رییس مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون در گفتوگو با ایلنا:
تاکید غرب به اسلامزدایی سبب گرایش پرتغالیها به شناخت اسلام شد
رییس مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون پرتغال، حادثه ۱۱ سپتامبر و تحقیق درخصوص دنیای اسلام را یکی از عوامل شکلگیری کرسی زبان فارسی و علاقهمندی پرتغالیها به یادگیری فارسی و آشنایی با ایران عنوان کرد گرچه آنها در این مسیر هرگز وارد داستانهای اسلامزدایی اروپا و آمریکا نشدند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اردیبهشت سال گذشته (۹۷) بود که میگوئل تامن (رئیس دانشکده هنر و علوم انسانی دانشگاه لیسبون) از گشایش مرکز ایرانشناسی با همکاری بنیاد ایرانشناسی جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه لیسبون خبر داد و گفت: این اولین مرکز ایرانشناسی و آموزش زبان فارسی در دانشگاههای پرتغال است که طی یادداشت تفاهم امضا شده با بنیاد ایرانشناسی دایر میشود.
وی از سفارت جمهوری اسلامی ایران به عنوان هماهنگکننده روابط فرهنگی، علمی و دانشگاهی ایران و پرتغال به خاطر مساعدت در پیشبرد همکاریهای دو کشور و آشنایی دانشجویان پرتغالی با فرهنگ، هنر و تاریخ ایران زمین قدردانی کرد.
اکنون بیش از یک سال از گشایش مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون میگذرد و سپیده رادفر (رییس مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون) مسئولیت این بخش را برعهده دارد. او یکی از متخصصان زبانشناسی فرانسه است که از سال ۱۹۹۵ به استخدام دانشگاه لیسبون درآمد و در دپارتمان زبانشناسی دانشگاه مشغول به کار شد.
به گفته این متخصص زبانشناسی، آموزش زبان فارسی در دانشگاه لیسبون پرتغال از سال ۲۰۰۲ آغاز شد و اکنون حدود ۱۷ سال است که این زبان در دانشگاه تدریس میشود. در ادامه گفتگوی ایلنا را با سپیده رادفر میخوانید.
با توجه به آنکه بیش از ۱۷ سال است که زبان فارسی در دانشگاه لیسبون تدریس میشود، برایمان از تفاوت و چگونگی آغاز فعالیت مرکز ایران شناسی در این دانشگاه بگویید. درواقع توضیح دهید که کرسیهای آموزش زبان فارسی و رشته ایرانشناسی، از چه زمانی در پرتغال ایجاد شد؟
سالهاست که کرسی زبان فارسی در دانشگاه لیسبون فعال است اما از حدود سه سال پیش بود که فعالیت مرکز ایرانشناسی را در دانشگاه لیسبون راهاندازی کردیم و تنها تفاوت آن با مرکز ایرانشناسی و کرسیهایی که در گذشته داشتیم این است که در این مرکز تصویر قویتری از گروه ایرانشناسی معرفی میکنیم؛ چنانکه تمام خبرنگاران پرتغالی در جریان فعالیت این مرکز قرار گرفتهاند و در حوزه رسانهای و اطلاعرسانی فعال عمل کردهایم. دانشگاهها نیز میدانند که تنها مرکز ایرانشناسی پرتغال هستیم و خواه ناخواه هر موردی که ارتباطی با ایران داشته باشد را از ما تقاضای کمک میکنند.
درواقع در این مرکز، متخصصین مطالعات آسیایی با گرایش ایران تحصیل میکنند و در بسط و گسترش این حوزه فعال هستند.
مرکز ایرانشناسی با همیاری بنیاد ایرانشناسی ایران فعالیت میکند و از سوی این بنیاد پشتیبانی میشود. همچنین قرادادی با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی داریم که بنیاد سعدی که وابسته به آنجاست، وظیفه دورههای دانشافزایی فارسی را برعهده دارد و دانشجویان ما بورس میگیرند و به ایران میآیند و معمولا دورههای آنها در دانشگاه علامه و مرکز بنیاد سعدی برگزار میشود.
سفارت ایران ما را حمایت میکند و اگر این حمایتها نباشد، ما نمیتوانیم کار را پیش ببریم. قرار برآن است که چند مهمان در حوزه ایرانشناسی به پرتغال ببرم و بر اساس تعاریف درسی که ارائه میدهیم، مدرسینی مرتبط با آن مفاهیم درسی به دانشگاه لیسبون را دعوت کنیم و دروس فشرده برای دانشجویان برگزار میکنیم.
از آنجا که فعالیت مرکز ایرانشناسی بعد از آغاز فعالیت کرسی زبان فارسی در دانشگاه لیسبون محقق شده است، پذیرش دانشجو در این رشته چگونه است و آیا مورد استقبال دانشجویان قرار میگیرد؟
تعدادی از دانشجویان رشته ایرانشناسی دانشگاه لیسبرن، دانشجویان مستقل مطالعات آسیایی هستند ولی درواقع، درِ این مرکز به روی تمام دانشجویان دانشکده ادبیات و دانشجویان کل دانشگاه لیسبون که علاقهمند هستند باز است. به این معنا که سایر دانشجویان نیز میتوانند برخی از واحدهای درسی خود را از واحدهای درسی مرکز ایرانشناسی بگیرند.
به طور مثال چند سال پیش تعدادی از دانشجویان رشته پزشکی برای گذراندن برخی از واحدهای درسی عمومی خود، زبان فارسی را انتخاب کرده بودند و برای گذراندن این واحدها به مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون مراجعه کردند.
باتوجه به آنکه مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون از جمله مراکزی است که در زمره برنامههای بولونیا اتحادیه اروپا قرار میگیرد، از این رو دریافت مدرک لیسانس طی ۳ سال انجام میشود. آموزش زبان فارسی و فرهنگی ایرانی از سال ۲۰۰۲ در دانشگاه لیسبون راهاندازی شد.
در میان اروپاییها، آلمانیها، انگلیسیها، فرانسویها و تا حدودی ایتالیاییها در رابطه با ایرانشناسی، تحقیقات گستردهای داشتند. چرا نیاز به شناخت ایران و سرزمینهای شرقی در پرتغال به این اندازه با تاخیر ایجاد شده است؟
پرتغال کشور کوچکی است و در غربیترین نقطه اتحادیه اروپا قرار دارد. در گذشته، پرتغال یک امپراتوری بزرگ بود که تا قرن ۲۰ این امپراتوری ادامه داشت. طبعا در این امپراتوری بزرگ، مستعمرات متعددی تحت اختیار پرتغال بود که برعکس بسیاری از امپراتوریهای استعمارگر، پرتغالیها حالت برادر خواندگی با مستعمرات خود داشتند و تمام کشورهای مستعمره پرتغال، زبانشان هم پرتغالی است و بیشتر سیاستهای خارجی و حتا تحقیقات دانشگاهی و علمی آنها نیز به دنیای اکتشافات دریایی پرتغال محدود بود.
درست است که پرتغالیها در دوره زمانی در جنوب ایران و در جزیره هرمز حضور داشتند ولی چون اثری جز آن قلعه (قلعه پرتغالیها) نتوانستند در جزیره هرمز از خود به جای بگذارند، در نتیجه، ایران خواه ناخواه برایشان یک منطقه ناشناخته است.
موزامبیک، آنگولا، گینه بیسائو، کشورهای پرتغالی زبان هستند که از مستعمرات قبلی پرتغال به حساب میآیند؛ از این رو، درخصوص این کشورها تخصص کامل دارند. البته که چین هم برایشان بسیار اهمیت دارد چراکه در گذشته جزیره ماکائو چین را در اختیار داشتند. هندوستان نیز به لحاظ آنکه منطقه گوآ در گذشته پرتغالی بود و برایشان شناخته شده و دارای اهمیت است.
البته که شناخت پرتغالیها به هندوستان، محدود به منطقه گوآ است. با ژاپن رابطه دو جانبه ۵۰۰ ساله دارند و با برخی از مناطق خاص ژاپن ارتباطات خوبی دارند. برخی از مناطق برزیل نیز به عنوان مناطق خاص برای پرتغال به حساب میآیند چراکه برزیل کشور برادر پرتغال به حساب میآید.
این نوع گذشته استعمارگرانه پرتغال باعث شده بود، تمام تحقیقات و برنامههای دانشگاهی این کشور، به همان محدودههای مستعمرهای محدود شود. از این رو به حوزه ایرانشناسی و زبان فارسی ورود نکرده بود، اما در سال ۲۰۰۲ بود که به دلیل بوجود آمدن یک کجنکاوی در میان اقشار مختلف شاهد علاقهمند شدن گروههایی حتا مراکز فرهنگی و آکادمیک پرتغال به زبانهای فارسی و آسیایی و آسیای شریقی بودیم.
این علاقهمندی و کنجکاوی برای یادگیری و آشنایی با زبان فارسی و زبانهای آسیایی چگونه ایجاد شد؟ آیا اروپا در پی یک جریان خاص سیاسی – اقتصادی به زبانهای آسیایی علاقهمند شده است؟
درواقع جرقهای که به موجب موج اسلامزدایی که به واسطه حادثه ۱۱ سپتامبر بوجود آمده بود، سبب شد تا کنجکاوی در میان اقشار مختلف حتا مراکز فرهنگی و آکادمیک پرتغال شاهد باشیم. آنها متوجه شدند که برای تحلیل و تفسیر شرایط کنونی دنیای اسلام شناختشان صفر است.
چراکه به یکباره با اسامی و کلماتی مانند اسلامزدایی در دنیا بخصوص در دنیای غرب روبهرو شدند، پرتغال در این زمینه کشوری بسیار متعادل است و اصلا وارد داستانهای اسلامزدایی اروپا و آمریکا نشد. برعکس کنجکاوی آنها درخصوص شناخت اسلام بیشتر شد. در نهایت برای آنکه اطلاع و آگاهی خود را افزایش دهند درصدد یادگیری زبانهای جدید که دنیای اسلام با آن مکالمه میکنند، برآمدند و کرسیهایی برای آموزش این زیانها را راهاندازی کردند.
این امر سبب بروز جرقهای شد که برای آنکه بتوانیم متوجه شویم چه اتفاقی در دنیا در حال رقم خوردن است، از سال ۲۰۰۲ شاهد آغاز فعالیت کرسی زبان فارسی در دانشگاه لیسبون پرتغال باشیم. البته زبان فارسی در کنار زبان ترکی و مصری با همکاری همکارانم از دپارتمان زبانشناسی رقم خورد. یکی از همکارانم مصری و دیگری از بخش زبان ترک با ما همراه شد تا این ۳ زبان جدید به کرسیهای دانشگاه لیسبون اضافه شوند. ما معتقد هستیم که زبان به معنای فرهنگ، ادیان، سرزمینها، تاریخچهها و.... است.
تمام این اتفاقات درحالی بعد از سقوط آسمانخراشهای آمریکا سرعت گرفت که از همان سالهای ابتدای ورود به دانشگاه لیسبون، پروژه آموزش زبان فارسی را ارائه داده بودم اما در آن سالها فقط به من نگاه میکردند و میگفتند؛ حالا فارسی به چه درد ما میخورد. چراکه وقتی دو کشور رابطه اقتصادی نداشته باشند، یا رابطه اقتصادی ضعیف داشته باشند، انگیزهای برای یادگیری فرهنگ و زبانهای آنها وجود ندارد.
در دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز حول اقتصاد میچرخد. از این رو هرچند حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد و بسیار بد بود اما نگاه فرهنگیان به این اتفاق، یک نوع هشدار بود و کارهای تحقیقاتی در خصوص زبانها و فرهنگهای مختلف دنیای اسلام و آسیا را رقم زد که در نهایت ایران را هم شامل شد. اینگونه بود که پرتغالیها به شناخت جوامع ناشناختهای خود مانند ایران علاقهمند شدند.