنبورهای خاکستری» به نگارش آندری کورکوف و با ترجمه «آبتین گلکار» توسط نشر افق منتشر شد.

آندری کورکوف نویسنده اوکراینی رمان «زنبورهای خاکستری» رمان مشهور «مرگ و پنگوئن» است. کورکوف متولد ۱۹۶۱ میلادی در شهر سن پترزبورگ شوروی سابق است. آثار او پر از طنز سیاه و سفید و عناصر سورئالیسم است که به واقعیت‌ها و اتفاقات پس از فروپاشی شوروی می‌پردازد. آثار کورکوف در بسیاری از کشورهای جهان و به بیش از ۳۷ زبان دنیا ترجمه شده‌است.

کورکوف شهرتش را بیش از هر چیز مدیون رمان «مرگ و پنگوئن» است؛ رمانی که درباره حوادث و اتفاقات اوکراین پس از جدایی از شوروی است. کورکوف در آخرین کتابش با عنوان «زنبورهای خاکستری» که مربوط به سال ۲۰۱۸ است، در قالب داستان به نزاع بر سر شبه‌جزیره کریمه که یک جنگ و اختلاف قدیمی است پرداخته است.

رمانی درباره‌ی اوکراین، پس از جدایی از شوروی. قصه‌ی عجیب آن رمان ماجرای نویسنده‌ای را روایت می‌کرد که بعدِ تعطیلی باغ وحش شهر کیف یک پنگوئن را به خانه آورده بود. او که دنبال انتشار رمانش بود، برای گذران زندگی به نوشتن آگهی تسلیت برای روزنامه‌ها تن می‌داد. می‌بینید؛ همه‌ی اجزای رمان نامعمول و نامتعارف است. ولی همین رمان عجیب او را در جهان و بعد ایران مشهور کرد.

ماجرای اصلی کتاب «زنبورهای خاکستری» درباره‌ی مردی است که خسته از جنگ تنها و تنها به زنبورهایش فکر می‌کند و می‌خواهد آن‌ها صحیح و سالم باقی بمانند و از این جدال جان سالم به سر ببرند. «زنبورهای خاکستری» مثل «مرگ و پنگوئن» باز هم از ارتباط انسان و طبیعت حرف می‌زند اما حرف اصلی آن چیزی فراتر از این رابطه است.

آبتین گلکار مترجم ایرانی، پژوهشگر زبان و ادبیات روسی و استادیار دانشگاه تربیت مدرس که سابقه ترجمه آثار نویسندگان بزرگ روسی مانند نیکلای گوگول، نیکلای اردمان، آلکساندر هرتسن را در کارنامه خود دارد به سراغ اثر تازه کورکوف رفته و آن‌‌را به فارسی برگردانده است.

بخشی از رمان را باهم می‌خوانیم:

«سرگئیچ گفت: آیسیلو سویه چه اسم‌های عجیبی اینجا پیدا می‌شود!

آیسیلو لبخند کم‌رنگی زد و انگار که چیزی به یادش آمده باشد گفت: اسم من واقعاً خیلی کم است. مادرم اسم مرا از روی خواهر کوچک‌ترش گذاشت. خواهرش موقع تبعید تاتارهای کریمه مرده بود. بچه بود. اینجا بپیچید به چپ همین‌جا!

سرگئیچ پیچید و بلافاصله در برابرش کوهی شگفت‌انگیز سر برآورد که تا بالا از جنگل سبز و انبوهی پوشیده شده بود و قله از سنگ زرد داشت.

«اوهو»ی بلندی از دهان سرگئیچ پرید.

زن آختم با ملاطفت گفت: کوه منقوپ است. پدربزرگ من موقع حمله آلمانی‌ها آن‌جا پناه گرفته بود. بعد از جنگ، سربازهای شوروی او را گرفتند و اعدام کردند. همین‌جا اعدامش کردند، کنار درمانگاه ترک اعتیاد قدیروف.

زنبوردار با تعجب نگاهش را از کوه عظیمی که با وجود فاصله زیاد عظمتش بر آن‌ها سنگینی می‌کرد، برداشت و به سمت آیسیلو برگشت؛ چطور؟ اینجا معتاد زیاد دارید؟

نه. ما نه. از شرح‌های دیگر می‌آورند. درمانگاه خصوصی بود. دکتر قدیروف مواجه معالجه‌شان می‌کرد. ولی وقتی روس‌ها آمدند، از اینجا رفت. می‌گویند رفته کی‌یف. روس‌ها اجازه نمی‌دادند معتادها را معالجه کند. آن ساختمان سمت راست را ببینید! درمانگاه همان‌جا بود!»

این اثر در 464 صفحه و با قطع رقعی و جلد شومیز و با قیمت 60 هزار تومان، توسط نشر افق منتشر و روانه بازار کتاب‌های داستانی شده است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز