خبرگزاری کار ایران

معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در گفت‌وگو با ایلنا:

رسانه‌های ما به پول نفتی و آگهی عادت کرده‌اند/ تیراژهای اعلامی مطبوعات غیرواقعی‌ست/ می‌کوشیم کاغذ را مستقیم به چاپخانه برسانیم/ به خبرنگاران اخراجی مشاوره حقوقی می‌دهیم

رسانه‌های ما به پول نفتی و آگهی عادت کرده‌اند/ تیراژهای اعلامی مطبوعات غیرواقعی‌ست/ می‌کوشیم کاغذ را مستقیم به چاپخانه برسانیم/ به خبرنگاران اخراجی مشاوره حقوقی می‌دهیم
کد خبر : ۷۶۵۴۱۶

محمد خدادی (معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد) اظهار داشت: به علت سرمایه‌گذاری مطبوعات ایران بر یارانه‌های نفتی و جذب آگهی از بنگاه‌های مختلف، سرمایه‌گذاری روی مخاطب و فروش روزنامه، به فراموشی سپرده شده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، فضای مطبوعات و رسانه‌ها در ایران، سخت‌ترین دوران مالی خود را از عهد ناصری تاکنون، پشت سر می‌گذارد. در این میان رسانه‌های مکتوب، دوران عسرت را با شدتی بیشتر از رسانه‌های دیداری، شنیداری و دیجیتالی می‌گذراند. تغییرات پی در پی در راس جایگاه سیاست‌گذاری مطبوعات، کثرت بی‌اندازه رسانه‌های چاپی ملی و محلی و گرانی افسارگسیخته کاغذ، فیلم و زینک و سایر هزینه‌های جاری چاپ، باعث شده تا این وضعیت رو به زوال، سیر انحطاطی شدیدتری به خود بگیرد. حضور محمد خدادی (که به تازگی به ریاست دارالطباعه دولتی منصوب شده) در خبرگزاری ایلنا، فرصت مغتنمی برای به اشتراک گذاردن نگرانی‌های صنفی و البته پرسش و پاسخ در رابطه با سامان و بی‌سامانی اقتصاد رسانه در ایران نیز، بهره دیگری بود که از این حضور و گفت‌وشنود دو ساعته حاصل شد.

سالی که گذشت، سال بسیار سختی برای مطبوعات بود از آن جهت که کاغذ بسیار گران شد و این گرانی کاغذ باعث شد که خیلی از مطبوعات تعطیل شوند و خیلی از همکاران ما در مطبوعات کاغذی که معروف‌ترین آنها همشهری بود، شغل خود را از دست بدهند. چه تمهیدی از جانب دولت و به ویژه معاونت مطبوعاتی، اندیشیده شده که این بحران کاغذ حداقل برای مطبوعات حل شود؟

در مورد کاغذ سه اتفاق افتاد که ما به این‌جا رسیدیم. اتفاق اول به شرایطی که ترامپ به کشور تحمیل کرد، برمی‌گردد. که البته به عنوان یک جنگ تحمیلی اقتصادی، باید روی این کلیدواژه هم کار کنید؛ چراکه این دقیقا شبیه به جنگ تحمیلی نظامی است که بر ما در هشت سال دفاع مقدس توسط صدام تحمیل شد. در این  جنگ تحمیلی اقتصادی ترامپ برجام را پاره کرد در آن جنگ تحمیلی صدام قرارداد الجزایررا پاره نمود. این شرایط که اتفاق افتاد، منابع ارزی کشور مسدود و محدود شد و طبیعتا روی هزینه‌ای که برای ارز داده می‌شد، فاصله به وجود آمد و شریان کاغذی که از خارج از ایران می‌آمد، دچار اختلال شد و در حین این ماجرا، کمبود کاغذ موجب تفاوت قیمت شد، بخشی از افراد و واردکنندگان کالاها، مانند واردکنندگان پوشک و برخی دیگر از کالاها، کاغذ را هم کنار پوشک و برخی دیگر از محصولات سلولزی قرار دادند و از آن استفاده دلالی کردند که اگر این اتفاق نمی‌افتاد، شرایط به این وخامت پیش نمی‌آمد! مورد دوم فاصله در تصمیم‌گیری بین اختصاص ارز نیمایی یا ارز کالاهای اساسی بود که واردات را متوقف کرد و مورد سوم نداشتن آمار مصرف واقعی رسانه‌های چاپی است که عملا باعث شده در شبکه توزیع اختلالاتی پیش بیاید.

به خاطر داریم که رهبری در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب دستور ویژه‌ای خطاب به وزرای ارشاد و صنعت دادند، مبنی بر اینکه کاغذ باید هرچه سریع‌تر ارزان شود و این درحالی بود که فردای همان روز، ارز مرجع برای کاغذ حذف شد و ارز نیمایی جای آن را گرفت؛ این سیاست که حاصل عملکرد دولت بود، چه ارتباطی با دلالی داشت؟

خیر؛ قبل از آن هم ارز ۴۲۰۰ برای کاغذ داده بودند. از اول سال هم کاغذ با ارز مرجع وارد شده بود و مقدارش هم کم نبود. به بسیاری از این دوستان مطبوعاتی هم، کاغذ با همان قیمت داده شده بود و الان هم اختلاف حجم کاغذی که آمده و توزیع شده بسیار بالاست. در این وضعیت، اولا نباید اشتباه کنیم، چراکه حجم واردات کاغذ برای کل کشور حدود چهارصد هزار تن است و حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار تن آن کاغذ مورد نیاز مطبوعات را شامل می‌شود و ۳۵۰ هزار تن آن، مصرف غیررسانه‌ای دارد که از این میزان هم حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار تن آن مربوط به حوزه صنعت نشر است و ۲۷۰ هزار تن آن هم، که مصارفی غیر از نشر و رسانه دارد. نکته دوم این است که بخش زیادی از رسانه‌ها به هر دلیلی، مصرف‌شان در ۶ ماهه اول سال گذشته که مشکلی نداشته است و حتی می‌توانیم بگویم تا دی‌ماه هم مشکل نداشته است و تعدیل نیروهای روزنامه همشهری هم، در واقع ارتباطی به بحث قیمت کاغذ نداشت و یک مشکل مرتبط با حجم نیروی انسانی‌ بود که مطابق با نیاز آن موسسه نبود. مسئله کاغذ، قریب به سه یا چهار ماه است که تبدیل به موضوع محوری در دستور کار قرار گرفته است و دقیقا همان زمانی که ارز در یک فشار بالایی قرار گرفت، دو اتفاق افتاد: یکی تصمیم در مورد تغیر گروه‌های تخصیصی ارز نیمایی به ارز ۴۲۰۰ تومانی بود که وقفه ایجاد کرد و این فاصله باعث شد که واردات به مشکل بخورد چون هنوز تصمیم نگرفته بودند و این اختلال در روند واردات کاغذ روزنامه‌ها ایجاد کرد نکته دیگر هم مشکل راستی‌آزمایی مصرف و رساندن کاغذ به دست مصرف‌کننده واقعی است که ما از اول خرداد به سیاست اعلامی صرف رسانه به عنوان آمار تیراژ دیگر اکتفا نمی‌کنیم بلکه راستی‌آزمایی صورت می‌گیرد.

در این جداول تخصیصی، کاغذ را به عنوان کالای اساسی به رسمیت نمی‌شناختند؟

در آن مقطع را عرض می‌کنم. نهایتا در جلسه با آقای جهانگیری این قطعی شد. در واقع لکنتی ایجاد شده بود و آن لکنت، باعث این اتفاقات شد؛ درحالی‌که کاغذ در گمرک بود و واردکنندگان با ارز ۴۲۰۰ تومان می‌خواستند آن را وارد کنند، گفته بودند باید ارز نیمایی بدهی و در سازوکار مرتبط با ارز نیمایی هم، مشخص نبود که تخصیص بدهند یا ندهند! از روزی که آقای جهانگیری آن جلسه را گذاشت، تصمیم را گرفتند و کاغذها الان در حال ترخیص است و می‌آید و ما کارهایش را انجام می‌دهیم. پس این بحران، اولا سه یا چهار ماه بود و کل سال نبود؛ ثانیا ما می‌گوییم از امروز تا دو سال دیگر، مثلا ما این مشکل را داریم و با این موضوع چه کار باید بکنیم؟ ما باید این کاغذ را، از جایی که برداشته می‌‍شود، باید به‌طور مستقیم به چاپخانه برسانیم و نگذاریم که خرج مصارف دیگری بشود؛ بدون تعارف باید بگویم، در جامعه ما، بخش‌های دلالی‌ وجود دارد که این کاغذ را مثل همان کسی که از پوشک و گوجه‌فرنگی به سود می‌رسد و از دارو و کاغذ هم می‌خواهد همین استفاده را کند، ما نباید بگذاریم که دست آن آدم سودجو بیافتد.

با همه این تعاریف، حدود  80 هزار تن کاغذ، مورد استفاده صنعت نشر و همچنین مطبوعات ایران می‌شود  و بخش عمده‌ای از مصرف کاغذ ما در دوایر دولتی به مصرف می‌رسد و بخش‌هایی از این کاغذها، صرف چاپ و انتشارات مجلات رنگی با کاغذهای گلاسه توسط نهادهای دولتی می‌شود. برای این جنگ تحمیلی اقتصادی که به قول خود شما ممکن تا چند سال نیز به طول بیانجامد، دولت، تا چه اندازه سیاست paperless (حذف کاغذ از فرآیندهای اداری) را در دستور کار خود قرار می‌دهد؟

اجازه دهید قسمت دوم را هم بگویم تا به این‌جا هم برسیم. ما آمدیم و یک کمیته کاغذ در معاونت مطبوعاتی با دو هدف عمده تشکیل دادیم. نخستین هدف، راستی‌آزمایی از تیراژ مطبوعات است؛ چون تا به حال تیراژ ما اعلامی بوده است و به حسب تجربه و گزارش‌هایی که به ما رسیده است، تیراژ مطبوعات و مجلات، واقعی اعلام نمی‌شود! و ما به همین دلیل شرایطی را قرار داده‌ایم که از این پس، هرآنچه که چاپ می‌شود، تیراژ محسوب شود نه آن‌چه که اعلام می‌شود. لذا مصرف کاغذ واقعی می‌شود. دوم این‌که کاغذ را دقیقا به ماشین چاپ می‌رسانیم. یعنی به چرخه چاپ می‌رسد و این به شکل خود به خود، هرگونه سوءاستفاده مستقیم و استفاده ثانویه را از کاغذ برطرف می‌کند. در مورد paperless هم، اساسا در دولت بخشنامه شده است و در قانون بودجه سال‌ جاری هم آمده است که، دستگاه‌ها حق چاپ بولتن و آثار کاغذی را ندارند و هر نوع چاپ سررسید، بولتن و نشریه در دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی ممنوع است و باید paperless شوند. چیزی که می‌ماند، رسانه‌هایی هستند که از بودجه دولتی ارتزاق می‌کنند. در این‌ها غیر از رسانه‌هایی که در قانون بودجه، برایشان بودجه در نظر گرفته شده است، ما به عنوان وزارت ارشاد، هیچ نوع حمایت و کمکی از بابت بودجه، به رسانه‌های دولتی نمی‌کنیم. البته برای کاغذ، رسانه‌هایی که در تیراژ بالا هستند ـ مثل همشهری – ایران ـ کمک می کنیم.    

از زمانی که شما تصدی معاونت مطبوعاتی را برعهده گرفتید، کلیدواژه اقتصاد رسانه به مسئله اصلی در مباحث شما بدل شده و صحبت‌هایی هم مبتنی بر حمایت بنگاه‌های بزرگ اقتصادی از رسانه‌ها داشتید؛ با این حال این نگرانی به وجود می‌آید که با حمایت بنگاه‌های اقتصادی بزرگ دولتی از رسانه‌ها، استقلال حرفه‌ای آن‌ها را مخدوش کند. چه راهکاری برای مرتفع کردن این نگرانی وجود دارد؟

 بحث اقتصاد رسانه، به نظام عرضه و تقاضا برمی‌گردد. ببینید من قبلا هم گفته‌ام که مردم از شیر آب لوله‌کشی هم می‌توانند بخورند ولی آب معدنی می‌خرند؛ پس چرا پولی برای رسانه و اطلاعات نمی‌دهند؟ اینجا حتما اختلالی هست و این برمی‌گردد به این‌که ما در گذشته از رسانه به مخاطب می‌رسیدیم، چون انحصار رسانه‌ای و انحصار اطلاعات داشتیم. امروز، این انحصار برداشته شده است و برای این‌که این اطلاعات، در سبد زندگی خانواده وارد شود باید این چرخه عرضه و تقاضا را دوباره معنا کنیم وگرنه به زور که نمی‌شود مردم را به خواندن روزنامه وادار کنیم و بگوییم شما باید در سبد هزینه زندگی‌تان پول خرید اطلاعات هم بگذارید. شما تصور کنید که ما الان به صورت نامحدود کاغذ و پول دادیم. آیا مردم، محصول آن رسانه را می‌خرند و مشکل حل می‌شود؟ اما در کشور هند روزانه 370میلیون روزنامه بدون کمک ویارانه و ... چاپ می شود و مردم می‌خرند و این نشان می‌دهد که عرضه و تقاضای روزنامه وجود دارد چراکه روزنامه‌ها مطالب تولیدی خود را کار می‌کنند نه اینکه مطالب تولید شده توسط دیگران را منتشر کنند. وقتی شما روزنامه‌ای را می‌خرید، می‌خواهید اطلاعات آن رسانه را خریداری کنید نه محتوای دیگر رسانه را. مشکل دوم ما در این زمینه، تکثیر رسانه است. در این وضعیت که دستگاه‌های ما رسانه‌دار شده‌اند و خودشان جای رسانه نشسته‌اند، این یکی از مشکلات اقتصاد رسانه است که پولی که طرف باید در رسانه خرج کند، می‌گوید من خودم رسانه‌ دارم و تعدادی عکاس و خبرنگار هم می‌آورد و این در حالی است که اصلا کارکرد رسانه‌ای ندارد بلکه کاملا کارکردش تبلیغی است و عملا  این تبلیغ به ضد خودش بدل می‌شود. این یک مشکل است که دستگاه‌هایی که در حاکمیت هستند باید از رسانه‌داری بیرون بیایند و دیگر این‌که چرخه عرضه و تقاضا، فرآورده‌های اطلاعاتی است. یعنی شما امروز وقتی می‌بینید بازار شوینده‌ها در کشور سرپاست، برای آن است که فرآورده‌هایش را تغییر می‌دهد بر اساس ذائقه مردم؛ ولی ما محصولات رسانه‌ای‌مان همچنان مانند دهه شصت و هفتاد است و نهایتا در یک مدل مجله با همان تیتر و همان فرمت است. فرآورده‌هایی که در شبکه‌های مجازی است، اتفاقا فروش خوبی دارند. محتواسازی، عرضه و تقاضا و دسترسی  این‌ها سه نکته‌ای هستند که باید مورد توجه باشند.

 توزیع یارانه فقط مبتنی بر یارانه نقدی و کاغذ نیست و دسترسی‌های مبتنی بر اطلاعات را هم شامل می‌شود. مثال‌های داخلی و خارجی زیادی داریم. روزنامه ینی‌شفق ترکیه اطلاعات قتل خاشقچی را با یک واسطه فروش اطلاعات، از سفارت عربستان خرید و در جریان افشای ماجرا، با انتشار قطره‌چکانی اطلاعات، روزنامه‌ای که دویست هزار تیراژ داشت، به تیراژ پانصد هزار رسید. در ماجرای فساد فردیناند دولسپس در کانال پاناما روزنامه لیبرال پغول فرانسه که با افشاگری‌هایی که کرد، به نیم میلیون تیراژ رسید و روزنامه یومیوری ژاپن هم همین‌طور بود ولی این منابع اطلاعاتی در اختیار همه رسانه‌ها قرار نمی‌گیرد و برخی از رسانه‌های داخلی هم، با در اختیار داشتن اطلاعات، حتی در رده‌های فوق سری، به حیات خودشان ادامه می‌دهند و رسانه‌های دیگر را محدود می‌کنند.

آن‌چه که شما می‌گویید از یک زاویه است. اطلاعات راجع به خاشقچی یا کانال پاناما امنیتی هست اما چرا امکان خرید و فروش اطلاعات در ایران وجود ندارد؟ چرا دولت در این زمینه، لایحه‌ای به مجلس نمی‌فرستد که خرید اطلاعات به رسمیت شناخته شود؟

تامسون رویترز پروژه تولید اطلاعات و جذب مشترک درمورد قهوه در آمریکای لاتین درست کرد و دارد پول پارو می‌کند. ولی چای‌کاران ما ـ که بازار چای بزرگی هم در کشور دارند ـ هنوز رسانه‌ای ندارند که بتواند به آنها اطلاعات و خبر بدهد و این‌ها هم نیاز دارند. الزاما فقط خبر نیست که باید در دستور انتشار قرار بگیرند. بلکه بعد از خبر – موضوعات پنهان جامعه که رسانه مورد توجه قرار می‌دهد و هزاران موضوع که به عنوان نیاز در زندگی مردم می‌تواند مورد توجه رسانه باشد وجود دارد. ما باید باور کنیم که در مدل‌های فرآورده‌سازی و دسترسی به اطلاعات در کشور ما، یک چرخه معیوب است که بخشی از این هم به ما برمی‌گردد که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هستیم. ما باید بتوانیم بستری فراهم کنیم که آگاه‌سازی کنیم و موانعی که هست را برطرف کنیم؛ در حقیقت باید ساختارهایش را ایجاد کنیم. حرف من این است که بالاخره هر کدام از این رسانه‌ها، از جایی ارتزاق می‌کرده‌اند و این اقتصاد نفتی همین بوده است و فلان رسانه نیازی نمی‌دیده‌ که برود و تلاشی برای درآمد کند. بیشترین ارتزاق رسانه‌ها بدون تعارف، از فرصت‌هایی بوده که برایشان از طریق کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم دولتی ایجاد می‌شده است نه از بازار فروش! بازار فروش در ایران هیچ‌وقت حرف اول را در رسانه‌ها نمی‌زده و در واقع، بازار فروشی نبوده است. شما تمام رسانه‌‌ها را هم که بگردید درحالی‌که در بسیاری از کشورها، بیشترین درآمد روزنامه از فروش است نه از آگهی! هندوستان‌تایمز و هرالد تریبیون و ... همه از فروش، کسب درآمد دارند؛ زیرا که روی خواننده سرمایه‌گذاری می‌کنند. ما روی خواننده سرمایه‌گذاری نمی‌کنیم. روی بنگاه‌های اقتصادی سرمایه‌گذاری می‌کنیم که به ما آگهی بدهند. ساختار رسانه ما این بوده است. برای همین است که شما نه شبکه توزیع قوی‌ در ایران دارید و نه شبکه تولید اطلاعات! در نهایت ما مهارت کار رسانه‌ای را نتوانستیم در کشور توسعه بدهیم و یکی از مقصرانش هم خود ما بوده‌ایم.

 در رابطه با بیمه خبرنگارانی که از جانب وزارت ارشاد بیمه می‌شوند و مشکل بازنشستگی از جانب تامین اجتماعی دارند، دولت چه تدبیری اندیشیده؟ سیاست دولت در قبال نیروهایی که تعدیل شده‌اند، چه از جهت بیمه بیکاری و چه از چهت بیمه تکمیلی چگونه خواهد بود؟

ما حدود ۳۰۰۰ خبرنگار را در لیست بیمه وزارت ارشاد داریم که البته رقم زیادی است ولی نمی‌توانیم تعداد خبرنگار بیشتری را تحت پوشش بیمه قرار دهیم. در رابطه با بیمه این خبرنگاران که به علت دولتی بودن لیست بیمه، مشمول سختی کار نمی‌شوند هم، سعی می‌کنیم با تشکیل کارگروهی از جانب خبرنگاران و افراد خبره، این معضل را مرتفع کنیم. سعی می‌کنیم تا در یک سایت یا مرکز خاص، مشاوره حقوقی برای این افراد و همچنین برای افرادی که تعدیل شده بودند ـ و البته ما آمار دقیقی از تعدادشان در دست نداریم ـ هم، سعی می‌کنیم که با پرداخت بیمه بیکاری و همچنین تلاش برای برقراری بیمه تکمیلی، بکوشیم که مشکلات کمتری داشته باشند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز