یک باستانشناس در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
جایگاهِ خدایانِ زن در میان ایلامیها/ رمزگشایی از چراییِ دفنِ دوبارهِ مردگان در دوره مادها/ معماری دوره اسلامی از معابد مادها الهام گرفته است
اسماعیل همتی ازندریانی، از باستان شناسان دوران تاریخی معتقد است: تاریخ تمدن ایران از دوره ایلام شکل گرفته و نقشمایههای هخامنشیان از هنر ایلامی الهام گرفتهاست. درعین حال شاهد جایگاه خاص خدایان زن در جامعه ایلام بودیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اسماعیل همتی ازندریانی ازجمله باستانشناسانی است که یک اتفاق آن هم در انتخاب کد رشته سبب شد تا خط زندگی او به سمت باستانشناسی کشیده شود. با وجود آنکه به هوا و فضا علاقهمند بود و در رشته ریاضی فارغالتحصیل شده بود اما انتخاب کد رشته اشتباه سبب شد تا به قول خودش، از آسمان به زیر زمین و دستکندهای تاریخی کشیده شود.
میگوید: قرار نبود باستانشناسی بخوانم اما بعد از گذشت چند ترم از کارشناسی، به این رشته علاقهمند شدم و هم اکنون دکترای تخصصی خود را در رشته باستانشناسی-دوران تاریخی دریافت کردهام و به عنوان یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان در رشته باستانشناسی تدریس میکنم. باستانشناسی از جمله رشتههایی است که به آدم هویت میدهد. راحت زندگی کردن و شناخت را پیش روی آدم میگذارد و یک باستانشناس میتواند هر جور که تشخیص میدهد، زندگی کند. حتا این امکان را میدهد که بخشی از هویت گمشده را پیدا کند و بخشی از جامعه ناشناخته را بشناساند.
کاوش در محوطههای باستانی مانند مجموعۀ معماری دستکند زیرزمینی سامنِ ملایر از جمله فعالیتهای باستانشناسی همتی طی سالهای گذشته است و انتشار مقاله درخصوص کاوشهایی در دوره مادها و اشکانیان و محوطههایی که در دوره تاریخی آثاری از آنها بدست آمده را دردست تالیف دارد.
در ادامه گفتگوی ایلنا را با اسماعیل همتی ازندریانی میخوانید.
یکی از مهمترین محوطههایی که کاوش کردید مجموعههای دستکند ارزانفود همدان و سامن ملایر بود. چه کشفیاتی از این منطقه بدست آمد و چه آوردههایی برای باستانشناسی ایران داشت؟
در مجموعه دستکند سامن ملایر، ۵ فصل حفاری و در مجموعه دستکند ارزانفود همدان تاکنون ۴ فصل حفاری انجام گرفته است. نتایج خوبی از این حفاریها بدست آمده و از لحاظ کشف سازههای معماری و دادههای باستانشناسی با کشفیات قابل توجهی روبه رو شدیم. این کشفیات سبب شد تا بتوانیم این مجموعهها را به عنوان دو مجموعه شاخص در ایران معرفی کنیم. بحث معماری، وسعت محوطه، ویژگیهایی که دارند، مدیریت آب و اینکه بنیان آنها به دوره تاریخی یعنی دوره اشکانیان بازمیگردد، بسیار اهمیت دارد. در حال حاضر نیز این دو مجموعه دستکند، در قالب پایگاه مجموعه دستکندهای استان معرفی شدهاند و علی خاکسار به مدیر این پایگاه معرفی شده است.
دستکندهایی که در سایر نقاط ایران پیدا کردیم، فاقد تدفین بودند. این درحالی است که در دستکند سامن با تدفین روبه رو هستیم. هرچند مشابه این نوع معماری را در خوزستان و جنوب غرب شاهد هستیم اما به این نوع که تدفین را در محوطههایی داخل دستکندها قرار دهند، هیچ جای دیگر تاکنون پیدا نشده. این نشان میدهد که مجموعه معماری دستکند سامن یک مجموعه خاص است و میتوانیم این محوطه را به صورت سایت موزه مورد بهرهبرداری قرار دهیم و قابل بازدید شود.
از مجموعههای دستکند برایمان بگویید. چه کشفیاتی در دل زمین داشتید؟
در سامن با ۶۰ تدفین انسانی روبه رو شدیم که تعدادی از آنها به صورت تدفین برجا و دست نخورده هستند و تعدادی به صورت تودهای هستند که استخوانها در داخل فضاها روی هم انباشته شدهاند.
درواقع میتوان گفت این تدفینهای تودهای، تدفینهای ثانویه هستند. به این معنا که متوفا یک بار به خاک سپرده شده و مجدد در قالب تدفین ثانویه به صورت تودهای تدفین شدهاست. این تدفینها دوره اشکانیان بود و برای انجام تدفینهای جدید، تدفینهای قدیمی را کنار زدهاند و با توجه به آنکه این محل در دوره اسلامی نیز مورد استفاده قرار گرفته، با توجه به تفکری که وجود داشت پاکسازی نشده و تدفینها در آنجا باقی مانده است. از بین تدفینهای انجام شده ۱۶ مورد مرد، ۲۶ مورد زن و مابقی کودک و نوزاد هستند.
انواع گونههای سفالی، مهرها و عقیقها را در این محوطه پیدا کردیم. به نظر میرسد دستکندهای سامن قبل از دوره اشکانیان احتمالا برای به جا آوردن مراسم آیینی خاص ایجاد شده که بعدها در دروه اشکانیان به محل تدفین تبدیل شده. قربانگاه نبوده و احتمالا برای پرستش آیینهای خاص در دوره سلوکی مورد استفاده قرار میگرفت.
انجام تدفین ثانویه دلیل خاصی داشت یا به دلیل کمبود جا این کار را انجام میدادند و استخوانهای قدیمیتر را کنار میزدند؟
در مورد اینکه چه چیز باعث شد چنین تدفینهایی انجام دهند، چیزی نمیدانیم اما این را تشخیص دادیم که تدفینهای ثانویه به لحاظ مناسبتها و هویت خانوادگی و فامیلی است که بین آنها وجود داشت. اگر بتوانیم آزمایشهای ژنتیکی روی استخوانهای کشف شده انجام دهیم میتوانیم این فرضیه را بهتر مورد بررسی قرار دهیم.
سال گذشته نیز کاوشهایی در محوطههای «ماد» داشتید. از کشفیات آن کاوش و پیدا کردن معبد نو یافته دوره مادی که معبدی بینظیر است، برایمان بگویید.
۵۰ سال پیش یک تیم بینالمللی با حضور دیوید استروناخ، مایکل روف، جان کرتیس و... در محوطه نوشیجان ملایر حضور پیدا کردند و این منطقه را به عنوان محوطه ماد که دژ معبد شناخته میشود مورد کاوش قرار دادند. بعد از این کاوش، کاوشهای پراکندهای در حوزه مادها شاهد بودیم که منجر به کشف سازههای معماری شد. اما به لحاظ معماری مذهبی، شناخت ما درخصوص دوره مادها بسیار محدود بود.
اما سال ۹۵ و ۹۶، کاوش نجاتبخشی در محوطه باستانی تپه حاجی خان انجام دادیم که در وسط پروژه پتروشیمی قرار داشت؛ این کاوش که سه ماه و نیم طول کشید، با مجوز پژوهشگاه میراث و گردشگری انجام شد و درنهایت معبدی از دوره مادها شناسایی کردیم که چلیپایی شکل بود و ابعاد و وسعت آن از معبد نوشیجان بزرگتر بود. همچنین آتشدان و خوشههای گندم در این معبد پیدا کردیم که گواهی بر انجام مراسمهی مذهبی در این معبد بود.
میتوان گفت معبد حاجی خان یک معبد بینظیر از دوره مادهاست که شناسایی شد و شناخت و دیدگاه ما را نسبت به معماری مذهبی کل تاریخ ایران باستان مشخصتر کرد. به نظر میرسد که ریشههای الگوهای معماری ایران را باید در کشور خودمان بررسی کنیم نه آنکه فکر کنیم توسط آشوریها و اورارتوها به ما امانت داده شده و ما از آنها الگو گرفتهایم.
غیر از آتشدان و گندم، شیء دیگری هم در این معبد دوره مادها پیدا کردید؟
در اطراف آتشدان، خوشههای گندمی وجود داشت که به عنوان پیشکش و هدیه به معبد آورده بودند. البته سوختههای این گندمها که در قالب دانه و خوشه در گوشه و کنار آتشدان افتاده بود را پیدا کردیم. در اطراف، سکوهای نشیمن وجود داشت که به نظر میرسد، افراد برای عبادت روی این سکوها مینشستند و مراسم را اجرا میکردند.
همچنین مُهر سیلنتی متعلق به یکی از افراد صاحب منسب و قدرتمند و حاکمان احتمالا دوره مادها را پیدا کردیم که نشان از مالکیت هم دارد. نقش روی آن شبیه اسفنکس بود که تصویری از شیر بالدار با سر انسان را به نمایش میگذاشت و تاثیر تمدن آشور بر بینالنهرین را بیان میکند.
باتوجه به شکل چلیپایی این معبد مادی، آیا میتوان گفت پلان اولیه مساجد چهار ایوانی و حتا چهارطاقیها، از همان معماری چلیپایی مادها الهام گرفته شدهاست و تمام این معماری ریشه در تفکرات ایرانیان باستان دارد؟
باید این واقعیت را بپذیریم که احتمالا معبد حاجی خان میتواند قدیمیتر و بزرگتر از معبد نوشیجان باشد. اینجاست که بحث کهن الگو مطرح میشود. کهن الگوی معماری که بعدها تبدیل به پلان اصلی چهارطاقیهای دوره ساسانیان میشود. همه چهارطاقیها و آتشکدههای دوره ساسانی، پلان چلیپایی دارد، چهار پایه دارند و در بالای آن گنبد قرار دارد. این پلان در دوره اسلامی پیشرفتهتر میشود و در نهایت شاهد گنبدخانههای مساجد دوره اسلامی هستیم که چهار پایه دارد. این نشان میدهد که معماری گنبدخانههای دوره اسلامی از چهارطاقیهای دوره ساسانی و چهارطاقیها از معابد مادها الگو گرفتهاند.
میتوان گفت با شناخت بیشتر این محوطه، به هویت ایرانی بیش از گذشته پی ببریم. این محوطه در شکلگیری معماری و تاریخ مذهبی ایران موثر بوده.
آیا به فلسفه و چرایی انتخاب چنین پلان معماری برای ساخت معابد در ایران باستان پی بردهایم؟
واقعا نمیدانیم که چرا چنین معماری با چنین پلانی شکل گرفته اما میدانیم که در ایران باستان، چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش مورد توجه بود. بسیاری از افرادی که در تاریخ هنر و هرمونتیک وارد میشوند این ساخت معماری را به چهار عنصر مقدس ارتباط میدهند. چهار عنصری که نماد آن را که چلیپاست روی سفالهای شوش، سیلک و ... شاهد هستیم. به نوعی شاهد نمادی از گردش دوار هستیم. این نماد در پلان معماری ایران باستان نیز دیده میشود. مطمئن نیستیم اما به نظر میرسد با این موضوع در ارتباط باشد.
چرا تا این اندازه به فرهنگ مادها علاقمند هستید؟
دوره مادها پر از رمز و راز است. سرشار از ندانستههاست. از سوی دیگر زادگاه من استان همدان و شهر ملایر است. جایی که تفریح ما دیدن نوشیجان بود. نزدیکی من با این منطقه و فرهنگ آن جذابیت دوره ماد را برایم بیشتر کرده است.
آیا نشانهها و ریشههایی از فرهنگ مادها را میتوان در داستانهای عامیانه مردم منطقه پیدا کرد؟
اسامی که در منطقه رواج دارد به نوعی به آتش ارتباط دارد و برخی از اسامی به آشوریها بازمیگردد.
یکی از تحقیقاتی که طی سالهای گذشته داشتید درخصوص فرهنگ یانیقها و گستره آن در زاگرس مرکزی است. فلسفه زندگی یانیقها بر چه اساسی بود و چه افرادی بودند؟
فرهنگ یانیقها در دوره عصر مفرغ وجود داشت که از ۳ هزار قبل از میلاد شروع میشود. در شمال غرب و غرب ایران، بخشهایی از آذربایجان، ترکیه و ارمنستان و بخش عمدهای از خاورمیانه از اردن و سوریه و عراق را دربرمیگرفت و تا فلسطین هم پیش میرفت.
فرهنگ یانیقها را تحت عنوان فرهنگ کورا و ارس هم میشناسیم. فرهنگی است که مبتنی بر اقتصاد معیشتی دامداری و دامپروی پایهگذاری شده و در محوطههایی که این فرهنگ در آن جای داشت، سفال سوخته پیدا شده و یانیق به معنای سوخته است. این فرهنگ برای نخستین بار در یانیق تپه شناسایی شد و شواهد آن در بخشهای مختلف پیدا شده.
فلسفه زندگی یانیقها در راستای کوچ بنا شده و دامپرور بودند و زاگرس مرکزی و همدان انتهاییترین مناطقی هستند که این تفکر تا آنجا نفوذ کرده. از شواهد شهرنشینی به دور بودند و بیشتر در مناطق کوهپایهای و دامنه دشتها زندگی میکردند.
با توجه به کوچ رو بودن یانیقها، آیا از آنها میتوان به عنوان اجداد عشایر ایران نام برد؟
زندگی آنها شبیه به ایلات و عشایر ما هست اما نمیتوان آنها را به یکدیگر ارتباط داد. ضمن آنکه درخصوص آیینها و آداب و رسوم آنها اطلاعات زیادی نداریم چراکه کاوشهای گستردهای در خصوص زندگی آنها انجام نشده.
یکی از درسهایی که در دانشگاه تدریس میکنید درخصوص دوره ایلامیهاست. از پیکرکهای ایلامی و آنچه در خصوص فلسفه آنها میتوان عنوان کرد، برایمان بگویید.
برخی، شروع تاریخ و تمدن ایران را از دوره ماها میدانند که به ۷۰۰ قبل از میلاد بازمیگردد این درحالی است که شروع تاریخ و تمدن ایران به دوره ایلام بازمیگردد و اینجاست که تاریخ تمدن ایران بیش از ۲ هزار سال جابهجا میشود. میتوان گفت شروع تمدن ایران به ۳۲۰۰ قبل از میلاد میرسد و از ۲۳۰۰ قبل از میلاد خط و کتیبه ایلامی داریم.
یافتههای آثار دوره ایلامی برای ما بسیار ارزشمند است و مهمتر از همه پیکرکهایی است که از محوطههای ایلامی بدست آمده. هخامنشیان ارتباط نزدیکی با ایلامیها داشتند و تاثیرات فرهنگ ایلام را میتوان در بیشتر آثار دوره هخامنشی دید. از نقوش برجسته گرفته تا سبک لباس پوشیدن، تزیینات و نمادها از جمله مواردی هستند که از دوره ایلامیها به دوره هخامنشیان وارد شده.
بیشتر پیکرکهای ایلامی، اشکالی از زنان هستند که در حالتهای مختلف از شیر دادن به کودکان گرفته تا در آغوش گرفتن یک موجود و... رادربرمیگیرد. درواقع میتوان گفت، بیشتر این اشکال حول محور زن میچرخد و بر نقوش زنان تاکید دارد. قطعا حضور زنان در جامعه ایلامی مهم بوده. در کنار خدایان ایلامی، شاهد الهههایی هستیم که نشان از نزدیکی خدایان زن در جامعه ایلامی دارد.