خبرگزاری کار ایران

محمدرضا فیاض مطرح کرد؛

نقد ساختاری مابه‌ازایی در تاریخ ایران ندارد/ نقد باید زمینه گفت‌وگو را فراهم کند/ در دوره پرویز مشکاتیان و مجید کیانی نقد شفاهی مرسوم بود

نقد ساختاری مابه‌ازایی در تاریخ ایران ندارد/ نقد باید زمینه گفت‌وگو را فراهم کند/ در دوره پرویز مشکاتیان و مجید کیانی نقد شفاهی مرسوم بود
کد خبر : ۷۷۱۴۴۸

محمدرضا فیاض درباره تاریخچه نقد موسیقی در ایران می‌گوید: از زمان مشروطه یعنی دوره احمدشاه تا سال 1310 نوشته‌های قابل توجهی به‌جا مانده است. دهه بیست و دهه سی نیز مقاطع جالبی در این زمینه هستند. ما در این دو مقطع بخصوص در دهه سی آثار قابل توجهی در زمینه فرهنگ نقد مکتوب داریم. در دهه‌های شصت و هفتاد نیز شاهد به حاشیه رفتن نقد هستیم، در این دو دهه بنا به دلایل مختلف محدودیت‌هایی وجود داشته است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، حوزه نقد در موسیقی یکی از مقولات مهمی است که کم و بیش به آن پرداخته شده است، اما به نظر می‌رسد به لحاظ کمی و کیفی در مقایسه با هنرهایی چون سینما و تئاتر دچار کاستی‌هایی است. به طور مثال کمتر شاهد نقد آلبوم‌ها و کنسرت‌هایی هستیم که در طول سال تولید و اجرا می‌شوند. از طرفی منتقدان موسیقی که اتفاقا تعدادشان زیاد نیست، اتحادیه‌ای ندارند تا به امور حقوقی و صنفی آنها رسیدگی کند. همه اینها در حالی است که به طور معمول طی سال‌های گذشته نیز کمتر شاهد نقد آلبوم‌ها و کنسرت‌های مختلف بوده‌ایم. محمدرضا فیاض آهنگساز، منتقد و نوازنده سنتور که از محضر اساتیدی چون پرویز مشکاتیان، مجید کیانی، علیرضا مشایخی و پشنگ‌کامکار بهره برده، درباره وضعیت نقد در دوران این بزرگان می‌گوید: در آن مقطع فرهنگ نقد مکتوب چندان رایج نبود و می‌توانم بگویم محدود بود، اما نقد شفاهی وجود داشت. طبیعی است که هر استاد دیدگاه‌های خودش را در ارزیابی واقعیت‌های موسیقایی موجود منتقل کند. آقای کیانی که در کلاس‌هایشان حاضر می‌شدم علاوه بر فعالیت‌شان در عرصه موسیقی، اهل قلم بودند و نقدهایی هم بر دیگر مشرب‌ها داشتند. آقای پرویز مشکاتیان نیز همینطور. اما به طور کلی عمده فعالیت‌ها در حوزه نقد شفاهی بود.

شما در دهه‌های گذشته از محضر استادان بزرگی بهره برده‌اید، تعریف آنها از نقد چه بود و در آن مقطع نقد تا چه حد اهمیت داشت و کاربردی بود؟

ببیند قضیه نقد مکتوب و نقد شفاهی است و باید بین این دو مقوله تمایز قائل شویم و انتقال از فرهنگ نقد شفاهی به نقد مکتوب فرایندی است که گسترش نقد می‌انجامد. قطعا در دوره‌ای که به آن اشاره کردید فرهنگ نقد مکتوب نه تنها چندان رایج نبود، بلکه محدود بود، اما نقد شفاهی وجود داشت. به هرحال طبیعی است که هر استاد دیدگاه‌های خودش را در ارزیابی واقعیت‌های موسیقایی موجود منتقل کند. آقای کیانی که در کلاس‌هایشان حاضر می‌شدم علاوه بر فعالیت‌شان در عرصه موسیقی اهل قلم بودند و نقدهایی هم بر دیگر مشرب‌ها داشتند. آقای پرویز مشکاتیان نیز همینطور. به طور کلی عمده فعالیت‌ها در حوزه نقد شفاهی بود.

نقد مکتوب این ویژگی‌ را دارد که در تاریخ ثبت شود و بعدها مورد استفاده اهالی موسیقی قرار گیرد.

این مورد یکی از محسنات نقد مکتوب است و به نظرم مهمتر از آن مفهوم مسئولیت است که در این بخش معنا پیدا می‌کند؛ یعنی نویسنده یا منتقد مسئولیت آنچه را نوشته، به عهده می‌گیرد و باید درباره موضوع مورد نظر سند ارائه کند. به اضافه اینکه نقد مکتوب می‌تواند باعث گفتگو باشد و دامنه گسترده‌تری پیدا کند. موضوع مهم در نقد موسیقی این است که در یک نقطه تمام نشود؛ بلکه زمینه‌ گفتگو را فراهم کند

آیا به‌طور مشخص سرآغاز و پیدایش نقد مکتوب قابل توضیح است و می‌توان درباره آن تاریخچه ارائه کرد؟

از زمان مشروطه، یعنی دوره احمدشاه تا سال 1310 نوشته‌های قابل توجهی به جا مانده است. دهه بیست و دهه سی نیز مقاطع جالبی در این زمینه هستند. ما در این دو مقطع، بخصوص در دهه سی آثار قابل توجهی در زمینه فرهنگ نقد مکتوب داریم. نمی‌تواننم با قاطعیت بگویم، اما شاید بین فضای اجتماعی و گسترش فضای نقد رابطه‌ای اجمالی وجود داشته باشد. در مقاطعی که فضای گفتگو فراهم است، نقد موسیقی نیز بیشتر است. در دهه‌های شصت و هفتاد نیز شاهد به حاشیه رفتن نقد هستیم، در این دو دهه بنا به دلایل مختلف محدودیت‌هایی وجود داشته است.

شاید به این دلیل که در دهه شصت و هفتاد عملا موسیقی به معنای واقعی وجود نداشته است.

بله، اما با این حال در این مقاطع نقدهای شفاهی بسیاری وجود داشته است. شخصأ طی حضورم در کلاس همه بزرگانی که از محضرشان استفاده کرده‌ام، می‌دیدم که نقد شفاهی وجود دارد. پس از آن نیز فضای نقد مکتوب گسترش پیدا کرد. در این میان به نظرم حسن بزرگی وجود داشته است؛ اینکه در کنار نقد ژورنالیستی (که البته مفید است و هیچ مخالفتی با آن ندارم) نقدهای آکادمیک و ساختارگرا،‌همچنین نقدهایی که فراتر از مسائل روزمره هستند مورد توجه قرار گرفته است. به نظرم نقد به مفهوم اخیر یعنی نقد ساختاری‌تر و نه نقد ژورنالیستی، آنچنان مابه‌ازایی در تاریخ دورتر ایران ندارد.

چرا اغلب اساتید موسیقی گرایشی به نقد مکتوب ندارند و به این حوزه ورود نمی‌کنند تا‌ آنجا که در مقایسه با هنرهایی چون سینما،‌ تئاتر و ادبیات در زمینه موسیقی با کمبود منتقد مواجهیم؟ در سینما حین اکران فیلم، منتقدان درباره آن می‌نویسند اما در موسیقی کمتر می‌بینیم که منتقدان درباره فلان کنسرت نقد بنویسند و آن را تحلیل کنند.

اگر مقیاس زمانی را در نظر بگیریم باید بگویم که طی این سال‌ها بر تعداد منتقدان عرصه موسیقی افزوده شده است. اگر منصفانه به ارزیابی این مسئله بپردازیم، خواهیم دید آنچه که امروز در جریان است، با بیست‌و‌پنج سال پیش قابل مقایسه نیست. البته شما درست می‌گویید موسیقی در مقایسه با سینما و تئاتر و حتی نقاشی و ادبیات، منتقدان کمتری دارد که این موضوع عوامل مختلفی دارد. یکی از عوامل، ساختار تربیتی ذهن موسیقی‌دانان ماست. طی فرایندی که در دانشگاه‌ها و هنرستان‌های ما وجود داشته، زمینه کمتر برای رشد ذهنی موسیقی‌دانان فراهم شده است. از آنجا که در بخش‌ آموزش نیز فعال هستم، طبق شواهد موجود باید بگویم نسبت به گذشته، وضعیت خیلی خیلی بهتر شده است. در دوره‌ای موسیقی‌دانان بیشتر درگیر فیزیک اجرای موسیقی بودند و این موضوع نیز یکی دیگر از عوامل موثری بوده که وجود داشته است. در حال حاضر شاهد هستیم که گفتارها و زیرساخت‌هایی در دانشگاه‌ها و  رشته‌های موسیقی و موسیقی شناسی ایجاد شده که نتیجه‌اش افزایش تعداد اهالی قلم است. به هرحال برای نوشتن فقط موسیقی‌دان بودن کافی نیست، زیرا قلم و نگارش فوت و فن خاص خودش را دارد. با اینکه در این زمینه‌ها دچار کاستی‌ها و محدودیت‌هایی بوده‌ایم، اما با اطمینان می‌گویم که حوزه نقد در حال رشد و گسترش بوده و هست.

پس نسبت به روند موجود در حوزه نقد موسیقی خوش‌بین هستید و آینده را روشن می‌بییند.

ببییند روند برخی مسائل بسیار تدریجی و آرام است. به طور کلی هر نوع مسئله فرهنگی، روندی بطئی و کند دارد و موسیقی و افکار و زایش‌های ایده‌های موسیقایی و گرایش‌ها مرتبط با آن نیز، چنین رویه‌ای دارند و خیلی خیلی بطئی هستند. به همین دلیل برخی دوستان که عجله‌شان قدری زیاد است تصور می‌کنند حرکتی رخ نداده است. در واقع سرعت حرکت در اینگونه مسائل بسیار کند است و ما در زندگی پرشتابی قرار داریم و از آنجا که همه اتفاقات به سرعت رخ می‌دهد توقع داریم مثلأ سبک‌شناسی موسیقی نیز با همان سرعت پیش برود و دچار تغییر شود. اگر از چشم‌انداز گسترده‌ای به موضوعات این چنینی بنگریم، خواهیم دید که مثلا تکنیک نوازندگی تار و مسیر طی شده آن در سال 1398 اصلا با تکنیک‌های این ساز در سال 1298 قابل مقایسه نیست. باید در  زمینه موسیقی و مسائل مختلف آن افق دیدمان را گسترده کنیم و بازه زمانی طولانی‌تری را در نظر بگیریم.

با اینکه در حال حاضر نشست‌ها و کارگاه‌های بسیاری با موضوع نقد موسیقی برگزار شده و می‌شود، اما به نظر می‌رسد از سوی اهالی موسیقی بازخورد آنچنانی ندارند. چرا؟

به نظرم موسیقی‌دانان و فعالان این عرصه چنین نشست‌هایی را جدی می‌گیرند. به طور مثال اگر مقوله اینسرت‌نویسی را مورد توجه قرار دهید و آن را با دهه شصت مقایسه کنید، خواهید دید که طی آن سال‌ها هیچ آلبومی دارای اینسرت نبوده است.‌ شما در آثار تولید شده در دهه شصت و حتی هفتاد نمونه‌ای را به من نشان دهید که به جز نام نوازنده‌ها و قطعات، اطلاعات بیشتری به مخاطب دهد. در حال حاضر هر‌ فردی که تولیدکننده موسیقی است، تلاش می‌کند اثرش را معرفی کند. معنی‌اش این است حتی‌ آنهایی که نویسنده نیستند نیز این را پذیرفته‌اند که آثارشان باید معرفی شود و بالاخره بر اساس سفارش یا روابط دوستانه و رفاقتی به این موضوع می‌پردازند.  آفتاب آمد دلیل آفتاب ضرب‌المثل خوبی است که در این زمینه کاربرد دارد و گویای این است که در مجموع مسیر درستی را پیموده‌ایم. واقعأ تاکیدم بر این است که منحصر کردن یک شیوه نقد در چشم‌اندازی بزرگ روا نیست، حتی نقد ژورنالیستی. بگذارید راحت بگویم که من حتی از نقد بد هم خوشم می‌آید. به این دلیل که همان نقد بد بر دیدگاه و واقعیتی اشاره دارد و ما می‌توانیم گفت‌و‌گویی را بر مبنای آن ادامه دهیم. حتی اگر آن نقد زرد باشد. این رویه ما را مجبور می‌کند تا با سعه صدر بیشتر به مقوله نقد بپردازیم که البته چنین نقدهایی نیز جایگاه دارند. به نظرم یک نقد خوب لزومأ نقدی نیست که به مفاهیم بنیادین بپردازد؛ هرچند این نوع نقد نیز جایگاه خودش را دارد. عرصه کلی هر دوره از همه این موارد به وجود می‌آید.

چرا منتقدان عرصه موسیقی انجمن یا صنف ندارند؟ شاید اگر چنین تشکلی وجود داشته باشد اتحاد بیشتری میان منتقدان موسیقی برقرار شود.

تاکنون به این موضوع فکر نکرده بودم و درباره‌اش نظری ندارم. به نظرم منتقدان موسیقی مسائل صنفی خیلی تخصصی ندارند و چنین کلیتی در عرصه‌های مرتبط دیگر وجود دارد. مثلأ اگر فردی روزنامه‌نگار است می‌تواند مسائلش را در کانون‌های روزنامه‌نگاری مطرح کند یا اگر شخصی پژوهشگر است، می‌تواند در نهادهای مربوط به پژوهشگران عضو شود. از طرفی حوزه نقد موسیقی هنوز آنقدر شاخ و برگ پیدا نکرده که به اتحادیه و صنف نیاز داشته باشد.

در حال حاضر چه می‌کنید؟

در حال حاضر شرایط برای همه سخت است، اما  بنا به هر مناسبتی می‌نویسم و اینگونه نیست که نوشتن را تعطیل کرده باشم. اگر نوشته‌هایم را جمع‌آوری کنم شاید روزی منتشرشان کردم. اتفاقا حجم نوشته‌هایم نیز زیاد شده است. اما احساس می‌کنم اگر این کار را کنم، کارم به نوعی ساخته است و شاید به همین دلیل است که این کار را به تعویق می‌اندازم. تصورم این است که همچنان دوست دارم بسیار بنویسم. معمولأ نویسنده زمانی همه نوشته‌هایش را منتشر می‌کند که دیگر نخواهد به نوشتن ادامه دهد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز